|

چشم به راه میرغضب!

محمدرضا نیک‌نژاد

«قرار بود نمایش‌نامه دیگری را برای تماشاخانه سنگلج آماده کنم؛ درباره برخی کسانی که در این تاریخ‌سازترین تئاتر ایران، به صحنه رفته‌اند و حالا دیگر در میان ما نیستند. اما احساس کردم و بعدش به یقین رسیدم تا خودم، صحنه این تماشاخانه بااصالت را تجربه نکنم، نخواهم توانست درباره آن صحنه‌مندان درگذشته بی‌تکرار چیزی بنویسم قابل عرض و عرضه و اما درباره «چشم به راه میرغضب» که باید تقدیمش کنم به همان کسان (همچون؛ غلامحسین ساعدی، بیژن مفید، عباس جوانمرد و...) که نوشته‌ها و کارگردانی‌ها و بازی‌هایشان بر صحن سنگلج درخشیده است، فقط می‌توانم راهی را نشان دهم که آرزومندم، نزدیک شده باشد...». بند بالا بخشی از حرف‌های حسین کیانی، کارگردان نمایش «چشم به راه میرغضب» است؛ نمایشی که چند هفته‌ای ست در تماشاخانه سنگلج روی صحنه رفته است. «چشم به راه میرغضب» کمدی تلخی از ریشه‌های رفتارِ سیاسی و حتی اجتماعی ما ایرانیان در تاریخ معاصر و شاید کل تاریخ سیاسی- اجتماعی‌مان است؛ داستانی که کارگردان- نویسنده آن توانسته با فضاسازی‌های ماهرانه و آشنا، به‌ویژه تکه‌کلام‌های سیاسی- اجتماعیِ روز، فضای سیاسی کنونی و بیش از آن، رفتار نخبگان سیاسی تاریخِ معاصر را به چالش بکشد. «چشم به راه میرغضب» داستان دو محکوم به اعدام در حکومت کوتاه محمدعلی شاه قاجار- دوره استبداد صغیر- است که شب اجرای حکم به سبب تأخیر میرغضب فرصتی می‌یابند تا بر سر دیدگاه‌های سیاسی‌شان بگومگویی داشته باشند و مواضع یکدیگر را به باد انتقاد بگیرند و همدیگر را مقصر شرایط پدیدآمده نشان دهند و دمی بیاویزند و دمِ دیگر هم‌دردی کنند. کارگردان با بهره‌گیری از عناصر نمایش‌های تخته-حوضی، سیاه‌بازی، امکانات نوین نمایشی مانند صحنه‌آرایی و صدا و البته بازی‌ها و دیالوگ‌های قدرتمند، دل و جان تماشاگران را در سفر به گذشته و حال با خود همراه می‌کند؛ به گونه‌ای که لحظه‌هایی در هم‌صدایی با بازیگران می‌خوانند و کف می‌زنند و شادمان هستند و چند لحظه بعد با سخنان پرمغز و اندیشه‌برانگیزشان در بهت و سکوت فرو می‌روند! چشم به راه میرغضب، داستان پرتکرار ما و زیست فردی، اجتماعی و سیاسی‌مان و تاریخ پرفراز و نشیب کشورمان است.

«قرار بود نمایش‌نامه دیگری را برای تماشاخانه سنگلج آماده کنم؛ درباره برخی کسانی که در این تاریخ‌سازترین تئاتر ایران، به صحنه رفته‌اند و حالا دیگر در میان ما نیستند. اما احساس کردم و بعدش به یقین رسیدم تا خودم، صحنه این تماشاخانه بااصالت را تجربه نکنم، نخواهم توانست درباره آن صحنه‌مندان درگذشته بی‌تکرار چیزی بنویسم قابل عرض و عرضه و اما درباره «چشم به راه میرغضب» که باید تقدیمش کنم به همان کسان (همچون؛ غلامحسین ساعدی، بیژن مفید، عباس جوانمرد و...) که نوشته‌ها و کارگردانی‌ها و بازی‌هایشان بر صحن سنگلج درخشیده است، فقط می‌توانم راهی را نشان دهم که آرزومندم، نزدیک شده باشد...». بند بالا بخشی از حرف‌های حسین کیانی، کارگردان نمایش «چشم به راه میرغضب» است؛ نمایشی که چند هفته‌ای ست در تماشاخانه سنگلج روی صحنه رفته است. «چشم به راه میرغضب» کمدی تلخی از ریشه‌های رفتارِ سیاسی و حتی اجتماعی ما ایرانیان در تاریخ معاصر و شاید کل تاریخ سیاسی- اجتماعی‌مان است؛ داستانی که کارگردان- نویسنده آن توانسته با فضاسازی‌های ماهرانه و آشنا، به‌ویژه تکه‌کلام‌های سیاسی- اجتماعیِ روز، فضای سیاسی کنونی و بیش از آن، رفتار نخبگان سیاسی تاریخِ معاصر را به چالش بکشد. «چشم به راه میرغضب» داستان دو محکوم به اعدام در حکومت کوتاه محمدعلی شاه قاجار- دوره استبداد صغیر- است که شب اجرای حکم به سبب تأخیر میرغضب فرصتی می‌یابند تا بر سر دیدگاه‌های سیاسی‌شان بگومگویی داشته باشند و مواضع یکدیگر را به باد انتقاد بگیرند و همدیگر را مقصر شرایط پدیدآمده نشان دهند و دمی بیاویزند و دمِ دیگر هم‌دردی کنند. کارگردان با بهره‌گیری از عناصر نمایش‌های تخته-حوضی، سیاه‌بازی، امکانات نوین نمایشی مانند صحنه‌آرایی و صدا و البته بازی‌ها و دیالوگ‌های قدرتمند، دل و جان تماشاگران را در سفر به گذشته و حال با خود همراه می‌کند؛ به گونه‌ای که لحظه‌هایی در هم‌صدایی با بازیگران می‌خوانند و کف می‌زنند و شادمان هستند و چند لحظه بعد با سخنان پرمغز و اندیشه‌برانگیزشان در بهت و سکوت فرو می‌روند! چشم به راه میرغضب، داستان پرتکرار ما و زیست فردی، اجتماعی و سیاسی‌مان و تاریخ پرفراز و نشیب کشورمان است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها