|

کی‌روش برنده شد یا برانکو؟

در همین چهار سال اخیر حسابی جولان می‌دادند؛ هر دو محبوب بودند و منفور جبهه مقابل. هر دو هم موفق بودند و در عرصه کاری‌شان یکی از بهترین‌ها. جنگ اصلی اما این بود که چه کسی می‌رود و چه کسی می‌ماند؟ معنی ضمنی‌اش هم می‌شد کسی که فوتبال ایران را ترک کند بازنده است و دیگری برنده. این خلاصه داستانی بود که فوتبال ایران در چهار سال گذشته با کارلوس کی‌روش و برانکو ایوانکوویچ تجربه کرد. دو نفر از برترین مربیانی که در دهه اخیر به فوتبال ایران آمدند، تبدیل شدند به دو قطب مخالف که جدل‌های کلامی‌شان تا مدت‌ها سوژه رسانه‌ها بود. کی‌روش قبل از برانکو به ایران آمد؛ تقریبا چهار سال زودتر. با کاریزما و البته رزومه کاری‌ای که داشت (دستیاری فرگوسن بزرگ و سرمربی گری رئال مادرید)، خیلی زود در دل هواداران فوتبال جا شد؛ خوش‌تیپی‌اش هم مزید بر علت شد تا به سرعت بر محبوبیتش اضافه شود. البته چیزی که او را موفق‌تر کرد، تزریق روحیه جنگندگی به تیم ملی ایران و منسجم‌کردن این تیم بود؛ او فوتبال ایران را «اتوبوسی» کرد، ولی «اتوبوسش» محبوب بود و با همان فوتبال تدافعی هم مردم را به خیابان کشاند؛ فتح‌وفتوحات «دل‌ها» تا زمانی بود که برانکو از راه رسید. برانکو، سرمربی سابق فوتبال ایران، بعد از کش‌و‌قوس فراوان دوباره برگشت تا این‌بار هدایت یکی از دو تیم پرطرفدار تهران را برعهده بگیرد. نشستن برانکو روی نیمکت پرسپولیس، آغازی برای جدال‌های فراموش‌نشدنی این دو مربی بزرگ بود؛ جدلی که یک سرش را یک مربی لجباز پرتغالی با طیف رسانه‌ای‌اش پیش می‌برد و سر دیگرش را یک کروات به ظاهر آرام که وقتی پای تحریک‌کردن رقیب می‌رسید، چیزی کم نمی‌گذاشت. ماجرای جدال این دو شاید حکایت پیدایش مرغ و تخم‌مرغ باشد، ولی چیزی که مشخص است اینکه تلاش برای «شماره یک قلب‌هاشدن» یکی از دلایل اصلی‌اش بود؛ کی‌روش که تا قبل از برانکو در قلب هواداران فوتبال ایران یکه‌تازی می‌کرد، به‌ناگاه با رقیب عشقی‌ای مواجه شد که محبوبیتش روزبه‌روز بیشتر و بیشتر می‌شد. از داستان‌های هزاره قبل هم می‌شد حدس زد که وقتی پای رقیب عشقی به میان بیاید، چاره‌ای به غیر از دوئل‌کردن نیست؛ کی‌روش به واسطه تفکر قبلی و محبوبیتی که بین مردم داشت (همان مردمی که به صفحات مجازی رئیس‌جمهور هجوم بردند و خواستند هرطور شده این مرد پرتغالی در ایران بماند) خودش را از پیش برنده می‌دانست؛ کی‌روش اولین دوئلش نبود؛ او پشت خیلی‌ها را به خاک مالیده بود: عباس ترابیان، علیرضا اسدی، محمود گودرزی، مهدی محمدنبی، مانوئل ژوزه، علی خطیر، امیر عابدینی، مجتبی جباری، خلعتبری، هادی عقیلی، محمد مایلی‌کهن، امیر قلعه‌نویی، پرویز مظلومی و حتی علی کریمی. کی‌روش به واسطه پشتوانه‌اش در همه این دوئل‌ها تصور می‌کرد برانکو هم شبیه یکی از آنهاست؛ غافل از اینکه مرد کروات خط مشخصی بین خودش، باشگاه و اطرافیان مرد پرتغالی کشیده بود. داستان هم درست از همین‌جاها شروع شد؛ جایی که کی‌روش می‌خواست نفر اول باشد و با پرسپولیسی‌های تیم ملی بتواند بر برانکو فشار بیاورد. برانکو هم اما حس کرده بود به واسطه هواداران میلیونی پرسپولیس (همان‌ها که یک‌صدا برانکو برانکو می‌گفتند) می‌شود رقیب گردن‌کلفت عشقی را به راحتی از دور خارج کرد. آغاز این دوئل سنگین بود؛ بازیکنان ملی‌پوش پرسپولیس قربانیان نخست بودند و بعد هم که طعنه‌ها و کنایه‌ها شروع شد، یکی دیگری را مار سمی خطاب کرد که چشم موفقیت تیم ملی را ندارد و دیگری هم رقیب را متهم به مهندسی‌کردن رقابت‌های لیگ کرد تا پرسپولیس قهرمان نشود. به همین سادگی، این دوگانگی، این دوقطبی و این جدال عاشقانه برای «دوست‌داشته‌شدن» به رسانه‌ها و سکوها کشیده شد؛ دوگانگی بیش از هر زمان دیگری در فوتبال ایران «دلبری» می‌کرد. «کی‌روشی‌ها» یک طرف و «برانکویی‌ها» طرف دیگر. اتهامات و جدال‌های کلامی هم که پایانی برایش نبود؛ مقصر ناکامی تیم ملی در جام جهانی برانکو شد (به زعم کی‌روش) و «قهرمانی که هیچ جامی ندارد و تربیت درستی هم نشده»، طعنه و پاسخ برانکو به او بود. کی‌روش تصور می‌کرد برانکو قصد نشستن بر صندلی‌اش را دارد و برانکو هم کی‌روش را متوهم می‌خواند. جدال‌ها آن‌قدر ادامه پیدا کرد که بالاخره ساز جدایی کی‌روش که پایگاهش را بین بخشی از هواداران سابق هم از دست داده بود، کوک شد. او از تهران به بوگوتا رفت تا «برانکویی‌ها» هلهله پیروزی سر دهند. آنها خودشان را برنده می‌دانستند و می‌گفتند: «تیم ملی آزاد شد!». دیری نپایید که «عروسی به کوچه رقیب هم رسید»؛ برانکو هم ایران را ترک کرد و حالا سر از کشور عربستان درآورده که رقیب سیاسی شماره یک ایران در منطقه است. این‌بار نوبت «کی‌روشی‌ها» بود که از رفتن رقیب خوشحال باشند و کِل بکشند.
دوئل عاشقانه طوری که چهار سال طول کشید، فواید زیادی برای فوتبال ایران داشت؛ این دو بهترین تیم‌های تاریخ فوتبال ایران را پایه‌ریزی کردند؛ از کی‌روش که بهترین نتیجه تاریخ فوتبال ایران را در جام‌جهانی روسیه، آن هم در گروهی سخت کسب کرد تا برانکو که بهترین تیم تاریخ پرسپولیس را با دست‌ خالی ساخت و به فینال آسیا برد. او در چهار سال شش جام برای سرخ‌ها آورد و قدرت ازدست‌رفته را به آنها برگرداند. کی‌روش هم چیزی کم نگذاشت؛ دوبار صعود پی‌درپی به جام جهانی برای نخستین‌بار در تاریخ و گرفتن بهترین نتیجه تاریخ فوتبال ایران در جام جهانی. دوئل کی‌روش و برانکو دست‌آخر برنده‌ای نداشت، چون هر دو ایران را ترک کردند، ولی به احتمال فراوان بازنده بزرگی خواهد داشت: فوتبال ایران. شاید زمان زیادی نگذرد تا دل هواداران فوتبال برای برانکو و کی‌روش با تمام تنش‌هایی که به وجود آوردند، تنگ شود.

در همین چهار سال اخیر حسابی جولان می‌دادند؛ هر دو محبوب بودند و منفور جبهه مقابل. هر دو هم موفق بودند و در عرصه کاری‌شان یکی از بهترین‌ها. جنگ اصلی اما این بود که چه کسی می‌رود و چه کسی می‌ماند؟ معنی ضمنی‌اش هم می‌شد کسی که فوتبال ایران را ترک کند بازنده است و دیگری برنده. این خلاصه داستانی بود که فوتبال ایران در چهار سال گذشته با کارلوس کی‌روش و برانکو ایوانکوویچ تجربه کرد. دو نفر از برترین مربیانی که در دهه اخیر به فوتبال ایران آمدند، تبدیل شدند به دو قطب مخالف که جدل‌های کلامی‌شان تا مدت‌ها سوژه رسانه‌ها بود. کی‌روش قبل از برانکو به ایران آمد؛ تقریبا چهار سال زودتر. با کاریزما و البته رزومه کاری‌ای که داشت (دستیاری فرگوسن بزرگ و سرمربی گری رئال مادرید)، خیلی زود در دل هواداران فوتبال جا شد؛ خوش‌تیپی‌اش هم مزید بر علت شد تا به سرعت بر محبوبیتش اضافه شود. البته چیزی که او را موفق‌تر کرد، تزریق روحیه جنگندگی به تیم ملی ایران و منسجم‌کردن این تیم بود؛ او فوتبال ایران را «اتوبوسی» کرد، ولی «اتوبوسش» محبوب بود و با همان فوتبال تدافعی هم مردم را به خیابان کشاند؛ فتح‌وفتوحات «دل‌ها» تا زمانی بود که برانکو از راه رسید. برانکو، سرمربی سابق فوتبال ایران، بعد از کش‌و‌قوس فراوان دوباره برگشت تا این‌بار هدایت یکی از دو تیم پرطرفدار تهران را برعهده بگیرد. نشستن برانکو روی نیمکت پرسپولیس، آغازی برای جدال‌های فراموش‌نشدنی این دو مربی بزرگ بود؛ جدلی که یک سرش را یک مربی لجباز پرتغالی با طیف رسانه‌ای‌اش پیش می‌برد و سر دیگرش را یک کروات به ظاهر آرام که وقتی پای تحریک‌کردن رقیب می‌رسید، چیزی کم نمی‌گذاشت. ماجرای جدال این دو شاید حکایت پیدایش مرغ و تخم‌مرغ باشد، ولی چیزی که مشخص است اینکه تلاش برای «شماره یک قلب‌هاشدن» یکی از دلایل اصلی‌اش بود؛ کی‌روش که تا قبل از برانکو در قلب هواداران فوتبال ایران یکه‌تازی می‌کرد، به‌ناگاه با رقیب عشقی‌ای مواجه شد که محبوبیتش روزبه‌روز بیشتر و بیشتر می‌شد. از داستان‌های هزاره قبل هم می‌شد حدس زد که وقتی پای رقیب عشقی به میان بیاید، چاره‌ای به غیر از دوئل‌کردن نیست؛ کی‌روش به واسطه تفکر قبلی و محبوبیتی که بین مردم داشت (همان مردمی که به صفحات مجازی رئیس‌جمهور هجوم بردند و خواستند هرطور شده این مرد پرتغالی در ایران بماند) خودش را از پیش برنده می‌دانست؛ کی‌روش اولین دوئلش نبود؛ او پشت خیلی‌ها را به خاک مالیده بود: عباس ترابیان، علیرضا اسدی، محمود گودرزی، مهدی محمدنبی، مانوئل ژوزه، علی خطیر، امیر عابدینی، مجتبی جباری، خلعتبری، هادی عقیلی، محمد مایلی‌کهن، امیر قلعه‌نویی، پرویز مظلومی و حتی علی کریمی. کی‌روش به واسطه پشتوانه‌اش در همه این دوئل‌ها تصور می‌کرد برانکو هم شبیه یکی از آنهاست؛ غافل از اینکه مرد کروات خط مشخصی بین خودش، باشگاه و اطرافیان مرد پرتغالی کشیده بود. داستان هم درست از همین‌جاها شروع شد؛ جایی که کی‌روش می‌خواست نفر اول باشد و با پرسپولیسی‌های تیم ملی بتواند بر برانکو فشار بیاورد. برانکو هم اما حس کرده بود به واسطه هواداران میلیونی پرسپولیس (همان‌ها که یک‌صدا برانکو برانکو می‌گفتند) می‌شود رقیب گردن‌کلفت عشقی را به راحتی از دور خارج کرد. آغاز این دوئل سنگین بود؛ بازیکنان ملی‌پوش پرسپولیس قربانیان نخست بودند و بعد هم که طعنه‌ها و کنایه‌ها شروع شد، یکی دیگری را مار سمی خطاب کرد که چشم موفقیت تیم ملی را ندارد و دیگری هم رقیب را متهم به مهندسی‌کردن رقابت‌های لیگ کرد تا پرسپولیس قهرمان نشود. به همین سادگی، این دوگانگی، این دوقطبی و این جدال عاشقانه برای «دوست‌داشته‌شدن» به رسانه‌ها و سکوها کشیده شد؛ دوگانگی بیش از هر زمان دیگری در فوتبال ایران «دلبری» می‌کرد. «کی‌روشی‌ها» یک طرف و «برانکویی‌ها» طرف دیگر. اتهامات و جدال‌های کلامی هم که پایانی برایش نبود؛ مقصر ناکامی تیم ملی در جام جهانی برانکو شد (به زعم کی‌روش) و «قهرمانی که هیچ جامی ندارد و تربیت درستی هم نشده»، طعنه و پاسخ برانکو به او بود. کی‌روش تصور می‌کرد برانکو قصد نشستن بر صندلی‌اش را دارد و برانکو هم کی‌روش را متوهم می‌خواند. جدال‌ها آن‌قدر ادامه پیدا کرد که بالاخره ساز جدایی کی‌روش که پایگاهش را بین بخشی از هواداران سابق هم از دست داده بود، کوک شد. او از تهران به بوگوتا رفت تا «برانکویی‌ها» هلهله پیروزی سر دهند. آنها خودشان را برنده می‌دانستند و می‌گفتند: «تیم ملی آزاد شد!». دیری نپایید که «عروسی به کوچه رقیب هم رسید»؛ برانکو هم ایران را ترک کرد و حالا سر از کشور عربستان درآورده که رقیب سیاسی شماره یک ایران در منطقه است. این‌بار نوبت «کی‌روشی‌ها» بود که از رفتن رقیب خوشحال باشند و کِل بکشند.
دوئل عاشقانه طوری که چهار سال طول کشید، فواید زیادی برای فوتبال ایران داشت؛ این دو بهترین تیم‌های تاریخ فوتبال ایران را پایه‌ریزی کردند؛ از کی‌روش که بهترین نتیجه تاریخ فوتبال ایران را در جام‌جهانی روسیه، آن هم در گروهی سخت کسب کرد تا برانکو که بهترین تیم تاریخ پرسپولیس را با دست‌ خالی ساخت و به فینال آسیا برد. او در چهار سال شش جام برای سرخ‌ها آورد و قدرت ازدست‌رفته را به آنها برگرداند. کی‌روش هم چیزی کم نگذاشت؛ دوبار صعود پی‌درپی به جام جهانی برای نخستین‌بار در تاریخ و گرفتن بهترین نتیجه تاریخ فوتبال ایران در جام جهانی. دوئل کی‌روش و برانکو دست‌آخر برنده‌ای نداشت، چون هر دو ایران را ترک کردند، ولی به احتمال فراوان بازنده بزرگی خواهد داشت: فوتبال ایران. شاید زمان زیادی نگذرد تا دل هواداران فوتبال برای برانکو و کی‌روش با تمام تنش‌هایی که به وجود آوردند، تنگ شود.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها