|

زبان مشترک ما و فضایی‌ها

عبدالرضا ناصرمقدسی. متخصص مغز و اعصاب

فیلم «ئی‌تی، موجود فرازمینی»، هشتمین فیلم استیون اسپیلبرگ است؛ فیلمی که مانند «برخورد نزدیک از نوع سوم» داستان متفاوت و درک دگرگونه‌ای از بیگانگان فضایی را به نمایش می‌گذارد. من بادقت سینمای علمی‌-تخیلی را دنبال می‌کنم و در میان زیرگروه‌های بسیار این ژانر، آنهایی که به نوعی مربوط به فضا و کیهان هستند، بیشترین توجه مرا به خود جلب می‌كند. اما متأسفانه کمتر فیلمی با بن‌مایه‌های تفکری و فلسفی در بین انبوه این فیلم‌ها یافت می‌شود. اکثر آنها روایتی ساده دارند و به جای اینکه انسان را با سؤالات عمیق به چالش بکشند، تکنیک‌های بصری و فیلم‌سازی خود را به رخ می‌کشند. معمولا داستان این‌گونه فیلم‌ها، سراسر جنگ و رویارویی بین دو یا چند گروه است. یا کل کهکشان به جان هم افتاده‌اند یا زمینی‌ها با تهدید بیگانگان فضایی روبه‌رو شده‌اند. داستان، روایتی ساده و ثنوی داشته و فقط شکل تقابل عوض می‌شود. این در حالی است که تمدنی بتواند به زمین ما برسد، نه‌فقط از نظر علمی و تکنولوژیک، بلکه از لحاظ فرهنگی و اجتماعی نیز باید مراحل بسیاری را طی کرده و به سطح بالایی از بلوغ رسیده باشد. اگر مشکلی هم باشد نه در رویارویی، بلکه در فهم ما از یکدیگر است؛ موضوعی که نوع بشر متأسفانه سریعا آن را به سطح رویارویی می‌رساند بدون آنکه سعی در فهم و درک دیگری داشته باشد. فیلم «ئی‌تی» از این لحاظ یک استثنا محسوب می‌شود. فیلم، داستان رابطه و دوستی یک پسربچه با یک بیگانه فضایی است. آنها زبان هم را نمی‌فهمند. قدرت‌های آنها نیز کاملا متفاوت و نابرابر است. اما این مانع تعمیق دوستی میان آنها نمی‌شود. آنها گرچه هیچ‌گاه هم‌زبان نمی‌شوند، اما به قول مولانا، عمیقا همدل می‌شوند، به‌طوری‌که زیست یکی به زندگی دیگری مرتبط می‌شود و با بیماریِ بیگانه فضایی، حال پسربچه نیز رو به وخامت می‌رود. زندگی و توان زیستن به مهم‌ترین زبان مشترک این دو تبدیل می‌شود. قلب‌های آنها نه صرفا از نظر معنایی، بلکه از نظر توان زنده‌ماندن نیز به یکدیگر وابسته می‌شوند؛ قلب یکی برای دیگری می‌تپد؛ رابطه‌ای که عمیق‌ترین شکل رابطه است و اسپیلبرگ آن را به‌خوبی به تصویر می‌کشد.
در این فیلم دلیل دوستی به پایه‌ترین مفاهیم تقلیل می‌یابد. برای دوست‌بودن کافی است زنده باشیم. لازم نیست مشترکات زیادی بین ما باشد. اگر کسی زنده است، لایق توجه و دوستی است و در سطحی کیهانی نیز پایه‌ای‌ترین تشابه ما و بیگانگان فضایی، همین زنده‌بودن است. وقتی ما در این کیهان زیست می‌کنیم مهم‌ترین و پایه‌ای‌ترین عامل اشتراک که همان زنده‌بودن است، مهم‌ترین عملی است که سبب می‌شود قلب هر کدام برای دیگری بتپد؛ مفهومی بسیار متعالی که جهان ما به‌شدت از آن خالی شده است. ما که بین خود قادر به برقراری دوستی نیستیم نباید چندان به برقراری ارتباط با بیگانگانی امیدوار باشیم که زبان و ظاهری متفاوت از ما دارند. از این‌رو نباید از این همه فیلم فضایی که گرد مفهوم تقابل می‌گردند، متعجب شویم.
استيون اسپیلبرگ کاری که در فیلم «برخورد نزدیک از نوع سوم» شروع کرد، در فیلم «ئی‌تی» به اوج رسانید. همان‌طور که در یادداشت قبلی گفته شد، فیلم برخورد نزدیک از روش‌های تماسی‌اي صحبت می‌کند که فراتر از درک منطقی است. در فیلم «ئی‌تی» این روش تماس به ارتباطی عمیق تبدیل می‌شود که پایه‌های زیستی دارد؛ مفهومی که نه‌تنها می‌تواند علمی بوده و شبکه در هم پیچیده حاکم بر کیهان را توصیف کند، بلکه پیامدهای عمیق فکری و فلسفی دارد. البته فیلم «ئی‌تی» یک گام نیز به جلو برمی‌دارد. ما زیست‌مندیم و بیگانگان نیز زیست‌مندند. زیست یا حیات پدیده بسیار پیچیده‌ای است که نصیب هر موجودی در کائنات نمی‌شود. ما نمی‌دانیم چند درصد از حجم و وزن جهان زیست‌مند است، اما هرچه باشد بسیار بسیار اندک است زیرا در کاوش چند هزارساله انسان هنوز که هنوز است نشانه‌ای از حیات در جای دیگری از کیهان یافت نشده است. همین منحصربه‌فردبودن حامل ارتباطات عمیق و در عین حال پوشیده و پنهانی است. بنابراين تأمل در نفس حیات می‌تواند به عنوان پروژه‌ای برای ستی یا همان جست‌وجو برای تمدن‌های فرازمینی تعریف شود. عجیب است که هنر پیشروتر از علم در شناخت روابط کیهانی بین جانداران عمل کرده است.

فیلم «ئی‌تی، موجود فرازمینی»، هشتمین فیلم استیون اسپیلبرگ است؛ فیلمی که مانند «برخورد نزدیک از نوع سوم» داستان متفاوت و درک دگرگونه‌ای از بیگانگان فضایی را به نمایش می‌گذارد. من بادقت سینمای علمی‌-تخیلی را دنبال می‌کنم و در میان زیرگروه‌های بسیار این ژانر، آنهایی که به نوعی مربوط به فضا و کیهان هستند، بیشترین توجه مرا به خود جلب می‌كند. اما متأسفانه کمتر فیلمی با بن‌مایه‌های تفکری و فلسفی در بین انبوه این فیلم‌ها یافت می‌شود. اکثر آنها روایتی ساده دارند و به جای اینکه انسان را با سؤالات عمیق به چالش بکشند، تکنیک‌های بصری و فیلم‌سازی خود را به رخ می‌کشند. معمولا داستان این‌گونه فیلم‌ها، سراسر جنگ و رویارویی بین دو یا چند گروه است. یا کل کهکشان به جان هم افتاده‌اند یا زمینی‌ها با تهدید بیگانگان فضایی روبه‌رو شده‌اند. داستان، روایتی ساده و ثنوی داشته و فقط شکل تقابل عوض می‌شود. این در حالی است که تمدنی بتواند به زمین ما برسد، نه‌فقط از نظر علمی و تکنولوژیک، بلکه از لحاظ فرهنگی و اجتماعی نیز باید مراحل بسیاری را طی کرده و به سطح بالایی از بلوغ رسیده باشد. اگر مشکلی هم باشد نه در رویارویی، بلکه در فهم ما از یکدیگر است؛ موضوعی که نوع بشر متأسفانه سریعا آن را به سطح رویارویی می‌رساند بدون آنکه سعی در فهم و درک دیگری داشته باشد. فیلم «ئی‌تی» از این لحاظ یک استثنا محسوب می‌شود. فیلم، داستان رابطه و دوستی یک پسربچه با یک بیگانه فضایی است. آنها زبان هم را نمی‌فهمند. قدرت‌های آنها نیز کاملا متفاوت و نابرابر است. اما این مانع تعمیق دوستی میان آنها نمی‌شود. آنها گرچه هیچ‌گاه هم‌زبان نمی‌شوند، اما به قول مولانا، عمیقا همدل می‌شوند، به‌طوری‌که زیست یکی به زندگی دیگری مرتبط می‌شود و با بیماریِ بیگانه فضایی، حال پسربچه نیز رو به وخامت می‌رود. زندگی و توان زیستن به مهم‌ترین زبان مشترک این دو تبدیل می‌شود. قلب‌های آنها نه صرفا از نظر معنایی، بلکه از نظر توان زنده‌ماندن نیز به یکدیگر وابسته می‌شوند؛ قلب یکی برای دیگری می‌تپد؛ رابطه‌ای که عمیق‌ترین شکل رابطه است و اسپیلبرگ آن را به‌خوبی به تصویر می‌کشد.
در این فیلم دلیل دوستی به پایه‌ترین مفاهیم تقلیل می‌یابد. برای دوست‌بودن کافی است زنده باشیم. لازم نیست مشترکات زیادی بین ما باشد. اگر کسی زنده است، لایق توجه و دوستی است و در سطحی کیهانی نیز پایه‌ای‌ترین تشابه ما و بیگانگان فضایی، همین زنده‌بودن است. وقتی ما در این کیهان زیست می‌کنیم مهم‌ترین و پایه‌ای‌ترین عامل اشتراک که همان زنده‌بودن است، مهم‌ترین عملی است که سبب می‌شود قلب هر کدام برای دیگری بتپد؛ مفهومی بسیار متعالی که جهان ما به‌شدت از آن خالی شده است. ما که بین خود قادر به برقراری دوستی نیستیم نباید چندان به برقراری ارتباط با بیگانگانی امیدوار باشیم که زبان و ظاهری متفاوت از ما دارند. از این‌رو نباید از این همه فیلم فضایی که گرد مفهوم تقابل می‌گردند، متعجب شویم.
استيون اسپیلبرگ کاری که در فیلم «برخورد نزدیک از نوع سوم» شروع کرد، در فیلم «ئی‌تی» به اوج رسانید. همان‌طور که در یادداشت قبلی گفته شد، فیلم برخورد نزدیک از روش‌های تماسی‌اي صحبت می‌کند که فراتر از درک منطقی است. در فیلم «ئی‌تی» این روش تماس به ارتباطی عمیق تبدیل می‌شود که پایه‌های زیستی دارد؛ مفهومی که نه‌تنها می‌تواند علمی بوده و شبکه در هم پیچیده حاکم بر کیهان را توصیف کند، بلکه پیامدهای عمیق فکری و فلسفی دارد. البته فیلم «ئی‌تی» یک گام نیز به جلو برمی‌دارد. ما زیست‌مندیم و بیگانگان نیز زیست‌مندند. زیست یا حیات پدیده بسیار پیچیده‌ای است که نصیب هر موجودی در کائنات نمی‌شود. ما نمی‌دانیم چند درصد از حجم و وزن جهان زیست‌مند است، اما هرچه باشد بسیار بسیار اندک است زیرا در کاوش چند هزارساله انسان هنوز که هنوز است نشانه‌ای از حیات در جای دیگری از کیهان یافت نشده است. همین منحصربه‌فردبودن حامل ارتباطات عمیق و در عین حال پوشیده و پنهانی است. بنابراين تأمل در نفس حیات می‌تواند به عنوان پروژه‌ای برای ستی یا همان جست‌وجو برای تمدن‌های فرازمینی تعریف شود. عجیب است که هنر پیشروتر از علم در شناخت روابط کیهانی بین جانداران عمل کرده است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها