|

به چه زبانی بگویند شادی می‌خواهند

سیدحسن موسوی‌چلک. رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران

کمتر کسی است که این روزها خبر مربوط به اتفاقی را که در یک یا چند مدرسه افتاده و دانش‌آموزان با یک آهنگ غیرمتعارف با مبانی فرهنگی ما برای تبریک روز معلم (نه با هدف قبلی نادیده‌گرفتن یا تضعیف مقررات و قوانین) رقصیدند نشنیده باشد یا تصاویر منتشرشده مرتبط با این اتفاق را در فضای مجازی ندیده باشد. در وهله اول همه با تعجب و چاشنی خنده به این اتفاق نگاه می‌کردند که چه شده که آهنگ «ساسی» در مدرسه‌های جمهوری اسلامی ایران پخش می‌شود و دانش‌آموزان به صورت گروهی با آن می‌رقصند. گویا طبق اخبار شنیده‌شده، اتفاقی مشابه در تعدادی دیگر از مدارس هم افتاده و حتی در دانشگاه بوعلی همدان هم موضوعی مشابه اتفاق افتاده است.
از یک منظر رفتارهای صورت‌گرفته با مقررات جاری کشور مغایر است و حتی بعضی‌ها، از جمله آقای علی مطهری، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و ... موضع محکم و شفاف گرفتند که باید برخورد شود، مسببان این اتفاقات اخراج شوند و ... . گرچه تجربه زیسته نشان داده که همیشه برخوردهای قهری در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی نه‌تنها اثربخشی ندارد، بلکه ممکن است اثر معکوس هم داشته باشد، اما از منظر دیگر این رفتارها حامل پیام بسیار مهمی است و آن اینکه مردم و از جمله نوجوانان و جوانان فضای بانشاط و شادی می‌خواهند و شادی را حق خود می‌دانند.
تأملی بر برخی آمارهای موجود جهانی و داخلی نشان می‌دهد که حال شادی و نشاط در کشور خوب نیست. کاری به آمارهای جهانی ندارم که ممکن است موضع بگیریم که این آمارها با رنگ‌وبوی سیاسی برای تضعیف و تخریب کشور ما ارائه می‌شوند، اما نگاهی به آمارهای پرونده‌های قضائی در کشور، شاخص اختلالات روانی، آمارهای خشونت، گرایش به مواد مخدر و روانگردان‌ها، حتی الکل و ... نشان می‌دهد که نیازی به ادله‌ و یافته‌های جهانی نداریم که اثبات کند حال ما در حوزه شادی خوب است یا بد. فقط یک آمار ارائه‌شده توسط مسئولان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نشان می‌دهد که 23 تا 25 درصد مردم حداقل یک اختلال روانی را دارند که در تهران این عدد بیشتر هم هست و این واقعا نگران‌کننده است. حتی صدای وزیر بهداشت هم درآمده و می‌گوید: «شادش کنید». این نکته را فراموش نکنیم که اقتضای دوران کودکی، نوجوانی و جوانی این است که فضاهای شاد را دوست دارند. اگر نتوانیم فرصت‌های مناسب برای شادی فراهم کنیم، فرصت‌های دیگر را خودشان فراهم می‌کنند که ممکن است شبیه همین اتفاق «ساسی» باشد. حتی اگر خواننده این ترانه می‌خواست همه تلاشش را بکند تا همه ایرانی‌ها با این ترانه آشنا شوند، این‌قدر موفق نمی‌شد که الان شده است و «آقامون جنتلمنه» الان ورد زبان مردم شده است.
بیاییم این اتفاق نامیمون را یک فرصت قلمداد کنیم تا ببینیم برای حوزه شادی و نشاط در مدارس و محیط‌های آموزشی و اجتماعی چه کرده‌ایم؟ چقدر برنامه‌های پرورشی ما توانسته این فضاها را طبق مقررات جاری کشور برای دانش‌آموزان ایجاد کند؟ چقدر توانستیم از ظرفیت‌های فرهنگی موجود در کشور استفاده کنیم تا فرزندان ما نیازی به ترانه خارج از عرف کشور ما؛ یعنی «ساسی» نداشته باشند؟ و سؤالات دیگر. نگرانم با این فشارهایی که به مسئولان آموزش‌وپرورش آمده، مجبور شوند برای رضای دیگران بخش‌نامه‌هایی صادر کنند که برنامه‌های گروهی و اردویی و ... را حذف یا کم‌رنگ‌تر کنند. درحالی‌که این اتفاق را باید یک فرصت برای بازنگری برنامه‌هایمان کنیم و مدارس را از شادی‌گریزی خارج کنیم. ببینیم چگونه می‌توانیم از ظرفیت هویت ملی‌مان (اسلامی- ایرانی) مدارس و دانشگاه‌های شاد و بانشاط داشته باشیم؟ چگونه می‌توانیم با خلق شادی‌های گروهی متناسب با شرایط فرهنگی‌مان علاقه و وابستگی نوجوانان و جوانان به مبانی فرهنگی کشور را افزایش دهیم؟ نقاط قوت و ضعف برنامه‌های مدارس و دانشگاه‌ها در این زمینه را شناسایی کنیم. تجربه زیسته 26 ساله من در حوزه اجتماعی نشان می‌دهد که اگر راه‌های مشروع و مجاز برای شادی فراهم نشود، راه‌های دیگر باز خواهد شد که گاهی‌اوقات جبران آن هم سخت خواهد بود اگر نگویم غیرممکن است.

کمتر کسی است که این روزها خبر مربوط به اتفاقی را که در یک یا چند مدرسه افتاده و دانش‌آموزان با یک آهنگ غیرمتعارف با مبانی فرهنگی ما برای تبریک روز معلم (نه با هدف قبلی نادیده‌گرفتن یا تضعیف مقررات و قوانین) رقصیدند نشنیده باشد یا تصاویر منتشرشده مرتبط با این اتفاق را در فضای مجازی ندیده باشد. در وهله اول همه با تعجب و چاشنی خنده به این اتفاق نگاه می‌کردند که چه شده که آهنگ «ساسی» در مدرسه‌های جمهوری اسلامی ایران پخش می‌شود و دانش‌آموزان به صورت گروهی با آن می‌رقصند. گویا طبق اخبار شنیده‌شده، اتفاقی مشابه در تعدادی دیگر از مدارس هم افتاده و حتی در دانشگاه بوعلی همدان هم موضوعی مشابه اتفاق افتاده است.
از یک منظر رفتارهای صورت‌گرفته با مقررات جاری کشور مغایر است و حتی بعضی‌ها، از جمله آقای علی مطهری، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و ... موضع محکم و شفاف گرفتند که باید برخورد شود، مسببان این اتفاقات اخراج شوند و ... . گرچه تجربه زیسته نشان داده که همیشه برخوردهای قهری در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی نه‌تنها اثربخشی ندارد، بلکه ممکن است اثر معکوس هم داشته باشد، اما از منظر دیگر این رفتارها حامل پیام بسیار مهمی است و آن اینکه مردم و از جمله نوجوانان و جوانان فضای بانشاط و شادی می‌خواهند و شادی را حق خود می‌دانند.
تأملی بر برخی آمارهای موجود جهانی و داخلی نشان می‌دهد که حال شادی و نشاط در کشور خوب نیست. کاری به آمارهای جهانی ندارم که ممکن است موضع بگیریم که این آمارها با رنگ‌وبوی سیاسی برای تضعیف و تخریب کشور ما ارائه می‌شوند، اما نگاهی به آمارهای پرونده‌های قضائی در کشور، شاخص اختلالات روانی، آمارهای خشونت، گرایش به مواد مخدر و روانگردان‌ها، حتی الکل و ... نشان می‌دهد که نیازی به ادله‌ و یافته‌های جهانی نداریم که اثبات کند حال ما در حوزه شادی خوب است یا بد. فقط یک آمار ارائه‌شده توسط مسئولان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نشان می‌دهد که 23 تا 25 درصد مردم حداقل یک اختلال روانی را دارند که در تهران این عدد بیشتر هم هست و این واقعا نگران‌کننده است. حتی صدای وزیر بهداشت هم درآمده و می‌گوید: «شادش کنید». این نکته را فراموش نکنیم که اقتضای دوران کودکی، نوجوانی و جوانی این است که فضاهای شاد را دوست دارند. اگر نتوانیم فرصت‌های مناسب برای شادی فراهم کنیم، فرصت‌های دیگر را خودشان فراهم می‌کنند که ممکن است شبیه همین اتفاق «ساسی» باشد. حتی اگر خواننده این ترانه می‌خواست همه تلاشش را بکند تا همه ایرانی‌ها با این ترانه آشنا شوند، این‌قدر موفق نمی‌شد که الان شده است و «آقامون جنتلمنه» الان ورد زبان مردم شده است.
بیاییم این اتفاق نامیمون را یک فرصت قلمداد کنیم تا ببینیم برای حوزه شادی و نشاط در مدارس و محیط‌های آموزشی و اجتماعی چه کرده‌ایم؟ چقدر برنامه‌های پرورشی ما توانسته این فضاها را طبق مقررات جاری کشور برای دانش‌آموزان ایجاد کند؟ چقدر توانستیم از ظرفیت‌های فرهنگی موجود در کشور استفاده کنیم تا فرزندان ما نیازی به ترانه خارج از عرف کشور ما؛ یعنی «ساسی» نداشته باشند؟ و سؤالات دیگر. نگرانم با این فشارهایی که به مسئولان آموزش‌وپرورش آمده، مجبور شوند برای رضای دیگران بخش‌نامه‌هایی صادر کنند که برنامه‌های گروهی و اردویی و ... را حذف یا کم‌رنگ‌تر کنند. درحالی‌که این اتفاق را باید یک فرصت برای بازنگری برنامه‌هایمان کنیم و مدارس را از شادی‌گریزی خارج کنیم. ببینیم چگونه می‌توانیم از ظرفیت هویت ملی‌مان (اسلامی- ایرانی) مدارس و دانشگاه‌های شاد و بانشاط داشته باشیم؟ چگونه می‌توانیم با خلق شادی‌های گروهی متناسب با شرایط فرهنگی‌مان علاقه و وابستگی نوجوانان و جوانان به مبانی فرهنگی کشور را افزایش دهیم؟ نقاط قوت و ضعف برنامه‌های مدارس و دانشگاه‌ها در این زمینه را شناسایی کنیم. تجربه زیسته 26 ساله من در حوزه اجتماعی نشان می‌دهد که اگر راه‌های مشروع و مجاز برای شادی فراهم نشود، راه‌های دیگر باز خواهد شد که گاهی‌اوقات جبران آن هم سخت خواهد بود اگر نگویم غیرممکن است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها