پروژه رضاقلي بايد دنبال شود
شرق: روز جمعه، بيستوسوم فروردين، شب «علي رضاقلي» با همراهي مجله بخارا و مؤسسه مطالعات دين و اقتصاد در دانشگاه علامه طباطبايي برگزار شد. در اين نشست، جمعي از استادان دانشگاه و چهرههاي برجسته علمي از زاويه خود به تشريح خدمات رضاقلي، نويسنده و جامعهشناس معاصر که در سالهاي اخير به بيان نظرات اقتصادي خود در نشستهاي گوناگون علمي و فرهنگي ميپردازد، پرداختند و در پايان نيز با اهداي هدايايي از تلاشهاي علمي و فرهنگي او تقدير کردند.
رضاقلي گذشتهپژوهشي آيندهنگر است
حسن طائي، رئيس دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایي، در اين مراسم با ذکر خاطراتي از آشنايي خود با علي رضاقلي گفت: رضاقلي تلميذي خودساخته و مدرسي بدون مدرس بوده است و از زماني که در کوچهباغهاي شميران روزنامهفروشي ميکرد تا زماني که ناخداي تريلي بود و چه آن زمان که در دانشگاه تهران يا دانشگاه سوربن درس ميخواند، فرماندار يک شهر جنگزده يا رئيس ديوانسالاري يکي از معظمترين دستگاههاي اجرائي بود، کُنجهاي تاريخ و جامعه را ميکاويد و بذر فهم و دانايي را در تن و جان خود از يک سو و کالبد اجتماع از سويي ديگر ميپاشيد. بايد گفت رضاقلي گذشتهپژوهي آيندهنگر و ايرانشناسي اصولي است که همواره روشمندانه از دادهها و اطلاعاتهاي منطقي براي توصيف چگونگي و توضيح چرايي همت گمارده است.
رضاقلي تنها مانعشناس نيست
تقي آزادارمکي، جامعهشناس، يکي از سخنرانان اين مراسم بود که در سخنان خود با نقد کتاب جامعهشناسي نخبهکشي رضاقلي، به بيان نظراتش درباره اين اثر و جامعه ايران پرداخت. آزادارمکي در بخشي از سخنان خود گفت: براي من سؤالی بنيادي بوده است که آيا متفکران ايراني در توصيف جامعه ايراني همان مفهوم پنهان شرقشناسانه را بازتوليد ميکنند و به هر بهانه و اتفاقي تلاش ميکنند بگويند استبداد ايراني امر تاريخي، ماندگار و تهنشستهاي است که يقه اين سرزمين را گرفته است و چارهاي جز تسليم در برابر آن نيست و اصلاحات و کوشش در زمينه رفع آن بيفايده است؟ همان سخناني که صداي بلندي هم دارد و همه را به تسليم و مرگ دعوت ميکند؛ اما رضاقلي در کتاب جامعهشناسي نخبهکشي، سخن ديگري ميگويد. او ميگويد اگرچه اينها وجود دارد، اما اين دغدغه من نيست؛ من ميخواهم به پس اين واقعه بروم. نميخواهم روايتي از نخبهکشي بگويم و مدافع نخبهکشي باشم. نميخواهم وقتي از استبداد ايراني ميگويم، مدافع آن باشم؛ زيرا تمام آنها تحليلهاي سادهانگارانهای است که پيچيدگيهاي جامعه ايران را ناديده ميگيرد. بايد فهم چندبعدي از آن به دست آورد؛ باید به اقتصاد،
سياست، روانشناسي مردم و از همه مهمتر فرهنگ و تاريخ مردم مراجعه کرد تا به اين پاسخ رسید که چرا نخبهکشي اتفاق ميافتد و مردم چنين هزينههاي زيادي براي رسيدن به دموکراسي ميدهند. من رضاقلي را يک پروژه ميدانم و معتقدم بايد پروژه رضاقلي را دنبال کرد. در اين پروژه ناتمام، برخي اصرار دارند جامعهشناسي رضاقلي را به جامعهشناسي مانعشناسي خلاصه کنند که فقط به موانع توسعه و تحول اجتماعي ميپردازد؛ درحاليکه بخش اعظم اين کتاب که مخاطب فراگير ملي يافته، توصيف صورتمسئله است و بخش دوم آن به تحليل تاريخي ميپردازد و سراغ جامعهشناسيای ميرود که به مؤلفههاي ساختاري توجه دارد.
پيام رناني براي شب رضاقلي
در بخش ديگري از اين مراسم، پيام محسن رناني، اقتصاددان و استاد دانشگاه اصفهان، درباره رضاقلي قرائت شد. در اين پيام آمده بود: گردهم آمدهايم تا در دياري که فقط سرزمينش کويري نيست بلکه سياست، علم، آموزش و ايدئولوژيهايش نيز کويري است، درباره مردي که همچون کوير، گاه وسيع است و سربهزير و سخت و گاه خودکامه است و بيرحم و خوفناک سخن بگوييم. نخبهاي که درباره «نخبهکشي» مينويسد و «خودکامهاي» که بر نقش خودکامگي بر توسعهنيافتگي ما انگشت ميگذارد.
مردي دقيقا همچون تاريخ ايران، پرتلاطم و گاه پرتناقض و پرتضاد. استاد علي رضاقلي را ميگويم، والامردي که هم در انديشه و هم در پيشه، از دور ميبرد دل و نزديک زهره را. خون دل خوردهاي که مدارج علمياش را با عرق جبين و با دستمزد شاگردي و رانندگي کسب کرده است...
نه با بورسيههاي دولتي و حمايتي و در مسير علم، دانسته و انديشيده گام برداشته است نه از روي تصادف و رقابتهاي عهد جواني. در بخش ديگري از اين پيام آمده بود: از او بپرسيد که همين چند وقت پيش چه مدت به دل کوههاي مرکزي ايران زده بود و با عشاير همراه شده بود تا شواهد بيشتري براي نظريهاش درباره نقش ايلات و عشاير، در تحت تأثير قراردادن فرايند توسعه ايران فراهم آورد. از او بپرسيد تا به شما بگويد که کتاب سخت و پيچيده «نهادها، تحولات نهادي و عملکرد اقتصادي» داگلاس نورث را بيش از 20 بار خوانده است تا دقيقتر بفهمد و امکانپذيري کاربست نظريات آن را براي فهم تحولات تاريخي ايران بسنجد. از او بپرسيد تا بگويد که دانشجويياش را با علوم سياسي آغاز کرده و وقتي ديده است کافي نيست، کارشناسي ارشدش را در جامعهشناسي ادامه داده است؛ و وقتي ديده کافي نيست، جامعهشناسي اقتصادي را هم خوانده است و وقتي ديده کافي نيست، متدولوژی را عميق و دقيق مطالعه کرده است و وقتي ديده کافي نيست تاريخ ايران را از اول تا آخر و دقيق و موبهمو خوانده است و هنوز هم، هر شب ميخواند و 50 سال است تاريخ ايران را ميخواند و وقتي ديده کافي نيست سراغ ادبيات
ما رفته است تا اسرار مگوي تاريخ و فرهنگ ايران را از دل آنها بيرون بکشد و با همين نگاه شاهنامه را مکرر در مکرر مرور کرده است؛ و وقتي ديده کافي نيست، پيرانهسر به دانشجويي در علم اقتصاد روي آورده است و از اقتصاد نهادگراي جديد هرچه را يافته چند بار خوانده است بهگونهاي که اکنون بهجرئت ميتوان گفت درک حضرت والا از اقتصاد نهادي از خيلي از اقتصاددانان رسمي عميقتر است. رناني در بخش ديگري از پيام خود نوشته بود: به گمان من استاد رضاقلي در حوزه انديشهورزي توسعه ايران به درخت تناوري ميماند که گرفتار بادهاي موسمي و گردوغبار روزگار شده؛ اما اگر شرايط مساعد شود مستعد آن است که ميوههايي تازهتر و آبدارتر و شيرينتر به طالبانِ فهمِ مسئله توسعهنيافتگي ايران بدهد. او اکنون سرشار از ايدهها و فرضيهها و تحليلهايي است که فرصت و احتمالا حوصله ثبت و بسط آنها و تبديل آنها به نظريهاي منسجم و فراگيرنده را ندارد. انديشه رضاقلي اکنون دستکم يک ربع قرن از «جامعهشناسي نخبهکشي» فراتر رفته؛ اما جامعه ما هنوز به ايدههاي همان کتاب مشغول است و البته اين شکاف بايد جبران شود. شايد لازم باشد گروهي يا نهادي پا پيش بگذارد و تيمي
علمي را بسيج کند تا بهطور منظم با دکتر رضاقلي در حوزه توسعه گفتوگو و آن گفتوگوها را منتشر کند و به نقد بگذارد تا بتوانيم به تصوير تازهتري از نظريه رضاقلي در حوزه توسعه ايران دست يابيم.
خدمات رضاقلي در ميبد
سراج وحيدي، نماينده تفت و ميبد در مجلس ششم، ديگر سخنران اين مراسم بود که درباره رضاقلي گفت: استاد رضاقلي تا پيش از سال 90 از سر لطف گهگاه به دوستان خود در شهر ميبد سر ميزد اما ارتباط عميق او با اين شهر از زماني آغاز شد که در يکي از سخنرانيهاي خود در مؤسسه دين و اقتصاد در باب شخصيت استثنايي کيخسرو در شاهنامه سخن گفت. در آن سخنان رضاقلي با نگاهي نو شخصيت کيخسرو را بررسي کرده بود. پادشاهي که خودخواسته قدرت را وانهاده و در افقهاي روشنايي ناپديد شده بود. اين سخنراني که به گوش دوستانش در ميبد رسيده بود انگيزهاي شد تا به ايشان پيشنهاد کنند کلاسهاي شاهنامهشناسي در ميبد برگزار کنند. اين آغاز ماجراي خجستهاي بود که هر ماه گفتارهايي در باب موانع توسعه از نگاه شاهنامه در جمع علاقهمندان پرشمار ميبدي برگزار شود. درسگفتارهايي که به لطف استاد ادامه دارد. من امروز همراه جمعي از دوستان به نمايندگي از جوانان و فرهيختگان ميبدي به اينجا آمدهام تا مراتب سپاسگزاري مردم آن ديار از استاد را به جا آورم، استادي که جوانان بسياري را در ميبد با شاهنامه و توسعه آشنا كردند.
شرق: روز جمعه، بيستوسوم فروردين، شب «علي رضاقلي» با همراهي مجله بخارا و مؤسسه مطالعات دين و اقتصاد در دانشگاه علامه طباطبايي برگزار شد. در اين نشست، جمعي از استادان دانشگاه و چهرههاي برجسته علمي از زاويه خود به تشريح خدمات رضاقلي، نويسنده و جامعهشناس معاصر که در سالهاي اخير به بيان نظرات اقتصادي خود در نشستهاي گوناگون علمي و فرهنگي ميپردازد، پرداختند و در پايان نيز با اهداي هدايايي از تلاشهاي علمي و فرهنگي او تقدير کردند.
رضاقلي گذشتهپژوهشي آيندهنگر است
حسن طائي، رئيس دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایي، در اين مراسم با ذکر خاطراتي از آشنايي خود با علي رضاقلي گفت: رضاقلي تلميذي خودساخته و مدرسي بدون مدرس بوده است و از زماني که در کوچهباغهاي شميران روزنامهفروشي ميکرد تا زماني که ناخداي تريلي بود و چه آن زمان که در دانشگاه تهران يا دانشگاه سوربن درس ميخواند، فرماندار يک شهر جنگزده يا رئيس ديوانسالاري يکي از معظمترين دستگاههاي اجرائي بود، کُنجهاي تاريخ و جامعه را ميکاويد و بذر فهم و دانايي را در تن و جان خود از يک سو و کالبد اجتماع از سويي ديگر ميپاشيد. بايد گفت رضاقلي گذشتهپژوهي آيندهنگر و ايرانشناسي اصولي است که همواره روشمندانه از دادهها و اطلاعاتهاي منطقي براي توصيف چگونگي و توضيح چرايي همت گمارده است.
رضاقلي تنها مانعشناس نيست
تقي آزادارمکي، جامعهشناس، يکي از سخنرانان اين مراسم بود که در سخنان خود با نقد کتاب جامعهشناسي نخبهکشي رضاقلي، به بيان نظراتش درباره اين اثر و جامعه ايران پرداخت. آزادارمکي در بخشي از سخنان خود گفت: براي من سؤالی بنيادي بوده است که آيا متفکران ايراني در توصيف جامعه ايراني همان مفهوم پنهان شرقشناسانه را بازتوليد ميکنند و به هر بهانه و اتفاقي تلاش ميکنند بگويند استبداد ايراني امر تاريخي، ماندگار و تهنشستهاي است که يقه اين سرزمين را گرفته است و چارهاي جز تسليم در برابر آن نيست و اصلاحات و کوشش در زمينه رفع آن بيفايده است؟ همان سخناني که صداي بلندي هم دارد و همه را به تسليم و مرگ دعوت ميکند؛ اما رضاقلي در کتاب جامعهشناسي نخبهکشي، سخن ديگري ميگويد. او ميگويد اگرچه اينها وجود دارد، اما اين دغدغه من نيست؛ من ميخواهم به پس اين واقعه بروم. نميخواهم روايتي از نخبهکشي بگويم و مدافع نخبهکشي باشم. نميخواهم وقتي از استبداد ايراني ميگويم، مدافع آن باشم؛ زيرا تمام آنها تحليلهاي سادهانگارانهای است که پيچيدگيهاي جامعه ايران را ناديده ميگيرد. بايد فهم چندبعدي از آن به دست آورد؛ باید به اقتصاد،
سياست، روانشناسي مردم و از همه مهمتر فرهنگ و تاريخ مردم مراجعه کرد تا به اين پاسخ رسید که چرا نخبهکشي اتفاق ميافتد و مردم چنين هزينههاي زيادي براي رسيدن به دموکراسي ميدهند. من رضاقلي را يک پروژه ميدانم و معتقدم بايد پروژه رضاقلي را دنبال کرد. در اين پروژه ناتمام، برخي اصرار دارند جامعهشناسي رضاقلي را به جامعهشناسي مانعشناسي خلاصه کنند که فقط به موانع توسعه و تحول اجتماعي ميپردازد؛ درحاليکه بخش اعظم اين کتاب که مخاطب فراگير ملي يافته، توصيف صورتمسئله است و بخش دوم آن به تحليل تاريخي ميپردازد و سراغ جامعهشناسيای ميرود که به مؤلفههاي ساختاري توجه دارد.
پيام رناني براي شب رضاقلي
در بخش ديگري از اين مراسم، پيام محسن رناني، اقتصاددان و استاد دانشگاه اصفهان، درباره رضاقلي قرائت شد. در اين پيام آمده بود: گردهم آمدهايم تا در دياري که فقط سرزمينش کويري نيست بلکه سياست، علم، آموزش و ايدئولوژيهايش نيز کويري است، درباره مردي که همچون کوير، گاه وسيع است و سربهزير و سخت و گاه خودکامه است و بيرحم و خوفناک سخن بگوييم. نخبهاي که درباره «نخبهکشي» مينويسد و «خودکامهاي» که بر نقش خودکامگي بر توسعهنيافتگي ما انگشت ميگذارد.
مردي دقيقا همچون تاريخ ايران، پرتلاطم و گاه پرتناقض و پرتضاد. استاد علي رضاقلي را ميگويم، والامردي که هم در انديشه و هم در پيشه، از دور ميبرد دل و نزديک زهره را. خون دل خوردهاي که مدارج علمياش را با عرق جبين و با دستمزد شاگردي و رانندگي کسب کرده است...
نه با بورسيههاي دولتي و حمايتي و در مسير علم، دانسته و انديشيده گام برداشته است نه از روي تصادف و رقابتهاي عهد جواني. در بخش ديگري از اين پيام آمده بود: از او بپرسيد که همين چند وقت پيش چه مدت به دل کوههاي مرکزي ايران زده بود و با عشاير همراه شده بود تا شواهد بيشتري براي نظريهاش درباره نقش ايلات و عشاير، در تحت تأثير قراردادن فرايند توسعه ايران فراهم آورد. از او بپرسيد تا به شما بگويد که کتاب سخت و پيچيده «نهادها، تحولات نهادي و عملکرد اقتصادي» داگلاس نورث را بيش از 20 بار خوانده است تا دقيقتر بفهمد و امکانپذيري کاربست نظريات آن را براي فهم تحولات تاريخي ايران بسنجد. از او بپرسيد تا بگويد که دانشجويياش را با علوم سياسي آغاز کرده و وقتي ديده است کافي نيست، کارشناسي ارشدش را در جامعهشناسي ادامه داده است؛ و وقتي ديده کافي نيست، جامعهشناسي اقتصادي را هم خوانده است و وقتي ديده کافي نيست، متدولوژی را عميق و دقيق مطالعه کرده است و وقتي ديده کافي نيست تاريخ ايران را از اول تا آخر و دقيق و موبهمو خوانده است و هنوز هم، هر شب ميخواند و 50 سال است تاريخ ايران را ميخواند و وقتي ديده کافي نيست سراغ ادبيات
ما رفته است تا اسرار مگوي تاريخ و فرهنگ ايران را از دل آنها بيرون بکشد و با همين نگاه شاهنامه را مکرر در مکرر مرور کرده است؛ و وقتي ديده کافي نيست، پيرانهسر به دانشجويي در علم اقتصاد روي آورده است و از اقتصاد نهادگراي جديد هرچه را يافته چند بار خوانده است بهگونهاي که اکنون بهجرئت ميتوان گفت درک حضرت والا از اقتصاد نهادي از خيلي از اقتصاددانان رسمي عميقتر است. رناني در بخش ديگري از پيام خود نوشته بود: به گمان من استاد رضاقلي در حوزه انديشهورزي توسعه ايران به درخت تناوري ميماند که گرفتار بادهاي موسمي و گردوغبار روزگار شده؛ اما اگر شرايط مساعد شود مستعد آن است که ميوههايي تازهتر و آبدارتر و شيرينتر به طالبانِ فهمِ مسئله توسعهنيافتگي ايران بدهد. او اکنون سرشار از ايدهها و فرضيهها و تحليلهايي است که فرصت و احتمالا حوصله ثبت و بسط آنها و تبديل آنها به نظريهاي منسجم و فراگيرنده را ندارد. انديشه رضاقلي اکنون دستکم يک ربع قرن از «جامعهشناسي نخبهکشي» فراتر رفته؛ اما جامعه ما هنوز به ايدههاي همان کتاب مشغول است و البته اين شکاف بايد جبران شود. شايد لازم باشد گروهي يا نهادي پا پيش بگذارد و تيمي
علمي را بسيج کند تا بهطور منظم با دکتر رضاقلي در حوزه توسعه گفتوگو و آن گفتوگوها را منتشر کند و به نقد بگذارد تا بتوانيم به تصوير تازهتري از نظريه رضاقلي در حوزه توسعه ايران دست يابيم.
خدمات رضاقلي در ميبد
سراج وحيدي، نماينده تفت و ميبد در مجلس ششم، ديگر سخنران اين مراسم بود که درباره رضاقلي گفت: استاد رضاقلي تا پيش از سال 90 از سر لطف گهگاه به دوستان خود در شهر ميبد سر ميزد اما ارتباط عميق او با اين شهر از زماني آغاز شد که در يکي از سخنرانيهاي خود در مؤسسه دين و اقتصاد در باب شخصيت استثنايي کيخسرو در شاهنامه سخن گفت. در آن سخنان رضاقلي با نگاهي نو شخصيت کيخسرو را بررسي کرده بود. پادشاهي که خودخواسته قدرت را وانهاده و در افقهاي روشنايي ناپديد شده بود. اين سخنراني که به گوش دوستانش در ميبد رسيده بود انگيزهاي شد تا به ايشان پيشنهاد کنند کلاسهاي شاهنامهشناسي در ميبد برگزار کنند. اين آغاز ماجراي خجستهاي بود که هر ماه گفتارهايي در باب موانع توسعه از نگاه شاهنامه در جمع علاقهمندان پرشمار ميبدي برگزار شود. درسگفتارهايي که به لطف استاد ادامه دارد. من امروز همراه جمعي از دوستان به نمايندگي از جوانان و فرهيختگان ميبدي به اينجا آمدهام تا مراتب سپاسگزاري مردم آن ديار از استاد را به جا آورم، استادي که جوانان بسياري را در ميبد با شاهنامه و توسعه آشنا كردند.