|

بنیامین به روایت ایگلتون

این تحقیق مهم درباره فعالیت نقادانه بنیامین موجب تغییری اساسی در تفکر ایگلتون می‌شود. هدف ایگلتون، همان‌طور که زیر‌عنوان کتاب نشان می‌دهد، نه صرفا تأمل بر رهیافت بنیامین نسبت به زبان، تاریخ و هنر بلکه ترسیم خطوط کلی جریان پویای نقد سوسیالیستی معاصر است. برای این کار، ایگلتون نمایش سوگناک آلمانی بنیامین را در کنار ادبیات انگلیسی قرن هفدهم می‌گذارد، برداشت او را از مفهوم هاله در کنار لکان و فروید می‌گذارد و با دریدا و تقاطع‌های سیاسی واسازی درگیر می‌شود.
ایگلتون رک‌وراست قصد دارد تصویری شخصی از بنیامین به دست دهد. او می‌کوشد برخی مؤلفه‌های آثار بنیامین را از آنِ خود کند و مبنای یک نقد انقلابی قرار دهد. تلاش براندازانه او به کتابی منجر شده که جنبه‌های رادیکال نظریه نقد بنیامین را آشکار می‌کند. رجوع ایگلتون به بنیامین به‌عنوان منشأ نقد انقلابی پاسخی است به نقد پساساختارگرا بر مطالعات فرهنگی مارکسیستی. به گفته ایگلتون، «مارکسیسمی که مدت‌های طولانی فرایند دلالت را به قلمرو شبح‌وار روبنا واگذاشته بود ناگهان با یک نظریه نشانه‌شناسی مواجه شد که با لجاجت بر مادی‌بودن دال اصرار می‌ورزید. برداشتی از دال به‌عنوان بهانه یا صرفا گیره‌ای برای یک مدلول، حامل شفافی که سرشار از معانی مسلم است، از اساس زیرورو شد». ایگلتون در این کتاب «معنای مسلم» را کنار می‌گذارد و از «نوشته» می‌گوید، نوشته در مقام مازاد فرایند دلالت و زمین لغزنده‌ای که یک نقد مارکسیستی باید روی آن حرکت کند. به نظر او در این تصویر کلی تاریخ ظاهرا ناپدید شده. ما نمی‌توانیم پس پشت گفتار یا حتی شرایط مادی آن را ببینیم تا به یک خاستگاه برسیم چون در این‌صورت به تنها چیزی که می‌رسیم شرایط دیگری است که بر این شرایط مقدم‌اند. ولی محو تاریخ برای افرادی که تعین تاریخی ابژه فرهنگی را درمی‌یابند نپذیرفتنی است. بنابراین مسأله ثبت مجدد تاریخ بر فرایند دلالت است.
کتاب ایگلتون درباره بنیامین تلاش اوست برای حل این مسأله. او کار بنیامین را نوعی پیشگویی فضای فکری و فرهنگی کنونی می‌داند، و ازاین‌رو یک نقد تاریخی مارکسیستی را پیش می‌نهد که می‌تواند پاسخ این مسأله باشد. بنابراین کتاب برخلاف عنوانش بیشتر درباره نسبت ایگلتون با بنیامین است تا خود بنیامین. نزد ایگلتون مارکسیسم «روشی در میان سایر روش‌ها نیست، بلکه پافشاری بر این نکته است که گفتار باید مدام به شرایط مادی امکان خود ارجاع دهد». مارکسیسم باید مؤلفه‌های سایر روش‌ها را اخذ کند، بخصوص گرایش‌های متأخر در تفکر فرانسوی را که می‌تواند به کار تحلیل و پروژه مارکسیستی بیاید. برای ایگلتون، مخالفت با تاریخی‌گری پساساختارگرایی و بخصوص نسخه آمریکایی آن در قالب «واسازی» نیازمند
بازنگری است.
کتاب دو فصل اصلی دارد که به‌ترتیب «والتر بنیامین» و «به سوی نقد انقلابی» نام دارند و هرکدام به‌ترتیب ۳ و ۶ بخش دارند. فصل اول حاوی مخاطب این بخش‌هاست: «تمثیل باروک»، «هاله و کالا»، «تاریخ، سنت و انقلاب». در فصل دوم کتاب نیز بخش‌های زیر آمده است: «نقد مارکسیستی»، «تاریخ مختصر بلاغت»، «در باب متنیت»، «مارکسیسم و واسازی»، «کارناوال و کمدی: باختین و برشت» و «فرشته تاریخ».
نویسنده در فصل اول کتاب، مفاهیم اصلی موردنظر بنیامین را طرح کرده و کوشیده برخورد مفهومی بنیامین با پدیده‌هایی مثل باروک را با ژست‌های مشابه کسانی چون تی.اس.الیوت و اف.آر.لیویس محک بزند. ایگلتون در بخش‌های فصل اول، با چارچوب نظری لکان و دریدا وجوهی از کار والتر بنیامین را که تا پیش از این حد مغفول و مبهم مانده بود، برجسته کرده است. در فصل دوم هم مفاهیم موردنظر والتر بنیامین در پس‌زمینه نظریات و نزاع‌های موجود در حوزه نقد ادبی قرار گرفته‌اند.
توصیف ایگلتون از این کتاب به زبان خودش از این قرار است: «بعدازظهر یک روز، والتر بنیامین در کافه دِس دوماگوی سن‌ژرمن دِس‌پره نشسته بود و این فکر مثل خوره به جانش افتاده بود که شکلی از زندگی‌اش ترسیم کند، و درعین‌حال خوب می‌دانست این کار را چطور باید انجام دهد. شکل را کشید، و با بداقبالی‌ای که همیشه نصیبش می‌شد یکی دو سال بعد باز آن را گم کرد. تعجب ندارد شکلی که کشید یک هزارتو بود. این کتاب همان شکل گمشده نیست که اکنون پیدا شده باشد. نه مقدمه‌ای است بر نوشته‌های بنیامین نه تحقیقی علمی؛ و نه به‌واقع شرحی انتقادی است، زیرا حتی آن‌جا که به نظر می‌رسد مشغول تشریح افکار بنیامین هستم عملاً به ندرت متن‌هایش را خلاصه یا بازنویسی می‌کنم. بیشتر سعی دارم برای رسیدن به اهداف خودم به خدمت آنها برسم و با انفجار پیوستار تاریخ از دل این پیوستار بیرونشان بکشم، آن‌هم به روش‌هایی که خیال می‌کنم اگر خودش بود تأییدشان می‌کرد».

این تحقیق مهم درباره فعالیت نقادانه بنیامین موجب تغییری اساسی در تفکر ایگلتون می‌شود. هدف ایگلتون، همان‌طور که زیر‌عنوان کتاب نشان می‌دهد، نه صرفا تأمل بر رهیافت بنیامین نسبت به زبان، تاریخ و هنر بلکه ترسیم خطوط کلی جریان پویای نقد سوسیالیستی معاصر است. برای این کار، ایگلتون نمایش سوگناک آلمانی بنیامین را در کنار ادبیات انگلیسی قرن هفدهم می‌گذارد، برداشت او را از مفهوم هاله در کنار لکان و فروید می‌گذارد و با دریدا و تقاطع‌های سیاسی واسازی درگیر می‌شود.
ایگلتون رک‌وراست قصد دارد تصویری شخصی از بنیامین به دست دهد. او می‌کوشد برخی مؤلفه‌های آثار بنیامین را از آنِ خود کند و مبنای یک نقد انقلابی قرار دهد. تلاش براندازانه او به کتابی منجر شده که جنبه‌های رادیکال نظریه نقد بنیامین را آشکار می‌کند. رجوع ایگلتون به بنیامین به‌عنوان منشأ نقد انقلابی پاسخی است به نقد پساساختارگرا بر مطالعات فرهنگی مارکسیستی. به گفته ایگلتون، «مارکسیسمی که مدت‌های طولانی فرایند دلالت را به قلمرو شبح‌وار روبنا واگذاشته بود ناگهان با یک نظریه نشانه‌شناسی مواجه شد که با لجاجت بر مادی‌بودن دال اصرار می‌ورزید. برداشتی از دال به‌عنوان بهانه یا صرفا گیره‌ای برای یک مدلول، حامل شفافی که سرشار از معانی مسلم است، از اساس زیرورو شد». ایگلتون در این کتاب «معنای مسلم» را کنار می‌گذارد و از «نوشته» می‌گوید، نوشته در مقام مازاد فرایند دلالت و زمین لغزنده‌ای که یک نقد مارکسیستی باید روی آن حرکت کند. به نظر او در این تصویر کلی تاریخ ظاهرا ناپدید شده. ما نمی‌توانیم پس پشت گفتار یا حتی شرایط مادی آن را ببینیم تا به یک خاستگاه برسیم چون در این‌صورت به تنها چیزی که می‌رسیم شرایط دیگری است که بر این شرایط مقدم‌اند. ولی محو تاریخ برای افرادی که تعین تاریخی ابژه فرهنگی را درمی‌یابند نپذیرفتنی است. بنابراین مسأله ثبت مجدد تاریخ بر فرایند دلالت است.
کتاب ایگلتون درباره بنیامین تلاش اوست برای حل این مسأله. او کار بنیامین را نوعی پیشگویی فضای فکری و فرهنگی کنونی می‌داند، و ازاین‌رو یک نقد تاریخی مارکسیستی را پیش می‌نهد که می‌تواند پاسخ این مسأله باشد. بنابراین کتاب برخلاف عنوانش بیشتر درباره نسبت ایگلتون با بنیامین است تا خود بنیامین. نزد ایگلتون مارکسیسم «روشی در میان سایر روش‌ها نیست، بلکه پافشاری بر این نکته است که گفتار باید مدام به شرایط مادی امکان خود ارجاع دهد». مارکسیسم باید مؤلفه‌های سایر روش‌ها را اخذ کند، بخصوص گرایش‌های متأخر در تفکر فرانسوی را که می‌تواند به کار تحلیل و پروژه مارکسیستی بیاید. برای ایگلتون، مخالفت با تاریخی‌گری پساساختارگرایی و بخصوص نسخه آمریکایی آن در قالب «واسازی» نیازمند
بازنگری است.
کتاب دو فصل اصلی دارد که به‌ترتیب «والتر بنیامین» و «به سوی نقد انقلابی» نام دارند و هرکدام به‌ترتیب ۳ و ۶ بخش دارند. فصل اول حاوی مخاطب این بخش‌هاست: «تمثیل باروک»، «هاله و کالا»، «تاریخ، سنت و انقلاب». در فصل دوم کتاب نیز بخش‌های زیر آمده است: «نقد مارکسیستی»، «تاریخ مختصر بلاغت»، «در باب متنیت»، «مارکسیسم و واسازی»، «کارناوال و کمدی: باختین و برشت» و «فرشته تاریخ».
نویسنده در فصل اول کتاب، مفاهیم اصلی موردنظر بنیامین را طرح کرده و کوشیده برخورد مفهومی بنیامین با پدیده‌هایی مثل باروک را با ژست‌های مشابه کسانی چون تی.اس.الیوت و اف.آر.لیویس محک بزند. ایگلتون در بخش‌های فصل اول، با چارچوب نظری لکان و دریدا وجوهی از کار والتر بنیامین را که تا پیش از این حد مغفول و مبهم مانده بود، برجسته کرده است. در فصل دوم هم مفاهیم موردنظر والتر بنیامین در پس‌زمینه نظریات و نزاع‌های موجود در حوزه نقد ادبی قرار گرفته‌اند.
توصیف ایگلتون از این کتاب به زبان خودش از این قرار است: «بعدازظهر یک روز، والتر بنیامین در کافه دِس دوماگوی سن‌ژرمن دِس‌پره نشسته بود و این فکر مثل خوره به جانش افتاده بود که شکلی از زندگی‌اش ترسیم کند، و درعین‌حال خوب می‌دانست این کار را چطور باید انجام دهد. شکل را کشید، و با بداقبالی‌ای که همیشه نصیبش می‌شد یکی دو سال بعد باز آن را گم کرد. تعجب ندارد شکلی که کشید یک هزارتو بود. این کتاب همان شکل گمشده نیست که اکنون پیدا شده باشد. نه مقدمه‌ای است بر نوشته‌های بنیامین نه تحقیقی علمی؛ و نه به‌واقع شرحی انتقادی است، زیرا حتی آن‌جا که به نظر می‌رسد مشغول تشریح افکار بنیامین هستم عملاً به ندرت متن‌هایش را خلاصه یا بازنویسی می‌کنم. بیشتر سعی دارم برای رسیدن به اهداف خودم به خدمت آنها برسم و با انفجار پیوستار تاریخ از دل این پیوستار بیرونشان بکشم، آن‌هم به روش‌هایی که خیال می‌کنم اگر خودش بود تأییدشان می‌کرد».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها