دو هفته پيش دونالد ترامپ، رئيسجمهور آمريكا، در توييتي از اعلام شماره تلفن خود بهمنظور ايجاد امکان تماس مستقيم مقامات ايران با او خبر داد. اين خبر در هنگامه وضعيت نگرانکننده موجود، بحثها، گمانهزنيها و موضعگيريهاي نسبتا زيادي را برانگيخت. در اين ميان آنچه موجب شگفتي شد، اين بود که آخر چه نسبتي بين اين تلطيف ظاهري با اقدام خشني مانند اعزام سفينه مرگي به نام بمبافکنهاي با قابليت حمل سلاح هستهاي «B52» که همسنهاي نگارنده نقش بس مخرب آن را در جنگ ويتنام به ياد دارند، وجود دارد. به اين پرسش شگفتانگيز پاسخهاي گوناگوني داده شد؛ بعضي گفتند اين هويج آن چماق است (carrot and stick policy). بعضي ديگر آن را بهويژه با توجه به پيشينه شومني ترامپ، يک شوی تبليغاتي و بيشتر بهمنظور مصرف داخلي (چيزي که به آن «پيآر» ميگويند) دانستند. عدهاي هم اظهار کردند اين بخشي از جنگ رواني کاخ سفيد با هدف ضربهزدن به تمركز حريف است. البته در اين گيرودار تفسيري هم بر اين بود که ترامپ چون خواسته است خود را از حلقه محاصره گروه تندروي اطرافش که نميخواهند او مستقل عمل کند نجات دهد، راهي را گشوده است که کانال ارتباط مستقيم
او با تهران باشد.تبيينها و تفسيرهاي متفاوت و حتي متغاير پيشگفته فقط در ابهام و ايهام اصل آن چيزي که موجب آن تبيين و تفسيرها شده، مخرج مشترک دارند. اين سردرگمي وقتي بيشتر به آن دامن زده شد که ترامپ پس از اعلام شماره تماس تلفني، مواضع زيگزاگي ديگري گرفت مانند «ما فقط از آنها ميخواهيم که سلاح اتمي نداشته باشند، يعني چيز زيادي از آنها نميخواهيم»، بهگونهاي که بعضي مفسران و تحليلگران غربي را بر آن داشت تا مواضع او را به چالش بکشند؛ برای مثال مجله
Foreign Policy با بيان اينکه «آيا سياست شما وقتي کسي از آن سر درنياورد، اصلا (آن سياست) وجود دارد؟
(if nobody knows your policy, does it even exist؟)، تلويحا از سياست آمريكا در قبال ايران انتقاد و آن را غيرپاسخگو اعلام کرد.درست است که در عالم سياست بين سياستهاي اعلامي و سياستهاي واقعي تفاوتهايي موجود است و درست است که شوربختانه سياست موسوم به واقعگرا
(realpolitik)، ملکوک و غيراخلاقي است و درست است که بخشي از همين سياست که بهشدت هم رواج يافته، صبغه جنگ رواني پيدا کرده است...
اما در هر صورت هر موضعگيري سياسي بايد حامل پيام باشد و پيامگير هم بايد بتواند آن را درک کند که در غير اين صورت ابتر ميماند.
مواضع آمريكا در شرايط بسيار حساس و خطير کنوني بهويژه با توجه به اينکه بين آن کشور و ايران کانال مستقيمي به معناي متعارف آن وجود ندارد و باز هم بهويژه با عنايت به اينکه هر اشتباه محاسبهاي ميتواند به وقوع فاجعهاي جبرانناپذير به بلنداي وسعت منطقه و فرامنطقهای منجر شود، بايد قابل راستيآزمايي باشد. آمريكا همانطورکه
در پي خروج از برجام از طريق وزير خارجه درشتگو و راست افراطياش شرايط دوازدهگانهاي را براي مذاکره با ايران اعلام کرد، اگر واقعا قصد راهاندازي جنگ ندارد و اگر پشت بعضي بزکهاي ظاهرياش حيله و فريبي در کار نيست و نميخواهد براي تدارک و تمهيد و بسترسازي براي عمليات قهرآميز زمان بخرد، حداقل چند اقدام را که تکليف مالايطاق هم نيست، انجام دهد تا ضمن اعتمادسازي، پيام شفاف و سرراست خود را منتقل کند. اين کمينه اقدامات عبارتاند از:
- تعليق همه تحريمها عليه ايران و بازگرداندن شرايط به حالت قبل از هشتم ماه مي 2018 (خروج پيمانشکنانه آمريكا از برجام) بهمنظور رفع ممنوعيت قانوني و اخلاقي انجام مذاکره با عبور از مانعي که ترامپ با خروج غيرقانوني از برجام ايجاد کرده است.
- برداشتن فشار روي سه کشور اروپايي امضاکننده برجام (E3) ناظر به توقف عملياتيکردن اينستکس بهمنظور گرهگشايي در امر دسترسي ايران به تجارت آزاد و کانال مالي مورد نياز و نيز عينيتبخشیدن به رفع تحريمهاي بس زورگويانه ثانويه.
- توقف ارسال سلاح به عربستان و وادارکردن اين کشور و کلا ائتلاف به شروع مذاکره با ارتش ملي يمن و برداشتن همه موانع کمکرساني به مردم محاصرهشده آن بهمنظور اثبات نيتهای خير حقوق بشري آمريكا.
- کاهش برد موشکهاي عربستان به 300 کيلومتر و کمتر از آن براي ساير کشورهاي منطقه، بسته به وسعت خاک آنها در راستا و متناسب با درخواست قبلي غربيها از ايران مبني بر کاهش برد موشکهايش به آن اندازه.
- واداشتن اسرائيل به پيوستن به انپيتي (NPT) و امحاي سلاحهاي هستهاي آن بهمنظور ايجاد منطقه عاري از سلاحهاي مزبور در خاورميانه که ميتواند شرط يک طرفه خلع سلاح ايران را متوازن کند.
- بازداشتن اسرائيل از انجام عمليات نظامي ايذايي در منطقه، بهويژه در سوريه و فلسطين و نيز شهرکسازي در مناطق اشغالي و تحريک دولتمردان آمريكايي و تحميل نظرهای خود به آنها بهمنظور تنشزدايي و ايجاد آرامش رواني مورد نياز براي مذاکره سازنده واشنگتن و تهران.
- جايگزيني دستياران تندرو و جنگطلب خود با اشخاص معتدل و صلحجو بهمنظور تدارک کادر اجرائي معقول و کارآمد براي مذاکرات.
دو هفته پيش دونالد ترامپ، رئيسجمهور آمريكا، در توييتي از اعلام شماره تلفن خود بهمنظور ايجاد امکان تماس مستقيم مقامات ايران با او خبر داد. اين خبر در هنگامه وضعيت نگرانکننده موجود، بحثها، گمانهزنيها و موضعگيريهاي نسبتا زيادي را برانگيخت. در اين ميان آنچه موجب شگفتي شد، اين بود که آخر چه نسبتي بين اين تلطيف ظاهري با اقدام خشني مانند اعزام سفينه مرگي به نام بمبافکنهاي با قابليت حمل سلاح هستهاي «B52» که همسنهاي نگارنده نقش بس مخرب آن را در جنگ ويتنام به ياد دارند، وجود دارد. به اين پرسش شگفتانگيز پاسخهاي گوناگوني داده شد؛ بعضي گفتند اين هويج آن چماق است (carrot and stick policy). بعضي ديگر آن را بهويژه با توجه به پيشينه شومني ترامپ، يک شوی تبليغاتي و بيشتر بهمنظور مصرف داخلي (چيزي که به آن «پيآر» ميگويند) دانستند. عدهاي هم اظهار کردند اين بخشي از جنگ رواني کاخ سفيد با هدف ضربهزدن به تمركز حريف است. البته در اين گيرودار تفسيري هم بر اين بود که ترامپ چون خواسته است خود را از حلقه محاصره گروه تندروي اطرافش که نميخواهند او مستقل عمل کند نجات دهد، راهي را گشوده است که کانال ارتباط مستقيم
او با تهران باشد.تبيينها و تفسيرهاي متفاوت و حتي متغاير پيشگفته فقط در ابهام و ايهام اصل آن چيزي که موجب آن تبيين و تفسيرها شده، مخرج مشترک دارند. اين سردرگمي وقتي بيشتر به آن دامن زده شد که ترامپ پس از اعلام شماره تماس تلفني، مواضع زيگزاگي ديگري گرفت مانند «ما فقط از آنها ميخواهيم که سلاح اتمي نداشته باشند، يعني چيز زيادي از آنها نميخواهيم»، بهگونهاي که بعضي مفسران و تحليلگران غربي را بر آن داشت تا مواضع او را به چالش بکشند؛ برای مثال مجله
Foreign Policy با بيان اينکه «آيا سياست شما وقتي کسي از آن سر درنياورد، اصلا (آن سياست) وجود دارد؟
(if nobody knows your policy, does it even exist؟)، تلويحا از سياست آمريكا در قبال ايران انتقاد و آن را غيرپاسخگو اعلام کرد.درست است که در عالم سياست بين سياستهاي اعلامي و سياستهاي واقعي تفاوتهايي موجود است و درست است که شوربختانه سياست موسوم به واقعگرا
(realpolitik)، ملکوک و غيراخلاقي است و درست است که بخشي از همين سياست که بهشدت هم رواج يافته، صبغه جنگ رواني پيدا کرده است...
اما در هر صورت هر موضعگيري سياسي بايد حامل پيام باشد و پيامگير هم بايد بتواند آن را درک کند که در غير اين صورت ابتر ميماند.
مواضع آمريكا در شرايط بسيار حساس و خطير کنوني بهويژه با توجه به اينکه بين آن کشور و ايران کانال مستقيمي به معناي متعارف آن وجود ندارد و باز هم بهويژه با عنايت به اينکه هر اشتباه محاسبهاي ميتواند به وقوع فاجعهاي جبرانناپذير به بلنداي وسعت منطقه و فرامنطقهای منجر شود، بايد قابل راستيآزمايي باشد. آمريكا همانطورکه
در پي خروج از برجام از طريق وزير خارجه درشتگو و راست افراطياش شرايط دوازدهگانهاي را براي مذاکره با ايران اعلام کرد، اگر واقعا قصد راهاندازي جنگ ندارد و اگر پشت بعضي بزکهاي ظاهرياش حيله و فريبي در کار نيست و نميخواهد براي تدارک و تمهيد و بسترسازي براي عمليات قهرآميز زمان بخرد، حداقل چند اقدام را که تکليف مالايطاق هم نيست، انجام دهد تا ضمن اعتمادسازي، پيام شفاف و سرراست خود را منتقل کند. اين کمينه اقدامات عبارتاند از:
- تعليق همه تحريمها عليه ايران و بازگرداندن شرايط به حالت قبل از هشتم ماه مي 2018 (خروج پيمانشکنانه آمريكا از برجام) بهمنظور رفع ممنوعيت قانوني و اخلاقي انجام مذاکره با عبور از مانعي که ترامپ با خروج غيرقانوني از برجام ايجاد کرده است.
- برداشتن فشار روي سه کشور اروپايي امضاکننده برجام (E3) ناظر به توقف عملياتيکردن اينستکس بهمنظور گرهگشايي در امر دسترسي ايران به تجارت آزاد و کانال مالي مورد نياز و نيز عينيتبخشیدن به رفع تحريمهاي بس زورگويانه ثانويه.
- توقف ارسال سلاح به عربستان و وادارکردن اين کشور و کلا ائتلاف به شروع مذاکره با ارتش ملي يمن و برداشتن همه موانع کمکرساني به مردم محاصرهشده آن بهمنظور اثبات نيتهای خير حقوق بشري آمريكا.
- کاهش برد موشکهاي عربستان به 300 کيلومتر و کمتر از آن براي ساير کشورهاي منطقه، بسته به وسعت خاک آنها در راستا و متناسب با درخواست قبلي غربيها از ايران مبني بر کاهش برد موشکهايش به آن اندازه.
- واداشتن اسرائيل به پيوستن به انپيتي (NPT) و امحاي سلاحهاي هستهاي آن بهمنظور ايجاد منطقه عاري از سلاحهاي مزبور در خاورميانه که ميتواند شرط يک طرفه خلع سلاح ايران را متوازن کند.
- بازداشتن اسرائيل از انجام عمليات نظامي ايذايي در منطقه، بهويژه در سوريه و فلسطين و نيز شهرکسازي در مناطق اشغالي و تحريک دولتمردان آمريكايي و تحميل نظرهای خود به آنها بهمنظور تنشزدايي و ايجاد آرامش رواني مورد نياز براي مذاکره سازنده واشنگتن و تهران.
- جايگزيني دستياران تندرو و جنگطلب خود با اشخاص معتدل و صلحجو بهمنظور تدارک کادر اجرائي معقول و کارآمد براي مذاکرات.