آقای معلم نیازمند کمک شماست
باورش سخت به نظر میرسد اما معلم بازنشسته یکی از بهترین مدارس كشور که سالها عمر خود را صرف آموزش و تعلیم دانشآموزان کرده بود، امروز حتی در معاش روزانه خود مانده است؛ معلمی که اگر تا مهرماه بدهی 50 میلیونی خود را تأدیه نکند، روانه زندان میشود. داستان از یک روز گرم روزنامه «شرق» شروع شد؛ معلم که با قامتی خمیده به روزنامه میآید و از شرایطش میگوید. مرد شریف و شناختهشدهای که روزگاری دانشآموزان برای نشستن در کلاسش صف میبستند، هرگز نتوانست با حقوق ناچیز معلمی و البته شرافتی که هرگز حاضر به پایمال کردنش نشد، برای روزهای سخت بازنشستگی پساندازی درخور فراهم کند. او که در تمام سالهای تدریسش نه نمره فروخت و نه در زدوبندهای مالی شرکت کرد، در روزهای پیری و بیماری کسی را ندارد که دستش را بگیرد. او که برای تأمین پول پیش خانه زیر بار بدهی 50میلیونی رفته است، اگر نتواند تا ابتدای پاییز این مبلغ را تأمین کند و به طلبکار خود بازگرداند، روانه زندان خواهد شد و مطابق تعهدی که داده باید روزانه مبلغی را بهعنوان جریمه به طلبکار پرداخت کند. جسم خسته و صورت غمگین معلم و مدارکی که در روزنامه «شرق» بر جای گذاشته نشان از صداقت او است؛ فردی که جزء بهترینهای آموزشوپرورش بود امروز و در آستانه 65سالگی حتی برای گذران روزگار خود دچار بحران میشود و برای اینکه بتواند از پس هزینههای سرسامآور روزانه خانوادهاش بربیاید، از چکاپهای پزشکی و خوردن داروهایش هم دست کشیده است. او حالا هرروز که به پاییز نزدیک میشود، بار نگراني از عدم تأمین این بدهی او را میترساند. خود این معلم به «شرق» میگوید: هر یک ساعت که به اول مهر نزدیک میشوم، انگار به چوبه اعدام نزدیک میشوم. من در این زندگی محکوم به اعدام شدهام، چون توانایی پرداخت هزینههای یک خانواده معمولی را ندارم؛ با بچههایی که هرگز نتوانستند آنطور که دلشان میخواهد زندگی کنند و چیزهایی که دوست دارند برایشان تهیه شود و همسری که هرگز چیز زیادی نخواست چون میدانست در توان من نیست و حالا که وقت رفاه و آرامش آنهاست، حتی شب نمیتوانند آرامش مختصر یک زندگی معمولی را تجربه کنند، چون پدر را در آستانه رفتن به زندان میبینند. او تمام تلاش خود را برای تأمین این بدهی به کار گرفته اما نتيجهاي نگرفته ما از او خواستيم صبر كند تا روزنامه «شرق» از خوانندههایش برای این مرد طلب کمک کند. شاید بشود او را از این مخمصه نجات داد و همراهی ما با او تشکری باشد برای تلاش و خدمت صادقانهاش در آموزشوپرورش ایران. معلمی که 30 سال در کشور ما مشغول انتقال تجربه به دانشآموزان بود، حالا نیازمند کمک ماست. علاقهمندان برای کمک به این مرد شریف میتوانند کمکهای خود را به شماره حساب 5047061056960913 بانک شهر به نام شهرزاد همتیپلسنگی واریز کنند.
باورش سخت به نظر میرسد اما معلم بازنشسته یکی از بهترین مدارس كشور که سالها عمر خود را صرف آموزش و تعلیم دانشآموزان کرده بود، امروز حتی در معاش روزانه خود مانده است؛ معلمی که اگر تا مهرماه بدهی 50 میلیونی خود را تأدیه نکند، روانه زندان میشود. داستان از یک روز گرم روزنامه «شرق» شروع شد؛ معلم که با قامتی خمیده به روزنامه میآید و از شرایطش میگوید. مرد شریف و شناختهشدهای که روزگاری دانشآموزان برای نشستن در کلاسش صف میبستند، هرگز نتوانست با حقوق ناچیز معلمی و البته شرافتی که هرگز حاضر به پایمال کردنش نشد، برای روزهای سخت بازنشستگی پساندازی درخور فراهم کند. او که در تمام سالهای تدریسش نه نمره فروخت و نه در زدوبندهای مالی شرکت کرد، در روزهای پیری و بیماری کسی را ندارد که دستش را بگیرد. او که برای تأمین پول پیش خانه زیر بار بدهی 50میلیونی رفته است، اگر نتواند تا ابتدای پاییز این مبلغ را تأمین کند و به طلبکار خود بازگرداند، روانه زندان خواهد شد و مطابق تعهدی که داده باید روزانه مبلغی را بهعنوان جریمه به طلبکار پرداخت کند. جسم خسته و صورت غمگین معلم و مدارکی که در روزنامه «شرق» بر جای گذاشته نشان از صداقت او است؛ فردی که جزء بهترینهای آموزشوپرورش بود امروز و در آستانه 65سالگی حتی برای گذران روزگار خود دچار بحران میشود و برای اینکه بتواند از پس هزینههای سرسامآور روزانه خانوادهاش بربیاید، از چکاپهای پزشکی و خوردن داروهایش هم دست کشیده است. او حالا هرروز که به پاییز نزدیک میشود، بار نگراني از عدم تأمین این بدهی او را میترساند. خود این معلم به «شرق» میگوید: هر یک ساعت که به اول مهر نزدیک میشوم، انگار به چوبه اعدام نزدیک میشوم. من در این زندگی محکوم به اعدام شدهام، چون توانایی پرداخت هزینههای یک خانواده معمولی را ندارم؛ با بچههایی که هرگز نتوانستند آنطور که دلشان میخواهد زندگی کنند و چیزهایی که دوست دارند برایشان تهیه شود و همسری که هرگز چیز زیادی نخواست چون میدانست در توان من نیست و حالا که وقت رفاه و آرامش آنهاست، حتی شب نمیتوانند آرامش مختصر یک زندگی معمولی را تجربه کنند، چون پدر را در آستانه رفتن به زندان میبینند. او تمام تلاش خود را برای تأمین این بدهی به کار گرفته اما نتيجهاي نگرفته ما از او خواستيم صبر كند تا روزنامه «شرق» از خوانندههایش برای این مرد طلب کمک کند. شاید بشود او را از این مخمصه نجات داد و همراهی ما با او تشکری باشد برای تلاش و خدمت صادقانهاش در آموزشوپرورش ایران. معلمی که 30 سال در کشور ما مشغول انتقال تجربه به دانشآموزان بود، حالا نیازمند کمک ماست. علاقهمندان برای کمک به این مرد شریف میتوانند کمکهای خود را به شماره حساب 5047061056960913 بانک شهر به نام شهرزاد همتیپلسنگی واریز کنند.