|

مرغ عروسی و عزای شورایاری

گیتی صفرزاده

چندوقت پیش همین‌جا مطلبی نوشتم و ضمن نام‌بردن و یاد‌کردن از محترم‌خانم و آقا موسیو، دو عزیز ریش‌سفید محله‌های قبلی سکونتم که به رتق‌وفتق امور محله می‌پرداختند، اشاره‌ای کردم که شورایاری قرار است در محلات همین کار را بکند. آن‌وقت طوری که به در بگویم دیوار بشنود، گوشی را دست خوانندگان دادم که اگر دلتان برای محله می‌سوزد یا حداقل بدتان نمی‌آید مشکل کوچه‌تان حل شود، یک پرس‌وجویی درباره شورایاری محلتان بکنید. ته دلم هم امیدوار بودم از این گروه حداقل به اندازه انگشتان یک دست چندنفری شیرمرد و شیرزن داوطلب برای شورایاری محله پیدا شوند. البته برای اینکه خودم هم واعظ غیرمتعظ نشوم، سرکی در محله‌مان کشیدم و ضمن آشنایی با شورایاران محترم محله و سپاس و دریغ از کارهای کرده و نکرده‌شان، چند نفری از اهل محل را هم برای شرکت در دوره جدید شورایاری تشویق کردم (حالا بلافاصله نپرسید که پس خودت چی؟ داوطلب شدی؟ نشدی؟ چرا نشدی؟ حق بدهید که آدم همه مشکلات و مسائل زندگی شخصی‌اش را نمی‌تواند داخل ستون روزنامه جار بزند، ولو خیلی هم بی‌شیله‌پیله و اهل کنش اجتماعی به نظر بیاید!) القصه داوطلبان را با این جملات مجاب می‌کردم که این ماجرا والا نه تهش به سیاست ربط دارد، نه سرش، نه قرار است از بالا چیزی دیکته شود، نه منصوبی است، جمعی از فعالان و دلسوزان هر محله قرار است انتخاب شوند تا ببینند مشکلات محله‌شان چیست و آن را حل کنند؛ مشکلاتی کاملا اجتماعی و تا حدودی هم فرهنگی. در حال گویش همین جملات تشویقی و هل‌دادنی بودم که اساسنامه جدید شورایاری‌ها بیرون آمد و معلوم شد طبق اساسنامه‌ جدید، شورایاران هیچ کاری نمی‌توانند بکنند جز اینکه خیلی محترمانه مشکلات محله‌شان را روی کاغذ بنویسند و با سری نیمه‌افراشته تحویل مراجع ذی‌صلاح بدهند تا به مدد فضل الهی توجهی به آن بشود. آنهایی که به زور داوطلبشان کرده بودم درآمدند که بفرما، می‌خواهی ما را مرغ عروسی و عزا بکنی؟ از یک طرف به اهل محله قول بدهیم ما را انتخاب کنید تا مشکلاتتان را حل کنیم، از طرف دیگر دستمان به جایی بند نباشد؟ از آنجا که هر کنشگر اجتماعی (ولو به اندازه من نیم‌بند) به خود اجازه دیدن نیمه خالی لیوان را نمی‌دهد و معتقد است که باید آن‌قدر مقاومت کرد تا یا لیوان کاملا پر شود یا به‌کل بشکند برود پی کارش، به این عزیزان دل برادر و خواهر گفتم که دل قوی دارند، مهم این است که وارد شورایاری شوند و فریاد خاموش مطالبات هم‌محله‌ای‌ها باشند، حتما در طی زمان می‌توانند کار را از پیشنهاددهنده صرف به عمل‌گرایی تبدیل کنند و باعث شوند شورایاری جایگاه و معنای واقعی خودش را پیدا کند.

تازه افسون زبانم اثر کرده و دل داوطلبان را نرم و آماده حضور در انتخابات شورایاری در روز چهارم مردادماه پیش‌رو کرده بودم که خبر رسید رئیس بازرسی کل کشور در نامه‌ای به سران سه قوه اعلام کرده که این انتخابات غیرقانونی است و تا وضع مبانی قانونی، باید از برگزاری آن جلوگیری شود.
لابد می‌پرسید حالا در چه حالی هستم؟ راستش به‌شدت در حال مطالعه‌ام تا ببینم مبانی قانونی که برای مو از ماست بیرون‌کشیدن محترم‌خانم‌ها و آقاموسیوها لازم است، دقیقا چه هستند، چون یک کنشگر اجتماعی هرگز از پا نمی‌نشیند، ولو مثل من از خجالت روبه‌روشدن با دوستان داوطلب، تحقیقاتش را در پستوی منزل انجام دهد!

چندوقت پیش همین‌جا مطلبی نوشتم و ضمن نام‌بردن و یاد‌کردن از محترم‌خانم و آقا موسیو، دو عزیز ریش‌سفید محله‌های قبلی سکونتم که به رتق‌وفتق امور محله می‌پرداختند، اشاره‌ای کردم که شورایاری قرار است در محلات همین کار را بکند. آن‌وقت طوری که به در بگویم دیوار بشنود، گوشی را دست خوانندگان دادم که اگر دلتان برای محله می‌سوزد یا حداقل بدتان نمی‌آید مشکل کوچه‌تان حل شود، یک پرس‌وجویی درباره شورایاری محلتان بکنید. ته دلم هم امیدوار بودم از این گروه حداقل به اندازه انگشتان یک دست چندنفری شیرمرد و شیرزن داوطلب برای شورایاری محله پیدا شوند. البته برای اینکه خودم هم واعظ غیرمتعظ نشوم، سرکی در محله‌مان کشیدم و ضمن آشنایی با شورایاران محترم محله و سپاس و دریغ از کارهای کرده و نکرده‌شان، چند نفری از اهل محل را هم برای شرکت در دوره جدید شورایاری تشویق کردم (حالا بلافاصله نپرسید که پس خودت چی؟ داوطلب شدی؟ نشدی؟ چرا نشدی؟ حق بدهید که آدم همه مشکلات و مسائل زندگی شخصی‌اش را نمی‌تواند داخل ستون روزنامه جار بزند، ولو خیلی هم بی‌شیله‌پیله و اهل کنش اجتماعی به نظر بیاید!) القصه داوطلبان را با این جملات مجاب می‌کردم که این ماجرا والا نه تهش به سیاست ربط دارد، نه سرش، نه قرار است از بالا چیزی دیکته شود، نه منصوبی است، جمعی از فعالان و دلسوزان هر محله قرار است انتخاب شوند تا ببینند مشکلات محله‌شان چیست و آن را حل کنند؛ مشکلاتی کاملا اجتماعی و تا حدودی هم فرهنگی. در حال گویش همین جملات تشویقی و هل‌دادنی بودم که اساسنامه جدید شورایاری‌ها بیرون آمد و معلوم شد طبق اساسنامه‌ جدید، شورایاران هیچ کاری نمی‌توانند بکنند جز اینکه خیلی محترمانه مشکلات محله‌شان را روی کاغذ بنویسند و با سری نیمه‌افراشته تحویل مراجع ذی‌صلاح بدهند تا به مدد فضل الهی توجهی به آن بشود. آنهایی که به زور داوطلبشان کرده بودم درآمدند که بفرما، می‌خواهی ما را مرغ عروسی و عزا بکنی؟ از یک طرف به اهل محله قول بدهیم ما را انتخاب کنید تا مشکلاتتان را حل کنیم، از طرف دیگر دستمان به جایی بند نباشد؟ از آنجا که هر کنشگر اجتماعی (ولو به اندازه من نیم‌بند) به خود اجازه دیدن نیمه خالی لیوان را نمی‌دهد و معتقد است که باید آن‌قدر مقاومت کرد تا یا لیوان کاملا پر شود یا به‌کل بشکند برود پی کارش، به این عزیزان دل برادر و خواهر گفتم که دل قوی دارند، مهم این است که وارد شورایاری شوند و فریاد خاموش مطالبات هم‌محله‌ای‌ها باشند، حتما در طی زمان می‌توانند کار را از پیشنهاددهنده صرف به عمل‌گرایی تبدیل کنند و باعث شوند شورایاری جایگاه و معنای واقعی خودش را پیدا کند.

تازه افسون زبانم اثر کرده و دل داوطلبان را نرم و آماده حضور در انتخابات شورایاری در روز چهارم مردادماه پیش‌رو کرده بودم که خبر رسید رئیس بازرسی کل کشور در نامه‌ای به سران سه قوه اعلام کرده که این انتخابات غیرقانونی است و تا وضع مبانی قانونی، باید از برگزاری آن جلوگیری شود.
لابد می‌پرسید حالا در چه حالی هستم؟ راستش به‌شدت در حال مطالعه‌ام تا ببینم مبانی قانونی که برای مو از ماست بیرون‌کشیدن محترم‌خانم‌ها و آقاموسیوها لازم است، دقیقا چه هستند، چون یک کنشگر اجتماعی هرگز از پا نمی‌نشیند، ولو مثل من از خجالت روبه‌روشدن با دوستان داوطلب، تحقیقاتش را در پستوی منزل انجام دهد!

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها