نسلهای آینده و محیط زیست
محمدرضا نیکنژاد
در پیگیری خبرهای وابسته به محیط زیست و دگرگونیهای نگرانکننده اقلیمی، گردهماییهای دانشآموزی در چندین کشور جهان بسیار امیدوارکننده است. در ماههای گذشته در برخی از شهرهای آلمان، فرانسه، سوئد، هند، استرالیا، کره جنوبی و ... گردهماییهایی با هدف حمایت از محیط زیست برپا شده و دانشآموزان در آنها خواهان برنامهریزیها و سیاستگذاریهای ژرفتر و گستردهتری برای جلوگیری از روند آسیبزای کنونی شدهاند. گردهماییهای حمایتی- اعتراضی دانشآموزان در کشورهای گوناگون در پاسخ به فراخوان دانشآموز سوئدی «گرتا تونبرگ» و پشتیبانی از دیدگاههای زیستمحیطی وی انجام گرفت. این دختر
16 ساله ریزنقش، دانشآموزان را به حضور جدیتر و کنشهایی اثرگذارتر برای حمایت از محیط زیست فراخوانده و توانسته جنبشی نسبتا جهانی به راه بیندازد که بیگمان میتواند پیامدهای امیدوارکنندهای در پی داشته باشد.
دانشآموزان کنونی از سویی نسلهای آینده و وارثان عملکردهای مثبت و منفی ما بزرگترها هستند و از دیگرسو پدر و مادرهای نسلهای پس از خود. همچنانکه بخش گستردهای از اندیشه، رفتار و گفتار امروز ما سرراست پیامد رفتارهای دیروز پدر و مادرهایمان است، دیدگاههای ما و آنان نیز میتواند زمینههای اثرگذاری در نسلهای آینده را پدید آورد. حضور کنشگرانه کودکان، نوجوانان و جوانان در چنین حرکتهایی و البته تکرار دورهای آن میتواند اندیشه و احساس آنان را با موضوع مهمی مانند محیط زیست درگیر کرده و با اندیشیدن به آن، رفتارهایی متناسبتر و اثرگذارتر در پیوند با این موضوع در پی داشته باشد. بیگمان رفتارهای آسیبزای بسیاری از ما شهروندان با محیط زیست نه از سر دشمنی، بلکه به دلیل نداشتن دغدغه و دلنگرانی
ذهنی- حسی درباره آن و ناآگاهیهای نهادینهشده درباره زیستبوم است. برای نمونه اگر هر شهروند چندبار با پیامدهای انداختن تهسیگار پای درختان و درون آبراهها درگیری اندیشگی داشته باشد و در یک فرایند کنشگرانه آسیبهای بسیار آن را حس کند، بیگمان از انداختن این زباله خطرناک پرهیز خواهد کرد. ازاینرو با تأیید و تأکید تجربههای جهانی، آموزش، نقش بیهمتایی در نهادینهکردن چنین دلنگرانیهایی داشته و در همین راستا برپایی چنین گردهماییهایی نیز میتواند بخشی از اینگونه آموزشها باشد.
اما شوربختانه در پیوند با آموزشهای زیستمحیطی در کشور افزون بر درونمایهها و روشهای ناکارآمد آموزشی، کاربدستان آموزشی و فراتر از آن دستاندرکاران سیاسی در چنین مواردی از برگزاری گرهماییهای دانشآموزی بهشدت جلوگیری میکنند و البته یکی از مهمترین بهانههایشان آسیب به درس بچههاست! اما آیا مصلحتی بالاتر از سلامتی روحی و جسمی نسلهای آینده وجود دارد؟ اگر امروز نتوانیم آنان را قانع کنیم که در حفظ محیط زیست و نگهداری و نگهبانی از داشتههای زمین بکوشند، آیا در آینده میتوانیم تضمین کنیم که زندگی سالمی در پیش خواهند داشت؟ آیا تاکنون توانستهایم آنان را به این درک برسانیم که زندگی همه موجودات زمین به یکدیگر وابسته است و اگر جنگل و آب پاکی نباشد و قطبی روی زمین نباشد و پرنده و چرنده و درنده و حتی حشرهای نباشد، بیگمان انسانی نیز نخواهد بود!؟ آیا نباید تلاش کنیم زمینهای برای درگیری ذهنی و حسی نسلهای آینده فراهم کنیم تا در حفظ زندگی آینده خود بکوشند و دستکم در این زمینه دغدغه داشته باشند؟ اگر به این پرسشها بیندیشیم، شاید تلاش کنیم فرزندان و دانشآموزانمان نیز همراه با دانشآموزان دیگر کشورها، کنشهایی جمعی
برای حمایت از محیط زیست داشته باشند!
در پیگیری خبرهای وابسته به محیط زیست و دگرگونیهای نگرانکننده اقلیمی، گردهماییهای دانشآموزی در چندین کشور جهان بسیار امیدوارکننده است. در ماههای گذشته در برخی از شهرهای آلمان، فرانسه، سوئد، هند، استرالیا، کره جنوبی و ... گردهماییهایی با هدف حمایت از محیط زیست برپا شده و دانشآموزان در آنها خواهان برنامهریزیها و سیاستگذاریهای ژرفتر و گستردهتری برای جلوگیری از روند آسیبزای کنونی شدهاند. گردهماییهای حمایتی- اعتراضی دانشآموزان در کشورهای گوناگون در پاسخ به فراخوان دانشآموز سوئدی «گرتا تونبرگ» و پشتیبانی از دیدگاههای زیستمحیطی وی انجام گرفت. این دختر
16 ساله ریزنقش، دانشآموزان را به حضور جدیتر و کنشهایی اثرگذارتر برای حمایت از محیط زیست فراخوانده و توانسته جنبشی نسبتا جهانی به راه بیندازد که بیگمان میتواند پیامدهای امیدوارکنندهای در پی داشته باشد.
دانشآموزان کنونی از سویی نسلهای آینده و وارثان عملکردهای مثبت و منفی ما بزرگترها هستند و از دیگرسو پدر و مادرهای نسلهای پس از خود. همچنانکه بخش گستردهای از اندیشه، رفتار و گفتار امروز ما سرراست پیامد رفتارهای دیروز پدر و مادرهایمان است، دیدگاههای ما و آنان نیز میتواند زمینههای اثرگذاری در نسلهای آینده را پدید آورد. حضور کنشگرانه کودکان، نوجوانان و جوانان در چنین حرکتهایی و البته تکرار دورهای آن میتواند اندیشه و احساس آنان را با موضوع مهمی مانند محیط زیست درگیر کرده و با اندیشیدن به آن، رفتارهایی متناسبتر و اثرگذارتر در پیوند با این موضوع در پی داشته باشد. بیگمان رفتارهای آسیبزای بسیاری از ما شهروندان با محیط زیست نه از سر دشمنی، بلکه به دلیل نداشتن دغدغه و دلنگرانی
ذهنی- حسی درباره آن و ناآگاهیهای نهادینهشده درباره زیستبوم است. برای نمونه اگر هر شهروند چندبار با پیامدهای انداختن تهسیگار پای درختان و درون آبراهها درگیری اندیشگی داشته باشد و در یک فرایند کنشگرانه آسیبهای بسیار آن را حس کند، بیگمان از انداختن این زباله خطرناک پرهیز خواهد کرد. ازاینرو با تأیید و تأکید تجربههای جهانی، آموزش، نقش بیهمتایی در نهادینهکردن چنین دلنگرانیهایی داشته و در همین راستا برپایی چنین گردهماییهایی نیز میتواند بخشی از اینگونه آموزشها باشد.
اما شوربختانه در پیوند با آموزشهای زیستمحیطی در کشور افزون بر درونمایهها و روشهای ناکارآمد آموزشی، کاربدستان آموزشی و فراتر از آن دستاندرکاران سیاسی در چنین مواردی از برگزاری گرهماییهای دانشآموزی بهشدت جلوگیری میکنند و البته یکی از مهمترین بهانههایشان آسیب به درس بچههاست! اما آیا مصلحتی بالاتر از سلامتی روحی و جسمی نسلهای آینده وجود دارد؟ اگر امروز نتوانیم آنان را قانع کنیم که در حفظ محیط زیست و نگهداری و نگهبانی از داشتههای زمین بکوشند، آیا در آینده میتوانیم تضمین کنیم که زندگی سالمی در پیش خواهند داشت؟ آیا تاکنون توانستهایم آنان را به این درک برسانیم که زندگی همه موجودات زمین به یکدیگر وابسته است و اگر جنگل و آب پاکی نباشد و قطبی روی زمین نباشد و پرنده و چرنده و درنده و حتی حشرهای نباشد، بیگمان انسانی نیز نخواهد بود!؟ آیا نباید تلاش کنیم زمینهای برای درگیری ذهنی و حسی نسلهای آینده فراهم کنیم تا در حفظ زندگی آینده خود بکوشند و دستکم در این زمینه دغدغه داشته باشند؟ اگر به این پرسشها بیندیشیم، شاید تلاش کنیم فرزندان و دانشآموزانمان نیز همراه با دانشآموزان دیگر کشورها، کنشهایی جمعی
برای حمایت از محیط زیست داشته باشند!