|

اصلاح‌طلبان برای چه ‌کسی شرط می‌گذارند؟

شرق: چندصدایی از جبهه اصلاحات به‌شدت به گوش می‌رسد و تکلیف نیروهای اصلاح‌طلب با انتخابات مجلس در سال جاری معلوم نیست. برخی از آنها می‌گویند که باید حضور مشروط در انتخابات داشته باشیم و برخی دیگر باور دارند که تعیین شروط برای مشارکت در انتخابات در نهایت به‌ ضرر مردم و اصلاح‌طلبان تمام می‌شود و مانع استفاده از ظرفیت انتخابات می‌شود. گرچه بحث شركت نكردن سال‌هاست که مطرح بوده و گاه اصلاح‌طلبان به سمت آن رفته و گاه طریق مشارکت را در پیش گرفته‌اند اما در مقطع کنونی موضوع مشارکت مشروط با یادداشت اخیر سعید حجاریان بر سر زبان‌ها افتاد؛ به‌نحوی که بعد از چند روز از یادداشت این فعال سیاسی، اظهارنظرها همچنان ادامه دارد. حجاریان که تکلیفش معلوم است و به‌طور کلی گفت که اگر شروط اصلاح‌طلبان محقق نشود، عطای انتخابات را به لقایش می‌بخشیم. در مقابل این دیدگاه، با استناد به سخنان اسماعیل گرامی‌مقدم، گویا حزب اعتماد ملی با دیدگاه حجاریان کاملا مخالف است؛ به‌نحوی که گرامی‌مقدم از ایده حجاریان با عناوینی مانند کهنه و ورشکسته یاد کرد اما برخی دیگر مانند کرباسچی، مرعشی و شکوری‌راد از حزب‌های کارگزاران و اتحاد ملت راه میانه را در پیش گرفته‌اند و می‌گویند که هنوز تصمیمی درباره شرکت در انتخابات یا تحریم آن گرفته نشده و در عین حال باید منتظر ماند تا شورای سیاست‌گذاری سیاست کلی انتخابات را تبیین کند.
‌ارتباط ضعیف اصلاح‌طلبان با مردم
ابراهیم اصغرزاده، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، باور دارد که مشارکت مشروط نمی‌تواند استراتژی اصلاح‌طلبان باشد. او در گفت‌وگو با «شرق» گفت: «اشکال مشارکت مشروط این است که تاکتیک است و استراتژی نیست. واقعیت این است که جامعه دچار خستگی شده. مردم احساس می‌کنند که اصلاح‌طلبان هیزم ‌گرم‌کن تنور انتخابات می‌شوند تا مردم را پای صندوق رأی بیاورند و مشارکت سیاسی را بالا ببرند اما در نهایت به نتیجه مطلوبی نمی‌رسند؛ مانند انتخابات مجلس خبرگان و انتخابات درونی و ریاست آن».
اصغرزاده با انتقاد از رویکرد اصلاح‌طلبان در مواجهه با مردم ادامه داد: «تصویری که برای مردم از انتخابات 96 و وعده‌های اصلاح‌طلبان برای انتخاب روحانی و دولت تدبیر و امید ایجاد شده، این است که وعده‌های اصلاح‌طلبان باد هوا بوده است. چراکه اعتماد آنها به نخبگان از دست رفته است. بر این اساس اگر فرض را بر این بگیریم که بنای اصلاح‌طلبان مشارکت مشروط باشد، مخاطب این شرط هم شورای نگهبان نخواهد بود، بلکه مردم و بدنه اجتماعی هستند که به آنها رأی داده‌اند. نمی‌شود که در ایام انتخابات با طرح برخی شعارها و وعده‌ها سطح مطالبات را بالا ببرند و بعد از انتخابات نقشی در اداره کشور و آنچه رخ می‌دهد، نداشته باشند. پس وقتی صحبت از شرط و شروط می‌شود، بیشتر به رابطه بین مردم و اصلاح‌طلبان باز می‌گردد. اگر این رابطه محکم باشد، موازنه به نفع اصلاح‌طلبان تمام خواهد شد و دیگر نهادها نسبت به انتخاب مردم مجبور به عقب‌نشینی خواهند شد اما مشکل این است که اصلاح‌طلبان نتوانستند با این بدنه اجتماعی ارتباط برقرار کنند. اصلاح‌طلبان فکر می‌کنند که این بدنه هم مثل سمپات‌های حزبی هستند که در هر انتخاباتی پای آنها می‌مانند و به آنها رأي می‌دهند؛ درحالی‌که سمپات‌ها نهایتا پنج‌ تا 10 درصد جامعه را تشکیل می‌دهند و بخش دیگر را مردمی تشکیل می‌دهند که بخش عمده آنها طبقه متوسط یا حاشیه‌نشین و فقرا هستند که اینها به خاطر شعارها به اصلاح‌طلبان رأی می‌دهند و تعلق حزبی ندارند؛ بنابراین وقتی با نخستین مشکلات مواجه می‌شوند؛ مثلا با دولت ناکارآمد یا مجموعه‌اي که در برابر سیل به خواب رفته است، وقتی می‌ببینند منتخبان آنها توانایی حل این مشکلات را ندارند، اعتماد خود را به این جریان از دست می‌دهند و بار دیگر به آنها اعتماد نمی‌کنند».
‌تحول‌طلبی عملی
این فعال سیاسی معتقد است که اصلاح‌طلبان باید در مقام عمل دچار تحول شوند: «اصلاح‌طلبان باید در عمل تحول‌طلب شوند، نه اینکه شعار تحول‌طلبی سر بدهند و در مجلس، شورا و دولت مثل اصولگرایان رفتار کنند. این رفتار دروغ و ریاکاری محسوب می‌شود. مردم می‌گویند که اصلاح‌طلبان با ما ریاکارانه و تاکتیکی رفتار کرده‌اند. در این شرایط مشکلی که ایجاد می‌شود این است که این مردم برانداز نمی‌شوند، بلکه حاشیه‌طلب می‌شوند و این خطر بزرگی است. فرض کنید اصلاح‌طلبان برای شورای نگهبان شرط بگذارند که این شورا باید لیست 30نفره آنها را تأیید صلاحیت کند و از قضا شورای نگهبان هم این را بپذیرد؛ در این صورت اگر انتخابات برگزار شد و همه چهره‌های مشهور اصلاح‌طلبی هم تأیید صلاحیت شدند و روشنفکران هم پای صحنه آمدند اما مردم پای صندوق نیامدند، اصلاح‌طلبان به‌دست مردم پای صندوق ذبح خواهند شد؛ بنابراین به‌نظر می‌رسد که اصلاح‌طلبان باید به مردم بگویند که می‌خواهند از رفتار گذشته خود برائت بجویند؛ یعنی می‌خواهند با فساد و مافیا مبارزه کنند؛ می‌خواهند تکلیف خود را با بدنه غیرایدئولوژیک مشخص کنند. یعنی می‌خواهند اعلام کنند به این سمت یا به سمت اصولگرایان معتدل غش خواهند کرد. اصلاح‌طلبان باید تکلیف خود را در برابر بازنشستگان، مال‌باختگان، کشاورزان و طبقات فرودست روشن کنند. اگر غیر از این باشد یعنی شعار رادیکال بدهند و طور دیگر رفتار کنند، جز ازدست‌دادن اعتماد مردم، عایدی دیگری ندارند».
‌ضرورت مشارکت اصلاح‌طلبان در انتخابات
حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی، برخلاف سخنان اصغرزاده همچنان بر مشارکت اصلاح‌طلبان در صحنه انتخابات تأکید دارد. او به «شرق» گفت: «سیاست اصلاح‌طلبان در چند دوره گذشته این بوده است که صحنه سیاسی کشور را به رقیب واگذار نکنند و به همین دلیل با امکانات حداقلی کنار آمدند و مردم را تنها نگذاشتند؛ البته مردم نیز اصلاح‌طلبان را همراهی کردند. این همکاری مشترک بین اصلاح‌طلبان و مردم می‌تواند انگیزه‌ای باشد برای اینکه چراغ سیاست اصلاح‌طلبانه خاموش نشود. من تصور می‌کنم هنوز هم این سیاست، راهبرد درستی است. ما تجربیات زیادی در تاریخ بعد از انقلاب داریم و نباید تحت تأثیر فشارهای برخی از نیروهای سیاسی افراطی قرار بگیریم و صحنه را ترک کنیم، زیرا آنها می‌خواهند نوعی جناح‌بندی چپ و راست درون خود ایجاد کنند. ما اصلاح‌طلبان در سرنوشت خوب و بد این کشور شریک هستیم و به دلیل آنکه شرایط سخت است، مجاز نیستیم که از مسئولیت ملی خود شانه خالی کنیم؛ حتی اگر شرایط اجتماعی طوری باشد که شکست ما در شهرهای بزرگ و سیاسی متصور باشد و موج دل‌زدگی از سیاست و دوری از انتخابات در مردم دیده شود، باز هم اصلاح‌طلبان باید در صحنه حضور داشته باشند و به‌اندازه توان و امکانات خود مشارکت کنند».
‌بحران ایجاد وحدت درونی
روز گذشته نیز محمود میرلوحی در پاسخ به این پرسش «ایرناپلاس» که آیا شورای‌عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان نیز راهبرد مشارکت مشروط در انتخابات مجلس آینده را درست می‌داند یا خیر، گفت: «هنوز درباره انتخابات تصمیمی در شورای‌عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان گرفته نشده است، اما از قرائن این‌گونه برمی‌آید که جریان اصلاحات شرایط سختی برای تصمیم‌گیری خواهد داشت. تکلیف اصلاح‌طلبان در سال94 و 96 مشخص بود و همه، از جمله هواداران نیز بر همکاری و ائتلاف با اعتدالگرایان تأکید داشتند. همان زمان بحث‌هایی برخی از دوستان داشتند که به‌صورت مشروط با آقای روحانی همکاری کنیم و به شیوه‌ای که در دنیا معمول است، ائتلاف را شکل دهیم اما در نهایت رئیس دولت اصلاحات تأکید کردند که الان جای این بحث‌ها نیست».
سخن میرلوحی قابل تأمل به‌نظر می‌رسد زیرا در دو انتخابات مهم پیشین اصلاح‌طلبان با تکیه بر نظر محمد خاتمی مبنی‌بر شرکت حداکثری در انتخابات و به نفع جبهه اصلاحات و حسن روحانی توانستند به وحدت سراسری دست یابند ،اما در مقطع کنونی ایشان نیز گفتند: «دیگر خیلی سخت است که به مردم بگوییم بیایید رأی بدهید. آیا فکر می‌کنید در دور آینده انتخابات به حرف من و شما مردم پای صندوق‌ها خواهند آمد؟ بعید می‌دانم مگر اینکه در یک‌سال آینده تحولی رخ دهد».
بنابراین اصلاح‌طلبان در انتخابات پیش‌رو از ویژگی وحدت‌بخش محمد خاتمی نیز بی‌بهره خواهند بود؛ زیرا بعید به‌نظر می‌رسد که ایشان مانند گذشته «تکرار» کنند. همچنین میرلوحی درباره حضور مشروط اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس امسال باور دارد: «باتوجه به چالش‌هایی که جریان اصلاحات با آن مواجه است، حضور غیرمشروط در انتخابات را نمی‌توان چندان متصور بود. اکنون کف انتظار مردم از اصلاح‌طلبان حضور مشروط در انتخابات است».
‌تحقق دموکراسی با تقویت حزب‌گرایی
شاید بتوان موضع حسین انصاری‌راد را نیز نزدیک به سخن اخیر میرلوحی دانست. انصاری‌راد مهم‌ترین مشکل این‌ روزهای اصلاح‌طلبان را نداشتن صراحت در تکیه بر دموکراسی و آزادی می‌داند و می‌گوید: «دموکراسی و آزادی از مبانی اصلی جریان اصلاحات هستند و این جریان هزینه‌های زیادی برای تحقق آزادی در کشور داده است. با وجود این و در شرایطی که امروز اصلاح‌طلبان نسبت به گذشته حضور جدی‌تری در مجلس و دولت دارند، این مسائل به‌صورت جدی در دستور کار دولت و مجلس قرار نگرفته است. متأسفانه در شرایط کنونی برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی بیش از آنکه به فکر دغدغه‌های مردم باشند، به‌دنبال آینده و مسئله تأیید صلاحیت خود هستند. بدون‌شک نماینده‌ای که دغدغه تأیید یا عدم‌تأیید صلاحیت دارد، نمی‌تواند به‌خوبی رسالت نمایندگی مردم را انجام دهد».
او همچنین علت تضعیف اصلاحات را اتفاقات پس از مجلس ششم و رد صلاحیت چهره‌های شناخته‌شده و اصلی اصلاحات می‌داند: «بنده ریشه تضعیف جریان اصلاحات را در اتفاقات پس از مجلس ششم و عدم تأیید صلاحیت چهره‌های شناخته‌‌شده و اصلی اصلاح‌طلب می‌دانم و معتقدم اگر در آن زمان این اتفاق رخ نمی‌داد و صلاحیت 85‌ درصد نمایندگان مجلس تأیید می‌شد، رویکرد جریان‌های سیاسی به‌سمتی حرکت نمی‌کرد که امروز در چنین شرایطی قرار بگیرند، در نتیجه بی‌رقیب‌شدن جریان اصولگرایی از آن زمان آغاز شد و تا حدود زیادی تا امروز نیز ادامه داشته است».
باتوجه به این مواضع به نظر می‌رسد مهم‌ترین شرط اصلاح‌طلبان تغییر نگاه شورای نگهبان به نامزدهای اصلاح‌طلب باشد؛ به نحوی که دیگر این جریان با رد صلاحیت‌های گسترده مواجه نشود و بتواند در صورت کسب آرا، نیروهای مؤثری در مجلس داشته باشند اما مشکل آنجاست که اگر این مهم شرط اصلی اصلاح‌طلبان باشد، سازوکار اجرائی آن از سوی اصلاح‌طلبان مشخص نیست؛ یعنی سعید حجاریان یا حسین انصاری‌راد معلوم نکرده‌اند که اگر تکیه اصلاح‌طلبان بر دموکراسی باشد و از آن نیز کوتاه نیایند، چطور می‌توانند در مدت کمتر از یک ‌سال شورای نگهبان را قانع کنند که صلاحیت نامزدهای شناخته‌شده جریان اصلاحات را احراز کند؟ یا معلوم نیست که در صورت محقق‌نشدن شرط اصلاح‌طلبان و شرکت‌نکردن آنها در انتخابات تغییری در روند برگزاری انتخابات رخ خواهد داد یا خیر؟ تجربه نشان داده است که در صورت شركت‌نكردن اصلاح‌طلبان، انتخابات برگزار می‌شود و از قضا نیروهای اصولگرا و حتی اصولگرایان تندرو روی کار می‌آیند.
از سوی دیگر، برخی از اصلاح‌طلبان به‌طور مکرر در شرایطی بر شروط خود تأکید می‌کنند که در مقام عمل فعالیت خاص حزبی از سوی ایشان دیده نمی‌شود؛ یعنی حتی اگر شروط ایشان نیز محقق شود باز هم مانند سابق با یک فهرست عجولانه مواجه خواهیم شد؛ درصورتی‌که اگر ادعای دموکراسی می‌شود، یکی از سازوکارهای تحقق دموکراسی فعالیت حزبی است؛ موضوعی که تا این لحظه از سوی احزاب اصلاح‌طلب دیده نشده است و حتی بسیاری از نیروهای جریان اصلاحات مدام می‌گویند تابع تصمیم شورای سیاست‌گذاری هستیم و این در حالی است که هنوز این شورا جلسه عمومی خود را نیز تشکیل نداده و هیچ موضعی درباره انتخابات پیش‌رو نگرفته است.
البته بهتر آن است که شروط اصلاح‌طلبان محقق شود اما در کنار آن ضرورت دارد که احزاب اصلاح‌طلب با تدوین برنامه‌های مشخص، راهبردی دقیق به مردم ارائه دهند تا حتی اگر نیروهای درجه دو یا سه آنها به مجلس راه یافتند، بدانند که باید چه رویکردی را در پیش بگیرند. یکی از مشکلات انتخاباتی در سال‌های اخیر آن بوده است که اصلاح‌طلبان همواره بر شخصیت‌های خود و نه برنامه‌ها تکیه می‌کنند؛ موضوعی که البته ریشه در سال‌های گذشته دارد، به‌نحوی که جریان اصلاحات در طول زمان نتوانست در حوزه برنامه‌ها و راهبردها به‌روز باشد و با نقد سیاست‌ها و قوانین موجود راه‌حل رفع آنها را به مردم ارائه دهد.
شرق: چندصدایی از جبهه اصلاحات به‌شدت به گوش می‌رسد و تکلیف نیروهای اصلاح‌طلب با انتخابات مجلس در سال جاری معلوم نیست. برخی از آنها می‌گویند که باید حضور مشروط در انتخابات داشته باشیم و برخی دیگر باور دارند که تعیین شروط برای مشارکت در انتخابات در نهایت به‌ ضرر مردم و اصلاح‌طلبان تمام می‌شود و مانع استفاده از ظرفیت انتخابات می‌شود. گرچه بحث شركت نكردن سال‌هاست که مطرح بوده و گاه اصلاح‌طلبان به سمت آن رفته و گاه طریق مشارکت را در پیش گرفته‌اند اما در مقطع کنونی موضوع مشارکت مشروط با یادداشت اخیر سعید حجاریان بر سر زبان‌ها افتاد؛ به‌نحوی که بعد از چند روز از یادداشت این فعال سیاسی، اظهارنظرها همچنان ادامه دارد. حجاریان که تکلیفش معلوم است و به‌طور کلی گفت که اگر شروط اصلاح‌طلبان محقق نشود، عطای انتخابات را به لقایش می‌بخشیم. در مقابل این دیدگاه، با استناد به سخنان اسماعیل گرامی‌مقدم، گویا حزب اعتماد ملی با دیدگاه حجاریان کاملا مخالف است؛ به‌نحوی که گرامی‌مقدم از ایده حجاریان با عناوینی مانند کهنه و ورشکسته یاد کرد اما برخی دیگر مانند کرباسچی، مرعشی و شکوری‌راد از حزب‌های کارگزاران و اتحاد ملت راه میانه را در پیش گرفته‌اند و می‌گویند که هنوز تصمیمی درباره شرکت در انتخابات یا تحریم آن گرفته نشده و در عین حال باید منتظر ماند تا شورای سیاست‌گذاری سیاست کلی انتخابات را تبیین کند.
‌ارتباط ضعیف اصلاح‌طلبان با مردم
ابراهیم اصغرزاده، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، باور دارد که مشارکت مشروط نمی‌تواند استراتژی اصلاح‌طلبان باشد. او در گفت‌وگو با «شرق» گفت: «اشکال مشارکت مشروط این است که تاکتیک است و استراتژی نیست. واقعیت این است که جامعه دچار خستگی شده. مردم احساس می‌کنند که اصلاح‌طلبان هیزم ‌گرم‌کن تنور انتخابات می‌شوند تا مردم را پای صندوق رأی بیاورند و مشارکت سیاسی را بالا ببرند اما در نهایت به نتیجه مطلوبی نمی‌رسند؛ مانند انتخابات مجلس خبرگان و انتخابات درونی و ریاست آن».
اصغرزاده با انتقاد از رویکرد اصلاح‌طلبان در مواجهه با مردم ادامه داد: «تصویری که برای مردم از انتخابات 96 و وعده‌های اصلاح‌طلبان برای انتخاب روحانی و دولت تدبیر و امید ایجاد شده، این است که وعده‌های اصلاح‌طلبان باد هوا بوده است. چراکه اعتماد آنها به نخبگان از دست رفته است. بر این اساس اگر فرض را بر این بگیریم که بنای اصلاح‌طلبان مشارکت مشروط باشد، مخاطب این شرط هم شورای نگهبان نخواهد بود، بلکه مردم و بدنه اجتماعی هستند که به آنها رأی داده‌اند. نمی‌شود که در ایام انتخابات با طرح برخی شعارها و وعده‌ها سطح مطالبات را بالا ببرند و بعد از انتخابات نقشی در اداره کشور و آنچه رخ می‌دهد، نداشته باشند. پس وقتی صحبت از شرط و شروط می‌شود، بیشتر به رابطه بین مردم و اصلاح‌طلبان باز می‌گردد. اگر این رابطه محکم باشد، موازنه به نفع اصلاح‌طلبان تمام خواهد شد و دیگر نهادها نسبت به انتخاب مردم مجبور به عقب‌نشینی خواهند شد اما مشکل این است که اصلاح‌طلبان نتوانستند با این بدنه اجتماعی ارتباط برقرار کنند. اصلاح‌طلبان فکر می‌کنند که این بدنه هم مثل سمپات‌های حزبی هستند که در هر انتخاباتی پای آنها می‌مانند و به آنها رأي می‌دهند؛ درحالی‌که سمپات‌ها نهایتا پنج‌ تا 10 درصد جامعه را تشکیل می‌دهند و بخش دیگر را مردمی تشکیل می‌دهند که بخش عمده آنها طبقه متوسط یا حاشیه‌نشین و فقرا هستند که اینها به خاطر شعارها به اصلاح‌طلبان رأی می‌دهند و تعلق حزبی ندارند؛ بنابراین وقتی با نخستین مشکلات مواجه می‌شوند؛ مثلا با دولت ناکارآمد یا مجموعه‌اي که در برابر سیل به خواب رفته است، وقتی می‌ببینند منتخبان آنها توانایی حل این مشکلات را ندارند، اعتماد خود را به این جریان از دست می‌دهند و بار دیگر به آنها اعتماد نمی‌کنند».
‌تحول‌طلبی عملی
این فعال سیاسی معتقد است که اصلاح‌طلبان باید در مقام عمل دچار تحول شوند: «اصلاح‌طلبان باید در عمل تحول‌طلب شوند، نه اینکه شعار تحول‌طلبی سر بدهند و در مجلس، شورا و دولت مثل اصولگرایان رفتار کنند. این رفتار دروغ و ریاکاری محسوب می‌شود. مردم می‌گویند که اصلاح‌طلبان با ما ریاکارانه و تاکتیکی رفتار کرده‌اند. در این شرایط مشکلی که ایجاد می‌شود این است که این مردم برانداز نمی‌شوند، بلکه حاشیه‌طلب می‌شوند و این خطر بزرگی است. فرض کنید اصلاح‌طلبان برای شورای نگهبان شرط بگذارند که این شورا باید لیست 30نفره آنها را تأیید صلاحیت کند و از قضا شورای نگهبان هم این را بپذیرد؛ در این صورت اگر انتخابات برگزار شد و همه چهره‌های مشهور اصلاح‌طلبی هم تأیید صلاحیت شدند و روشنفکران هم پای صحنه آمدند اما مردم پای صندوق نیامدند، اصلاح‌طلبان به‌دست مردم پای صندوق ذبح خواهند شد؛ بنابراین به‌نظر می‌رسد که اصلاح‌طلبان باید به مردم بگویند که می‌خواهند از رفتار گذشته خود برائت بجویند؛ یعنی می‌خواهند با فساد و مافیا مبارزه کنند؛ می‌خواهند تکلیف خود را با بدنه غیرایدئولوژیک مشخص کنند. یعنی می‌خواهند اعلام کنند به این سمت یا به سمت اصولگرایان معتدل غش خواهند کرد. اصلاح‌طلبان باید تکلیف خود را در برابر بازنشستگان، مال‌باختگان، کشاورزان و طبقات فرودست روشن کنند. اگر غیر از این باشد یعنی شعار رادیکال بدهند و طور دیگر رفتار کنند، جز ازدست‌دادن اعتماد مردم، عایدی دیگری ندارند».
‌ضرورت مشارکت اصلاح‌طلبان در انتخابات
حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی، برخلاف سخنان اصغرزاده همچنان بر مشارکت اصلاح‌طلبان در صحنه انتخابات تأکید دارد. او به «شرق» گفت: «سیاست اصلاح‌طلبان در چند دوره گذشته این بوده است که صحنه سیاسی کشور را به رقیب واگذار نکنند و به همین دلیل با امکانات حداقلی کنار آمدند و مردم را تنها نگذاشتند؛ البته مردم نیز اصلاح‌طلبان را همراهی کردند. این همکاری مشترک بین اصلاح‌طلبان و مردم می‌تواند انگیزه‌ای باشد برای اینکه چراغ سیاست اصلاح‌طلبانه خاموش نشود. من تصور می‌کنم هنوز هم این سیاست، راهبرد درستی است. ما تجربیات زیادی در تاریخ بعد از انقلاب داریم و نباید تحت تأثیر فشارهای برخی از نیروهای سیاسی افراطی قرار بگیریم و صحنه را ترک کنیم، زیرا آنها می‌خواهند نوعی جناح‌بندی چپ و راست درون خود ایجاد کنند. ما اصلاح‌طلبان در سرنوشت خوب و بد این کشور شریک هستیم و به دلیل آنکه شرایط سخت است، مجاز نیستیم که از مسئولیت ملی خود شانه خالی کنیم؛ حتی اگر شرایط اجتماعی طوری باشد که شکست ما در شهرهای بزرگ و سیاسی متصور باشد و موج دل‌زدگی از سیاست و دوری از انتخابات در مردم دیده شود، باز هم اصلاح‌طلبان باید در صحنه حضور داشته باشند و به‌اندازه توان و امکانات خود مشارکت کنند».
‌بحران ایجاد وحدت درونی
روز گذشته نیز محمود میرلوحی در پاسخ به این پرسش «ایرناپلاس» که آیا شورای‌عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان نیز راهبرد مشارکت مشروط در انتخابات مجلس آینده را درست می‌داند یا خیر، گفت: «هنوز درباره انتخابات تصمیمی در شورای‌عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان گرفته نشده است، اما از قرائن این‌گونه برمی‌آید که جریان اصلاحات شرایط سختی برای تصمیم‌گیری خواهد داشت. تکلیف اصلاح‌طلبان در سال94 و 96 مشخص بود و همه، از جمله هواداران نیز بر همکاری و ائتلاف با اعتدالگرایان تأکید داشتند. همان زمان بحث‌هایی برخی از دوستان داشتند که به‌صورت مشروط با آقای روحانی همکاری کنیم و به شیوه‌ای که در دنیا معمول است، ائتلاف را شکل دهیم اما در نهایت رئیس دولت اصلاحات تأکید کردند که الان جای این بحث‌ها نیست».
سخن میرلوحی قابل تأمل به‌نظر می‌رسد زیرا در دو انتخابات مهم پیشین اصلاح‌طلبان با تکیه بر نظر محمد خاتمی مبنی‌بر شرکت حداکثری در انتخابات و به نفع جبهه اصلاحات و حسن روحانی توانستند به وحدت سراسری دست یابند ،اما در مقطع کنونی ایشان نیز گفتند: «دیگر خیلی سخت است که به مردم بگوییم بیایید رأی بدهید. آیا فکر می‌کنید در دور آینده انتخابات به حرف من و شما مردم پای صندوق‌ها خواهند آمد؟ بعید می‌دانم مگر اینکه در یک‌سال آینده تحولی رخ دهد».
بنابراین اصلاح‌طلبان در انتخابات پیش‌رو از ویژگی وحدت‌بخش محمد خاتمی نیز بی‌بهره خواهند بود؛ زیرا بعید به‌نظر می‌رسد که ایشان مانند گذشته «تکرار» کنند. همچنین میرلوحی درباره حضور مشروط اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس امسال باور دارد: «باتوجه به چالش‌هایی که جریان اصلاحات با آن مواجه است، حضور غیرمشروط در انتخابات را نمی‌توان چندان متصور بود. اکنون کف انتظار مردم از اصلاح‌طلبان حضور مشروط در انتخابات است».
‌تحقق دموکراسی با تقویت حزب‌گرایی
شاید بتوان موضع حسین انصاری‌راد را نیز نزدیک به سخن اخیر میرلوحی دانست. انصاری‌راد مهم‌ترین مشکل این‌ روزهای اصلاح‌طلبان را نداشتن صراحت در تکیه بر دموکراسی و آزادی می‌داند و می‌گوید: «دموکراسی و آزادی از مبانی اصلی جریان اصلاحات هستند و این جریان هزینه‌های زیادی برای تحقق آزادی در کشور داده است. با وجود این و در شرایطی که امروز اصلاح‌طلبان نسبت به گذشته حضور جدی‌تری در مجلس و دولت دارند، این مسائل به‌صورت جدی در دستور کار دولت و مجلس قرار نگرفته است. متأسفانه در شرایط کنونی برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی بیش از آنکه به فکر دغدغه‌های مردم باشند، به‌دنبال آینده و مسئله تأیید صلاحیت خود هستند. بدون‌شک نماینده‌ای که دغدغه تأیید یا عدم‌تأیید صلاحیت دارد، نمی‌تواند به‌خوبی رسالت نمایندگی مردم را انجام دهد».
او همچنین علت تضعیف اصلاحات را اتفاقات پس از مجلس ششم و رد صلاحیت چهره‌های شناخته‌شده و اصلی اصلاحات می‌داند: «بنده ریشه تضعیف جریان اصلاحات را در اتفاقات پس از مجلس ششم و عدم تأیید صلاحیت چهره‌های شناخته‌‌شده و اصلی اصلاح‌طلب می‌دانم و معتقدم اگر در آن زمان این اتفاق رخ نمی‌داد و صلاحیت 85‌ درصد نمایندگان مجلس تأیید می‌شد، رویکرد جریان‌های سیاسی به‌سمتی حرکت نمی‌کرد که امروز در چنین شرایطی قرار بگیرند، در نتیجه بی‌رقیب‌شدن جریان اصولگرایی از آن زمان آغاز شد و تا حدود زیادی تا امروز نیز ادامه داشته است».
باتوجه به این مواضع به نظر می‌رسد مهم‌ترین شرط اصلاح‌طلبان تغییر نگاه شورای نگهبان به نامزدهای اصلاح‌طلب باشد؛ به نحوی که دیگر این جریان با رد صلاحیت‌های گسترده مواجه نشود و بتواند در صورت کسب آرا، نیروهای مؤثری در مجلس داشته باشند اما مشکل آنجاست که اگر این مهم شرط اصلی اصلاح‌طلبان باشد، سازوکار اجرائی آن از سوی اصلاح‌طلبان مشخص نیست؛ یعنی سعید حجاریان یا حسین انصاری‌راد معلوم نکرده‌اند که اگر تکیه اصلاح‌طلبان بر دموکراسی باشد و از آن نیز کوتاه نیایند، چطور می‌توانند در مدت کمتر از یک ‌سال شورای نگهبان را قانع کنند که صلاحیت نامزدهای شناخته‌شده جریان اصلاحات را احراز کند؟ یا معلوم نیست که در صورت محقق‌نشدن شرط اصلاح‌طلبان و شرکت‌نکردن آنها در انتخابات تغییری در روند برگزاری انتخابات رخ خواهد داد یا خیر؟ تجربه نشان داده است که در صورت شركت‌نكردن اصلاح‌طلبان، انتخابات برگزار می‌شود و از قضا نیروهای اصولگرا و حتی اصولگرایان تندرو روی کار می‌آیند.
از سوی دیگر، برخی از اصلاح‌طلبان به‌طور مکرر در شرایطی بر شروط خود تأکید می‌کنند که در مقام عمل فعالیت خاص حزبی از سوی ایشان دیده نمی‌شود؛ یعنی حتی اگر شروط ایشان نیز محقق شود باز هم مانند سابق با یک فهرست عجولانه مواجه خواهیم شد؛ درصورتی‌که اگر ادعای دموکراسی می‌شود، یکی از سازوکارهای تحقق دموکراسی فعالیت حزبی است؛ موضوعی که تا این لحظه از سوی احزاب اصلاح‌طلب دیده نشده است و حتی بسیاری از نیروهای جریان اصلاحات مدام می‌گویند تابع تصمیم شورای سیاست‌گذاری هستیم و این در حالی است که هنوز این شورا جلسه عمومی خود را نیز تشکیل نداده و هیچ موضعی درباره انتخابات پیش‌رو نگرفته است.
البته بهتر آن است که شروط اصلاح‌طلبان محقق شود اما در کنار آن ضرورت دارد که احزاب اصلاح‌طلب با تدوین برنامه‌های مشخص، راهبردی دقیق به مردم ارائه دهند تا حتی اگر نیروهای درجه دو یا سه آنها به مجلس راه یافتند، بدانند که باید چه رویکردی را در پیش بگیرند. یکی از مشکلات انتخاباتی در سال‌های اخیر آن بوده است که اصلاح‌طلبان همواره بر شخصیت‌های خود و نه برنامه‌ها تکیه می‌کنند؛ موضوعی که البته ریشه در سال‌های گذشته دارد، به‌نحوی که جریان اصلاحات در طول زمان نتوانست در حوزه برنامه‌ها و راهبردها به‌روز باشد و با نقد سیاست‌ها و قوانین موجود راه‌حل رفع آنها را به مردم ارائه دهد.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها