|

21 سال بعد از شهادت

روايت شاهد عيني از روز ترور لاجوردي

مهرشاد ايماني: اسدالله لاجوردي در یکم ‌شهريور سال 1377 در بازار تهران توسط دو نيروي سازمان منافقين به نام‌هاي علی‌اصغر غضنفرنژادجلودار و علی‌اکبر اکبری‌ده‌بالایی ترور شد. ترور او يكي از سلسله‌‌ترورهاي اين سازمان به حساب مي‌آيد كه ابعاد آن نه‌فقط از حيث حذف يك شخصيت مهم سياسي، بلكه از جهت ايجاد رعب و وحشت اجتماعي و ادامه علني‌بودن جنايت‌هاي منافقين بسيار حائز اهميت بود، زيرا ترور لاجوردي در يك محل معنادار؛ يعني بازار تهران كه يكي از شلوغ‌ترين مكان‌هاي پايتخت است، انجام شد. يك بازاري قديمي كه حجره‌اش در دالان كناري حجره لاجوردي قرار داشت روايت خود را از روز ترور به «شرق» اين‌گونه مي‌گويد: «مرحوم لاجوردي هر روز با دوچرخه و بدون هيچ محافظي سر كار مي‌آمد. ظاهرش با مردم عادي تفاوتي نداشت و اگر كسي او را نمي‌شناخت نمي‌توانست تشخيص دهد كه يك مقام مسئوليت‌دار در جمهوري اسلامي به بازار تردد مي‌كند. لاجوردي مانند تمام حجره‌داران بازار كار مي‌كرد و از ابتداي صبح تا نزديكي ساعت پنج در حجره‌اش مي‌ماند. او در صنف پارچه فعاليت مي‌كرد و من در آن زمان در دالان كناري حجره او مغازه كيف و كمربندفروشي داشتم. به ياد دارم كه پنجشنبه‌روزي، سروصدا از دالان بغل آمد و عده‌اي فرياد مي‌زدند لاجوردي را زدند. من به همراه همسايه‌ها به سمت مغازه او شتافتيم كه ديديم لاجوردي آغشته به خون است. تروريست‌ها طوري او را مورد اصابت قرار داده بودند كه چشمش كاملا برگشته بود و جمجمه‌اش شكافته شده بود. همه شوكه شده بودند و نمي‌دانستند سريع‌ترين راهي كه براي نجاتش بايد در نظر گرفت چيست، زيرا دالان‌هاي بازار به‌شدت تنگ است و تردد آمبولانس در بازار سخت و زمان‌بر است. با چنين افكاري به‌سرعت يك گاري پيدا كرديم و بدن نيمه‌جان لاجوردي را بر گاري انداختيم. من گاري را با تمام قدرت هل مي‌دادم تا به‌سرعت لاجوردي را به سر مسجد امام برسانم تا اورژانس بتواند او را به بيمارستان منتقل كند. در آن چنددقيقه استرس عجيبي داشتم، زيرا به اين فكر مي‌كردم كه ممكن است ديگر نيروهاي تروريست به سمت ما تيراندازي كنند. به‌هرحال مرحوم لاجوردي را با چنين وضعيتي به حياط مسجد امام رسانديم و الباقي ماجرا را هم كه مي‌دانيد كه متأسفانه او جان باخت».
لاجوردي بعد از انقلاب
اسدالله لاجوردي در کنار مهدی عراقی و اسلامی از مسئولان انتظامات کمیته استقبال از امام بودند. او در جریان رسیدگی به پرونده گروه فرقان از ۲۰ شهریور سال ۱۳۵۹ با نظر آیت‌الله بهشتی مسئوليت دادستاني انقلاب تهران را برعهده گرفت، اما اين مسئوليت تا سال 63 بيشتر دوام نيافت و در دي‌ماه اين سال توسط شورای‌عالی قضائي از تمامی مناصب برکنار شد. لاجوردي در سال ۱۳۶۸ دوباره به مدیریت زندان‌ها برگشت و ریاست سازمان زندان‌ها را تا اسفند ۱۳۷۶ برعهده داشت که در این زمان رئیس دفتر رئیس وقت قوه قضائيه از او خواست که استعفا دهد».
روايتي درباره علت بركناري
مجید انصاری چندسال پيش درباره علت بركناري او گفت كه «پس از اینکه شورای‌عالی قضائي تهیه گزارش از وضعیت زندان‌ها را به وی سپرد، پس از گفت‌وگوی مستقیم با صد زندانی سیاسی از زندان‌های مختلف، به امام، رئیس‌جمهور و رئیس مجلس گزارشی می‌دهد که از بروز تخلفاتی در برخورد با زندانیان حکایت دارد و همین گزارش موجبات برکناری لاجوردی را فراهم می‌کند. من در آن زمان برای ایجاد گشایش در امر زندانیان و پرسنل زندان درخواستی از حضرت امام کردم که نیازمند امکانات بسیار وسیع و باارزشی بود. همین‌ که من خدمت امام این درخواست را مطرح کردم، بدون معطلی حضرت امام به مسئول بنیاد آن زمان و نیز نخست‌وزیر دستور دادند که امکانات در اختیار ما قرار گیرد.
حضرت امام بارها تأکید می‌کردند که برخورد با زندانیان صد‌درصد باید منطبق با قانون باشد و اگر کسی جنایت کرده و حتی انسان کشته و قرار است قصاص شود، کسی حق ندارد برای اینکه این فرد محکوم به اعدام است یک سیلی اضافی به او بزند. ایشان بحث کرامت انسانی و حقوق افراد را مورد تأکید قرار می‌دادند. امام می‌فرمودند با متخلف برخورد قاطع شود، اما در چارچوب قانون». انصاري درباره واکنش لاجوردی به این ماجرا ادامه داد: «مرحوم لاجوردی خدمت حضرت امام رفته بودند و در آنجا از جنایت‌های منافقین صحبت کردند و گزارش مفصلی خدمت امام دادند، امام فرمودند كه آقای لاجوردی اگر جمهوری اسلامی به‌ دست اینها (منافقین) ساقط شود بهتر از آبروی اسلام است که با این کار‌ها (خودسری‌های داخل زندان) برود. شما بروید مسئولیت را تحویل دهید. چون آقای لاجوردی مسئولیت را تحویل نمی‌دادند».در پاسخ به مجيد انصاری اما فرزند اسدالله لاجوردی گفته بود كه برکناری لاجوردی نتیجه فعالیت باند مهدی هاشمی (برادر داماد آيت‌الله منتظري) بوده و موجب ناخرسندی امام شده است. سیداحسان لاجوردی در جوابیه‌ای خطاب به مجید انصاری گفته بود: «مصاحبه‌ای از شما منتشر شد که بر مبنای شنیده‌هایتان سخنانی را در رابطه با پدر شهیدم به امام نسبت داده بودید.
آقای انصاری شما خوب می‌دانید سخن باید بر سندی استوار باشد و اگر چنین نباشد، شما نیز از اتهام‌های ادعایی در امان نخواهيد بود. آقای هاشمی‌رفسنجانی در کتاب خاطراتشان (۱۷ بهمن ۶۳) به بی‌اطلاعی و ناخرسندی امام رحمه‌الله علیه از برکناری آن شهید از دادستانی انقلاب اشاره می‌کنند. دوستان پدرم نیز ریشه این برکناری را در بیت آیت‌الله منتظری (باند مهدی هاشمی) دانسته و از گله‌مندی امام رحمه‌الله علیه از این برکناری سخن می‌‌گویند و از این‌گونه نقل‌قول‌ها بسیار است».لاجوردي در سال ۱۳۶۸ دوباره به مدیریت زندان‌ها برگشت و پس از قبول ریاست زندان اوین، ریاست سازمان زندان‌ها را تا اسفند ۱۳۷۶ بر عهده گرفت اما در این زمان بار دیگر از سمت خود استعفا داد و به کار در بازار مشغول شد.
روايتي درباره علت ترور
زهره‌السادات لاجوردي درباره علت ترور پدرش باور دارد كه ترور به خاطر جزوه‌اي است كه لاجوردي از انفجار دفتر نخست‌وزيري در دست داشت. او در اين باره گفته است:‌ «این مسئله سال‌ها قبل سری بود اما در سال ۸۸ یک مجله آن را کار کرد بدین‌صورت که این جزوه که حدود ۵۰ صفحه بود آنجا منتشر شد».علی‌اکبر ناطق‌نوری، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفت‌وگو با خبرگزاری مهر درباره جزوه محرمانه لاجوردی گفته بود: «بعد از این ماجرا [انفجار دفتر نخست‌وزیری] لاجوردی یک‌جزوه‌ای برای من آورد که [در آن] ماجرای پرونده نخست‌وزیری را به صورت ریز بررسی کرده و قائل بود که بسیاری در این ماجرا مؤثر بودند و در فراری‌دادن کشمیری یا اینکه تسامح ورزیدند و بی‌دقتی و بی‌توجهی کردند یا اینکه اصلا عامل حادثه بودند».
به اعتقاد ناطق‌نوری «او [در ماجرای حادثه ۸ شهریور] یک ‌تشخیصی داشت و برداشتش این بود. به هر شکل، تشخیص آقای لاجوردی این بود و حتما دلیلی هم داشته است چون ایشان آدم خداترسی بود و حتما برای خودش حجت داشته است؛ لازم هم نیست بقیه این حجت را بپذیرند». به اعتقاد ناطق‌نوری گزارش‌های خلاف برخی سیاسیون درباره لاجوردی عمدتا خطی و سیاسی بود اما در عین حال تأثیری هم در امام نمی‌گذاشت: «عده‌ای نزد امام می‌رفتند و علیه او [لاجوردی] مطالبی مطرح می‌کردند امام هم یک‌تذکری به لاجوردی می‌داد که دقت کنید فلان باشد و آن‌طور نباشد اما در عین حال وقتی آقای لاجوردی برای ایشان توضیح می‌داد امام می‌‌پذیرفت، امام آدمی نبود که با کسی تعارف داشته باشد، اگر لاجوردی را قبول نداشت او را عزل می‌کرد، امام آدم باهوشی بود». ناطق‌نوری در همین رابطه می‌گوید: «ایشان آن زمان مسئول زندان‌ها بود و قاضی یا دادستان نبود، پس بهترین فرصت بود که فشار بیاورند، می‌‌گفتند ایشان خشن است و چهره خشنی در زندان است. عمده جفایی که به شهید لاجوردی شده از همین ناحیه است».به هر روي عملكرد اسدالله لاجوردي موافقان و مخالفان متعددي دارد اما بر سر ترور او اجماع واحدي ميان تمام فعالان سياسي وجود دارد كه سازمان منافقين در راستاي جلوبردن سياست‌هاي خود در هيچ مقطعي از هيچ جنايتي كوتاه نيامدند. ترور لاجوردي نماد و نمود تفكر سيستم يك سازمان تروريستي است كه در منظومه فكري‌اش ترور جايگزين فعاليت سياسي شده است.

مهرشاد ايماني: اسدالله لاجوردي در یکم ‌شهريور سال 1377 در بازار تهران توسط دو نيروي سازمان منافقين به نام‌هاي علی‌اصغر غضنفرنژادجلودار و علی‌اکبر اکبری‌ده‌بالایی ترور شد. ترور او يكي از سلسله‌‌ترورهاي اين سازمان به حساب مي‌آيد كه ابعاد آن نه‌فقط از حيث حذف يك شخصيت مهم سياسي، بلكه از جهت ايجاد رعب و وحشت اجتماعي و ادامه علني‌بودن جنايت‌هاي منافقين بسيار حائز اهميت بود، زيرا ترور لاجوردي در يك محل معنادار؛ يعني بازار تهران كه يكي از شلوغ‌ترين مكان‌هاي پايتخت است، انجام شد. يك بازاري قديمي كه حجره‌اش در دالان كناري حجره لاجوردي قرار داشت روايت خود را از روز ترور به «شرق» اين‌گونه مي‌گويد: «مرحوم لاجوردي هر روز با دوچرخه و بدون هيچ محافظي سر كار مي‌آمد. ظاهرش با مردم عادي تفاوتي نداشت و اگر كسي او را نمي‌شناخت نمي‌توانست تشخيص دهد كه يك مقام مسئوليت‌دار در جمهوري اسلامي به بازار تردد مي‌كند. لاجوردي مانند تمام حجره‌داران بازار كار مي‌كرد و از ابتداي صبح تا نزديكي ساعت پنج در حجره‌اش مي‌ماند. او در صنف پارچه فعاليت مي‌كرد و من در آن زمان در دالان كناري حجره او مغازه كيف و كمربندفروشي داشتم. به ياد دارم كه پنجشنبه‌روزي، سروصدا از دالان بغل آمد و عده‌اي فرياد مي‌زدند لاجوردي را زدند. من به همراه همسايه‌ها به سمت مغازه او شتافتيم كه ديديم لاجوردي آغشته به خون است. تروريست‌ها طوري او را مورد اصابت قرار داده بودند كه چشمش كاملا برگشته بود و جمجمه‌اش شكافته شده بود. همه شوكه شده بودند و نمي‌دانستند سريع‌ترين راهي كه براي نجاتش بايد در نظر گرفت چيست، زيرا دالان‌هاي بازار به‌شدت تنگ است و تردد آمبولانس در بازار سخت و زمان‌بر است. با چنين افكاري به‌سرعت يك گاري پيدا كرديم و بدن نيمه‌جان لاجوردي را بر گاري انداختيم. من گاري را با تمام قدرت هل مي‌دادم تا به‌سرعت لاجوردي را به سر مسجد امام برسانم تا اورژانس بتواند او را به بيمارستان منتقل كند. در آن چنددقيقه استرس عجيبي داشتم، زيرا به اين فكر مي‌كردم كه ممكن است ديگر نيروهاي تروريست به سمت ما تيراندازي كنند. به‌هرحال مرحوم لاجوردي را با چنين وضعيتي به حياط مسجد امام رسانديم و الباقي ماجرا را هم كه مي‌دانيد كه متأسفانه او جان باخت».
لاجوردي بعد از انقلاب
اسدالله لاجوردي در کنار مهدی عراقی و اسلامی از مسئولان انتظامات کمیته استقبال از امام بودند. او در جریان رسیدگی به پرونده گروه فرقان از ۲۰ شهریور سال ۱۳۵۹ با نظر آیت‌الله بهشتی مسئوليت دادستاني انقلاب تهران را برعهده گرفت، اما اين مسئوليت تا سال 63 بيشتر دوام نيافت و در دي‌ماه اين سال توسط شورای‌عالی قضائي از تمامی مناصب برکنار شد. لاجوردي در سال ۱۳۶۸ دوباره به مدیریت زندان‌ها برگشت و ریاست سازمان زندان‌ها را تا اسفند ۱۳۷۶ برعهده داشت که در این زمان رئیس دفتر رئیس وقت قوه قضائيه از او خواست که استعفا دهد».
روايتي درباره علت بركناري
مجید انصاری چندسال پيش درباره علت بركناري او گفت كه «پس از اینکه شورای‌عالی قضائي تهیه گزارش از وضعیت زندان‌ها را به وی سپرد، پس از گفت‌وگوی مستقیم با صد زندانی سیاسی از زندان‌های مختلف، به امام، رئیس‌جمهور و رئیس مجلس گزارشی می‌دهد که از بروز تخلفاتی در برخورد با زندانیان حکایت دارد و همین گزارش موجبات برکناری لاجوردی را فراهم می‌کند. من در آن زمان برای ایجاد گشایش در امر زندانیان و پرسنل زندان درخواستی از حضرت امام کردم که نیازمند امکانات بسیار وسیع و باارزشی بود. همین‌ که من خدمت امام این درخواست را مطرح کردم، بدون معطلی حضرت امام به مسئول بنیاد آن زمان و نیز نخست‌وزیر دستور دادند که امکانات در اختیار ما قرار گیرد.
حضرت امام بارها تأکید می‌کردند که برخورد با زندانیان صد‌درصد باید منطبق با قانون باشد و اگر کسی جنایت کرده و حتی انسان کشته و قرار است قصاص شود، کسی حق ندارد برای اینکه این فرد محکوم به اعدام است یک سیلی اضافی به او بزند. ایشان بحث کرامت انسانی و حقوق افراد را مورد تأکید قرار می‌دادند. امام می‌فرمودند با متخلف برخورد قاطع شود، اما در چارچوب قانون». انصاري درباره واکنش لاجوردی به این ماجرا ادامه داد: «مرحوم لاجوردی خدمت حضرت امام رفته بودند و در آنجا از جنایت‌های منافقین صحبت کردند و گزارش مفصلی خدمت امام دادند، امام فرمودند كه آقای لاجوردی اگر جمهوری اسلامی به‌ دست اینها (منافقین) ساقط شود بهتر از آبروی اسلام است که با این کار‌ها (خودسری‌های داخل زندان) برود. شما بروید مسئولیت را تحویل دهید. چون آقای لاجوردی مسئولیت را تحویل نمی‌دادند».در پاسخ به مجيد انصاری اما فرزند اسدالله لاجوردی گفته بود كه برکناری لاجوردی نتیجه فعالیت باند مهدی هاشمی (برادر داماد آيت‌الله منتظري) بوده و موجب ناخرسندی امام شده است. سیداحسان لاجوردی در جوابیه‌ای خطاب به مجید انصاری گفته بود: «مصاحبه‌ای از شما منتشر شد که بر مبنای شنیده‌هایتان سخنانی را در رابطه با پدر شهیدم به امام نسبت داده بودید.
آقای انصاری شما خوب می‌دانید سخن باید بر سندی استوار باشد و اگر چنین نباشد، شما نیز از اتهام‌های ادعایی در امان نخواهيد بود. آقای هاشمی‌رفسنجانی در کتاب خاطراتشان (۱۷ بهمن ۶۳) به بی‌اطلاعی و ناخرسندی امام رحمه‌الله علیه از برکناری آن شهید از دادستانی انقلاب اشاره می‌کنند. دوستان پدرم نیز ریشه این برکناری را در بیت آیت‌الله منتظری (باند مهدی هاشمی) دانسته و از گله‌مندی امام رحمه‌الله علیه از این برکناری سخن می‌‌گویند و از این‌گونه نقل‌قول‌ها بسیار است».لاجوردي در سال ۱۳۶۸ دوباره به مدیریت زندان‌ها برگشت و پس از قبول ریاست زندان اوین، ریاست سازمان زندان‌ها را تا اسفند ۱۳۷۶ بر عهده گرفت اما در این زمان بار دیگر از سمت خود استعفا داد و به کار در بازار مشغول شد.
روايتي درباره علت ترور
زهره‌السادات لاجوردي درباره علت ترور پدرش باور دارد كه ترور به خاطر جزوه‌اي است كه لاجوردي از انفجار دفتر نخست‌وزيري در دست داشت. او در اين باره گفته است:‌ «این مسئله سال‌ها قبل سری بود اما در سال ۸۸ یک مجله آن را کار کرد بدین‌صورت که این جزوه که حدود ۵۰ صفحه بود آنجا منتشر شد».علی‌اکبر ناطق‌نوری، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفت‌وگو با خبرگزاری مهر درباره جزوه محرمانه لاجوردی گفته بود: «بعد از این ماجرا [انفجار دفتر نخست‌وزیری] لاجوردی یک‌جزوه‌ای برای من آورد که [در آن] ماجرای پرونده نخست‌وزیری را به صورت ریز بررسی کرده و قائل بود که بسیاری در این ماجرا مؤثر بودند و در فراری‌دادن کشمیری یا اینکه تسامح ورزیدند و بی‌دقتی و بی‌توجهی کردند یا اینکه اصلا عامل حادثه بودند».
به اعتقاد ناطق‌نوری «او [در ماجرای حادثه ۸ شهریور] یک ‌تشخیصی داشت و برداشتش این بود. به هر شکل، تشخیص آقای لاجوردی این بود و حتما دلیلی هم داشته است چون ایشان آدم خداترسی بود و حتما برای خودش حجت داشته است؛ لازم هم نیست بقیه این حجت را بپذیرند». به اعتقاد ناطق‌نوری گزارش‌های خلاف برخی سیاسیون درباره لاجوردی عمدتا خطی و سیاسی بود اما در عین حال تأثیری هم در امام نمی‌گذاشت: «عده‌ای نزد امام می‌رفتند و علیه او [لاجوردی] مطالبی مطرح می‌کردند امام هم یک‌تذکری به لاجوردی می‌داد که دقت کنید فلان باشد و آن‌طور نباشد اما در عین حال وقتی آقای لاجوردی برای ایشان توضیح می‌داد امام می‌‌پذیرفت، امام آدمی نبود که با کسی تعارف داشته باشد، اگر لاجوردی را قبول نداشت او را عزل می‌کرد، امام آدم باهوشی بود». ناطق‌نوری در همین رابطه می‌گوید: «ایشان آن زمان مسئول زندان‌ها بود و قاضی یا دادستان نبود، پس بهترین فرصت بود که فشار بیاورند، می‌‌گفتند ایشان خشن است و چهره خشنی در زندان است. عمده جفایی که به شهید لاجوردی شده از همین ناحیه است».به هر روي عملكرد اسدالله لاجوردي موافقان و مخالفان متعددي دارد اما بر سر ترور او اجماع واحدي ميان تمام فعالان سياسي وجود دارد كه سازمان منافقين در راستاي جلوبردن سياست‌هاي خود در هيچ مقطعي از هيچ جنايتي كوتاه نيامدند. ترور لاجوردي نماد و نمود تفكر سيستم يك سازمان تروريستي است كه در منظومه فكري‌اش ترور جايگزين فعاليت سياسي شده است.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها