|

همه نيامده‌اند

ايسپا (مرکز افکارسنجی ایران) گزارشي از نظرسنجی ملی كه در روزهای ۱۹ و ۲۰ فروردین ۹۸ به‌صورت تلفنی با جامعه آماری شهروندان کل کشور (اعم از شهر و روستا) انجام شده، ارائه داد كه در آن 57.4 درصد مردم اعلام کرده‌اند در چند روز گذشته به سیل‌زدگان کمک نکرده‌اند و از بین آنان ۵۸.۶ درصد نامناسب‌بودن وضعیت مالی خود را دلیل کمک‌نکردن به سیل‌زدگان ذکر کرده‌اند. ۱۷.۴ درصد نیز گفته‌اند در روزهای آینده کمک خواهند کرد و ۱۸.۹ درصد نیز اعلام کرده‌اند مطمئن نیستند کمک‌ها به مردم سیل‌زده برسد.
آرمان ذاكري، جامعه‌شناس، در کانال اکنون ما و شریعتی درباره اين 57 درصدي كه هنوز به ميدان نيامده‌اند، مطلبي نوشته است كه بخش‌هايي از آن را مي‌خوانيم : این روزها تصاویری در رسانه‌ها منتشر می‌شود که نشان می‌دهد اقشار مختلف مردم از اقصی‌نقاط کشور به یاری مردم سیل‌زده شتافته‌اند. این تصاویر را هم صدا‌و‌سیما هم جریانات مختلف سیاسی و هم بخش‌های مختلف جامعه با قدرت تمام بازتاب می‌‌دهند تا بگویند اوضاع به‌لحاظ همبستگی اجتماعی در جامعه از یکسو و اعتماد میان مردم و حاکمیت از سوی دیگر، آن‌قدرها هم بد نیست. تا نشان دهند مردم دست‌کم در فاجعه‌ها همبسته می‌شوند و به میدان می‌آیند تا بگوید که انسانیت در میان مردم نمرده است.
همه تصاویری که نشان داده شده بی‌تردید واقعی است، اما همه واقعیت نیست. اگرچه همه واقعیت دارد اما به کمک آن نمی‌توان هیچ گزاره «تعمیم‌یافته»‌ای درباره کل جامعه ایران گفت. این خطایی است که بارها حتی در سخنان و واکنش‌های جامعه‌شناسان هم دیده شده است. منافع به کنار، خیلی‌ها تسلیم احساسات خود شده‌اند.
همه نیامده‌اند. جامعه ایران را حتی سیل هم همبسته نمی‌کند. تا پیش از این تصور می‌شد لااقل فاجعه می‌تواند برای مدت محدودی جامعه را همبسته کند. داده‌ها اما خلاف این را نشان می‌دهد. غم‌انگیز اما هست. برای دیدن واقعیت این سوژه تا «ایران‌مال» راه درازی نیست. برای دیدن چشم‌های خیره ناتوان و نظاره‌گری که ناتوانی‌شان را فقط با گرفتن سلفی با زرق و برق‌هایی همه فیک می‌توانند جبران کنند.
جامعه ایران در چند سال گذشته فقیر شده است. ناتوانی اقتصادی بیشترین فراوانی اعلام‌شده برای کمک‌نکردن را به خود اختصاص داده است. آنها که فقیر شده‌اند، آنها که ثروت از دست داده‌اند، آنها که بیش از بقیه از آینده در هراس‌اند، بیش‌از‌پیش در خود فرو می‌روند، از بقیه فاصله می‌گیرند، محافظه‌کار و منزوی و بی‌تفاوت می‌شوند، احساس ناتوانی می‌کنند، منفعل می‌شوند و چشم به راه می‌مانند تا شاید خود را حفظ کنند. آنها تماشاگران فاجعه‌اند. ناتوان در برابر «مال‌ها» و «سلبریتی»ها. بیش از آنکه ناتوان‌اند احساس ناتوانی می‌کنند. حال آنکه هیچ‌یک بدون همبسته‌شدن با دیگری نمی‌توانند خود را نجات دهند. رستگاری در جماعت است که ممکن می‌شود. همبستگی در شرایط دشوار است که معنا پیدا می‌کند. میزان کمک هیچ اهمیتی ندارد. اصل به‌میدان‌آمدن مهم است.
‌اکثریت جامعه دعوت هیچ‌یک را نپذیرفته است. هیچ همبستگی جمعی فراگیری رخ نداده است. همه نهادهای نمایندگی‌کننده خیر عمومی، حاکمیتی و دولتی و غیردولتی، تک‌تک و حتی روی هم باز هم در «اقلیت» مانده‌اند: فقط 13.3 درصد از مردم به هلال احمر کمک کرده اند (31.3 درصد از کمک‌کنندگان) شش درصد از مردم (14.3 درصد از کمک‌کنندگان) از طریق مساجد و حسینیه‌ها، 3.4 درصد (8.1 درصد از کمک‌کنندگان) از طریق کمیته امداد، 1.3 درصد (3.1 درصد از کمک‌کنندگان) از طریق سلبریتی‌ها، 5.4 (12.7درصد از کمک‌کنندگان) مستقیما. مابقی یعنی 13.2 درصد از مردم (30.5 درصد از کمک‌کنندگان) از طریق سایر سازمان‌های حاکمیتی و دولتی یا نهادهای خیریه به سیل‌زدگان کمک کرده‌اند (نحوه انتشار داده‌ها ازسوی کانال تلگرامی و توییتر ایسپا کمی غلط‌‌انداز بوده است. ایسپا آمار را از میان جامعه کمک‌کنندگان بیان کرده است نه کل جامعه ایران).
واقعیت را برای مردم باید تصویر کرد. بازنمایی واژگونه «کلیت» بر مبنای تعمیم غلط تصاویر «جزئی»، 60 درصد مشارکت‌نکرده را بیش‌از‌پیش بی‌تفاوت می‌کند، ضرورت به میدان آمدنشان را از بین می‌برد و «احساس مسئولیت» را از آنها سلب می‌کند.
هیچ‌کس نباید بیرون از گود بماند. فردا شاید دیر باشد. آنها که آمده‌اند باید تا جایی که می‌توانند و برای‌شان ممکن است همچنان در میدان بمانند و به کمک ادامه دهند و آنها که هنوز وارد نشده‌اند، باید بر حس ناتوانی و بی‌اعتمادی خود غلبه‌ کنند، همین حالا تصمیم گرفته، گوشه‌ای از فاجعه را بگیرند؛ به هر میزان که می‌توانند. انبوه کمک‌های خرد، بر فاجعه غلبه خواهد کرد. پای زندگی خیلی‌ها در میان است.

ايسپا (مرکز افکارسنجی ایران) گزارشي از نظرسنجی ملی كه در روزهای ۱۹ و ۲۰ فروردین ۹۸ به‌صورت تلفنی با جامعه آماری شهروندان کل کشور (اعم از شهر و روستا) انجام شده، ارائه داد كه در آن 57.4 درصد مردم اعلام کرده‌اند در چند روز گذشته به سیل‌زدگان کمک نکرده‌اند و از بین آنان ۵۸.۶ درصد نامناسب‌بودن وضعیت مالی خود را دلیل کمک‌نکردن به سیل‌زدگان ذکر کرده‌اند. ۱۷.۴ درصد نیز گفته‌اند در روزهای آینده کمک خواهند کرد و ۱۸.۹ درصد نیز اعلام کرده‌اند مطمئن نیستند کمک‌ها به مردم سیل‌زده برسد.
آرمان ذاكري، جامعه‌شناس، در کانال اکنون ما و شریعتی درباره اين 57 درصدي كه هنوز به ميدان نيامده‌اند، مطلبي نوشته است كه بخش‌هايي از آن را مي‌خوانيم : این روزها تصاویری در رسانه‌ها منتشر می‌شود که نشان می‌دهد اقشار مختلف مردم از اقصی‌نقاط کشور به یاری مردم سیل‌زده شتافته‌اند. این تصاویر را هم صدا‌و‌سیما هم جریانات مختلف سیاسی و هم بخش‌های مختلف جامعه با قدرت تمام بازتاب می‌‌دهند تا بگویند اوضاع به‌لحاظ همبستگی اجتماعی در جامعه از یکسو و اعتماد میان مردم و حاکمیت از سوی دیگر، آن‌قدرها هم بد نیست. تا نشان دهند مردم دست‌کم در فاجعه‌ها همبسته می‌شوند و به میدان می‌آیند تا بگوید که انسانیت در میان مردم نمرده است.
همه تصاویری که نشان داده شده بی‌تردید واقعی است، اما همه واقعیت نیست. اگرچه همه واقعیت دارد اما به کمک آن نمی‌توان هیچ گزاره «تعمیم‌یافته»‌ای درباره کل جامعه ایران گفت. این خطایی است که بارها حتی در سخنان و واکنش‌های جامعه‌شناسان هم دیده شده است. منافع به کنار، خیلی‌ها تسلیم احساسات خود شده‌اند.
همه نیامده‌اند. جامعه ایران را حتی سیل هم همبسته نمی‌کند. تا پیش از این تصور می‌شد لااقل فاجعه می‌تواند برای مدت محدودی جامعه را همبسته کند. داده‌ها اما خلاف این را نشان می‌دهد. غم‌انگیز اما هست. برای دیدن واقعیت این سوژه تا «ایران‌مال» راه درازی نیست. برای دیدن چشم‌های خیره ناتوان و نظاره‌گری که ناتوانی‌شان را فقط با گرفتن سلفی با زرق و برق‌هایی همه فیک می‌توانند جبران کنند.
جامعه ایران در چند سال گذشته فقیر شده است. ناتوانی اقتصادی بیشترین فراوانی اعلام‌شده برای کمک‌نکردن را به خود اختصاص داده است. آنها که فقیر شده‌اند، آنها که ثروت از دست داده‌اند، آنها که بیش از بقیه از آینده در هراس‌اند، بیش‌از‌پیش در خود فرو می‌روند، از بقیه فاصله می‌گیرند، محافظه‌کار و منزوی و بی‌تفاوت می‌شوند، احساس ناتوانی می‌کنند، منفعل می‌شوند و چشم به راه می‌مانند تا شاید خود را حفظ کنند. آنها تماشاگران فاجعه‌اند. ناتوان در برابر «مال‌ها» و «سلبریتی»ها. بیش از آنکه ناتوان‌اند احساس ناتوانی می‌کنند. حال آنکه هیچ‌یک بدون همبسته‌شدن با دیگری نمی‌توانند خود را نجات دهند. رستگاری در جماعت است که ممکن می‌شود. همبستگی در شرایط دشوار است که معنا پیدا می‌کند. میزان کمک هیچ اهمیتی ندارد. اصل به‌میدان‌آمدن مهم است.
‌اکثریت جامعه دعوت هیچ‌یک را نپذیرفته است. هیچ همبستگی جمعی فراگیری رخ نداده است. همه نهادهای نمایندگی‌کننده خیر عمومی، حاکمیتی و دولتی و غیردولتی، تک‌تک و حتی روی هم باز هم در «اقلیت» مانده‌اند: فقط 13.3 درصد از مردم به هلال احمر کمک کرده اند (31.3 درصد از کمک‌کنندگان) شش درصد از مردم (14.3 درصد از کمک‌کنندگان) از طریق مساجد و حسینیه‌ها، 3.4 درصد (8.1 درصد از کمک‌کنندگان) از طریق کمیته امداد، 1.3 درصد (3.1 درصد از کمک‌کنندگان) از طریق سلبریتی‌ها، 5.4 (12.7درصد از کمک‌کنندگان) مستقیما. مابقی یعنی 13.2 درصد از مردم (30.5 درصد از کمک‌کنندگان) از طریق سایر سازمان‌های حاکمیتی و دولتی یا نهادهای خیریه به سیل‌زدگان کمک کرده‌اند (نحوه انتشار داده‌ها ازسوی کانال تلگرامی و توییتر ایسپا کمی غلط‌‌انداز بوده است. ایسپا آمار را از میان جامعه کمک‌کنندگان بیان کرده است نه کل جامعه ایران).
واقعیت را برای مردم باید تصویر کرد. بازنمایی واژگونه «کلیت» بر مبنای تعمیم غلط تصاویر «جزئی»، 60 درصد مشارکت‌نکرده را بیش‌از‌پیش بی‌تفاوت می‌کند، ضرورت به میدان آمدنشان را از بین می‌برد و «احساس مسئولیت» را از آنها سلب می‌کند.
هیچ‌کس نباید بیرون از گود بماند. فردا شاید دیر باشد. آنها که آمده‌اند باید تا جایی که می‌توانند و برای‌شان ممکن است همچنان در میدان بمانند و به کمک ادامه دهند و آنها که هنوز وارد نشده‌اند، باید بر حس ناتوانی و بی‌اعتمادی خود غلبه‌ کنند، همین حالا تصمیم گرفته، گوشه‌ای از فاجعه را بگیرند؛ به هر میزان که می‌توانند. انبوه کمک‌های خرد، بر فاجعه غلبه خواهد کرد. پای زندگی خیلی‌ها در میان است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها