|

پوزیسیون‌های فرصت‌طلب

احمد غلامی . سردبیر

تلاش برای ناکارآمد جلوه‌دادن جناح‌های سیاسی کشور و دولت از سوی منتقدان داخلی و خارجی چندان دور از انتظار نیست و شاید بهتر هم باشد که آنان بیش از تکریم و ستایش، به نقادی بپردازند. حتی گاه تخریب‌های اپوزیسیون خارج از کشور اثرات مطلوبی هم دارد. آنان با رصد موشکافانه زندگی سیاسی و خصوصی چهره‌های سیاسی از‌جمله دولتمردان، نمایندگان و جناح‌های سیاسی، ناخواسته به تقویت دموکراسی و سالم‌سازی فضای سیاسی ایران کمک می‌کنند. اپوزیسیون تلاش می‌کند دولت و جناح سیاسی داخلی را بی‌اعتبار جلوه دهد و آنان را از مشروعیت بیندازد. این استراتژی یکی از مؤثرترین روش‌ها در انقلاب اکتبر 1917 بود که لنین به آن باور داشت. توصیه او به حامیانش این بود که باید دست به افشای گسترده ناکارآمدی و فساد حکومت تزار و وابستگان آن زد. استراتژی‌ای که بعدها خاصه در دوره استالین از آن برای سرکوب آزادی‌خواهان، منتقدان و مخالفان دولت استفاده شد. این روش هنوز هم یکی از مؤثرترین روش‌ها برای بی‌اعتبارسازی سیاست‌های یک دولت و جناح‌های سیاسی وابسته به آن و «مشروعیت‌زدایی» از آنان است. یکی از کارکردهای حوادث دی‌ماه 96، بیش از هر چیز تحقق و تجسد‌بخشیدن به این دو استعاره در کف خیابان بود؛ «اصلاح‌طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» گرچه یکی از شعارهای فرعی حوادث دی‌ماه 96 بود، اما نقطه عطف آن نیز به شمار می‌رفت. این شعار به‌درستی نشانگر وضعیت جناح‌های سیاسی از توان تهی‌شده کشور است. بی‌تردید در حوادثی این‌چنینی، دولت و چهره‌ها و جناح‌های سیاسی آن به شکلی اغراق‌آمیز تخریب می‌شوند. شاید اغراق یکی از نیروهای محرکه این حوادث باشد که به مردم توان می‌دهد با جسارت بیشتری به سوی مطالبات روشن و مبهم خود گام بردارند. مطالبات روشن صراحت دارند و کسی درصدد تأویل و تحریف آنها برنمی‌خیزد، اما این مطالبات مبهم است که قابلیت سوء‌برداشت و سوءاستفاده را دارند. دست بر قضا این‌بار برعکس یکی از روشن‌ترین مطالباتی که در قالب شعار «اصلاح‌طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» مطرح شده بود، مورد سوءاستفاده قرار گرفته است و اپوزیسیون خارج با پوزیسیون داخلی هم‌زمان از آن استقبال کرده‌اند. این دو طیف همواره در جاهایی خواسته و ناخواسته به یکدیگر گره می‌خورند و اغلب این پوزیسیون داخلی است که از استعاره‌های به‌وجودآمده توسط اپوزیسیون خارج از کشور به نفع خود استفاده می‌کند و با مصادره به مطلوب ناخواسته اپوزیسیون خارج را «خرفت» جلوه می‌دهد. استعاره اصلاح‌طلب، اصولگرا یکی از همین استعاره‌هاست. مدت‌هاست اپوزیسیون این استعاره را رها کرده است، اما پوزیسیون داخلی همچنان به آن چسبیده و رهایش نمی‌کند. بسیاری از چهره‌های سیاسی پوزیسیون این‌گونه القا می‌کنند که این استعاره، استعاره‌ درستی است و باید آن را جدی گرفت، اما واقعا چرا؟ شاید خیلی‌ها از‌جمله خود اپوزیسیون و چهره‌های سیاسی مستقل از برخورد تئوریسین‌های پوزیسیون غافلگیر شده‌اند و حتی گمان کرده‌اند شاید این شعار ساخته و پرداخته دست آنان است. از سوی دیگر، هرچه به زمان انتخابات نزدیک می‌شویم، گره این معما بیشتر باز می‌شود که پوزیسیون دنبال ایجاد یک جریان سوم سیاسی نیست؛ نه نیت آن را دارد و نه توانش را. پس ماجرا چیست؟ شاید این تلاشی است برای حذف جناح‌های سیاسی و دستیابی به وضعیت بی‌حزبی؛ آن‌هم در شرایطی که هیچ حزب واقعی‌ای در کشور وجود ندارد.

آنچه بیش از هر چیز این ظن را قوی می‌کند، تئوریسین‌هایی هستند که بیش از آنکه فعال سیاسی باشند، افرادی غیرحزبی‌اند که سودای دولت و ملت بی‌حزب را در سر می‌پرورانند و در پی بسترسازی برای جامعه‌ای تک‌حزبی‌اند؛ جامعه‌ای مترادف با بی‌حزبی. آنان برای رسیدن به این مقصود، راه دشواری پیش‌رو ندارند؛ آن‌هم در کشوری که احزاب عمری طولانی نداشته‌اند و تجربه تاریخی بدی از آنان به یادگار مانده است؛ تجربه احزابی مانند توده، جبهه ملی، ‌چریک‌های فدایی خلق و ده‌ها حزب کوچک منشعب از این احزاب. این تجربه تاریخی دستاویزی است برای یکسان‌سازی جامعه‌ای که بعد از چهار دهه هنوز حزب مستقلی ندارد و صرفا دو جناح سیاسی اصولگرا و اصلاح‌طلب دارد؛ جناح‌هایی که در میان همه انتقادهایی که به آنان وارد است، تنها پاساژ تنفس میان جامعه و قدرت است. تئوریسین‌های پوزیسیون با تخریب این جناح‌ها بعید است سودای انتخاباتی فراگیر را در سر داشته باشند؛ آن‌هم انتخاباتی با احزابی که به دست همین تئوریسین‌ها از میدان به در شده‌اند. تنها گزینه باقی‌مانده این است که بگوییم پوزیسیون‌های داخلی نعل وارونه می‌زنند و با هم‌صدایی اپوزیسیون برآنند تا برای رسیدن به مقصودی که چهار دهه آن را بی‌وقفه دنبال می‌کنند، جامه عمل بپوشانند و جناح‌های سیاسی را از میدان به در کنند؛ جناح‌هایی که سایه‌ای از احزاب‌اند و برای آنها دردسرآفرین‌ و شریک در منفعت‌های سیاسی و اقتصادی‌. اما سؤال اساسی‌تر اینجاست؛ آیا در حوادث دی‌ماه 96 مطالبات مردم صرفا منحصر به این شعار «اصلاح‌طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» بوده است؟

تلاش برای ناکارآمد جلوه‌دادن جناح‌های سیاسی کشور و دولت از سوی منتقدان داخلی و خارجی چندان دور از انتظار نیست و شاید بهتر هم باشد که آنان بیش از تکریم و ستایش، به نقادی بپردازند. حتی گاه تخریب‌های اپوزیسیون خارج از کشور اثرات مطلوبی هم دارد. آنان با رصد موشکافانه زندگی سیاسی و خصوصی چهره‌های سیاسی از‌جمله دولتمردان، نمایندگان و جناح‌های سیاسی، ناخواسته به تقویت دموکراسی و سالم‌سازی فضای سیاسی ایران کمک می‌کنند. اپوزیسیون تلاش می‌کند دولت و جناح سیاسی داخلی را بی‌اعتبار جلوه دهد و آنان را از مشروعیت بیندازد. این استراتژی یکی از مؤثرترین روش‌ها در انقلاب اکتبر 1917 بود که لنین به آن باور داشت. توصیه او به حامیانش این بود که باید دست به افشای گسترده ناکارآمدی و فساد حکومت تزار و وابستگان آن زد. استراتژی‌ای که بعدها خاصه در دوره استالین از آن برای سرکوب آزادی‌خواهان، منتقدان و مخالفان دولت استفاده شد. این روش هنوز هم یکی از مؤثرترین روش‌ها برای بی‌اعتبارسازی سیاست‌های یک دولت و جناح‌های سیاسی وابسته به آن و «مشروعیت‌زدایی» از آنان است. یکی از کارکردهای حوادث دی‌ماه 96، بیش از هر چیز تحقق و تجسد‌بخشیدن به این دو استعاره در کف خیابان بود؛ «اصلاح‌طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» گرچه یکی از شعارهای فرعی حوادث دی‌ماه 96 بود، اما نقطه عطف آن نیز به شمار می‌رفت. این شعار به‌درستی نشانگر وضعیت جناح‌های سیاسی از توان تهی‌شده کشور است. بی‌تردید در حوادثی این‌چنینی، دولت و چهره‌ها و جناح‌های سیاسی آن به شکلی اغراق‌آمیز تخریب می‌شوند. شاید اغراق یکی از نیروهای محرکه این حوادث باشد که به مردم توان می‌دهد با جسارت بیشتری به سوی مطالبات روشن و مبهم خود گام بردارند. مطالبات روشن صراحت دارند و کسی درصدد تأویل و تحریف آنها برنمی‌خیزد، اما این مطالبات مبهم است که قابلیت سوء‌برداشت و سوءاستفاده را دارند. دست بر قضا این‌بار برعکس یکی از روشن‌ترین مطالباتی که در قالب شعار «اصلاح‌طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» مطرح شده بود، مورد سوءاستفاده قرار گرفته است و اپوزیسیون خارج با پوزیسیون داخلی هم‌زمان از آن استقبال کرده‌اند. این دو طیف همواره در جاهایی خواسته و ناخواسته به یکدیگر گره می‌خورند و اغلب این پوزیسیون داخلی است که از استعاره‌های به‌وجودآمده توسط اپوزیسیون خارج از کشور به نفع خود استفاده می‌کند و با مصادره به مطلوب ناخواسته اپوزیسیون خارج را «خرفت» جلوه می‌دهد. استعاره اصلاح‌طلب، اصولگرا یکی از همین استعاره‌هاست. مدت‌هاست اپوزیسیون این استعاره را رها کرده است، اما پوزیسیون داخلی همچنان به آن چسبیده و رهایش نمی‌کند. بسیاری از چهره‌های سیاسی پوزیسیون این‌گونه القا می‌کنند که این استعاره، استعاره‌ درستی است و باید آن را جدی گرفت، اما واقعا چرا؟ شاید خیلی‌ها از‌جمله خود اپوزیسیون و چهره‌های سیاسی مستقل از برخورد تئوریسین‌های پوزیسیون غافلگیر شده‌اند و حتی گمان کرده‌اند شاید این شعار ساخته و پرداخته دست آنان است. از سوی دیگر، هرچه به زمان انتخابات نزدیک می‌شویم، گره این معما بیشتر باز می‌شود که پوزیسیون دنبال ایجاد یک جریان سوم سیاسی نیست؛ نه نیت آن را دارد و نه توانش را. پس ماجرا چیست؟ شاید این تلاشی است برای حذف جناح‌های سیاسی و دستیابی به وضعیت بی‌حزبی؛ آن‌هم در شرایطی که هیچ حزب واقعی‌ای در کشور وجود ندارد.

آنچه بیش از هر چیز این ظن را قوی می‌کند، تئوریسین‌هایی هستند که بیش از آنکه فعال سیاسی باشند، افرادی غیرحزبی‌اند که سودای دولت و ملت بی‌حزب را در سر می‌پرورانند و در پی بسترسازی برای جامعه‌ای تک‌حزبی‌اند؛ جامعه‌ای مترادف با بی‌حزبی. آنان برای رسیدن به این مقصود، راه دشواری پیش‌رو ندارند؛ آن‌هم در کشوری که احزاب عمری طولانی نداشته‌اند و تجربه تاریخی بدی از آنان به یادگار مانده است؛ تجربه احزابی مانند توده، جبهه ملی، ‌چریک‌های فدایی خلق و ده‌ها حزب کوچک منشعب از این احزاب. این تجربه تاریخی دستاویزی است برای یکسان‌سازی جامعه‌ای که بعد از چهار دهه هنوز حزب مستقلی ندارد و صرفا دو جناح سیاسی اصولگرا و اصلاح‌طلب دارد؛ جناح‌هایی که در میان همه انتقادهایی که به آنان وارد است، تنها پاساژ تنفس میان جامعه و قدرت است. تئوریسین‌های پوزیسیون با تخریب این جناح‌ها بعید است سودای انتخاباتی فراگیر را در سر داشته باشند؛ آن‌هم انتخاباتی با احزابی که به دست همین تئوریسین‌ها از میدان به در شده‌اند. تنها گزینه باقی‌مانده این است که بگوییم پوزیسیون‌های داخلی نعل وارونه می‌زنند و با هم‌صدایی اپوزیسیون برآنند تا برای رسیدن به مقصودی که چهار دهه آن را بی‌وقفه دنبال می‌کنند، جامه عمل بپوشانند و جناح‌های سیاسی را از میدان به در کنند؛ جناح‌هایی که سایه‌ای از احزاب‌اند و برای آنها دردسرآفرین‌ و شریک در منفعت‌های سیاسی و اقتصادی‌. اما سؤال اساسی‌تر اینجاست؛ آیا در حوادث دی‌ماه 96 مطالبات مردم صرفا منحصر به این شعار «اصلاح‌طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» بوده است؟

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها