یادداشتی به مناسبت زادروز استاد «داوود رشیدي»
هنرمندي كاريزماتيك
کمال پورکاوه
به نظر میرسد که روز 25 تیرماه 1312 برای سینما و تئاتر ایران روز ویژهای باشد. در روزی که عبدالامیر رشیدیحائری، (دیپلمات و سفیر ایران در چند کشور) شادمان از شنیدن صدای گریههای فرزندش داوود، که تازه پا به این دنیا نهاده بود، در پوست خود نمیگنجید. این ندای حضور و ظهور یکی از بزرگترین هنرمندان و بازیگران سینما و تئاتر ما بود که در تاریخ طنینانداز میشد. داوود رشیدی که سالها بعد خود را به عنوان یکی از مهمترین ستونهای بازیگری به جامعه هنری ایران معرفی کرد، در میان آن پنجضلعی معروف (داوود رشیدی، عزتالله انتظامی، محمدعلی کشاورز، جمشید مشایخی و علی نصیریان) که از فضای سختگیرانه تئاتر و همنشینی با ادبیات به سینما راه پیدا کرده بودند، مسیری متفاوتتر را برای ورود به دنیای بازیگری پیموده بود. او این بخت را داشت که با اتکا به شغل و جایگاه دیپلماتیک پدرش، مدتی را در ترکیه و فرانسه بگذراند و از کنسرواتوار ژنو در رشته بازیگری و کارگردانی فارغالتحصیل شود. تسلط او به زبان فرانسه و علاقه بیحدوحصرش نسبت به مطالعه کتاب و متون نمایشی، از او هنرمندی ساخته بود که این توانایی را داشت که در میانه دهه 40 و بازگشتش به
ایران، اجراهایی از متن دشوار و متفاوت «در انتظار گودو» ساموئل بکت و «اوژنی گرانده» انوره دوبالزاک را روی صحنه برده و همپای تعدادی از همفکرانش گروه «تئاتر امروز» را با حضور کسانی چون سوسن تسلیمی، پرویز فنیزاده و پرویز صیاد بنا نهد.
نقش مکملی که ستاره سینما شد
شاید همین نگاه متفاوت و مبتنی بر ادبیات داوود رشیدی بود که جلال مقدم را متقاعد کرد برای بازی در فیلم «فرار از تله» که تحت تأثیر فیلمهای جنایی سینمای فرانسه تولید میشد، او را مقابل ستارهای چون بهروز وثوقی قرار دهد که محبوبیت بازیاش در قیصر او را به وزنهای تأثیرگذار در سینمای ایران بدل كرده بود. در سینمای ستارهساز آن روزها که مسیر بسیاری از تولیدات را بازیگرانی چون فردین، بهروز وثوقی و ایرج قادری تعیین کرده و حتی در روند فیلمنامه، کارگردانی و تدوین نیز دخالت میکردند، شرایط برای ظهور و دیدهشدن بازیگری نوپا که از فضای تئاتر خودش را به سینما رسانده بود، دشوار مینمود.اما داوود رشیدی با آن چهره کاریزماتیک و تسلط شگفتآورش بر تکنیکهای بازیگری، موفق شده بود خودش را از زیر سایه ستارهای چون بهروز وثوقی برهاند و به اعتبار فیلمهایی چون فرار از تله و کندو، چنان کاراکترهایی را خلق کند که همپای ستاره اصلی فیلم تا سالها در ذهن و حافظه تماشاگر به یادگار بماند. برای تماشاگرانی که فیلم «کندو» ساخته فریدون گله را بارها و بارها دیدهاند، شخصیت «آقاحسینی» با بازی شگفتآور داوود رشیدی، چیزی کم از نقشآفرینی بهروز
وثوقی در قالب کاراکتر ابی ندارد. محبوبیت کاراکتر آقا حسینی بهعنوان یک نقش مکمل در سینمای ایران به حدی بود که بسیاری از مردم کوچه و بازار در دهه 50، داوود رشیدی را همچون یک ستاره سینما با نام «آقا حسینی» صدا میزدند.
داوود رشیدی در مصاحبهای که سالها پیش با ایسنا انجام داد، خاطرهای جالب را از اولین مواجهه خودش با بهروز وثوقی به میان میآورد که به شنیدن دوبارهاش میارزد: «به من میگفتند مواظب بهروز باش. او سوپراستار است و نقش تو را میخورد و سر تدوین میرود و نقش را کم و زیاد میکند. وقتی این حرفها را میشنیدم، برایم عجیب بود. اما خیلی با هم دوست شدیم و بسیار من را کمک کرد. اصلا اینگونه که میگفتند نبود و بسیار رفیق و همراه بود. در اولین روز کارم تفاوت زیاد سینما با تئاتر تو ذوقم زد و تصمیم گرفتم ادامه ندهم اما همان شب صحبتهای بهروز تأثیر مثبتی در ذهنم گذاشت».
علی حاتمی و تلویزیون
رابطه استاد و شاگردی داوود رشیدی و علی حاتمی که در دهه 40 و از دانشگاه هنرهای دراماتیک آغاز شده بود، با اجرای یکی از نمایشنامههای شاگرد (علی حاتمی) با عنوان «حسن کچل» توسط استاد، به سرعت رو به چنان دوستی پردوامی گرایید که وقتی رشیدی در سال 1352 مدیر گروه نمایش و سریال تلویزیون شد، از علی حاتمی دعوت کرد تا دو سریال «داستانهای مولوی» و «سلطان صاحبقران» را برای تلویزیون بسازد. این همکاری تا جایی ادامه پیدا کرد که بعد از انقلاب، این علی حاتمی بود که نقشهایی بهیادماندنی را در فیلم «کمالالملک» و سریال «هزاردستان» به این رفیق دیرین سپرد تا این بار مردم کوچه و بازار در دهه 60 داوود رشیدی را با نام «مفتش ششانگشتی» به یاد آورند.
برای ما مردمی که در این سالها با انبوهی از نقشآفرینیهای داوود رشیدی خاطرهبازی کردهایم، یادآوری زادروز این مرد همیشه خندان و امیدوار که بنا بر گفته همسرش همواره عاشق گرفتن جشن تولد بوده است، حس نابی از نامیرایی مردی را میدهد که بیستوپنجم تیرماه را به یمن تولدش ویژه کرده است. یقینا در این روز سینما و تئاتر ما شادمانتر از روزهای دیگر است: «تولدتان مبارک، آقا حسینی».
به نظر میرسد که روز 25 تیرماه 1312 برای سینما و تئاتر ایران روز ویژهای باشد. در روزی که عبدالامیر رشیدیحائری، (دیپلمات و سفیر ایران در چند کشور) شادمان از شنیدن صدای گریههای فرزندش داوود، که تازه پا به این دنیا نهاده بود، در پوست خود نمیگنجید. این ندای حضور و ظهور یکی از بزرگترین هنرمندان و بازیگران سینما و تئاتر ما بود که در تاریخ طنینانداز میشد. داوود رشیدی که سالها بعد خود را به عنوان یکی از مهمترین ستونهای بازیگری به جامعه هنری ایران معرفی کرد، در میان آن پنجضلعی معروف (داوود رشیدی، عزتالله انتظامی، محمدعلی کشاورز، جمشید مشایخی و علی نصیریان) که از فضای سختگیرانه تئاتر و همنشینی با ادبیات به سینما راه پیدا کرده بودند، مسیری متفاوتتر را برای ورود به دنیای بازیگری پیموده بود. او این بخت را داشت که با اتکا به شغل و جایگاه دیپلماتیک پدرش، مدتی را در ترکیه و فرانسه بگذراند و از کنسرواتوار ژنو در رشته بازیگری و کارگردانی فارغالتحصیل شود. تسلط او به زبان فرانسه و علاقه بیحدوحصرش نسبت به مطالعه کتاب و متون نمایشی، از او هنرمندی ساخته بود که این توانایی را داشت که در میانه دهه 40 و بازگشتش به
ایران، اجراهایی از متن دشوار و متفاوت «در انتظار گودو» ساموئل بکت و «اوژنی گرانده» انوره دوبالزاک را روی صحنه برده و همپای تعدادی از همفکرانش گروه «تئاتر امروز» را با حضور کسانی چون سوسن تسلیمی، پرویز فنیزاده و پرویز صیاد بنا نهد.
نقش مکملی که ستاره سینما شد
شاید همین نگاه متفاوت و مبتنی بر ادبیات داوود رشیدی بود که جلال مقدم را متقاعد کرد برای بازی در فیلم «فرار از تله» که تحت تأثیر فیلمهای جنایی سینمای فرانسه تولید میشد، او را مقابل ستارهای چون بهروز وثوقی قرار دهد که محبوبیت بازیاش در قیصر او را به وزنهای تأثیرگذار در سینمای ایران بدل كرده بود. در سینمای ستارهساز آن روزها که مسیر بسیاری از تولیدات را بازیگرانی چون فردین، بهروز وثوقی و ایرج قادری تعیین کرده و حتی در روند فیلمنامه، کارگردانی و تدوین نیز دخالت میکردند، شرایط برای ظهور و دیدهشدن بازیگری نوپا که از فضای تئاتر خودش را به سینما رسانده بود، دشوار مینمود.اما داوود رشیدی با آن چهره کاریزماتیک و تسلط شگفتآورش بر تکنیکهای بازیگری، موفق شده بود خودش را از زیر سایه ستارهای چون بهروز وثوقی برهاند و به اعتبار فیلمهایی چون فرار از تله و کندو، چنان کاراکترهایی را خلق کند که همپای ستاره اصلی فیلم تا سالها در ذهن و حافظه تماشاگر به یادگار بماند. برای تماشاگرانی که فیلم «کندو» ساخته فریدون گله را بارها و بارها دیدهاند، شخصیت «آقاحسینی» با بازی شگفتآور داوود رشیدی، چیزی کم از نقشآفرینی بهروز
وثوقی در قالب کاراکتر ابی ندارد. محبوبیت کاراکتر آقا حسینی بهعنوان یک نقش مکمل در سینمای ایران به حدی بود که بسیاری از مردم کوچه و بازار در دهه 50، داوود رشیدی را همچون یک ستاره سینما با نام «آقا حسینی» صدا میزدند.
داوود رشیدی در مصاحبهای که سالها پیش با ایسنا انجام داد، خاطرهای جالب را از اولین مواجهه خودش با بهروز وثوقی به میان میآورد که به شنیدن دوبارهاش میارزد: «به من میگفتند مواظب بهروز باش. او سوپراستار است و نقش تو را میخورد و سر تدوین میرود و نقش را کم و زیاد میکند. وقتی این حرفها را میشنیدم، برایم عجیب بود. اما خیلی با هم دوست شدیم و بسیار من را کمک کرد. اصلا اینگونه که میگفتند نبود و بسیار رفیق و همراه بود. در اولین روز کارم تفاوت زیاد سینما با تئاتر تو ذوقم زد و تصمیم گرفتم ادامه ندهم اما همان شب صحبتهای بهروز تأثیر مثبتی در ذهنم گذاشت».
علی حاتمی و تلویزیون
رابطه استاد و شاگردی داوود رشیدی و علی حاتمی که در دهه 40 و از دانشگاه هنرهای دراماتیک آغاز شده بود، با اجرای یکی از نمایشنامههای شاگرد (علی حاتمی) با عنوان «حسن کچل» توسط استاد، به سرعت رو به چنان دوستی پردوامی گرایید که وقتی رشیدی در سال 1352 مدیر گروه نمایش و سریال تلویزیون شد، از علی حاتمی دعوت کرد تا دو سریال «داستانهای مولوی» و «سلطان صاحبقران» را برای تلویزیون بسازد. این همکاری تا جایی ادامه پیدا کرد که بعد از انقلاب، این علی حاتمی بود که نقشهایی بهیادماندنی را در فیلم «کمالالملک» و سریال «هزاردستان» به این رفیق دیرین سپرد تا این بار مردم کوچه و بازار در دهه 60 داوود رشیدی را با نام «مفتش ششانگشتی» به یاد آورند.
برای ما مردمی که در این سالها با انبوهی از نقشآفرینیهای داوود رشیدی خاطرهبازی کردهایم، یادآوری زادروز این مرد همیشه خندان و امیدوار که بنا بر گفته همسرش همواره عاشق گرفتن جشن تولد بوده است، حس نابی از نامیرایی مردی را میدهد که بیستوپنجم تیرماه را به یمن تولدش ویژه کرده است. یقینا در این روز سینما و تئاتر ما شادمانتر از روزهای دیگر است: «تولدتان مبارک، آقا حسینی».