معلم آمبولانسسوار، معلم نیست!
محمدرضا نیکنژاد
«عدهای از معلمان خصوصی در تهران برای رفتن از یک کلاس به کلاس دیگرشان با آمبولانس رفتوآمد میکنند... این هزینه هنگفت در برابر هزینه چنددهبرابری پول کلاس خصوصی ناچیز است و ...». جملههای بالا بخشهایی از گفتوگوی علی عبدالعالی، استاد دانشگاه، در یک برنامه تلویزیونی است. کلیپ این بخش از گفتوگو بهسرعت در فضای مجازی پیچید، تا آنجا که مجتبی لهراسبی، رئیس اداره آمبولانسهای خصوصی کشور را وادار به واکنش و تأیید خبر کرد. اما دو نکته:
1- آقای عبدالعالی چندسالی است که در شبکه آموزش برنامهای دارد به نام «پرسشگر». او در این برنامه با دعوت از دستاندرکاران آموزشی و با زمینهسازی گفتوگوهای چالشی میان دعوتشدگان، به خوبی گرفتاریهای نهاد آموزش کشور را به پرسش میگیرد تا آنجا که نگارنده میداند این برنامه بهجز گروه اندکی از معلمان، کارشناسان، دستاندرکاران و ... نتوانسته مخاطبان گستردهای در لایههای گوناگون اجتماعی- سیاسی بیابد. این کمتوجهی، چندان ربطی به این برنامه ندارد، بلکه سرراست به بیتوجهی اجتماعی- سیاسی گسترده به نهاد مهمی مانند آموزشوپرورش وابسته است. شوربختانه اقتصاد نفتی در صد سال گذشته توسعه همهسویه کشور را در چارچوب تنگ توسعه اقتصادی تعریف کرده است، درحالیکه تجربههای جهانی نشان میدهند که زیربناییترین توسعه، در پرورش انسانهای توسعهیافته است که گذرگاهی جز آموزش ندارد و نهادی بهجز آموزشوپرورش از پس آن برنمیآید.
2- دکتر عبدالعالی «معلمان کنکور» را به کار میبرد. گرچه این واژه در ساختار اجتماعی- آموزشی ما جا افتاده است، اما بهکارگیری «معلم» برای این گروه از افراد چندان درست نیست. معلم کسی است که حرفهاش معلمی است و به ازای کار در کلاس و تدریس درونمایههای کتابهای درسی به شکلهای گوناگون در استخدام دولت بوده و به ازای کار در مدرسه و کلاس مستقیم یا غیرمستقیم از دولت حقوق میگیرد. همچنانکه همه میدانیم، امروزه کنکور به تجارتی پرسود برای برخی افراد یا مؤسسهها تبدیل شده است. بسیاری از کسانی که به این تجارت مشغولند و از آن سود میبرند، نهتنها معلم رسمی نیستند، بلکه در بسیاری از موارد معلم و مدرسه و کتابهای درسی و ساختار آموزشی را قبول ندارند و به دلیل ناکارآمدی موردنظرشان، آنها را تحقیر میکنند! نگارنده در بیش از دو دهه معلمیاش شاهد بوده که برخی از پزشکان، مهندسان و حرفههای دیگر به دلیل سودآوری تدریس خصوصی و تجارت کنکور، تماموقت یا پارهوقت به این کار میپردازند و از آن سودها میبرند! این تجارت آموزشی یا کنکوری مانند هر تجارت دیگری بیش از هر چیز نیازمند بازاریابی یا به قول معروف «مخزنی» دانشآموزان و پدر و
مادرهاست. بسیاری از معلمان رسمی افزونبر دلایل آموزشی- یعنی درستندانستن فرایند کنکور و تدریس در چارچوبهایی که هدفشان بالابردن مهارتهای کنکوری دانشآموزان است و ... - شأن خویش را برتر از این میدانند که با دانشآموزان وارد این تجارت شوند؛ گرچه شماری از معلمان رسمی نیز بهناچار و به دلیل دستمزدهای پایین و با دلچرکینی به این کار مشغولند! اما بیگمان گروه گستردهای از معلمان رسمی به دنبال آموزشهایی هستند که سندهای بالادستی در نهاد آموزش آنها را تأیید و پیگیری میکنند، ازاینرو همچنانکه دامن آموزش، بهعنوان یکی از اخلاقیترین کنشهای انسانی، نباید با پولیسازی و تجاریسازی آلوده شود، دامن بسیاری از معلمان نیز باید از تجارت کنکور و سودهای نامشروع آن پاک بماند و البته پاک مانده است.
«عدهای از معلمان خصوصی در تهران برای رفتن از یک کلاس به کلاس دیگرشان با آمبولانس رفتوآمد میکنند... این هزینه هنگفت در برابر هزینه چنددهبرابری پول کلاس خصوصی ناچیز است و ...». جملههای بالا بخشهایی از گفتوگوی علی عبدالعالی، استاد دانشگاه، در یک برنامه تلویزیونی است. کلیپ این بخش از گفتوگو بهسرعت در فضای مجازی پیچید، تا آنجا که مجتبی لهراسبی، رئیس اداره آمبولانسهای خصوصی کشور را وادار به واکنش و تأیید خبر کرد. اما دو نکته:
1- آقای عبدالعالی چندسالی است که در شبکه آموزش برنامهای دارد به نام «پرسشگر». او در این برنامه با دعوت از دستاندرکاران آموزشی و با زمینهسازی گفتوگوهای چالشی میان دعوتشدگان، به خوبی گرفتاریهای نهاد آموزش کشور را به پرسش میگیرد تا آنجا که نگارنده میداند این برنامه بهجز گروه اندکی از معلمان، کارشناسان، دستاندرکاران و ... نتوانسته مخاطبان گستردهای در لایههای گوناگون اجتماعی- سیاسی بیابد. این کمتوجهی، چندان ربطی به این برنامه ندارد، بلکه سرراست به بیتوجهی اجتماعی- سیاسی گسترده به نهاد مهمی مانند آموزشوپرورش وابسته است. شوربختانه اقتصاد نفتی در صد سال گذشته توسعه همهسویه کشور را در چارچوب تنگ توسعه اقتصادی تعریف کرده است، درحالیکه تجربههای جهانی نشان میدهند که زیربناییترین توسعه، در پرورش انسانهای توسعهیافته است که گذرگاهی جز آموزش ندارد و نهادی بهجز آموزشوپرورش از پس آن برنمیآید.
2- دکتر عبدالعالی «معلمان کنکور» را به کار میبرد. گرچه این واژه در ساختار اجتماعی- آموزشی ما جا افتاده است، اما بهکارگیری «معلم» برای این گروه از افراد چندان درست نیست. معلم کسی است که حرفهاش معلمی است و به ازای کار در کلاس و تدریس درونمایههای کتابهای درسی به شکلهای گوناگون در استخدام دولت بوده و به ازای کار در مدرسه و کلاس مستقیم یا غیرمستقیم از دولت حقوق میگیرد. همچنانکه همه میدانیم، امروزه کنکور به تجارتی پرسود برای برخی افراد یا مؤسسهها تبدیل شده است. بسیاری از کسانی که به این تجارت مشغولند و از آن سود میبرند، نهتنها معلم رسمی نیستند، بلکه در بسیاری از موارد معلم و مدرسه و کتابهای درسی و ساختار آموزشی را قبول ندارند و به دلیل ناکارآمدی موردنظرشان، آنها را تحقیر میکنند! نگارنده در بیش از دو دهه معلمیاش شاهد بوده که برخی از پزشکان، مهندسان و حرفههای دیگر به دلیل سودآوری تدریس خصوصی و تجارت کنکور، تماموقت یا پارهوقت به این کار میپردازند و از آن سودها میبرند! این تجارت آموزشی یا کنکوری مانند هر تجارت دیگری بیش از هر چیز نیازمند بازاریابی یا به قول معروف «مخزنی» دانشآموزان و پدر و
مادرهاست. بسیاری از معلمان رسمی افزونبر دلایل آموزشی- یعنی درستندانستن فرایند کنکور و تدریس در چارچوبهایی که هدفشان بالابردن مهارتهای کنکوری دانشآموزان است و ... - شأن خویش را برتر از این میدانند که با دانشآموزان وارد این تجارت شوند؛ گرچه شماری از معلمان رسمی نیز بهناچار و به دلیل دستمزدهای پایین و با دلچرکینی به این کار مشغولند! اما بیگمان گروه گستردهای از معلمان رسمی به دنبال آموزشهایی هستند که سندهای بالادستی در نهاد آموزش آنها را تأیید و پیگیری میکنند، ازاینرو همچنانکه دامن آموزش، بهعنوان یکی از اخلاقیترین کنشهای انسانی، نباید با پولیسازی و تجاریسازی آلوده شود، دامن بسیاری از معلمان نیز باید از تجارت کنکور و سودهای نامشروع آن پاک بماند و البته پاک مانده است.