|

مهارت‌پروری به‌جای مدرک‌پروری

امروز تربیت نیروی انسانی ماهر، متخصص و کارآمد یکی از مهم‌ترین اقداماتی است که باید در کشور انجام شود. قطعا برای توسعه کشور در زمینه‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، ارزشمندترین اقدامی که باید صورت بگیرد، پرداختن به بحث آموزش است. بزرگ‌ترین ثروت یک جامعه، داشتن افرادی تحصیلکرده و دارای مهارت است. در یک دسته‌بندی کلی می‌توان آموزش‏های کشور را به دو بعد نظری (تئوری) و مهارتی تقسیم کرد. توسعه آموزش‌های تئوری، بعد از انقلاب رشد بسیار خوبی داشته است، علاوه بر دانشگاه‌های دولتی متعددی که بعد از انقلاب ایجاد شد، دانشگاه آزاد هم به وجود آمد ولی متأسفانه در ارتباط با آموزش‌های مهارتی بعد از انقلاب بسیار ضعیف عمل کرده‌ایم. به‌طوری‌که اکنون بیش از پنج تا شش میلیون فرد با مدرک تحصیلی لیسانس یا بالاتر وجود دارد که جویای کار هستند. اما مشکل اساسی کشور بحث مهارت‌های فنی و عملی است که در کنار آموزش تئوری در دانشگاه‌ها باید آموخته شود.
اگر بخواهم تعریف روشنی از آموزش‌های کاربردی و مهارتی ارائه دهم، منظور آموزش‌هایی است که با هدف ارتقا، انتقال دانش کار، ایجاد مهارت‌ها، افزایش بهره‌وری، رشد استعدادها و شناخت استعدادهای نهفته صورت می‌گیرد. در کشور ما آموزش‌های مهارتی سابقه طولانی دارد. اولین بار دارالفنون به‌جای دارالعلوم تأسیس شد و ما قبل از انقلاب هم چندین مؤسسه مهارتی داشتیم؛ دانشگاه پلی‌تکنیک، تکنیکُمِ نفیسی و هنرسرای عالی نارمک را داشتیم که در حوزه آموزش‏های مهارتی فعالیت داشتند. ولی آنها هم کم‌کم به جرگه دانشگاه‌های نظری پیوستند و متأسفانه بحث آموزش مهارت‌ها کم‌کم رو به افول گذاشت.
متأسفانه این روزها شاهد هستیم که بعد از اینکه فرد چندین سال از بهترین سال‌های عمر خود را در رشته‌هایی که اصلا به آن علاقه‌ای نداشته، به بطالت گذرانید، صرفا به دلیل اینکه حس تأییدطلبی اطرافیان را به دست آورد. سپس زمانی که به سن انتخاب شغل رسید، با این بحران مواجه شد که با داشتن این مدرک در فلان رشته تحصیلی جذب بازار کار نشد یا بالاجبار به شغل‌هایی تن داد که بدون اخذ مدرک تحصیلی فلان رشته دانشگاهی هم می‌توانست همان کار را انجام دهد و حتی ممکن است آینده‌ای مبهم پیش‌روی او باشد. در اینجا به این نتیجه می‌رسد که ای کاش به‌جای صرف هزینه‌های زیاد چه از لحاظ مادی چه از لحاظ از جسمی و زمان یا فن و مهارت و حرفه و پیشه‌ای یاد می‌گرفت، یا در رشته تحصیلی درس می‌خواند که آینده‌ای دقیق پیش‌روی او بود و حالا بعد از گذشت چهار یا پنچ سال در بلاتکلیفی و چه‌کنم چه‌کنم افتاده است. این فرد نیاز دارد تغییر رشته تحصیلی بدهد و به حساب خودش رشته‌ای بهتر را انتخاب کند که آینده دارد، یا اشتغال در حرفه‌هایی را در پیش بگیرد که هرگز دوست ندارد و یا مدام حسرت و افسوس گذشته را بخورد که چرا بهترین انتخاب را نداشت و بهترین تصمیم را نگرفت. بزرگ‌ترین درد و آلام روحی هر فرد حسرت و افسوس‌خوردن و زندگی‌کردن در گذشته است. پس این هنر و وظیفه برعهده نظام آموزش‌و‌پرورش و همیاری رسانه‌هاست که با آگاهی‌دادن، خانواده‌ها را آگاه کنند. نوجوانان خود را به یادگیری فنون و مهارت کاربردی یا مهارت‌پروری به‌جای مدرک‌پروری تشویق کنند که افراد در آینده دچار مشکل نشوند.

امروز تربیت نیروی انسانی ماهر، متخصص و کارآمد یکی از مهم‌ترین اقداماتی است که باید در کشور انجام شود. قطعا برای توسعه کشور در زمینه‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، ارزشمندترین اقدامی که باید صورت بگیرد، پرداختن به بحث آموزش است. بزرگ‌ترین ثروت یک جامعه، داشتن افرادی تحصیلکرده و دارای مهارت است. در یک دسته‌بندی کلی می‌توان آموزش‏های کشور را به دو بعد نظری (تئوری) و مهارتی تقسیم کرد. توسعه آموزش‌های تئوری، بعد از انقلاب رشد بسیار خوبی داشته است، علاوه بر دانشگاه‌های دولتی متعددی که بعد از انقلاب ایجاد شد، دانشگاه آزاد هم به وجود آمد ولی متأسفانه در ارتباط با آموزش‌های مهارتی بعد از انقلاب بسیار ضعیف عمل کرده‌ایم. به‌طوری‌که اکنون بیش از پنج تا شش میلیون فرد با مدرک تحصیلی لیسانس یا بالاتر وجود دارد که جویای کار هستند. اما مشکل اساسی کشور بحث مهارت‌های فنی و عملی است که در کنار آموزش تئوری در دانشگاه‌ها باید آموخته شود.
اگر بخواهم تعریف روشنی از آموزش‌های کاربردی و مهارتی ارائه دهم، منظور آموزش‌هایی است که با هدف ارتقا، انتقال دانش کار، ایجاد مهارت‌ها، افزایش بهره‌وری، رشد استعدادها و شناخت استعدادهای نهفته صورت می‌گیرد. در کشور ما آموزش‌های مهارتی سابقه طولانی دارد. اولین بار دارالفنون به‌جای دارالعلوم تأسیس شد و ما قبل از انقلاب هم چندین مؤسسه مهارتی داشتیم؛ دانشگاه پلی‌تکنیک، تکنیکُمِ نفیسی و هنرسرای عالی نارمک را داشتیم که در حوزه آموزش‏های مهارتی فعالیت داشتند. ولی آنها هم کم‌کم به جرگه دانشگاه‌های نظری پیوستند و متأسفانه بحث آموزش مهارت‌ها کم‌کم رو به افول گذاشت.
متأسفانه این روزها شاهد هستیم که بعد از اینکه فرد چندین سال از بهترین سال‌های عمر خود را در رشته‌هایی که اصلا به آن علاقه‌ای نداشته، به بطالت گذرانید، صرفا به دلیل اینکه حس تأییدطلبی اطرافیان را به دست آورد. سپس زمانی که به سن انتخاب شغل رسید، با این بحران مواجه شد که با داشتن این مدرک در فلان رشته تحصیلی جذب بازار کار نشد یا بالاجبار به شغل‌هایی تن داد که بدون اخذ مدرک تحصیلی فلان رشته دانشگاهی هم می‌توانست همان کار را انجام دهد و حتی ممکن است آینده‌ای مبهم پیش‌روی او باشد. در اینجا به این نتیجه می‌رسد که ای کاش به‌جای صرف هزینه‌های زیاد چه از لحاظ مادی چه از لحاظ از جسمی و زمان یا فن و مهارت و حرفه و پیشه‌ای یاد می‌گرفت، یا در رشته تحصیلی درس می‌خواند که آینده‌ای دقیق پیش‌روی او بود و حالا بعد از گذشت چهار یا پنچ سال در بلاتکلیفی و چه‌کنم چه‌کنم افتاده است. این فرد نیاز دارد تغییر رشته تحصیلی بدهد و به حساب خودش رشته‌ای بهتر را انتخاب کند که آینده دارد، یا اشتغال در حرفه‌هایی را در پیش بگیرد که هرگز دوست ندارد و یا مدام حسرت و افسوس گذشته را بخورد که چرا بهترین انتخاب را نداشت و بهترین تصمیم را نگرفت. بزرگ‌ترین درد و آلام روحی هر فرد حسرت و افسوس‌خوردن و زندگی‌کردن در گذشته است. پس این هنر و وظیفه برعهده نظام آموزش‌و‌پرورش و همیاری رسانه‌هاست که با آگاهی‌دادن، خانواده‌ها را آگاه کنند. نوجوانان خود را به یادگیری فنون و مهارت کاربردی یا مهارت‌پروری به‌جای مدرک‌پروری تشویق کنند که افراد در آینده دچار مشکل نشوند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها