|

افشاگری عباس آخوندی از رخدادهای دهه 70

ساخت‌وسازهای غیرقانونی نتیجه توافق کرباسچی و رفیق‌دوست بود

شرق: عباس آخوندی وزیر سابق راه، مسکن و شهرسازی که باجناق ناطق‌نوری هم هست، در گفت‌وگویی با خبرآنلاین درباره رابطه‌اش با ناطق نوری و خلقیات او و همچنین مقایسه بین دولت روحانی و مرحوم هاشمی‌رفسنجانی صحبت کرده و درباره اختلافاتش با هاشمی بر سر محسن رفیق‌دوست و غلامحسین کرباسچی سخن گفته است. بخش‌های گزیده این گفت‌وگو در ادامه می‌آید:
*من قطعا جزء اصولگراها به معنی امروزی‌اش نیستم. جزء جریان اصلاح‌طلب به معنی سازمانی‌اش هم نیستم، بیشتر خودم را یک آدم روشنفکر می‌دانم. این برداشت به دلیل ارتباط من با آقای ناطق نوری بود که در آن طیف طبقه‌بندی شدم، ولی من همان وقت‌ها هم که در جهاد سازندگی و در وزارت کشور بودم، هیچ تعلق خاطری به جریان اصولگرایی نداشتم.
*همیشه نظراتمان {من و آقای ناطق‌نوری} یکی نیست، چون مقداری بحث‌های روشنفکری در دیدگاه‌ها و رویکردهای من قوی‌تر است.
*من در یادداشتی که اخیرا راجع به هفت‌تیر نوشتم تا حدودی به این مباحث اشاره کردم. آن زمان جهاد سازندگی یک جریان دانشجویی بود که به شدت تحت تأثیر جریان چپ و شرایط حاکم انقلاب بود، در واقع جهاد سازندگی به هیچ وجه با حزب سر سازگاری نداشت و کوچک‌ترین گرایشی به سمت حزب جمهوری نداشت. آن زمان آقای ناطق با همه دانشجوها سروکله می‌زد، زندگی می‌کرد و با آنها خیلی تعامل مثبت داشت.
*در وزارت کشور هم بسیاری از کسانی که وزیر شدند یا به سمت‌های استانداری و شورای شهر رسیدند و الان جزء چهره‌های اصلاح‌طلب معروف هستند، خیلی‌هایشان آن دوره که من معاون سیاسی وزارت کشور بودم، با من همکاری می‌کردند. همان وقت هم مشی‌ این افراد مشی اصلاح‌طلبی بود و مشی اصولگرایی نداشتند. آقای ناطق هم آن زمان این گروه از مدیران را پذیرفته بودند و اعتراضی هم نداشتند.
*همه این دعواهای جناحی و سیاسی به خاطر این است که اصلا نسبت به ایران حس تعلق خاطری وجود ندارد، به همین خاطر این دعواها به وجود آمده است. اگر ایران مسئله باشد، هیچ کدام از این دعواها نباید باشد. شما همه جناح‌های ایران را دعوت کنید و بگویید هر کدامشان یک صفحه راجع به ایران بنویسند. ایران چیست؟ شما می‌خواهید ایران را فقط یک مرز تعریف کنید؟ یا ایران یک فلسفه است؟ ایران یک سبک زندگی است؟ ایران یک تاریخ است، ایران چیست؟ آن چیزی که ما مثلا در پیروزی‌های ورزشی به دست می‌آوریم و داد می‌زنیم ایران ایران، آن ایرانی که می‌گوییم چیست؟ شما فکر می‌کنید جناح‌های سیاسی ما راجع به ایران درک روشنی دارند؟ یا بیشتر به دنبال منافع گروهی خودشان هستند؟
*یادم است آن وقت‌ها مهندس موسوی مسئول پشتیبانی جبهه‌ها بودند. آن زمان وزارت رفاه، وزارت صنعت و همه برای پشتیبانی از جنگ بسیج بودند. در شرایط موجود، کدام یک از نهادهای مدنی، چه نهادهای مدنی درون حاکمیت و چه نهادهای مدنی بیرون از حاکمیت (اتاق بازرگانی، نظام پزشکی و...)؛ اساسا در بازی هستند؟ اصلا در بازی جنگ اقتصادی هستند؟ اینها همه‌شان صبح تا شب منتظر وقوع حادثه هستند.
*یک تشکل دانشجویی مثل بسیج دانشجویی است. خب بسیج دانشجویی کجاست؟ دارای قدرت ضابط قضائی و پشتوانه مالی است. حالا یک انجمن اسلامی می‌خواهد با اینها رقابت کند. اصلا رقابت بامعنی است؟
*از دوره آقای هاشمی قطعا راضی‌ترم. آقای هاشمی ایده‌ای برای توسعه داشت، ایده‌ای برای بازسازی بعد از جنگ داشت و می‌دانست می‌خواهد چه کار کند. این دولت اساسا فاقد نظریه است، یعنی اشکال اساسی دولت این است که هیچ نظریه‌ای ندارد؛ آنجا یک نظریه‌ای داشت و چون نظریه داشت، نظریه‌اش هم قابل نقد بود.
*در آن دولت عنصر هماهنگی وجود داشت. فرض کنید شما می‌خواستید یک کار صنعتی کنید، یک کار صنعتی، محصول سیاست اقتصاد کلان، بانک مرکزی، وزارت دارایی، سازمان برنامه و بخش صنعت در حوزه دولت بود و از این طرف نهادهای مدنی ذی‌ربطش بود. عنصر هماهنگی، وجود خارجی داشت. الان اساسا عنصر هماهنگی وجود خارجی ندارد.
*با ایشان {آقای هاشمی} عمدتا در بحث شهرداری‌ها اختلاف نظر جدی داشتم. دو، سه بار اختلاف نظر خیلی جدی داشتیم. به بگومگو منجر نمی‌شد. آن زمان تازه شروع به فروش قانون کرده بودند. ساخت‌وسازهای خلاف قانون و توافق‌های غیرقانونی که بین شهرداری و بنیاد مستضعفان بود که کلش بنیان قانونی نداشت.
*{مسئولانش} آقای کرباسچی و آقای رفیق‌دوست بودند. متأسفانه این توافقات زیاد بود. بعضی از دستگاه‌ها هم یاد گرفته بودند این کار را بکنند، من به آقای هاشمی گفتم من با این کارها کلا مخالفم و اساسا فکر نمی‌کنم هیچ توسعه‌ای برمبنای فروش قانون ایجاد شود. ممکن است چهار تا عمران اولیه صورت بگیرد و خوشتان بیاید، ولی بعدش اساسا آن شهر را با یک بی‌انضباطی مطلق مواجه می‌کند و در آینده گرفتار می‌شود.
*ایشان با نظر من موافق نبود و در هر صورت از شهرداری حمایت می‌کرد. من یک‌بار گفتم آقای هاشمی شما که این‌طوری هستید، برای چه من را نگه داشتید، بگذارید من بروم، چون من به‌هیچ‌وجه این رویه را قبول ندارم، بگذارید یا من بروم یا دستور بدهید من هیچ‌چیزی نگویم. گفت من هیچ‌کدام این دو را نمی‌گویم. به‌هر‌حال چون وزیر هستی، باید بگویی و هر جا هم خلاف قانون می‌شود، باید داد بزنی.
*ایشان می‌گفت من به تو نمی‌گویم برو و هم نمی‌گویم نگو. گفتم این که نمی‌شود، آخر کار باید از دولت یک سیاست واحدی بیرون بیاید، این‌طوری دو تا سیاست است و مردم نمی‌فهمند که خوب است قانون را خرید و فروش کنند یا نه! ایشان می‌گفت در هر صورت من به تو هیچ دستور خلاف قانونی نمی‌دهم، ضمنا این کارها را هم دوست دارم و این داستان ادامه پیدا کرد.
*من یادم است آن زمان در دولت آقای هاشمی ساخت ۲۰ تا برج شروع شد. عمده سرمایه‌گذاران آن بخش خصوصی بودند، یک بخش دیگر سرمایه‌گذاران هم نهادهای عمومی و غیردولتی مثل بنیاد مستضعفان یا طرف‌های معامله بنیاد مستضعفان بودند. مثلا همین ساختمان خصوصی‌سازی در شهرک غرب، این یک فضای سبز بود، ولی الان ساختمان ۱۰ طبقه است. بعدها مشکلی که به وجود آمد این بود که اساسا نهادهای عمومی غیردولتی آمدند و شروع به معامله با شهرداری کردند. نمونه بسیار بسیار بارز آن پل صدر است. پل صدر را چه کسی اجرا کرده است؟ قیمتش چقدر است؟ بالای ۵.۱ میلیارد دلار. کجا سابقه دارد؟ در طرح جامع، طرح تفصیلی؟ هیچ کجا. تمام حقوق همسایه‌ها را از بین برده است. چه مسئله‌ای را حل کرد؟ هیچ مسئله ای را حل نکرد. برای اینکه تأمین مالی شود، چه‌کار کردند؟ رفتند و منطقه شلوغ زیر پارک نیاوران را که قرار بود پارکینگ شود، به پروژه عظیم اطلس‌مال تبدیل کردند که 19 طبقه است و چیز وحشتناکی درست کرده‌اند. متری چند می‌فروشند؟ قاعدتا تا متری بالای ۱۵۰-۲۰۰ میلیون تومان می‌فروشند.
*مجلس استیضاح نمی‌کرد، یک عده خاصی استیضاح می‌کردند. دلیل اینکه می‌گویم من مشکل نداشتم این است که من می‌دانستم چه می‌گویم، نه وعده پرت و پلا می‌دادم، نه با سیاست‌های متناقض صحبت می‌کردم، نه دنبال این بودم که مثلا معامله‌ای با نماینده‌ها داشته باشم.
* مشکلی که وجود دارد این است که الان مجلس بخش عمده مشروعیتش را از بودجه دولت به دست می‌آورد. قبلا مجلس و نماینده مجلس خودش در جامعه نفوذ اجتماعی مستقلی داشت.

شرق: عباس آخوندی وزیر سابق راه، مسکن و شهرسازی که باجناق ناطق‌نوری هم هست، در گفت‌وگویی با خبرآنلاین درباره رابطه‌اش با ناطق نوری و خلقیات او و همچنین مقایسه بین دولت روحانی و مرحوم هاشمی‌رفسنجانی صحبت کرده و درباره اختلافاتش با هاشمی بر سر محسن رفیق‌دوست و غلامحسین کرباسچی سخن گفته است. بخش‌های گزیده این گفت‌وگو در ادامه می‌آید:
*من قطعا جزء اصولگراها به معنی امروزی‌اش نیستم. جزء جریان اصلاح‌طلب به معنی سازمانی‌اش هم نیستم، بیشتر خودم را یک آدم روشنفکر می‌دانم. این برداشت به دلیل ارتباط من با آقای ناطق نوری بود که در آن طیف طبقه‌بندی شدم، ولی من همان وقت‌ها هم که در جهاد سازندگی و در وزارت کشور بودم، هیچ تعلق خاطری به جریان اصولگرایی نداشتم.
*همیشه نظراتمان {من و آقای ناطق‌نوری} یکی نیست، چون مقداری بحث‌های روشنفکری در دیدگاه‌ها و رویکردهای من قوی‌تر است.
*من در یادداشتی که اخیرا راجع به هفت‌تیر نوشتم تا حدودی به این مباحث اشاره کردم. آن زمان جهاد سازندگی یک جریان دانشجویی بود که به شدت تحت تأثیر جریان چپ و شرایط حاکم انقلاب بود، در واقع جهاد سازندگی به هیچ وجه با حزب سر سازگاری نداشت و کوچک‌ترین گرایشی به سمت حزب جمهوری نداشت. آن زمان آقای ناطق با همه دانشجوها سروکله می‌زد، زندگی می‌کرد و با آنها خیلی تعامل مثبت داشت.
*در وزارت کشور هم بسیاری از کسانی که وزیر شدند یا به سمت‌های استانداری و شورای شهر رسیدند و الان جزء چهره‌های اصلاح‌طلب معروف هستند، خیلی‌هایشان آن دوره که من معاون سیاسی وزارت کشور بودم، با من همکاری می‌کردند. همان وقت هم مشی‌ این افراد مشی اصلاح‌طلبی بود و مشی اصولگرایی نداشتند. آقای ناطق هم آن زمان این گروه از مدیران را پذیرفته بودند و اعتراضی هم نداشتند.
*همه این دعواهای جناحی و سیاسی به خاطر این است که اصلا نسبت به ایران حس تعلق خاطری وجود ندارد، به همین خاطر این دعواها به وجود آمده است. اگر ایران مسئله باشد، هیچ کدام از این دعواها نباید باشد. شما همه جناح‌های ایران را دعوت کنید و بگویید هر کدامشان یک صفحه راجع به ایران بنویسند. ایران چیست؟ شما می‌خواهید ایران را فقط یک مرز تعریف کنید؟ یا ایران یک فلسفه است؟ ایران یک سبک زندگی است؟ ایران یک تاریخ است، ایران چیست؟ آن چیزی که ما مثلا در پیروزی‌های ورزشی به دست می‌آوریم و داد می‌زنیم ایران ایران، آن ایرانی که می‌گوییم چیست؟ شما فکر می‌کنید جناح‌های سیاسی ما راجع به ایران درک روشنی دارند؟ یا بیشتر به دنبال منافع گروهی خودشان هستند؟
*یادم است آن وقت‌ها مهندس موسوی مسئول پشتیبانی جبهه‌ها بودند. آن زمان وزارت رفاه، وزارت صنعت و همه برای پشتیبانی از جنگ بسیج بودند. در شرایط موجود، کدام یک از نهادهای مدنی، چه نهادهای مدنی درون حاکمیت و چه نهادهای مدنی بیرون از حاکمیت (اتاق بازرگانی، نظام پزشکی و...)؛ اساسا در بازی هستند؟ اصلا در بازی جنگ اقتصادی هستند؟ اینها همه‌شان صبح تا شب منتظر وقوع حادثه هستند.
*یک تشکل دانشجویی مثل بسیج دانشجویی است. خب بسیج دانشجویی کجاست؟ دارای قدرت ضابط قضائی و پشتوانه مالی است. حالا یک انجمن اسلامی می‌خواهد با اینها رقابت کند. اصلا رقابت بامعنی است؟
*از دوره آقای هاشمی قطعا راضی‌ترم. آقای هاشمی ایده‌ای برای توسعه داشت، ایده‌ای برای بازسازی بعد از جنگ داشت و می‌دانست می‌خواهد چه کار کند. این دولت اساسا فاقد نظریه است، یعنی اشکال اساسی دولت این است که هیچ نظریه‌ای ندارد؛ آنجا یک نظریه‌ای داشت و چون نظریه داشت، نظریه‌اش هم قابل نقد بود.
*در آن دولت عنصر هماهنگی وجود داشت. فرض کنید شما می‌خواستید یک کار صنعتی کنید، یک کار صنعتی، محصول سیاست اقتصاد کلان، بانک مرکزی، وزارت دارایی، سازمان برنامه و بخش صنعت در حوزه دولت بود و از این طرف نهادهای مدنی ذی‌ربطش بود. عنصر هماهنگی، وجود خارجی داشت. الان اساسا عنصر هماهنگی وجود خارجی ندارد.
*با ایشان {آقای هاشمی} عمدتا در بحث شهرداری‌ها اختلاف نظر جدی داشتم. دو، سه بار اختلاف نظر خیلی جدی داشتیم. به بگومگو منجر نمی‌شد. آن زمان تازه شروع به فروش قانون کرده بودند. ساخت‌وسازهای خلاف قانون و توافق‌های غیرقانونی که بین شهرداری و بنیاد مستضعفان بود که کلش بنیان قانونی نداشت.
*{مسئولانش} آقای کرباسچی و آقای رفیق‌دوست بودند. متأسفانه این توافقات زیاد بود. بعضی از دستگاه‌ها هم یاد گرفته بودند این کار را بکنند، من به آقای هاشمی گفتم من با این کارها کلا مخالفم و اساسا فکر نمی‌کنم هیچ توسعه‌ای برمبنای فروش قانون ایجاد شود. ممکن است چهار تا عمران اولیه صورت بگیرد و خوشتان بیاید، ولی بعدش اساسا آن شهر را با یک بی‌انضباطی مطلق مواجه می‌کند و در آینده گرفتار می‌شود.
*ایشان با نظر من موافق نبود و در هر صورت از شهرداری حمایت می‌کرد. من یک‌بار گفتم آقای هاشمی شما که این‌طوری هستید، برای چه من را نگه داشتید، بگذارید من بروم، چون من به‌هیچ‌وجه این رویه را قبول ندارم، بگذارید یا من بروم یا دستور بدهید من هیچ‌چیزی نگویم. گفت من هیچ‌کدام این دو را نمی‌گویم. به‌هر‌حال چون وزیر هستی، باید بگویی و هر جا هم خلاف قانون می‌شود، باید داد بزنی.
*ایشان می‌گفت من به تو نمی‌گویم برو و هم نمی‌گویم نگو. گفتم این که نمی‌شود، آخر کار باید از دولت یک سیاست واحدی بیرون بیاید، این‌طوری دو تا سیاست است و مردم نمی‌فهمند که خوب است قانون را خرید و فروش کنند یا نه! ایشان می‌گفت در هر صورت من به تو هیچ دستور خلاف قانونی نمی‌دهم، ضمنا این کارها را هم دوست دارم و این داستان ادامه پیدا کرد.
*من یادم است آن زمان در دولت آقای هاشمی ساخت ۲۰ تا برج شروع شد. عمده سرمایه‌گذاران آن بخش خصوصی بودند، یک بخش دیگر سرمایه‌گذاران هم نهادهای عمومی و غیردولتی مثل بنیاد مستضعفان یا طرف‌های معامله بنیاد مستضعفان بودند. مثلا همین ساختمان خصوصی‌سازی در شهرک غرب، این یک فضای سبز بود، ولی الان ساختمان ۱۰ طبقه است. بعدها مشکلی که به وجود آمد این بود که اساسا نهادهای عمومی غیردولتی آمدند و شروع به معامله با شهرداری کردند. نمونه بسیار بسیار بارز آن پل صدر است. پل صدر را چه کسی اجرا کرده است؟ قیمتش چقدر است؟ بالای ۵.۱ میلیارد دلار. کجا سابقه دارد؟ در طرح جامع، طرح تفصیلی؟ هیچ کجا. تمام حقوق همسایه‌ها را از بین برده است. چه مسئله‌ای را حل کرد؟ هیچ مسئله ای را حل نکرد. برای اینکه تأمین مالی شود، چه‌کار کردند؟ رفتند و منطقه شلوغ زیر پارک نیاوران را که قرار بود پارکینگ شود، به پروژه عظیم اطلس‌مال تبدیل کردند که 19 طبقه است و چیز وحشتناکی درست کرده‌اند. متری چند می‌فروشند؟ قاعدتا تا متری بالای ۱۵۰-۲۰۰ میلیون تومان می‌فروشند.
*مجلس استیضاح نمی‌کرد، یک عده خاصی استیضاح می‌کردند. دلیل اینکه می‌گویم من مشکل نداشتم این است که من می‌دانستم چه می‌گویم، نه وعده پرت و پلا می‌دادم، نه با سیاست‌های متناقض صحبت می‌کردم، نه دنبال این بودم که مثلا معامله‌ای با نماینده‌ها داشته باشم.
* مشکلی که وجود دارد این است که الان مجلس بخش عمده مشروعیتش را از بودجه دولت به دست می‌آورد. قبلا مجلس و نماینده مجلس خودش در جامعه نفوذ اجتماعی مستقلی داشت.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها