اقتصاد سیاسی سگکشی
سپهر سلیمی
باز هم کشتار تعدادی سگ بیپناه خبرساز شده است. در این سالها و بهویژه پس از گسترش شبکههای اجتماعی، هفته یا ماهی نیست که خبری از کشتار حیوانات شهری و بهویژه سگها در شبکههای اجتماعی منتشر نشود. همانطور که این اتفاقات تکراری شده است، واکنشها نیز تکراری شده است. تجمع حامیان حیوانات، تأیید و تکذیب ماجرا از سوی مسئولان، قول برخورد با متخلفان و اصلاح امور، توجه چندروزه رسانهها به مسئله حیوانات شهری و نبود قانون حمایت از حیوانات
از جمله اقدامات سریالی سالهای اخیر است.
با بزرگشدن قلمرو شهرها، افزایش تراکم جمعیت و افزایش تولید زبالههای شهری شاهد افزایش جمعیت حیوانات شهری در حاشیه و داخل مناطق شهری هستیم. این مسئله باعث شده که کنترل جمعیت حیوانات شهری بیش از قبل مورد توجه قرار گیرد. تا آنجا که حافظه نگارنده یاری میکند، کنترل جمعیت حیوانات شهری با روشهای فیزیکی حداقل دو دهه است که انجام میشود. تا قبل از آن هم احتمالا تمرکز بر حذف فیزیکی بوده است.
پس از چند دهه کنترل جمعیت به روش فیزیکی وقت آن رسیده که شهرداریها پاسخ دهند که نتیجه این کار چه بوده؟ آیا قرار است تا همیشه برای یک مسئله ساده از جیب بیتالمال هزینه شود؟ چرا بر اجرای روشی ناکارآمد اصرار دارند؟ و نکته دیگر اینکه اساسا شهرداریها چه برنامه مشخصی برای کنترل جمعیت حیوانات شهری دارند؟ آیا آماری از تعداد حیوانات دارند؟ آیا در مورد دلایل ازدیاد آنها پژوهشی صورت گرفته است؟ از کدام تجربه جهانی برای حل این مسئله استفاده کردهاند؟ آیا برنامه مشخص و دورنمایی برای حل این مسئله دارند؟ چرا به نظرات کارشناسانی که عموما حاضرند به صورت داوطلبانه در این مسیر با شهرداریها همکاری داشته باشند توجه نمیشود؟!
به نظر میرسد در مسئله کنترل حیوانات شهری بیش از آنکه مسائل فنی و کارشناسی اهمیت داشته باشد، مسائل مالی اهمیت دارد. به عبارتی بودجههای کلانی که توسط شهرداریها برای کنترل جمعیت حیوانات شهری اختصاص مییابد در کنار عدم نظارت و شفافیت سبب شده پیمانکاران بهجای تمرکز بر کنترل حیوانات شهری به دنبال راهی برای تداوم این شغل سودآور باشند. به عبارتی تا وقتی برای سگکشی پول باشد، سگی هم برای کشتن پیدا خواهد شد، حتی اگر لازم باشد پیمانکاران از چین سگ وارد کنند!
بنابراین مسئله جمعیت حیوانات شهری بیش از آنکه به توصیههای محیطزیستی یا حساسیت گروههای حامی حقوق حیوانات نیاز داشته باشد، باید مورد توجه نهادهای نظارتی حاکمیتی قرار بگیرد. باید مشخص شود چرا سالهاست بودجه بیتالمال صرف حیوانکشیهایی میشود که نهتنها در جمعیت حیوانات تأثیری نداشته که تبعات اجتماعی ایجاد کرده و مورد اعتراض حامیان حیوانات و محیط زیست بوده است.
اینبار باید در کنار توجه به مسائل کارشناسی محیطزیستی و حقوق حیوانات، دستگاههای نظارتی در مسائل مالی و قراردادهای کنترل جمعیت حیوانات شهری ورود و بررسی کنند که بودجههای میلیاردی کنترل حیوانات شهری در کجا و چگونه هزینه شده و میشود؟!
باز هم کشتار تعدادی سگ بیپناه خبرساز شده است. در این سالها و بهویژه پس از گسترش شبکههای اجتماعی، هفته یا ماهی نیست که خبری از کشتار حیوانات شهری و بهویژه سگها در شبکههای اجتماعی منتشر نشود. همانطور که این اتفاقات تکراری شده است، واکنشها نیز تکراری شده است. تجمع حامیان حیوانات، تأیید و تکذیب ماجرا از سوی مسئولان، قول برخورد با متخلفان و اصلاح امور، توجه چندروزه رسانهها به مسئله حیوانات شهری و نبود قانون حمایت از حیوانات
از جمله اقدامات سریالی سالهای اخیر است.
با بزرگشدن قلمرو شهرها، افزایش تراکم جمعیت و افزایش تولید زبالههای شهری شاهد افزایش جمعیت حیوانات شهری در حاشیه و داخل مناطق شهری هستیم. این مسئله باعث شده که کنترل جمعیت حیوانات شهری بیش از قبل مورد توجه قرار گیرد. تا آنجا که حافظه نگارنده یاری میکند، کنترل جمعیت حیوانات شهری با روشهای فیزیکی حداقل دو دهه است که انجام میشود. تا قبل از آن هم احتمالا تمرکز بر حذف فیزیکی بوده است.
پس از چند دهه کنترل جمعیت به روش فیزیکی وقت آن رسیده که شهرداریها پاسخ دهند که نتیجه این کار چه بوده؟ آیا قرار است تا همیشه برای یک مسئله ساده از جیب بیتالمال هزینه شود؟ چرا بر اجرای روشی ناکارآمد اصرار دارند؟ و نکته دیگر اینکه اساسا شهرداریها چه برنامه مشخصی برای کنترل جمعیت حیوانات شهری دارند؟ آیا آماری از تعداد حیوانات دارند؟ آیا در مورد دلایل ازدیاد آنها پژوهشی صورت گرفته است؟ از کدام تجربه جهانی برای حل این مسئله استفاده کردهاند؟ آیا برنامه مشخص و دورنمایی برای حل این مسئله دارند؟ چرا به نظرات کارشناسانی که عموما حاضرند به صورت داوطلبانه در این مسیر با شهرداریها همکاری داشته باشند توجه نمیشود؟!
به نظر میرسد در مسئله کنترل حیوانات شهری بیش از آنکه مسائل فنی و کارشناسی اهمیت داشته باشد، مسائل مالی اهمیت دارد. به عبارتی بودجههای کلانی که توسط شهرداریها برای کنترل جمعیت حیوانات شهری اختصاص مییابد در کنار عدم نظارت و شفافیت سبب شده پیمانکاران بهجای تمرکز بر کنترل حیوانات شهری به دنبال راهی برای تداوم این شغل سودآور باشند. به عبارتی تا وقتی برای سگکشی پول باشد، سگی هم برای کشتن پیدا خواهد شد، حتی اگر لازم باشد پیمانکاران از چین سگ وارد کنند!
بنابراین مسئله جمعیت حیوانات شهری بیش از آنکه به توصیههای محیطزیستی یا حساسیت گروههای حامی حقوق حیوانات نیاز داشته باشد، باید مورد توجه نهادهای نظارتی حاکمیتی قرار بگیرد. باید مشخص شود چرا سالهاست بودجه بیتالمال صرف حیوانکشیهایی میشود که نهتنها در جمعیت حیوانات تأثیری نداشته که تبعات اجتماعی ایجاد کرده و مورد اعتراض حامیان حیوانات و محیط زیست بوده است.
اینبار باید در کنار توجه به مسائل کارشناسی محیطزیستی و حقوق حیوانات، دستگاههای نظارتی در مسائل مالی و قراردادهای کنترل جمعیت حیوانات شهری ورود و بررسی کنند که بودجههای میلیاردی کنترل حیوانات شهری در کجا و چگونه هزینه شده و میشود؟!