چرا حسن روحاني «جريان سوم» نشد
شرق: شش سال از حضور حسن روحاني در بالاترين مقام اجرائي ميگذرد. او در حالي در سال 92 بهعنوان رئيسجمهور انتخاب شد که هر دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا با کانديداهاي خود وارد ميدان شده بودند؛ اما چرا روحاني نتوانست جريان سوم شود؟ نخواست يا نتوانست؟ براي رسيدن به اين پرسشها بايد به مرام سياسي او و اتفاقاتي که او را به صندلي رياستجمهوري رساند و روند بعد از آن نگاه کرد. حسن روحاني در مسلک سياسي خود تلاش کرده تا راه مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني را پي بگيرد و مانند او ميانهرو باشد. مرحوم هاشمي هميشه يا مورد انتقاد اين جناح بود يا آن جناح؛ اما چنان جايگاهي براي خود داشت که هميشه توانست در سياست ايران باقي بماند و حذف نشود. حسن روحاني در سال 92 با رد صلاحيت هاشميرفسنجاني در انتخابات ماند تا در جدال اصولگرايان و اصلاحطلبان راه ميانه را برود. حزب حامي او «اعتدال و توسعه» بود که افرادي مانند محمود واعظي، محمدباقر نوبخت، محمدرضا نعمتزاده، اکبر ترکان و فاطمه هاشميرفسنجاني در رأس آن بودند و حسن روحاني نيز به آنان نزديک بود. شرايط انتخابات به گونهاي بود که در نهايت اصلاحطلبان به حمايت از روحاني پرداختند و او بر
مسند رياستجمهوري نشست. روحاني، هم شعار ميانهروي و اعتدال را برگزيده بود و هم حمايت اصلاحطلبان را داشت؛ اما چه شد که نتوانست اين پتانسيل را تبديل به «جريان سوم» کند. اگر محمود احمدينژاد تعريف خود از «جريان سوم» را « نه اين و نه آن» انتخاب کرده بود، حسن روحاني «هم اين و هم آن» را انتخاب کرد و البته همين پاشنه آشيل او شد. روحاني تلاش کرد هم به شعارهاي اصلاحطلبان پايدار بماند و هم از جناح اصولگرا در کابينه خود استفاده کند؛ اما عملکرد دولت او باعث شد تا با وجود پشتيباني مجدد اصلاحطلبان از روحاني در انتخابات سال 96، طيف طرفدارش کمکم به جمع منتقدان دولت او بپيوندد؛ هرچند شخصيتي مانند «اسحاق جهانگيري» بهعنوان يک چهره اصلاحطلب بهعنوان معاوناول او حضور داشت. بااينحال نتوانست عنصر مهم براي تبديلشدن به «جريان سوم» را که همان رضايت و مقبوليت مردم را که عموما به خاطر طيف اصلاحطلبان و فراخوان رئيس دولت اصلاحات به او رأي داده بودند، براي خود نگه دارد. کار تا جايي پيش رفت که سعيد حجاريان، از تئوريسينهاي اصلاحطلبان، گفت که: «ما با دکتر روحاني عقدي -به صورت ائتلاف- نبسته بوديم. ايشان وعدههايي به مردم دادند
و مردم هم به دليل همان وعدهها پاي صندوق رأي رفتند». سخناني که با واکنش محمود واعظي، رئيسدفتر رئيسجمهور و از افراد نزديک به روحاني مواجه شد و او گفت که دولت در انتخابات با اصلاحطلبان تندرو ائتلاف نداشته است.نکتهاي که وجود داشت، اين بود که برخي نبود موفقيت جريان سوم حسن روحاني را حزب اعتدال و توسعه اعلام کنند. رئيسجمهوري تيم اقتصادي و حلقه اول اطراف خود را از ميان همان حزب «اعتدال و توسعه» انتخاب کرد؛ اما شرايط بد اقتصادي، گرانيها و نزول ارزش پول که بعد از خروج آمريکا از برجام، گريبان دولت روحاني را گرفت، باعث شد تا اقبال به سمت آنان کاهش يابد و تلاش براي حضور جريان سوم به صفر نزديک شود.
اعتدال بهمثابه يک مسلک سياسي
البته بايد به اين نکته نيز توجه کرد که اعتدال يک روش و مسلک سياسي است؛ نه يک جريان سياسي. ناصر ايماني، فعال سياسي اصولگرا، در گفتوگو با نامهنيوز درباره احتمال ايجاد جريان سوم بين جناحهاي سياسي با نام «اعتدال»، گفته است: «زماني که از جريان صحبت ميکنيم، بايد تعريف مشخصي از آن داشته باشيم. اگر جريان به معناي يک نحله فکري که داراي خط مشي ايدئولوژيک است، باشد؛ پس جرياني به نام اعتدال نداريم. اينکه در هر دو جناح، يکسري از افراد معتدل هستند و خيلي راديکال فکر نميکنند، به معناي اين نيست که اين افراد، يک جريان هستند. هم در جريان اصلاحطلب، هم در جريان اصولگرا، طيفهاي راديکال و معتدل را داريم».
او گفته بود: «اينکه تصور کنيم معتدلين هر دو جناح، با يکديگر ائتلاف ميکنند، شدني نيست؛ چون داراي مباني فکري متفاوتي هستند؛ نه شدني است و نه مطلوب است. دليلي هم ندارد دنبال اين موضوع باشند. الان دو جناح سياسي داريم که مباني ايدئولوژيکشان با يکديگر اختلاف دارد. جريان سوم بايد يک مباني ايدئولوژيک سوم را به راه بيندازد. چون تاکنون متمايز نبوده و صرفا خواستهاند با تمايز بر خط مشي سياسي و اجرائي، تمايز ايجاد کنند، تداوم نداشتهاند و تغيير در اين سطح نميتواند ايجادکننده جريان سوم باشد».
مرتضي مبلغ، معاون سياسي وزير کشور دولت اصلاحات، نيز درباره شکلگيري جريان سوم گفته بود: «جريانهاي سياسي يک پشتوانه اجتماعي، فرهنگي و تاريخي دارند و بهتدريج شکل ميگيرند و بهاينصورت نيست که يک گروه بيايند و روي يک جريان، اسمي بگذارد يا مثلا ائتلافهاي فصلي و مقطعي بخواهد اسمش بشود جريان جديد! به نظرم اين موضوع، سادهنگري در سياست است. بالاخره جناحهاي سياسي در کشور، جريانات ريشهداري هستند که داراي پايگاه اجتماعياند». او همچنين گفته بود: «اعتدال يک روش است و نه يک جريان و جناح سياسي. اين موضوع کاملا روشن است. در انتخابات اخير هم، هر دو جريان اصولگرا و اصلاحطلب، نامزدهاي خود را داشتند. در بين اصولگرايان هم، طيفي که معتدل است و از تندروي فاصله گرفته است، رويکرد متفاوتي را اتخاذ کرد و از آقاي روحاني حمايت کردند. اين مسئله مطرح نيست که در انتخابات جناحي به نام اعتدال به وجود آمده باشد. روش دولت آقاي روحاني، اعتدالي است و اين موضوع نياز بود؛ تا بر مبناي اقتضائات زماني و آنچه در گذشته کشور را با بحرانهاي متعددي روبهرو کرده بود، خارج بشويم؛ پس بايد يک عقلانيت و اعتدال بر مديريت اجرائي کشور حاکم ميشد.
کساني که بخواهند از اين روش، با نام يک جريان ياد کنند، به نظرم با خطاي بزرگي روبهرو ميشوند». شخص حسن روحاني هميشه تلاش کرده تا رابطه خود را با بزرگان دو جناح مانند رئيس دولت اصلاحات و علياکبر ناطقنوري حفظ کند و بر ميانهبودن خود تأکيد کند. او راه مرحوم هاشميرفسنجاني را پيش گرفته تا در ميانه دو جناح حضور مؤثر داشته باشد؛ اما شرايط سياسي و اقتصادي کشور و همچنين اتفاقات بينالمللي به سمتي ميرود که گويي باز هم مردم ترجيح ميدهند به يکي از دو جناح اصلي کشور اعتماد کنند تا اينکه دوباره همه تخممرغهاي خود را در سبد يک جريان کمفروغ مانند «اعتدال» قرار دهند.
شرق: شش سال از حضور حسن روحاني در بالاترين مقام اجرائي ميگذرد. او در حالي در سال 92 بهعنوان رئيسجمهور انتخاب شد که هر دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا با کانديداهاي خود وارد ميدان شده بودند؛ اما چرا روحاني نتوانست جريان سوم شود؟ نخواست يا نتوانست؟ براي رسيدن به اين پرسشها بايد به مرام سياسي او و اتفاقاتي که او را به صندلي رياستجمهوري رساند و روند بعد از آن نگاه کرد. حسن روحاني در مسلک سياسي خود تلاش کرده تا راه مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني را پي بگيرد و مانند او ميانهرو باشد. مرحوم هاشمي هميشه يا مورد انتقاد اين جناح بود يا آن جناح؛ اما چنان جايگاهي براي خود داشت که هميشه توانست در سياست ايران باقي بماند و حذف نشود. حسن روحاني در سال 92 با رد صلاحيت هاشميرفسنجاني در انتخابات ماند تا در جدال اصولگرايان و اصلاحطلبان راه ميانه را برود. حزب حامي او «اعتدال و توسعه» بود که افرادي مانند محمود واعظي، محمدباقر نوبخت، محمدرضا نعمتزاده، اکبر ترکان و فاطمه هاشميرفسنجاني در رأس آن بودند و حسن روحاني نيز به آنان نزديک بود. شرايط انتخابات به گونهاي بود که در نهايت اصلاحطلبان به حمايت از روحاني پرداختند و او بر
مسند رياستجمهوري نشست. روحاني، هم شعار ميانهروي و اعتدال را برگزيده بود و هم حمايت اصلاحطلبان را داشت؛ اما چه شد که نتوانست اين پتانسيل را تبديل به «جريان سوم» کند. اگر محمود احمدينژاد تعريف خود از «جريان سوم» را « نه اين و نه آن» انتخاب کرده بود، حسن روحاني «هم اين و هم آن» را انتخاب کرد و البته همين پاشنه آشيل او شد. روحاني تلاش کرد هم به شعارهاي اصلاحطلبان پايدار بماند و هم از جناح اصولگرا در کابينه خود استفاده کند؛ اما عملکرد دولت او باعث شد تا با وجود پشتيباني مجدد اصلاحطلبان از روحاني در انتخابات سال 96، طيف طرفدارش کمکم به جمع منتقدان دولت او بپيوندد؛ هرچند شخصيتي مانند «اسحاق جهانگيري» بهعنوان يک چهره اصلاحطلب بهعنوان معاوناول او حضور داشت. بااينحال نتوانست عنصر مهم براي تبديلشدن به «جريان سوم» را که همان رضايت و مقبوليت مردم را که عموما به خاطر طيف اصلاحطلبان و فراخوان رئيس دولت اصلاحات به او رأي داده بودند، براي خود نگه دارد. کار تا جايي پيش رفت که سعيد حجاريان، از تئوريسينهاي اصلاحطلبان، گفت که: «ما با دکتر روحاني عقدي -به صورت ائتلاف- نبسته بوديم. ايشان وعدههايي به مردم دادند
و مردم هم به دليل همان وعدهها پاي صندوق رأي رفتند». سخناني که با واکنش محمود واعظي، رئيسدفتر رئيسجمهور و از افراد نزديک به روحاني مواجه شد و او گفت که دولت در انتخابات با اصلاحطلبان تندرو ائتلاف نداشته است.نکتهاي که وجود داشت، اين بود که برخي نبود موفقيت جريان سوم حسن روحاني را حزب اعتدال و توسعه اعلام کنند. رئيسجمهوري تيم اقتصادي و حلقه اول اطراف خود را از ميان همان حزب «اعتدال و توسعه» انتخاب کرد؛ اما شرايط بد اقتصادي، گرانيها و نزول ارزش پول که بعد از خروج آمريکا از برجام، گريبان دولت روحاني را گرفت، باعث شد تا اقبال به سمت آنان کاهش يابد و تلاش براي حضور جريان سوم به صفر نزديک شود.
اعتدال بهمثابه يک مسلک سياسي
البته بايد به اين نکته نيز توجه کرد که اعتدال يک روش و مسلک سياسي است؛ نه يک جريان سياسي. ناصر ايماني، فعال سياسي اصولگرا، در گفتوگو با نامهنيوز درباره احتمال ايجاد جريان سوم بين جناحهاي سياسي با نام «اعتدال»، گفته است: «زماني که از جريان صحبت ميکنيم، بايد تعريف مشخصي از آن داشته باشيم. اگر جريان به معناي يک نحله فکري که داراي خط مشي ايدئولوژيک است، باشد؛ پس جرياني به نام اعتدال نداريم. اينکه در هر دو جناح، يکسري از افراد معتدل هستند و خيلي راديکال فکر نميکنند، به معناي اين نيست که اين افراد، يک جريان هستند. هم در جريان اصلاحطلب، هم در جريان اصولگرا، طيفهاي راديکال و معتدل را داريم».
او گفته بود: «اينکه تصور کنيم معتدلين هر دو جناح، با يکديگر ائتلاف ميکنند، شدني نيست؛ چون داراي مباني فکري متفاوتي هستند؛ نه شدني است و نه مطلوب است. دليلي هم ندارد دنبال اين موضوع باشند. الان دو جناح سياسي داريم که مباني ايدئولوژيکشان با يکديگر اختلاف دارد. جريان سوم بايد يک مباني ايدئولوژيک سوم را به راه بيندازد. چون تاکنون متمايز نبوده و صرفا خواستهاند با تمايز بر خط مشي سياسي و اجرائي، تمايز ايجاد کنند، تداوم نداشتهاند و تغيير در اين سطح نميتواند ايجادکننده جريان سوم باشد».
مرتضي مبلغ، معاون سياسي وزير کشور دولت اصلاحات، نيز درباره شکلگيري جريان سوم گفته بود: «جريانهاي سياسي يک پشتوانه اجتماعي، فرهنگي و تاريخي دارند و بهتدريج شکل ميگيرند و بهاينصورت نيست که يک گروه بيايند و روي يک جريان، اسمي بگذارد يا مثلا ائتلافهاي فصلي و مقطعي بخواهد اسمش بشود جريان جديد! به نظرم اين موضوع، سادهنگري در سياست است. بالاخره جناحهاي سياسي در کشور، جريانات ريشهداري هستند که داراي پايگاه اجتماعياند». او همچنين گفته بود: «اعتدال يک روش است و نه يک جريان و جناح سياسي. اين موضوع کاملا روشن است. در انتخابات اخير هم، هر دو جريان اصولگرا و اصلاحطلب، نامزدهاي خود را داشتند. در بين اصولگرايان هم، طيفي که معتدل است و از تندروي فاصله گرفته است، رويکرد متفاوتي را اتخاذ کرد و از آقاي روحاني حمايت کردند. اين مسئله مطرح نيست که در انتخابات جناحي به نام اعتدال به وجود آمده باشد. روش دولت آقاي روحاني، اعتدالي است و اين موضوع نياز بود؛ تا بر مبناي اقتضائات زماني و آنچه در گذشته کشور را با بحرانهاي متعددي روبهرو کرده بود، خارج بشويم؛ پس بايد يک عقلانيت و اعتدال بر مديريت اجرائي کشور حاکم ميشد.
کساني که بخواهند از اين روش، با نام يک جريان ياد کنند، به نظرم با خطاي بزرگي روبهرو ميشوند». شخص حسن روحاني هميشه تلاش کرده تا رابطه خود را با بزرگان دو جناح مانند رئيس دولت اصلاحات و علياکبر ناطقنوري حفظ کند و بر ميانهبودن خود تأکيد کند. او راه مرحوم هاشميرفسنجاني را پيش گرفته تا در ميانه دو جناح حضور مؤثر داشته باشد؛ اما شرايط سياسي و اقتصادي کشور و همچنين اتفاقات بينالمللي به سمتي ميرود که گويي باز هم مردم ترجيح ميدهند به يکي از دو جناح اصلي کشور اعتماد کنند تا اينکه دوباره همه تخممرغهاي خود را در سبد يک جريان کمفروغ مانند «اعتدال» قرار دهند.