تجربه غرب در مديريت سيل
احمد عظيميبلوريان . استاد پيشين مريلند
سيل در کره زمين پديدهای شناختهشده است و در سراسر جهان روي ميدهد؛ اما اين رويداد نه روي زمين يکسان است و نه شدت و تاريخ وقوع آن را میتوان پيشبيني کرد. کشورها و تيرههاي انساني متمدن در چندين هزار سال گذشته، ضمن پذيرش واقعيت حرکت مداوم اما غيريکنواخت آبهاي سطحي و زيرزميني و يادگرفتن مقابله با طغيانهاي فصلي آب، آموختهاند چگونه حرکت آب را رو يا زير زمين مديريت کنند. ايران در اين زمينه تجربيات ارزندهاي دارد و ابداع و بهکارگيري قنات در آن به ثبت جهاني رسيده است. هر کشور ديگري نیز بسته به ميزان بارندگي در آن يا موقعيت سرزمينهاي آن در ارتباط با درياها، رودخانهها، نزديکي و دوري به قطبهاي شمال و جنوب، پيشينه آتشنشاني، درجه رطوبت يا خشکي, تجربه خود را از سیل دارد. مردم و دولت هر کشور، با سيل به ميزان متعارف و سنتي آشنا هستند و در بيشتر موارد رويدادن سيل، آمادگي مقابله با آن را دارند. آنچه دردسرساز است، وقوع سيلهاي بزرگ و خانمانبراندازی است که هم مردم و هم دولتها را غافلگير ميکند. اين رويداد هماکنون در ايران و برخي از کشورهاي همسايه ما به شديدترين وجه ديده ميشود؛ بهگونهايکه همه را گيج و مبهوت کرده است. سيلهايي مانند آنچه امروز در ايران و جهان ديده ميشود، با شدت کمتري تقريبا هر 50، 60 سال در کشور روي داده است. به دليل طولانيبودن دورههاي اشارهشده، جابهجايي دولتها، بيتوجهی و نداشتن دانش و تجربه مبارزه، سيل موجب خسارات بزرگي به نظام سکونتي و اقتصادي شهري و روستايي شده و در کنار آن، به دليل محدودبودن امکانات دولتي و نداشتن طرح مشخصی براي پيشگيري از سيلهاي بزرگ، بروز چنين رويدادهايي نهتنها مردم را بيخانمان و دربهدر کرده، بلکه دولتها را نيز گيج و دستپاچه ميکند. در غرب نیز چنين حالتي -اما با شدتی کمتر- روي ميدهد؛ زيرا مديريت منابع طبيعي در کشورهاي صنعتي غرب، بهويژه ايالات متحده آمريكا، منسجمتر از ايران است.آمريكا علاوه بر اينکه از شرق و غرب با اقيانوسها احاطه شده است، رودخانههاي بسيار بزرگي مانند ميسيسيپي، تنسي و کلرادو را در بيشتر ايالات خود دارد. اين رودخانهها بر حسب طبيعت خود طغيان ميکنند اما دولتهاي ايالتي همجوار آنها، اين طغيانها را با تنظيم برنامههاي لازم مديريت ميکنند. مديريت سيل و جلوگيري از سيل دو چيز متفاوتاند. آب سيل را بايد به بهترين وجه ممکن و با توجه به مقياس متصور از شدت آن هدايت کرد. به عبارت ديگر، مديريت سيل امری دائمي و پايدار بوده و از چند شاخه عمده فعاليت تشکيل شده است. نخستين ويژگي آن تداوم پايش رودخانهها و سواحل است. اين نيست که پرونده يک سيل را بايگاني کنند و به کارهاي ديگر بپردازند تا در سيل بعدي و پس از چند بار خميازهکشيدن، آن پرونده را از فايل يا قفسه اتاق در مديريت مربوطه درآورده و بازخواني کنند. بخش فوريت مبارزه با خطرات و ضايعات سيل، مانند ايستگاههاي آتشنشاني کار ميکنند. ايستگاه آتشنشاني پيش از وقوع آتشسوزي بر اين فرض ساخته و آماده خدمت ميشود که آتشسوزي امری اجتنابناپذير است. ايستگاه را زماني ميسازند که هنوز آتشي در ساختماني فوران نکرده است، اما فرض بر اين است که آتشسوزي رخ خواهد داد.
با وقوع آتشسوزي، فقط يک تلفن کافي است تا آتشنشانها سوار ماشين آتشنشاني شده و به راه بيفتند.هدايت سيل بهجاي جلوگيري از حرکت آن، نهتنها مانع آبگرفتگي مسير حرکت انسان، خودرو و حيوانات نميشود، بلکه در مواردي هدايت درست سيلاب امکان باروري زمينهاي مستعد کشاورزي و درختکاري را فراهم ميکند. مديريت سيل در آمريكا بخشی از مديريت و برنامهريزي رودخانههاست. درعينحال همه سازمانهاي برنامهريزي عمراني، مانند شهرسازي و برنامهريزي منطقهاي به صورت مداوم حرکت آب را مديريت ميکنند. گاهي اوقات هدايت آب به اراضي خشک از اين نظر اهميت مييابد که برخي آبهایی که به حرکت درميآيند، مواد سودمندي را در اراضي پخش ميکنند که به بارورسازي منطقه کمک کرده و نهالکاري را تسريع ميکند. مديريت حرکت آب روي زمين منحصر به يک سازمان خاص نيست، بلکه هر سازماني نقش و مسئوليت خود را دارد. درارتباطبودن اين سازمانها با يکديگر، مانع فرورفتن در خواب خرگوشي است که در سازمانهاي ايران رايج است. در ايران زماني مسئولان امر از خواب ميپرند که سيل شديد به حرکت درآمده و موجبات ورود خسارت به ساکنان اطراف مسيل و روستاييان و شهرنشينان را فراهم
کرده باشد. طرحهاي مديريت آب در آمريكا بلندمدت هستند و پايش حرکتهای مسيلها و آبراهها نیز پيوسته و دائمي است. البته اين امر چون در يک چارچوب مفروض بهلحاظ شدت سيل و دامنه گسترش آن صورت ميگيرد، براي سيلهاي قويتر از آنچه پيشبيني شده است، همواره پاسخگو نيست. در همين چند سال گذشته (حتي هماکنون) سيلهايي در آمريكا روي داده است که از توان کنترل دولتهاي ايالتي (در مسير حرکت سيل) خارج بوده و موجبات زيان و ناراحتي مردم ساکن در مسير را فراهم کرده است؛ بااینحال اين ميزان کنترلنشدنی نيست. علاوه بر اين، نظام بيمه در آمريكا در راستاي حفظ حقوق ساکنان، کشاورزان و باغداران اطراف مسيلها مرتب بازديد شده و درباره آن تجديدنظر میشود تا در صورت بروز رويدادهاي پيشبينينشده، همه فشار بر گرده دولت ايالتي يا فدرال قرار نگيرد. خاکهايي که با سيل به سدها وارد ميشوند، به صورت ادواري تجزيه و آزمايش ميشوند تا در صورت مفيدبودن، به کشتزارها منتقل شوند. هرجا لازم باشد، سيلاب را به جاهايي هدايت ميکنند که موجبات پوشش گياهي و جنگلسازي را فراهم کند. اين حالت درست وارونه چيزي است که در ايران روي ميدهد؛ در ايران قطع اشجار
جنگلها، حرکتی پايانناپذير است که همین عمل یکی از عوامل تسريعکننده حرکت ديوانهوار آب روي زمين است.
نقش دولت فدرال آمريكا تکميلکننده نقش دولتهاي ايالتي است. اينطور نيست که با آمدن يک رئيسجمهور جمهوريخواه مانند ترامپ و رفتن رئيسجمهور دموکرات پيشين، سياستها صددرصد تغيير کنند. سياستهاي دولتهاي دموکرات انساندوستانهتر از دولتهاي جمهوريخواه است. اگر سيل، آبگرفتگي و توفانهاي تخريبکننده در زمان حکومت دموکراتها روي دهد، کمکهاي دولتي به ميزان شایان توجهي بيشتر از کمکهای مشابه در دوره جمهوريخواهان است. با رويدادن هر سيل و توفان، طرحهاي شهرسازي و عمران منطقهاي موجود در منطقه سيلزده بهسرعت تجديد میشود.در ايران و کشورهاي اطراف آن که هزاران سال از گياهان دشتها براي سوخت و توليد حرارت استفاده شده و در نتيجه زمينهای آباد به بيابان (بيآبان) تبديل شدهاند، سيل ميتواند بيابانها را دوباره آباد کند. ضمنا باید توجه داشت که سوءاستفاده از رويدادهاي سيل از سوی قدرتمندان، در همه جاي دنيا وجود دارد؛ استفاده سودجويان از راه خريد اراضي سيلزده و راکدگذاشتن آنها در دورهای نسبتا طولاني و سپس فراهمآوردن موجبات تجديدنظر در طرحهاي جامع شهری و بالابردن تراکم براي طرحهاي بازسازي شهري در آمريكا رواج
دارد.
در نتيجهگيري نهايي، چند نکته را باید یادآوری کرد: نخست اينکه پايش رويدادهاي طبيعي در ايران و بررسي دائمي تبعات آنها بر طرحهاي شهري و روستايي، حالتی پايدار ندارد؛ بهويژه اينکه دوره رويدادها طولاني باشد. دوم اينکه افزايش سريع جمعيت ايران و دوبرابرشدن آن در 40 سال گذشته، باعث حرکت زيانده جمعيت از روستا به شهر و اسکان آنها در اطراف شهرها شده است که از يک سو اين اسکان در حاشيههايي صورت ميگيرد که خارج از کنترل طرحهاي جامع شهري هستند و از سوي ديگر، بيشتر کساني که به شهرها مهاجرت ميکنند، نيروهای جوان روستايي هستند. حاصل اينکه جمعيت روستايي بهتدريج کهنسالتر شده و قدرت توليد را از دست ميدهد؛ چون به صورت سنتي، نيروي کار روستايي در جوانان متمرکز بوده است. اين حرکت موجب نابودي تدريجي کشاورزي روستايی شده و وابستگي کشور را به واردات مواد غذايي بيشتر ميکند. سوم اينکه با حذف تدريجي نيروي کار جوان از روستاها، قدرت روستاييان برای مقابله با رويدادهايی مانند سيل، زلزله، توفان و لايروبي مسيلها و قنوات کاهش مييابد. راه رويارويي با اين مشکلات ناشناخته نيست، اما ثبات فکري و همت دولتها را طلب ميکند.
سيل در کره زمين پديدهای شناختهشده است و در سراسر جهان روي ميدهد؛ اما اين رويداد نه روي زمين يکسان است و نه شدت و تاريخ وقوع آن را میتوان پيشبيني کرد. کشورها و تيرههاي انساني متمدن در چندين هزار سال گذشته، ضمن پذيرش واقعيت حرکت مداوم اما غيريکنواخت آبهاي سطحي و زيرزميني و يادگرفتن مقابله با طغيانهاي فصلي آب، آموختهاند چگونه حرکت آب را رو يا زير زمين مديريت کنند. ايران در اين زمينه تجربيات ارزندهاي دارد و ابداع و بهکارگيري قنات در آن به ثبت جهاني رسيده است. هر کشور ديگري نیز بسته به ميزان بارندگي در آن يا موقعيت سرزمينهاي آن در ارتباط با درياها، رودخانهها، نزديکي و دوري به قطبهاي شمال و جنوب، پيشينه آتشنشاني، درجه رطوبت يا خشکي, تجربه خود را از سیل دارد. مردم و دولت هر کشور، با سيل به ميزان متعارف و سنتي آشنا هستند و در بيشتر موارد رويدادن سيل، آمادگي مقابله با آن را دارند. آنچه دردسرساز است، وقوع سيلهاي بزرگ و خانمانبراندازی است که هم مردم و هم دولتها را غافلگير ميکند. اين رويداد هماکنون در ايران و برخي از کشورهاي همسايه ما به شديدترين وجه ديده ميشود؛ بهگونهايکه همه را گيج و مبهوت کرده است. سيلهايي مانند آنچه امروز در ايران و جهان ديده ميشود، با شدت کمتري تقريبا هر 50، 60 سال در کشور روي داده است. به دليل طولانيبودن دورههاي اشارهشده، جابهجايي دولتها، بيتوجهی و نداشتن دانش و تجربه مبارزه، سيل موجب خسارات بزرگي به نظام سکونتي و اقتصادي شهري و روستايي شده و در کنار آن، به دليل محدودبودن امکانات دولتي و نداشتن طرح مشخصی براي پيشگيري از سيلهاي بزرگ، بروز چنين رويدادهايي نهتنها مردم را بيخانمان و دربهدر کرده، بلکه دولتها را نيز گيج و دستپاچه ميکند. در غرب نیز چنين حالتي -اما با شدتی کمتر- روي ميدهد؛ زيرا مديريت منابع طبيعي در کشورهاي صنعتي غرب، بهويژه ايالات متحده آمريكا، منسجمتر از ايران است.آمريكا علاوه بر اينکه از شرق و غرب با اقيانوسها احاطه شده است، رودخانههاي بسيار بزرگي مانند ميسيسيپي، تنسي و کلرادو را در بيشتر ايالات خود دارد. اين رودخانهها بر حسب طبيعت خود طغيان ميکنند اما دولتهاي ايالتي همجوار آنها، اين طغيانها را با تنظيم برنامههاي لازم مديريت ميکنند. مديريت سيل و جلوگيري از سيل دو چيز متفاوتاند. آب سيل را بايد به بهترين وجه ممکن و با توجه به مقياس متصور از شدت آن هدايت کرد. به عبارت ديگر، مديريت سيل امری دائمي و پايدار بوده و از چند شاخه عمده فعاليت تشکيل شده است. نخستين ويژگي آن تداوم پايش رودخانهها و سواحل است. اين نيست که پرونده يک سيل را بايگاني کنند و به کارهاي ديگر بپردازند تا در سيل بعدي و پس از چند بار خميازهکشيدن، آن پرونده را از فايل يا قفسه اتاق در مديريت مربوطه درآورده و بازخواني کنند. بخش فوريت مبارزه با خطرات و ضايعات سيل، مانند ايستگاههاي آتشنشاني کار ميکنند. ايستگاه آتشنشاني پيش از وقوع آتشسوزي بر اين فرض ساخته و آماده خدمت ميشود که آتشسوزي امری اجتنابناپذير است. ايستگاه را زماني ميسازند که هنوز آتشي در ساختماني فوران نکرده است، اما فرض بر اين است که آتشسوزي رخ خواهد داد.
با وقوع آتشسوزي، فقط يک تلفن کافي است تا آتشنشانها سوار ماشين آتشنشاني شده و به راه بيفتند.هدايت سيل بهجاي جلوگيري از حرکت آن، نهتنها مانع آبگرفتگي مسير حرکت انسان، خودرو و حيوانات نميشود، بلکه در مواردي هدايت درست سيلاب امکان باروري زمينهاي مستعد کشاورزي و درختکاري را فراهم ميکند. مديريت سيل در آمريكا بخشی از مديريت و برنامهريزي رودخانههاست. درعينحال همه سازمانهاي برنامهريزي عمراني، مانند شهرسازي و برنامهريزي منطقهاي به صورت مداوم حرکت آب را مديريت ميکنند. گاهي اوقات هدايت آب به اراضي خشک از اين نظر اهميت مييابد که برخي آبهایی که به حرکت درميآيند، مواد سودمندي را در اراضي پخش ميکنند که به بارورسازي منطقه کمک کرده و نهالکاري را تسريع ميکند. مديريت حرکت آب روي زمين منحصر به يک سازمان خاص نيست، بلکه هر سازماني نقش و مسئوليت خود را دارد. درارتباطبودن اين سازمانها با يکديگر، مانع فرورفتن در خواب خرگوشي است که در سازمانهاي ايران رايج است. در ايران زماني مسئولان امر از خواب ميپرند که سيل شديد به حرکت درآمده و موجبات ورود خسارت به ساکنان اطراف مسيل و روستاييان و شهرنشينان را فراهم
کرده باشد. طرحهاي مديريت آب در آمريكا بلندمدت هستند و پايش حرکتهای مسيلها و آبراهها نیز پيوسته و دائمي است. البته اين امر چون در يک چارچوب مفروض بهلحاظ شدت سيل و دامنه گسترش آن صورت ميگيرد، براي سيلهاي قويتر از آنچه پيشبيني شده است، همواره پاسخگو نيست. در همين چند سال گذشته (حتي هماکنون) سيلهايي در آمريكا روي داده است که از توان کنترل دولتهاي ايالتي (در مسير حرکت سيل) خارج بوده و موجبات زيان و ناراحتي مردم ساکن در مسير را فراهم کرده است؛ بااینحال اين ميزان کنترلنشدنی نيست. علاوه بر اين، نظام بيمه در آمريكا در راستاي حفظ حقوق ساکنان، کشاورزان و باغداران اطراف مسيلها مرتب بازديد شده و درباره آن تجديدنظر میشود تا در صورت بروز رويدادهاي پيشبينينشده، همه فشار بر گرده دولت ايالتي يا فدرال قرار نگيرد. خاکهايي که با سيل به سدها وارد ميشوند، به صورت ادواري تجزيه و آزمايش ميشوند تا در صورت مفيدبودن، به کشتزارها منتقل شوند. هرجا لازم باشد، سيلاب را به جاهايي هدايت ميکنند که موجبات پوشش گياهي و جنگلسازي را فراهم کند. اين حالت درست وارونه چيزي است که در ايران روي ميدهد؛ در ايران قطع اشجار
جنگلها، حرکتی پايانناپذير است که همین عمل یکی از عوامل تسريعکننده حرکت ديوانهوار آب روي زمين است.
نقش دولت فدرال آمريكا تکميلکننده نقش دولتهاي ايالتي است. اينطور نيست که با آمدن يک رئيسجمهور جمهوريخواه مانند ترامپ و رفتن رئيسجمهور دموکرات پيشين، سياستها صددرصد تغيير کنند. سياستهاي دولتهاي دموکرات انساندوستانهتر از دولتهاي جمهوريخواه است. اگر سيل، آبگرفتگي و توفانهاي تخريبکننده در زمان حکومت دموکراتها روي دهد، کمکهاي دولتي به ميزان شایان توجهي بيشتر از کمکهای مشابه در دوره جمهوريخواهان است. با رويدادن هر سيل و توفان، طرحهاي شهرسازي و عمران منطقهاي موجود در منطقه سيلزده بهسرعت تجديد میشود.در ايران و کشورهاي اطراف آن که هزاران سال از گياهان دشتها براي سوخت و توليد حرارت استفاده شده و در نتيجه زمينهای آباد به بيابان (بيآبان) تبديل شدهاند، سيل ميتواند بيابانها را دوباره آباد کند. ضمنا باید توجه داشت که سوءاستفاده از رويدادهاي سيل از سوی قدرتمندان، در همه جاي دنيا وجود دارد؛ استفاده سودجويان از راه خريد اراضي سيلزده و راکدگذاشتن آنها در دورهای نسبتا طولاني و سپس فراهمآوردن موجبات تجديدنظر در طرحهاي جامع شهری و بالابردن تراکم براي طرحهاي بازسازي شهري در آمريكا رواج
دارد.
در نتيجهگيري نهايي، چند نکته را باید یادآوری کرد: نخست اينکه پايش رويدادهاي طبيعي در ايران و بررسي دائمي تبعات آنها بر طرحهاي شهري و روستايي، حالتی پايدار ندارد؛ بهويژه اينکه دوره رويدادها طولاني باشد. دوم اينکه افزايش سريع جمعيت ايران و دوبرابرشدن آن در 40 سال گذشته، باعث حرکت زيانده جمعيت از روستا به شهر و اسکان آنها در اطراف شهرها شده است که از يک سو اين اسکان در حاشيههايي صورت ميگيرد که خارج از کنترل طرحهاي جامع شهري هستند و از سوي ديگر، بيشتر کساني که به شهرها مهاجرت ميکنند، نيروهای جوان روستايي هستند. حاصل اينکه جمعيت روستايي بهتدريج کهنسالتر شده و قدرت توليد را از دست ميدهد؛ چون به صورت سنتي، نيروي کار روستايي در جوانان متمرکز بوده است. اين حرکت موجب نابودي تدريجي کشاورزي روستايی شده و وابستگي کشور را به واردات مواد غذايي بيشتر ميکند. سوم اينکه با حذف تدريجي نيروي کار جوان از روستاها، قدرت روستاييان برای مقابله با رويدادهايی مانند سيل، زلزله، توفان و لايروبي مسيلها و قنوات کاهش مييابد. راه رويارويي با اين مشکلات ناشناخته نيست، اما ثبات فکري و همت دولتها را طلب ميکند.