مرور تاریخ تحولات سینمای ایران
بهناز شیربانی : ترمیم نسخههای قدیمی فیلمهای تاریخ سینمای ایران در چند سال اخیر و نمایش دوباره آنها برای علاقهمندان سینما، بازتاب مثبتی داشته و توجه بسیاری را جلب کرده؛ فیلمهایی که تماشای دوباره آنها در مناسبتهایی خاص یا جشنوارههای سینمایی، محل بحث و نظر بسیاری از کارشناسان بوده است. احمد طالبینژاد، سینمایینویس باسابقه سینما، درباره ترمیم فیلمهای تاریخ سینمای ایران و نمایش دوباره آنها به «شرق» گفت: «بازسازی یا دیجیتالکردن نسخههای قدیمی فیلمهای برجسته تاریخ سینما، در تمام دنیا رایج بوده و حتی در دورانی رنگیکردن فیلمهای کلاسیک رواج پیدا کرده بود که با مخالفت عدهای روبهرو شد. بههرحال ترمیم نسخه فیلمهای قدیمی ایرانی به مدد خانم لادن طاهری (مدیر فیلمخانه ملی ایران)، از چند سال پیش آغاز شد و اتفاق بسیار مثبتی است که رضایت تماشاگران را نیز در پی داشته است».
او در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «فیلمهایی که بسیاری از آنها را نسل جدید ندیدهاند، با کیفیتی مناسب و کمترین ممیزی نمایش داده میشوند؛ هرچند در خانه سینما، فیلمهایی از قبل از انقلاب مثل حاجآقا آکتور سینما نیز نمایش داده شده است که برای مخاطبانش دیدن دوباره فیلم با کیفیت مناسب، بسیار جالب بود. قطعا نمایش دوباره این قبیل آثار، از یک طرف تاریخ تحولات سینمای ایران را به درستی نشان میدهد و از طرف دیگر، تصور میکنم در زمانهای که دچار سینمای ژورنالیستی شدهایم و تعداد فیلمهای عمیق در سینمای ما روزبهروز کمتر میشود، نمایش این قبیل آثار میتواند از نابودی فرهنگ سینمای کشور جلوگیری کند».
طالبینژاد درباره نمایش نسخه ترمیمشده فیلم «در کوچههای عشق» به کارگردانی خسرو سینایی که امروز (29 اردیبهشت) در خانه سینما نمایش داده میشود نیز گفت: «نمایش دوباره این فیلم با کیفیتی مناسب ازجمله برنامههای خوبی است که خانه سینما تدارک دیده. این فیلم درباره تبعات منفی جنگ صحبت میکند و عناصری از مستند در آن دیده میشود که بسیار درخور توجه است و سیر و سلوک عاطفی شخصیت اصلی داستان، مخاطب را با خودش همراه میکند. فیلمی که در زمان خودش میتوانست الگوی خوبی برای نوعی از فیلمهای جنگی باشد و اتفاقا در آن زمان نیز مرکز توجه قرار گرفت».
یاشار نورایی، منتقد سینما، نیز نگاهی دیگر به نمایش نسخه ترمیمشده فیلمهای تاریخ سینمای ایران دارد. او دراینباره نوشت: «سينما اگر به لحاظ تاريخي، در قياس با هنرهاي ديگر هنر جواني است، در دوراني شکل گرفت که ميتوان آن را قرن تلاطم ناميد. دو جنگ جهاني و تحولات سريع تاريخ و برآمدن و برافتادن حکومتها و ايدئولوژيها، هميشه گريبانگير سينما بوده است و بسياري از فيلمها با مهر «ممنوعه» به انبار فرستاده ميشوند تا در آنجا بپوسند. در نظام استوديويي، صاحب سرمايه خلاقيت کارگردان را مهار و فيلم را به دلخواه خودش کوتاه ميکرد تا داغ حسرت بر دل سينمادوست بگذارد (مانند کوتاهشدن «امبرسونهاي باشکوه» اورسن ولز از سوی استوديو و ازبينرفتن نزديک به 40 دقيقه از آن فيلم) و دولتها نيز شايد از سر بياعتنايي و شايد بهعمد، در حفظ و مرمت فيلمها کمتر ميکوشند.
حتي در کشوري مانند آمريکا که به شکلي سرزمين سينما به حساب ميآيد، تا سال 1988 که «قانون ملي نگهداري فيلمها» و پيرو آن تشکيل «فهرست ملي ثبت فيلم» از سوی کتابخانه کنگره آمريکا (که بازوي فرهنگي کنگره است) وضع شد، فيلمهاي مهم از گزند نابودي در امان نبودند. يک سينمادوست در آمريکا تا آن زمان براي يافتن فيلمي بايد به آرشيو استوديوها، مجموعههاي فردي يا آرشيوهاي کوچک محلي رجوع ميکرد و بهسختي ميتوانست فيلمهاي مهم را با کيفيت مناسب بيابد و احتمالا هزينه مرمت را بايد خودش متحمل ميشد؛ اما «قانون نگهداري فيلمها» و «فهرست ملي ثبت فيلم» از 1988 تا امروز هرساله تعدادي از فيلمهاي آمريکايي را که از نظر فرهنگي، تاريخی يا زيباييشناسي مهم هستند، به فهرست وارد ميکند تا بهعنوان ميراث ملي، حفظ و مرمت آنها وظيفهاي عمومي و حکومتي تلقي شود و اين آثار با بهترين کيفيت براي آيندگان باقي بمانند. فيلمها ميتوانند نهتنها داستاني، بلکه مستند و پويانمايي و حتي تجربي باشند و مهم کيفيت آنها بر اساس آن معيارهايي است که در بالا شرح داده شدند. نکته ديگر، واردشدن اصليترين مرکز قانونگذاري و سياستگذاري کشور، يعني کنگره آمريکا، به
حفظ و نشر آثار سينمايي مهم آن کشور است که اختصاص بودجه و سرمايه را به حفظ آثار سينمايي راحت ميکند و درعينحال از 1988، در چند مرحله، «قانون نگهداري و مرمت فيلمها» کاملتر و جامعتر شد و شرح وظايف مسئولان براي انتخاب و نگهداري فيلمها نیز وسيعتر شده است.
در ايران نیز فيلمخانه ملي ايران، وظيفه حفظ و مرمت فيلمهاي مهم تاريخ سينما را بر عهده دارد و مديريت خوشفکر اين فيلمخانه در سالهاي اخير، با تلاش بسيار توانسته امکانات و سرمايه لازم را برای مرمت آثار کلاسيک سينماي ايران فراهم کند. براي مثال، نسخه ترميمشده فيلم «چهارراه حوادث» که بهتازگی براي اعضاي خانه سينما به نمايش درآمد، بهعنوان نمونهای مهم، از چند منظر ميتواند اهميت حفظ، مرمت و نمايش اين آثار را نشان دهد.
نخست، اهميت فيلم بهعنوان سندي شهري از تهران در اوايل دهه 30 و دو سال پس از کودتاي 28 مرداد 1332 است. شروع فيلم با نماي چهارراه پهلوي (وليعصر) تصويري جامع از آن منطقه را در اختيار محققان ميگذارد که شايد صدها عکس عاجز از نمايش آن باشند. از سوي ديگر، نوع پوشش آدمها، مغازهها، معماري محيطي و ساختمانها که با دقت بهعنوان پسزمينه در فيلم گنجانده شدهاند، کيفيت اسنادي باارزشي دارند. از منظر زيباييشناسي نیز فيلم بهعنوان يکي از آثار متفاوت آن سالها، سير تکامل فيلمبرداري، نورپردازي، کارگرداني و ميزانسن را در سينماي ايران عيان ميکند. آنچه بهعنوان امضاي کارگرداني ساموئل خاچیکيان ميشناسيم، يعني استفاده از نورپردازي و زواياي غيرمعمول را میتوان در اين نسخه مرمتشده شناخت و تلاش اين کارگردان و گروهش را براي ارتقای عناصر فني سينما در آن دوران مشاهده کرد.
ازاينرو، به نظر ميرسد بخش مهمي از بودجه سينمايي بايد صرف حفظ و مرمت فيلمهاي تاريخ سينماي ايران شود و فارغ از معيارهاي اخلاقي، اهميت اين فيلمها بهعنوان پديدههاي تاريخي برای تکوين و تکامل زيباييشناسي سينماي ايران مدنظر قرار گيرد.
از سوي ديگر، نمايش نسخههاي مرمتشده در مدارس عالي سينمايي و دانشکدهها، به آموزش سينمايي هنرجويان کمک ميکند. بشخصه مشاهده کردهام بسياري از هنرجويان سينما نه از سر بيعلاقهبودن، بلکه به دلیل دردسترسنبودن نسخههاي خوب فيلمهاي مهم تاريخ سينماي ايران، نسبت به اين پديده بياطلاعاند و با تماشاي نسخههاي خوب روي پرده شگفتزده ميشوند. ازاينرو، براي اينکه بتوانيم نسلي بار بیاوريم که با آگاهي از تاريخ سينماي سرزمينشان، زمينه شکوفايي اين سينما و ساختهشدن فيلمهاي نوانديش را فراهم آورند و آيندگان نيز بدانند گذشتگان چه تلاشي براي شکلگيري هنر سينما کردهاند، موظف به جمعآوري، فهرستبندي، مرمت و نمايش همه فيلمهاي خوب تاريخ سينماي ايران هستيم تا اين گنج پنهان، در دل تاريخ مدفون نماند».
بهناز شیربانی : ترمیم نسخههای قدیمی فیلمهای تاریخ سینمای ایران در چند سال اخیر و نمایش دوباره آنها برای علاقهمندان سینما، بازتاب مثبتی داشته و توجه بسیاری را جلب کرده؛ فیلمهایی که تماشای دوباره آنها در مناسبتهایی خاص یا جشنوارههای سینمایی، محل بحث و نظر بسیاری از کارشناسان بوده است. احمد طالبینژاد، سینمایینویس باسابقه سینما، درباره ترمیم فیلمهای تاریخ سینمای ایران و نمایش دوباره آنها به «شرق» گفت: «بازسازی یا دیجیتالکردن نسخههای قدیمی فیلمهای برجسته تاریخ سینما، در تمام دنیا رایج بوده و حتی در دورانی رنگیکردن فیلمهای کلاسیک رواج پیدا کرده بود که با مخالفت عدهای روبهرو شد. بههرحال ترمیم نسخه فیلمهای قدیمی ایرانی به مدد خانم لادن طاهری (مدیر فیلمخانه ملی ایران)، از چند سال پیش آغاز شد و اتفاق بسیار مثبتی است که رضایت تماشاگران را نیز در پی داشته است».
او در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «فیلمهایی که بسیاری از آنها را نسل جدید ندیدهاند، با کیفیتی مناسب و کمترین ممیزی نمایش داده میشوند؛ هرچند در خانه سینما، فیلمهایی از قبل از انقلاب مثل حاجآقا آکتور سینما نیز نمایش داده شده است که برای مخاطبانش دیدن دوباره فیلم با کیفیت مناسب، بسیار جالب بود. قطعا نمایش دوباره این قبیل آثار، از یک طرف تاریخ تحولات سینمای ایران را به درستی نشان میدهد و از طرف دیگر، تصور میکنم در زمانهای که دچار سینمای ژورنالیستی شدهایم و تعداد فیلمهای عمیق در سینمای ما روزبهروز کمتر میشود، نمایش این قبیل آثار میتواند از نابودی فرهنگ سینمای کشور جلوگیری کند».
طالبینژاد درباره نمایش نسخه ترمیمشده فیلم «در کوچههای عشق» به کارگردانی خسرو سینایی که امروز (29 اردیبهشت) در خانه سینما نمایش داده میشود نیز گفت: «نمایش دوباره این فیلم با کیفیتی مناسب ازجمله برنامههای خوبی است که خانه سینما تدارک دیده. این فیلم درباره تبعات منفی جنگ صحبت میکند و عناصری از مستند در آن دیده میشود که بسیار درخور توجه است و سیر و سلوک عاطفی شخصیت اصلی داستان، مخاطب را با خودش همراه میکند. فیلمی که در زمان خودش میتوانست الگوی خوبی برای نوعی از فیلمهای جنگی باشد و اتفاقا در آن زمان نیز مرکز توجه قرار گرفت».
یاشار نورایی، منتقد سینما، نیز نگاهی دیگر به نمایش نسخه ترمیمشده فیلمهای تاریخ سینمای ایران دارد. او دراینباره نوشت: «سينما اگر به لحاظ تاريخي، در قياس با هنرهاي ديگر هنر جواني است، در دوراني شکل گرفت که ميتوان آن را قرن تلاطم ناميد. دو جنگ جهاني و تحولات سريع تاريخ و برآمدن و برافتادن حکومتها و ايدئولوژيها، هميشه گريبانگير سينما بوده است و بسياري از فيلمها با مهر «ممنوعه» به انبار فرستاده ميشوند تا در آنجا بپوسند. در نظام استوديويي، صاحب سرمايه خلاقيت کارگردان را مهار و فيلم را به دلخواه خودش کوتاه ميکرد تا داغ حسرت بر دل سينمادوست بگذارد (مانند کوتاهشدن «امبرسونهاي باشکوه» اورسن ولز از سوی استوديو و ازبينرفتن نزديک به 40 دقيقه از آن فيلم) و دولتها نيز شايد از سر بياعتنايي و شايد بهعمد، در حفظ و مرمت فيلمها کمتر ميکوشند.
حتي در کشوري مانند آمريکا که به شکلي سرزمين سينما به حساب ميآيد، تا سال 1988 که «قانون ملي نگهداري فيلمها» و پيرو آن تشکيل «فهرست ملي ثبت فيلم» از سوی کتابخانه کنگره آمريکا (که بازوي فرهنگي کنگره است) وضع شد، فيلمهاي مهم از گزند نابودي در امان نبودند. يک سينمادوست در آمريکا تا آن زمان براي يافتن فيلمي بايد به آرشيو استوديوها، مجموعههاي فردي يا آرشيوهاي کوچک محلي رجوع ميکرد و بهسختي ميتوانست فيلمهاي مهم را با کيفيت مناسب بيابد و احتمالا هزينه مرمت را بايد خودش متحمل ميشد؛ اما «قانون نگهداري فيلمها» و «فهرست ملي ثبت فيلم» از 1988 تا امروز هرساله تعدادي از فيلمهاي آمريکايي را که از نظر فرهنگي، تاريخی يا زيباييشناسي مهم هستند، به فهرست وارد ميکند تا بهعنوان ميراث ملي، حفظ و مرمت آنها وظيفهاي عمومي و حکومتي تلقي شود و اين آثار با بهترين کيفيت براي آيندگان باقي بمانند. فيلمها ميتوانند نهتنها داستاني، بلکه مستند و پويانمايي و حتي تجربي باشند و مهم کيفيت آنها بر اساس آن معيارهايي است که در بالا شرح داده شدند. نکته ديگر، واردشدن اصليترين مرکز قانونگذاري و سياستگذاري کشور، يعني کنگره آمريکا، به
حفظ و نشر آثار سينمايي مهم آن کشور است که اختصاص بودجه و سرمايه را به حفظ آثار سينمايي راحت ميکند و درعينحال از 1988، در چند مرحله، «قانون نگهداري و مرمت فيلمها» کاملتر و جامعتر شد و شرح وظايف مسئولان براي انتخاب و نگهداري فيلمها نیز وسيعتر شده است.
در ايران نیز فيلمخانه ملي ايران، وظيفه حفظ و مرمت فيلمهاي مهم تاريخ سينما را بر عهده دارد و مديريت خوشفکر اين فيلمخانه در سالهاي اخير، با تلاش بسيار توانسته امکانات و سرمايه لازم را برای مرمت آثار کلاسيک سينماي ايران فراهم کند. براي مثال، نسخه ترميمشده فيلم «چهارراه حوادث» که بهتازگی براي اعضاي خانه سينما به نمايش درآمد، بهعنوان نمونهای مهم، از چند منظر ميتواند اهميت حفظ، مرمت و نمايش اين آثار را نشان دهد.
نخست، اهميت فيلم بهعنوان سندي شهري از تهران در اوايل دهه 30 و دو سال پس از کودتاي 28 مرداد 1332 است. شروع فيلم با نماي چهارراه پهلوي (وليعصر) تصويري جامع از آن منطقه را در اختيار محققان ميگذارد که شايد صدها عکس عاجز از نمايش آن باشند. از سوي ديگر، نوع پوشش آدمها، مغازهها، معماري محيطي و ساختمانها که با دقت بهعنوان پسزمينه در فيلم گنجانده شدهاند، کيفيت اسنادي باارزشي دارند. از منظر زيباييشناسي نیز فيلم بهعنوان يکي از آثار متفاوت آن سالها، سير تکامل فيلمبرداري، نورپردازي، کارگرداني و ميزانسن را در سينماي ايران عيان ميکند. آنچه بهعنوان امضاي کارگرداني ساموئل خاچیکيان ميشناسيم، يعني استفاده از نورپردازي و زواياي غيرمعمول را میتوان در اين نسخه مرمتشده شناخت و تلاش اين کارگردان و گروهش را براي ارتقای عناصر فني سينما در آن دوران مشاهده کرد.
ازاينرو، به نظر ميرسد بخش مهمي از بودجه سينمايي بايد صرف حفظ و مرمت فيلمهاي تاريخ سينماي ايران شود و فارغ از معيارهاي اخلاقي، اهميت اين فيلمها بهعنوان پديدههاي تاريخي برای تکوين و تکامل زيباييشناسي سينماي ايران مدنظر قرار گيرد.
از سوي ديگر، نمايش نسخههاي مرمتشده در مدارس عالي سينمايي و دانشکدهها، به آموزش سينمايي هنرجويان کمک ميکند. بشخصه مشاهده کردهام بسياري از هنرجويان سينما نه از سر بيعلاقهبودن، بلکه به دلیل دردسترسنبودن نسخههاي خوب فيلمهاي مهم تاريخ سينماي ايران، نسبت به اين پديده بياطلاعاند و با تماشاي نسخههاي خوب روي پرده شگفتزده ميشوند. ازاينرو، براي اينکه بتوانيم نسلي بار بیاوريم که با آگاهي از تاريخ سينماي سرزمينشان، زمينه شکوفايي اين سينما و ساختهشدن فيلمهاي نوانديش را فراهم آورند و آيندگان نيز بدانند گذشتگان چه تلاشي براي شکلگيري هنر سينما کردهاند، موظف به جمعآوري، فهرستبندي، مرمت و نمايش همه فيلمهاي خوب تاريخ سينماي ايران هستيم تا اين گنج پنهان، در دل تاريخ مدفون نماند».