|

نقش مدرسه در کنترل آسیب‌های اجتماعی در میان دانش‌آموزان

هدی صاحبی . کارشناس‌ارشد جامعه‌شناسی

در ادبیات جامعه‌شناسی با ارجاع به مفهوم کلاسیک «جامعه‌پذیری» (یا socialization) از عوامل یا کارگزاران انتقال ارزش‌های اجتماعی از نسلی به نسلی دیگر نام برده می‌شود و بعد از نهاد خانواده، یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین این کارگزاران را نهاد مدرسه یا آموزش رسمی شناسایی می‌کنند. هرچند می‌دانیم که عوامل دیگری مانند رسانه‌ها و سایر محیط‌های اجتماعی نیز به همین ترتیب کودکان را با ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی آشنا می‌کنند تا ایشان به‌تدریج راه‌ورسم زندگی در چارچوب‌های فرهنگی جامعه خود را بیاموزند و پذیرای نقش‌های آتی خود شوند. مجموعه این نهادها تلاش می‌کنند وفاق ارزشی و قواعد رفتاری و هم‌شکلی لازم را از طریق اعمال «نظارت اجتماعی» یا
social control در میان افراد جامعه از ابتدای طفولیت به وجود بیاورند. بااین‌حال، شرایط ویژه‌ای که در عصر حاضر با آن مواجه هستیم پدیده تنوع فزاینده رفتارها و سبک‌های زندگی و افزایش فاصله‌های بین‌نسلی، در نتیجه عواملی مانند گستردگی مهاجرت‌های روستا شهری، رشد حاشیه‌نشینی و سرعت تبادل اطلاعات و کاربرد تکنولوژی‌های نوین ارتباطی با محتوای کنترل‌نشده یا غیرقابل‌کنترل آن، با حدت و شدت و سرعتی بسیار بیش از آن چیزی است که امثال من و نسل‌های پیش از من تجربه کرده یا می‌کردند. عصر ما از جمله به‌عنوان عصر ارتباطات، رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی شناخته می‌شود که زندگی تک‌تک افراد، اعم از پیر و جوان و کودک را تحت‌الشعاع خود قرار داده است. نگرانی‌هایی که در پی این تغییرات شتابنده به وجود آمده است عمدتا ناشی از عدم آمادگی عمومی، اعم از والدین، مسئولان و سیاست‌گذاران در مواجهه با پدیده‌های زندگی نوین اجتماعی است.
مدارس نیز از این مشکل عدم آمادگی مبرا نیستند. به نظر می‌رسد همان مشکلی که والدین خود را با آن مواجه می‌یابند، اولیای مدرسه نیز تجربه می‌کنند؛ اینکه در شرایط جدید چگونه تشخیص بدهند کدام ارزش‌ها و هنجارها پذیرفتنی و کدام نامطلوبند. در شرایط تنوع روزافزون امکانات فناوری‌های جدید ارتباطی و اطلاعاتی امروز که والدین و گاه اولیای مدرسه در مقایسه با نسل‌های نو اتفاقا از «سواد رسانه‌ای»
media literacy پایین‌تری برخوردارند چگونه می‌توانند تسلط خود و قدرت اعمال کنترل خود را بر نسل‌های جدید حفظ کنند و تداوم ببخشند. نوعی ناهم‌زمانی بین‌نسلی یا آنچه می‌توان «شکاف بین‌نسلی دیجیتال» نامید از منظر فرهنگ ارتباطی پدیدار شده است. دسترسی کودکان و نوجوانان به منابع کسب خبر، برقراری ارتباط و دوستی با سایر همسالان و شیوه‌ گذران اوقات فراغت ایشان در فضاهای تعامل مجازی فراهم می‌شود که والدین و اولیای مدرسه چندان شناخت عمیقی نسبت به آنها ندارند و در نتیجه نسبت به گذشته امکانات کمتری برای تأثیرگذاری بر آن دارند و طبیعی است که عدم شناخت و نبود اشراف کافی و ناآگاهی می‌تواند ترس و نگرانی و دغدغه ایجاد کند. نگرانی‌هایی که امروزه از آن سخن می‌رود مرتبط است با نشانه‌های افزایش رفتارهای نابهنجار و انواع مشکلات اجتماعی و تبعات سوء آن، به‌ویژه در میان کودکان و نوجوانان که آسیب‌پذیرترین اقشار جامعه به حساب می‌آیند. در صورتی که گسترش شناخت نسبت به تحولات فرهنگی و اجتماعی، آموزش‌های لازم و تدبیر در جهت بسترسازی برای مواجهه با شرایط جدید فرهنگی و تکنولوژیکی و انطباق بهتر با آن می‌تواند جایگاه مناسب‌تر تأثیرگذاری مطلوب در جهت هماهنگی و وفاق و انسجام اجتماعی بیشتر نسل‌های جدید را برای مسئولان نهادهای آموزشی و پرورشی فراهم آورد. یکی از مهم‌ترین عرصه‌هایی که موجب نگرانی والدین و اولیای مدرسه شده و می‌شود، تعامل در فضای مجازی است که معمولا با صفات و برچسب‌های منفی از آن یاد می‌شود، درحالی‌که همین فضای تعاملی و ابزار همبسته با آن در جوامع دیگری - در چارچوب برنامه‌ریزی‌های سنجیده و هدفمند- راه خود را به فضای آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان باز کرده و زمینه‌ساز توسعه آموزش و پژوهش و ازبین‌بردن محدودیت‌های سنتی دستیابی به منابع آموزشی و تعامل علمی شده‌اند و پویایی لازم را در میان دانش‌آموزان و معلمان و نهادهای علمی و فرهنگی فراهم آورده‌اند. در چنین فضاهایی، امکانات تکنولوژیکی مدرن در چارچوب آموزش‌های تدارک دیده‌شده دیگر نه به‌عنوان تهدید، بلکه به‌عنوان ابزار توسعه و پیشرفت تلقی شده و حمایت‌های لازم برای مبراکردن و محافظت از دانش‌آموزان از مخاطرات بالقوه در فضای تعاملی مجازی را هم فراهم کرده‌اند. کودکان و نوجوانان در فضای واقعی نیز در معرض انواع مخاطرات قرار دارند و آنچه به‌عنوان آسیب‌های اجتماعی ممکن است ایشان را تهدید کند در وهله نخست در فضای زندگی واقعی ایشان پدیدار می‌شود که خود نیازمند مداخله آگاهانه، برنامه‌ریزی‌شده و هوشمندانه نهادهای ناظر بر جریانات تحول اجتماعی و فرهنگی و تمام ذی‌نفعان آنهاست.

در ادبیات جامعه‌شناسی با ارجاع به مفهوم کلاسیک «جامعه‌پذیری» (یا socialization) از عوامل یا کارگزاران انتقال ارزش‌های اجتماعی از نسلی به نسلی دیگر نام برده می‌شود و بعد از نهاد خانواده، یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین این کارگزاران را نهاد مدرسه یا آموزش رسمی شناسایی می‌کنند. هرچند می‌دانیم که عوامل دیگری مانند رسانه‌ها و سایر محیط‌های اجتماعی نیز به همین ترتیب کودکان را با ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی آشنا می‌کنند تا ایشان به‌تدریج راه‌ورسم زندگی در چارچوب‌های فرهنگی جامعه خود را بیاموزند و پذیرای نقش‌های آتی خود شوند. مجموعه این نهادها تلاش می‌کنند وفاق ارزشی و قواعد رفتاری و هم‌شکلی لازم را از طریق اعمال «نظارت اجتماعی» یا
social control در میان افراد جامعه از ابتدای طفولیت به وجود بیاورند. بااین‌حال، شرایط ویژه‌ای که در عصر حاضر با آن مواجه هستیم پدیده تنوع فزاینده رفتارها و سبک‌های زندگی و افزایش فاصله‌های بین‌نسلی، در نتیجه عواملی مانند گستردگی مهاجرت‌های روستا شهری، رشد حاشیه‌نشینی و سرعت تبادل اطلاعات و کاربرد تکنولوژی‌های نوین ارتباطی با محتوای کنترل‌نشده یا غیرقابل‌کنترل آن، با حدت و شدت و سرعتی بسیار بیش از آن چیزی است که امثال من و نسل‌های پیش از من تجربه کرده یا می‌کردند. عصر ما از جمله به‌عنوان عصر ارتباطات، رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی شناخته می‌شود که زندگی تک‌تک افراد، اعم از پیر و جوان و کودک را تحت‌الشعاع خود قرار داده است. نگرانی‌هایی که در پی این تغییرات شتابنده به وجود آمده است عمدتا ناشی از عدم آمادگی عمومی، اعم از والدین، مسئولان و سیاست‌گذاران در مواجهه با پدیده‌های زندگی نوین اجتماعی است.
مدارس نیز از این مشکل عدم آمادگی مبرا نیستند. به نظر می‌رسد همان مشکلی که والدین خود را با آن مواجه می‌یابند، اولیای مدرسه نیز تجربه می‌کنند؛ اینکه در شرایط جدید چگونه تشخیص بدهند کدام ارزش‌ها و هنجارها پذیرفتنی و کدام نامطلوبند. در شرایط تنوع روزافزون امکانات فناوری‌های جدید ارتباطی و اطلاعاتی امروز که والدین و گاه اولیای مدرسه در مقایسه با نسل‌های نو اتفاقا از «سواد رسانه‌ای»
media literacy پایین‌تری برخوردارند چگونه می‌توانند تسلط خود و قدرت اعمال کنترل خود را بر نسل‌های جدید حفظ کنند و تداوم ببخشند. نوعی ناهم‌زمانی بین‌نسلی یا آنچه می‌توان «شکاف بین‌نسلی دیجیتال» نامید از منظر فرهنگ ارتباطی پدیدار شده است. دسترسی کودکان و نوجوانان به منابع کسب خبر، برقراری ارتباط و دوستی با سایر همسالان و شیوه‌ گذران اوقات فراغت ایشان در فضاهای تعامل مجازی فراهم می‌شود که والدین و اولیای مدرسه چندان شناخت عمیقی نسبت به آنها ندارند و در نتیجه نسبت به گذشته امکانات کمتری برای تأثیرگذاری بر آن دارند و طبیعی است که عدم شناخت و نبود اشراف کافی و ناآگاهی می‌تواند ترس و نگرانی و دغدغه ایجاد کند. نگرانی‌هایی که امروزه از آن سخن می‌رود مرتبط است با نشانه‌های افزایش رفتارهای نابهنجار و انواع مشکلات اجتماعی و تبعات سوء آن، به‌ویژه در میان کودکان و نوجوانان که آسیب‌پذیرترین اقشار جامعه به حساب می‌آیند. در صورتی که گسترش شناخت نسبت به تحولات فرهنگی و اجتماعی، آموزش‌های لازم و تدبیر در جهت بسترسازی برای مواجهه با شرایط جدید فرهنگی و تکنولوژیکی و انطباق بهتر با آن می‌تواند جایگاه مناسب‌تر تأثیرگذاری مطلوب در جهت هماهنگی و وفاق و انسجام اجتماعی بیشتر نسل‌های جدید را برای مسئولان نهادهای آموزشی و پرورشی فراهم آورد. یکی از مهم‌ترین عرصه‌هایی که موجب نگرانی والدین و اولیای مدرسه شده و می‌شود، تعامل در فضای مجازی است که معمولا با صفات و برچسب‌های منفی از آن یاد می‌شود، درحالی‌که همین فضای تعاملی و ابزار همبسته با آن در جوامع دیگری - در چارچوب برنامه‌ریزی‌های سنجیده و هدفمند- راه خود را به فضای آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان باز کرده و زمینه‌ساز توسعه آموزش و پژوهش و ازبین‌بردن محدودیت‌های سنتی دستیابی به منابع آموزشی و تعامل علمی شده‌اند و پویایی لازم را در میان دانش‌آموزان و معلمان و نهادهای علمی و فرهنگی فراهم آورده‌اند. در چنین فضاهایی، امکانات تکنولوژیکی مدرن در چارچوب آموزش‌های تدارک دیده‌شده دیگر نه به‌عنوان تهدید، بلکه به‌عنوان ابزار توسعه و پیشرفت تلقی شده و حمایت‌های لازم برای مبراکردن و محافظت از دانش‌آموزان از مخاطرات بالقوه در فضای تعاملی مجازی را هم فراهم کرده‌اند. کودکان و نوجوانان در فضای واقعی نیز در معرض انواع مخاطرات قرار دارند و آنچه به‌عنوان آسیب‌های اجتماعی ممکن است ایشان را تهدید کند در وهله نخست در فضای زندگی واقعی ایشان پدیدار می‌شود که خود نیازمند مداخله آگاهانه، برنامه‌ریزی‌شده و هوشمندانه نهادهای ناظر بر جریانات تحول اجتماعی و فرهنگی و تمام ذی‌نفعان آنهاست.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها