تروریسم از كجا ميآيد؟
کتاب «زخم ما چندان تازه نيست» با ترجمه فتاح محمدی متن سخنرانی آلن بدیو در سمیناری است که چندروز پس از کشتار سیزدهم نوامبر ۲۰۱۵ در تئاتر شهر اوبرویلیه در حومه پاریس برگزار شد. از اين سخنراني پيشازاين ترجمه ديگري به فارسي منتشر شده است: «منشأ درد ما جای دورتری است» به ترجمه بهروز عارفی در نشر دیبایه. در این حوادث یک رشته از حملات تروریستی در منطقههای مختلف شهر پاریس منجر به کشتهشدن ۱۳۰ نفر و مصدومیت تعداد زیادی از شهروندان فرانسوی شد. بدیو در اين سخنراني سه خطری را عمده ميكند كه پس از آن مردم از طريق سلسله محض تروما و تأثر در معرضشان قرار گرفتهاند و بايد با آنها مقابله کرد. نخستین خطر اختياردادن به دولت براي دستزدن به اقدامات بيثمر و غيرقابل قبول است؛ اقداماتي كه در واقعيت فقط به نفع دولت تمام ميشوند. «دولت ناگهان ميداندار ميشود و در يك چشم بههمزدن نقش نمايندگي نمادين خود، بهعنوان تضمينكننده وحدت ملت، را از نو كشف ميكند، يا فكر ميكند كه از نو كشف كرده است». از نظر بدیو، در شرایط استثنائی باید بتوان آنچه را روی داده، آنچه بر زبان آمده، آنچه اجتنابناپذیر یا ضروری است و نیز آنچه را بیفایده و
غیرقابلقبول است، ارزیابی کرد. خطر دوم حاصل سلطه احساسات و تقويت رانههاي هويتمدار است. به عقیده بدیو، یکی از وظایف اساسی و همیشگی عدالت تا حد امکان گسترش فضای عواطف عمومی و مبارزه با محدودیتهای هویتی است. خطر سوم، از نظر بدیو، این است که درست همان کاری را انجام دهيم که خود قاتلان میطلبند؛ یعنی تأثیری بیش از حد برای آن قائل شدن، با روشهای آنارشیستی و خشونتبار بیوقفه صحنه را اشغالکردن و دستآخر دوروبر قربانیها شیون برپاکردن بهطوریکه سرانجام نتوان کسانی را که مرتکب جرم شدهاند، از کسانی که آن را متحمل شدهاند، متمایز کرد. در این شرایط برهان، ازجمله برهان سیاسی، از بین خواهد رفت، عاطفه بر آن فائق میآید و بدینترتیب در همه جا زوج افسردگی سرخورده و روحیه انتقام (جفتی که دولت و انتقامجویان رسمی را آزاد میگذارد تا هرچه خواستند انجام دهند) رواج خواهد یافت.
بدیو برای یافتن چاره برای این سه خطر از یک اصل آغاز میکند: هیچیک از اعمال انسان غیرقابل فهم نیست. بر زبان آوردن جملاتي همچون «من نمیفهمم»، «هرگز نخواهم فهمید»، «نمیتوانم بفهمم» همیشه یک شکست است. نباید هیچ چیزی را در بخش غیرقابل تصور ثبت کرد. رسالت اندیشیدن اگر بخواهیم توان مقابله با آنچه را غیرقابل تصور خوانده میشود داشته باشیم، اندیشیدن است. گفتن اینکه چیزی قابل اندیشیدن نیست خود شکست اندیشه است و شکست اندیشه هميشه پیروزی رفتار غیرعقلانی و جنایتبار است.
کتاب هفت بخش دارد؛ بخش نخست ساختار عینی جهان معاصر و چارچوب عام آنچه را رخ داده توضیح میدهد. هدف بدیو روشنکردن تغییرات در ساختار ذهنی جهان معاصر است، آنطورکه از سالهای دهه 80 قرن گذشته شکل گرفته است: پیروزی سرمایهداری جهانیشده، تضعیف دولتها و اقدامات جدید امپراتوری. در بخش دوم آثار عمده این ساختار را بر مردم، با همه گوناگونی و درهمآمیختگی و سوبژكتيويتهشان، بررسی میکند. به عقیده او، این جهان ذهنیتهای غیرعادی ایجاد کرده که مشخصههای دوران امروزیاند. در بخش سوم، سه ذهنیت نمونه متمایز را تفکیک میکند که آفریده خاص حالت معاصر جهاناند: سوبژكتيويته غربی، سوبژكتيويته ميل به غرب و سوبژكتيويته نیهیلیستی. در بخش چهارم درباره آنچه چهرههای معاصر فاشیسم مینامد، توضیح میدهد. در بخش پنجم، به خود رویداد پاریس در همه جنبههای تشکیلدهندهاش میپردازد؛ قاتلان چه کسانیاند؟ عاملان این قتل عام کیستند؟ و كاري را كه آنها كردند، چطور ميتوان توصيف كرد؟ در بخش ششم، به واكنش دولت و شكلگيري افکار عمومی حول دو كلمه «فرانسه» و «جنگ» میپردازد. بخش هفتم، به جمعبندی بحث و تلاش برای ساختن اندیشهای متفاوت اختصاص دارد:
«در اینجا به ياد فدرا، در نمايشنامه راسین میافتم، آنجا كه فدرا در لحظهاي كه بايد عشق خود را اعلام كند، عشقي كه از ديد خود او عشقی جنایتبار است، میگوید: «زخم من چندان تازه نيست». ما هم میتوانیم بگوییم که زخم ما آنقدرها تازه نيست كه از مهاجرت، از داعش، از ويراني خاورمیانه، از غارتشدن آفریقا وارد شده باشد... زخم ما يادگار شکست تاریخی کمونیسم است. درواقع، چندان تازه نيست». (ص 72) منظور بديو از «کمونیسم» فقط نام آن است؛ نامي تاریخی که به تفكر راهبردی گسسته از ساختار هژمونيك سرمايهداري داده شده است و سرنوشت آن در میانه سالهای دهه 70 قرن گذشته رقم خورد. به همین جهت است که زمانبندیاي که او پیشنهاد میکند، از سالهای دهه 80 آغاز میشود.
کتاب «زخم ما چندان تازه نيست» با ترجمه فتاح محمدی متن سخنرانی آلن بدیو در سمیناری است که چندروز پس از کشتار سیزدهم نوامبر ۲۰۱۵ در تئاتر شهر اوبرویلیه در حومه پاریس برگزار شد. از اين سخنراني پيشازاين ترجمه ديگري به فارسي منتشر شده است: «منشأ درد ما جای دورتری است» به ترجمه بهروز عارفی در نشر دیبایه. در این حوادث یک رشته از حملات تروریستی در منطقههای مختلف شهر پاریس منجر به کشتهشدن ۱۳۰ نفر و مصدومیت تعداد زیادی از شهروندان فرانسوی شد. بدیو در اين سخنراني سه خطری را عمده ميكند كه پس از آن مردم از طريق سلسله محض تروما و تأثر در معرضشان قرار گرفتهاند و بايد با آنها مقابله کرد. نخستین خطر اختياردادن به دولت براي دستزدن به اقدامات بيثمر و غيرقابل قبول است؛ اقداماتي كه در واقعيت فقط به نفع دولت تمام ميشوند. «دولت ناگهان ميداندار ميشود و در يك چشم بههمزدن نقش نمايندگي نمادين خود، بهعنوان تضمينكننده وحدت ملت، را از نو كشف ميكند، يا فكر ميكند كه از نو كشف كرده است». از نظر بدیو، در شرایط استثنائی باید بتوان آنچه را روی داده، آنچه بر زبان آمده، آنچه اجتنابناپذیر یا ضروری است و نیز آنچه را بیفایده و
غیرقابلقبول است، ارزیابی کرد. خطر دوم حاصل سلطه احساسات و تقويت رانههاي هويتمدار است. به عقیده بدیو، یکی از وظایف اساسی و همیشگی عدالت تا حد امکان گسترش فضای عواطف عمومی و مبارزه با محدودیتهای هویتی است. خطر سوم، از نظر بدیو، این است که درست همان کاری را انجام دهيم که خود قاتلان میطلبند؛ یعنی تأثیری بیش از حد برای آن قائل شدن، با روشهای آنارشیستی و خشونتبار بیوقفه صحنه را اشغالکردن و دستآخر دوروبر قربانیها شیون برپاکردن بهطوریکه سرانجام نتوان کسانی را که مرتکب جرم شدهاند، از کسانی که آن را متحمل شدهاند، متمایز کرد. در این شرایط برهان، ازجمله برهان سیاسی، از بین خواهد رفت، عاطفه بر آن فائق میآید و بدینترتیب در همه جا زوج افسردگی سرخورده و روحیه انتقام (جفتی که دولت و انتقامجویان رسمی را آزاد میگذارد تا هرچه خواستند انجام دهند) رواج خواهد یافت.
بدیو برای یافتن چاره برای این سه خطر از یک اصل آغاز میکند: هیچیک از اعمال انسان غیرقابل فهم نیست. بر زبان آوردن جملاتي همچون «من نمیفهمم»، «هرگز نخواهم فهمید»، «نمیتوانم بفهمم» همیشه یک شکست است. نباید هیچ چیزی را در بخش غیرقابل تصور ثبت کرد. رسالت اندیشیدن اگر بخواهیم توان مقابله با آنچه را غیرقابل تصور خوانده میشود داشته باشیم، اندیشیدن است. گفتن اینکه چیزی قابل اندیشیدن نیست خود شکست اندیشه است و شکست اندیشه هميشه پیروزی رفتار غیرعقلانی و جنایتبار است.
کتاب هفت بخش دارد؛ بخش نخست ساختار عینی جهان معاصر و چارچوب عام آنچه را رخ داده توضیح میدهد. هدف بدیو روشنکردن تغییرات در ساختار ذهنی جهان معاصر است، آنطورکه از سالهای دهه 80 قرن گذشته شکل گرفته است: پیروزی سرمایهداری جهانیشده، تضعیف دولتها و اقدامات جدید امپراتوری. در بخش دوم آثار عمده این ساختار را بر مردم، با همه گوناگونی و درهمآمیختگی و سوبژكتيويتهشان، بررسی میکند. به عقیده او، این جهان ذهنیتهای غیرعادی ایجاد کرده که مشخصههای دوران امروزیاند. در بخش سوم، سه ذهنیت نمونه متمایز را تفکیک میکند که آفریده خاص حالت معاصر جهاناند: سوبژكتيويته غربی، سوبژكتيويته ميل به غرب و سوبژكتيويته نیهیلیستی. در بخش چهارم درباره آنچه چهرههای معاصر فاشیسم مینامد، توضیح میدهد. در بخش پنجم، به خود رویداد پاریس در همه جنبههای تشکیلدهندهاش میپردازد؛ قاتلان چه کسانیاند؟ عاملان این قتل عام کیستند؟ و كاري را كه آنها كردند، چطور ميتوان توصيف كرد؟ در بخش ششم، به واكنش دولت و شكلگيري افکار عمومی حول دو كلمه «فرانسه» و «جنگ» میپردازد. بخش هفتم، به جمعبندی بحث و تلاش برای ساختن اندیشهای متفاوت اختصاص دارد:
«در اینجا به ياد فدرا، در نمايشنامه راسین میافتم، آنجا كه فدرا در لحظهاي كه بايد عشق خود را اعلام كند، عشقي كه از ديد خود او عشقی جنایتبار است، میگوید: «زخم من چندان تازه نيست». ما هم میتوانیم بگوییم که زخم ما آنقدرها تازه نيست كه از مهاجرت، از داعش، از ويراني خاورمیانه، از غارتشدن آفریقا وارد شده باشد... زخم ما يادگار شکست تاریخی کمونیسم است. درواقع، چندان تازه نيست». (ص 72) منظور بديو از «کمونیسم» فقط نام آن است؛ نامي تاریخی که به تفكر راهبردی گسسته از ساختار هژمونيك سرمايهداري داده شده است و سرنوشت آن در میانه سالهای دهه 70 قرن گذشته رقم خورد. به همین جهت است که زمانبندیاي که او پیشنهاد میکند، از سالهای دهه 80 آغاز میشود.