داستان سیب و گل سرخ آشناییزدایی از شیوه شناخت جانداران
عرفان خسروی. دیرینهشناس
گیاهانی مثل سیب، آلو، گوجه، آلبالو، بادام، گلابی، ازگیل، زالزالک، به، توتفرنگی، تمشک و گل سرخ تنوع ظاهری زیادی دارند؛ اگر قرار بود بر اساس تفاوتها و شباهتهایشان ردهبندی شوند، هر یک را باید به دستهای دوردست و متمایز میانداختیم اما شاید تعجب کنید اگر بگویم همه اینها در حقیقت اقسامی از یک خانوادهاند: خانواده گل سرخان (Rosaceae). شاید میوه ترش و سرخرنگ گل سرخ را دیده باشید. بازش که کنید، دانههای گل سرخ را خواهید دید، مثل هستههای سیب اما درون تودهای از پرزهای تیز و خراشنده و ترشمزه. گل سرخ، سیب، بادام، توتفرنگی و بقیه اقسام این خانواده نیای مشترکی دارند که کمابیش شبیه نسترن وحشی امروزی بوده است؛ با پنج گلبرگ سفید و پنج برچه و مادگی و نهنجی با مقطع ستارهمانند. این ساختار بنیادی گل و نهنج آن در همه گیاهان خانواده گل سرخ است. میوه این گیاهان نیز از تکوین همین نهنج به وجود میآید. نهنج که دانهها را دربر گرفته است، بزرگ و گوشتی میشود تا وسوسهای باشد برای جانوران جنگلی مختلف که میوهها را بخورند و بذرهای گیاه را به مناطق دورتر پخش کنند؛ بدهبستانی اقتصادی که به لطف طعم و عطر میوهها ممکن میشود.
تفاوتهای ظاهری عمده میان میوه سیب و گلسرخ (و نیز، بقیه اعضای این خانواده) اغلب در این مرحله ظاهر میشود. زالزالک و ازگیل میوههایی کمابیش شبیه میوه گل سرخ و نسترن وحشی دارند. بخش خوراکی این میوهها چندان حجیم و ضخیم نیست و نهنج و دانهها بخش اعظم آن را تشکیل میدهند؛ اما در میوههای سیب و گلابی و به، کاسه گل یا گلبُنه (Hypanthium) همچنان رشد بیشتری میکند و گوشتی میشود و نهنج را در عمق خود مخفی میکند. در توتفرنگی و تمشک، برعکس، گلبُنه کوچک میماند و خود نهنج میشکفد و به بافتی خوراکی تبدیل میشود. به این ترتیب، از نیای مشترکی شبیه نسترن وحشی، گیاهانی با میوههای بسیار متفاوت از قبیل سیب، توتفرنگی، زالزالک، بادام، آلبالو، هلو و آلو تکامل یافتهاند. بخشی از این تغییرات طی روندی در طبیعت وحشی و برای بدهبستان منتهی به بذرافشانی با جانوران میوهخوار انجام شده است اما بشر نیز در هزاران سال، میوههای وحشی را با اصلاح نژاد و انتخاب مصنوعی، پرورده، اهلی کرده و طعم و کیفیت آنها را برای مصرف خود به بهبودی رسانده است. هم سیب و هم گل سرخ امروزی، دستپروردههای اهلیشده انسانها هستند و تفاوت زیادی با نیاکان
وحشی و جنگلی خود دارند. یکی برای خوردن میوهاش انتخاب شده است و دیگری برای گلهایش. گل سرخ امروزی همچنان همان ساختار پنج گلبرگ سفیدرنگ نسترن وحشی را حفظ کرده، اما پنج گلبرگ اجدادیاش بارها و بارها مضاعف شدهاند و در چند هزار سال، انتخاب مصنوعی اقسامی مشهور به گل صدبرگ از آن پدیده آورده است.
داستان مسیرهای تکاملی متفاوتی که هر کدام از این گیاهان آشنا پیمودهاند، حکایت پیداشدن کوچکترین تفاوتهای جزئی و تکرار و تحکیم این تفاوتها در مسیرهای متفاوت است؛ تا جایی که برای اغلب مردم بسیار عجیب خواهد بود اگر سیب و توتفرنگی و گل سرخ را از تبار و دودمانی مشترک تصور کنند. هرچند آشنایی اندکی با فرایند انتخاب مصنوعی یا اصلاح نژاد (که در حقیقت ادامه روند تکامل و انتخاب طبیعی به دست و انتخاب انسانهاست) که نیاکان ما هزاران سال است مشغول آن هستند، این قصه را بهراحتی باورپذیر میکند.
اما در این حکایت شگفتانگیز درسهای کوچک و بزرگی نیز برای ما طبیعیدانها نهفته است. مثلا همانطور که پیشتر در همین ستون انتخاب طبیعی نشان دادیم، موجودات زنده به همین دلیل ساده که زنده هستند، دائما در معرض تغییرند و انتظاری کاملا بجا خواهد بود که با یا بدون دخالت انسان، زادگان و نسلهای گیاهی شبیه نسترن وحشی، همزمان به گیاهانی از قبیل گل سرخ، سیب و توتفرنگی تکامل یابند. بهعلاوه خود نسترن وحشی نیز نسبت به نیای چند میلیون سال پیش خود بیتغییر نبوده است؛ هرچند تغییراتش در نگاه ما (که اغلب به میوه و گل توجه کردهایم) چندان مشهود ننماید.
از سوی دیگر، این حکایت به ما میگوید در تفسیر جهان جانداران و پیداکردن خویشاوندی میان آنها، پیداکردن شباهتها (مثلا شباهت ساختار گل و نهنج و برگ و شاخه در خانواده گل سرخ) تنها چیزی است که باید به آن توجه کرد. تفاوت میان همه جانداران همیشه وجود دارد و حتی عمیقترین تفاوتها، تغییراتی ظاهری هستند که نباید ما را در تفسیر تکاملی و ترسیم شجرهنامه جانداران به خطا بیفکند.
گیاهانی مثل سیب، آلو، گوجه، آلبالو، بادام، گلابی، ازگیل، زالزالک، به، توتفرنگی، تمشک و گل سرخ تنوع ظاهری زیادی دارند؛ اگر قرار بود بر اساس تفاوتها و شباهتهایشان ردهبندی شوند، هر یک را باید به دستهای دوردست و متمایز میانداختیم اما شاید تعجب کنید اگر بگویم همه اینها در حقیقت اقسامی از یک خانوادهاند: خانواده گل سرخان (Rosaceae). شاید میوه ترش و سرخرنگ گل سرخ را دیده باشید. بازش که کنید، دانههای گل سرخ را خواهید دید، مثل هستههای سیب اما درون تودهای از پرزهای تیز و خراشنده و ترشمزه. گل سرخ، سیب، بادام، توتفرنگی و بقیه اقسام این خانواده نیای مشترکی دارند که کمابیش شبیه نسترن وحشی امروزی بوده است؛ با پنج گلبرگ سفید و پنج برچه و مادگی و نهنجی با مقطع ستارهمانند. این ساختار بنیادی گل و نهنج آن در همه گیاهان خانواده گل سرخ است. میوه این گیاهان نیز از تکوین همین نهنج به وجود میآید. نهنج که دانهها را دربر گرفته است، بزرگ و گوشتی میشود تا وسوسهای باشد برای جانوران جنگلی مختلف که میوهها را بخورند و بذرهای گیاه را به مناطق دورتر پخش کنند؛ بدهبستانی اقتصادی که به لطف طعم و عطر میوهها ممکن میشود.
تفاوتهای ظاهری عمده میان میوه سیب و گلسرخ (و نیز، بقیه اعضای این خانواده) اغلب در این مرحله ظاهر میشود. زالزالک و ازگیل میوههایی کمابیش شبیه میوه گل سرخ و نسترن وحشی دارند. بخش خوراکی این میوهها چندان حجیم و ضخیم نیست و نهنج و دانهها بخش اعظم آن را تشکیل میدهند؛ اما در میوههای سیب و گلابی و به، کاسه گل یا گلبُنه (Hypanthium) همچنان رشد بیشتری میکند و گوشتی میشود و نهنج را در عمق خود مخفی میکند. در توتفرنگی و تمشک، برعکس، گلبُنه کوچک میماند و خود نهنج میشکفد و به بافتی خوراکی تبدیل میشود. به این ترتیب، از نیای مشترکی شبیه نسترن وحشی، گیاهانی با میوههای بسیار متفاوت از قبیل سیب، توتفرنگی، زالزالک، بادام، آلبالو، هلو و آلو تکامل یافتهاند. بخشی از این تغییرات طی روندی در طبیعت وحشی و برای بدهبستان منتهی به بذرافشانی با جانوران میوهخوار انجام شده است اما بشر نیز در هزاران سال، میوههای وحشی را با اصلاح نژاد و انتخاب مصنوعی، پرورده، اهلی کرده و طعم و کیفیت آنها را برای مصرف خود به بهبودی رسانده است. هم سیب و هم گل سرخ امروزی، دستپروردههای اهلیشده انسانها هستند و تفاوت زیادی با نیاکان
وحشی و جنگلی خود دارند. یکی برای خوردن میوهاش انتخاب شده است و دیگری برای گلهایش. گل سرخ امروزی همچنان همان ساختار پنج گلبرگ سفیدرنگ نسترن وحشی را حفظ کرده، اما پنج گلبرگ اجدادیاش بارها و بارها مضاعف شدهاند و در چند هزار سال، انتخاب مصنوعی اقسامی مشهور به گل صدبرگ از آن پدیده آورده است.
داستان مسیرهای تکاملی متفاوتی که هر کدام از این گیاهان آشنا پیمودهاند، حکایت پیداشدن کوچکترین تفاوتهای جزئی و تکرار و تحکیم این تفاوتها در مسیرهای متفاوت است؛ تا جایی که برای اغلب مردم بسیار عجیب خواهد بود اگر سیب و توتفرنگی و گل سرخ را از تبار و دودمانی مشترک تصور کنند. هرچند آشنایی اندکی با فرایند انتخاب مصنوعی یا اصلاح نژاد (که در حقیقت ادامه روند تکامل و انتخاب طبیعی به دست و انتخاب انسانهاست) که نیاکان ما هزاران سال است مشغول آن هستند، این قصه را بهراحتی باورپذیر میکند.
اما در این حکایت شگفتانگیز درسهای کوچک و بزرگی نیز برای ما طبیعیدانها نهفته است. مثلا همانطور که پیشتر در همین ستون انتخاب طبیعی نشان دادیم، موجودات زنده به همین دلیل ساده که زنده هستند، دائما در معرض تغییرند و انتظاری کاملا بجا خواهد بود که با یا بدون دخالت انسان، زادگان و نسلهای گیاهی شبیه نسترن وحشی، همزمان به گیاهانی از قبیل گل سرخ، سیب و توتفرنگی تکامل یابند. بهعلاوه خود نسترن وحشی نیز نسبت به نیای چند میلیون سال پیش خود بیتغییر نبوده است؛ هرچند تغییراتش در نگاه ما (که اغلب به میوه و گل توجه کردهایم) چندان مشهود ننماید.
از سوی دیگر، این حکایت به ما میگوید در تفسیر جهان جانداران و پیداکردن خویشاوندی میان آنها، پیداکردن شباهتها (مثلا شباهت ساختار گل و نهنج و برگ و شاخه در خانواده گل سرخ) تنها چیزی است که باید به آن توجه کرد. تفاوت میان همه جانداران همیشه وجود دارد و حتی عمیقترین تفاوتها، تغییراتی ظاهری هستند که نباید ما را در تفسیر تکاملی و ترسیم شجرهنامه جانداران به خطا بیفکند.