20 سال پس از آخرین «سلام»
صادق صدقگو- دکترای مدیریت رسانه
«سلام» را میتوان اولین روزنامه منتقد در طول 40 سال گذشته دانست؛ روزنامهای به صاحبامتیازی و مدیرمسئولی سیدمحمد موسویخوئینیها که در بهمنماه 1369 پای در عرصه ارتباطات و اطلاعرسانی گذاشت و در آن مقطع زمانی توانست بهعنوان «تنها» تریبون رسمی جریان چپ، به خوبی نقش خود را در سپهر سیاست ایران ایفا کند. در طول دوران حیات «سلام»، خطمشی، اثرگذاری و پایداریاش برای برخی جریانات خوشایند نبود و بر این اساس بارها تا مرز توقیف پیش رفت و حتی برخی از اعضای شورای سردبیری آن مثل عباس عبدی، دستگیر و قریب به یک سال در بازداشت بهسر بردند. آنچه باعث شد 9 سال تحمل شود،جایگاه ویژهاش بهعنوان ارگان رسمی جریان منتقد و اصلاحگر داخلی بود.
«سلام» ساز ناهماهنگ و «چپکوک» و تنها صدای منتقد روزگار سازندگی و تعدیل اقتصادی بود و ازاینرو نقش ویژه و بارزی در مدیریت فضای سیاسی کشور در انتخابات خرداد 76 داشت؛ نقش پررنگی که دیگر اقدامات بزرگ و مؤثرش مانند افشای اختلاس ۱۲۳ میلیاردتومانی از بانک صادرات را به حاشیه خاطرات برد و سرانجام در 15 تیرماه 1378 به جرم افشای نامه سعید امامی، از مشاوران وقت وزارت اطلاعات (و از متهمان قتلهای زنجیرهای) مبنیبر پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات توقیف شد؛ توقیفی که حواشی زیادی در پی داشت و مهمترین آنها بروز ناآرامیهایی در 18 تیرماه و حمله به خوابگاه دانشجویان در کوی دانشگاه تهران بود. اگر در تحلیل واکنشهای دیگران در عرصه سیاست، موضوعات را نه بر اساس معصومپنداری و مطلقانگاری خویش که به صورت سهامداری (یا الگوی مشارکت در نتیجه) مورد بررسی قرار دهیم و از این منظر پس از تأمل بر رفتار شخصی و کنشگری خود، واکنش دیگران را به قضاوت بنشینیم، خروجی واقعبینانهتری نسبت به حوادث این عرصه و ماجراهای پیرامونی خواهیم داشت؛ نتایجی که با خطای کمتری، به سمت حقیقت میل میکنند و از واقعیت ماجرا، انحراف معناداری ندارند. بر این مبنا، اگر
از دریچه انصاف و به دور از هرگونه وابستگی جناحی و سوگیری سیاسی، مسیری را که به توقیف روزنامه سلام منتهی شد مورد بررسی قرار دهیم، باید سهم هرچند کوچک و اندکی از آن اتفاق تلخ را هم برای جریان مدافع «هرگونه» آزادی «بدون مرز» برای مطبوعات در نظر بگیریم. اگر از منظر سهامداری، نقش «کنش»هایی هرچند قانونی و طبیعی در آن مقطع زمانی که رقیب را تحریک به آن «واکنش» ناگوار کرد تحلیل کنیم، علاوهبر نقش بارز جریان مخالف با «گردش آزادانه اطلاعات»، سهم سوی دیگر ماجرا نیز قابل محاسبه است؛ سهمی که روزنامهنگار باتجربه و توانمندی مانند ماشاءالله شمسالواعظین در فیلم مستند «میدان جوانان (سابق)» در تحلیل توقیف مطبوعات به آن اشاره میکند: «ماجرای آتشبار شدید رسانههای ما و هراس جریان رقیب از حملهای قریبالوقوع برای تسخیر مواضعش». و این تحلیل او میتواند پازل اشتباهات «جریان مخالف اقتدارگرایی» در طول دو دهه گذشته را تکمیل کند؛ پازلی متشکل از اشتباهات ناشی از جوزدگی، عدم شناخت رقیب و فقدان تحلیل از شرایط عمومی که زمینههای انتقام جریان مقابل از جامعه مدنی و رکن چهارم دموکراسی (رسانهها) را فراهم آورد.
«سلام» را میتوان اولین روزنامه منتقد در طول 40 سال گذشته دانست؛ روزنامهای به صاحبامتیازی و مدیرمسئولی سیدمحمد موسویخوئینیها که در بهمنماه 1369 پای در عرصه ارتباطات و اطلاعرسانی گذاشت و در آن مقطع زمانی توانست بهعنوان «تنها» تریبون رسمی جریان چپ، به خوبی نقش خود را در سپهر سیاست ایران ایفا کند. در طول دوران حیات «سلام»، خطمشی، اثرگذاری و پایداریاش برای برخی جریانات خوشایند نبود و بر این اساس بارها تا مرز توقیف پیش رفت و حتی برخی از اعضای شورای سردبیری آن مثل عباس عبدی، دستگیر و قریب به یک سال در بازداشت بهسر بردند. آنچه باعث شد 9 سال تحمل شود،جایگاه ویژهاش بهعنوان ارگان رسمی جریان منتقد و اصلاحگر داخلی بود.
«سلام» ساز ناهماهنگ و «چپکوک» و تنها صدای منتقد روزگار سازندگی و تعدیل اقتصادی بود و ازاینرو نقش ویژه و بارزی در مدیریت فضای سیاسی کشور در انتخابات خرداد 76 داشت؛ نقش پررنگی که دیگر اقدامات بزرگ و مؤثرش مانند افشای اختلاس ۱۲۳ میلیاردتومانی از بانک صادرات را به حاشیه خاطرات برد و سرانجام در 15 تیرماه 1378 به جرم افشای نامه سعید امامی، از مشاوران وقت وزارت اطلاعات (و از متهمان قتلهای زنجیرهای) مبنیبر پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات توقیف شد؛ توقیفی که حواشی زیادی در پی داشت و مهمترین آنها بروز ناآرامیهایی در 18 تیرماه و حمله به خوابگاه دانشجویان در کوی دانشگاه تهران بود. اگر در تحلیل واکنشهای دیگران در عرصه سیاست، موضوعات را نه بر اساس معصومپنداری و مطلقانگاری خویش که به صورت سهامداری (یا الگوی مشارکت در نتیجه) مورد بررسی قرار دهیم و از این منظر پس از تأمل بر رفتار شخصی و کنشگری خود، واکنش دیگران را به قضاوت بنشینیم، خروجی واقعبینانهتری نسبت به حوادث این عرصه و ماجراهای پیرامونی خواهیم داشت؛ نتایجی که با خطای کمتری، به سمت حقیقت میل میکنند و از واقعیت ماجرا، انحراف معناداری ندارند. بر این مبنا، اگر
از دریچه انصاف و به دور از هرگونه وابستگی جناحی و سوگیری سیاسی، مسیری را که به توقیف روزنامه سلام منتهی شد مورد بررسی قرار دهیم، باید سهم هرچند کوچک و اندکی از آن اتفاق تلخ را هم برای جریان مدافع «هرگونه» آزادی «بدون مرز» برای مطبوعات در نظر بگیریم. اگر از منظر سهامداری، نقش «کنش»هایی هرچند قانونی و طبیعی در آن مقطع زمانی که رقیب را تحریک به آن «واکنش» ناگوار کرد تحلیل کنیم، علاوهبر نقش بارز جریان مخالف با «گردش آزادانه اطلاعات»، سهم سوی دیگر ماجرا نیز قابل محاسبه است؛ سهمی که روزنامهنگار باتجربه و توانمندی مانند ماشاءالله شمسالواعظین در فیلم مستند «میدان جوانان (سابق)» در تحلیل توقیف مطبوعات به آن اشاره میکند: «ماجرای آتشبار شدید رسانههای ما و هراس جریان رقیب از حملهای قریبالوقوع برای تسخیر مواضعش». و این تحلیل او میتواند پازل اشتباهات «جریان مخالف اقتدارگرایی» در طول دو دهه گذشته را تکمیل کند؛ پازلی متشکل از اشتباهات ناشی از جوزدگی، عدم شناخت رقیب و فقدان تحلیل از شرایط عمومی که زمینههای انتقام جریان مقابل از جامعه مدنی و رکن چهارم دموکراسی (رسانهها) را فراهم آورد.