|

عجب معرکه‌اي است

احمد طالبي‌نژاد

به قول آن مثل قديمي «آفتابه‌لگن هفت دست، شام و ناهار هيچي». صنعت سينماي ايران که سال‌هاست از خودکفايي دور شده و با چوب‌هايي که دولت زير بغلش گذاشته تاتي تاتي مي‌کند، حالا هزاران صاحب پيدا کرده.که همگي دستشان در جيب دولت و نهاد‌هاست و جالب اينکه سر هر چيزي هم دعوا دارند و به جان هم مي‌افتند و يکديگر را به انواع تهمت‌ها متهم مي‌کنند و جالب‌تر اينکه دائم دستشان هم رو مي‌شود؛ اما از رو نمي‌روند. بابا به قول اصفهاني‌ها «صنار جيگرک سفره قلمکار نيمي‌خواد»؛ سر تا پاي اين صنعت در مقابل رقم‌هاي اختلاس ريز و درشتي که برملا شده، مگر چه قدر هست که اين همه مدعي دارد؟ واپسين دعواي آقايان، بر سر حضور در اسکار است. اينکه چه فيلمي نماينده سينماي ايران در اين مراسم باشکوه و تا بيخ و بن سياسي، تجاري و غيرفرهنگي باشد. ظاهرا موفقيت پي‌درپي اصغر فرهادي، بقيه هم‌نسلانش را هم به وسوسه کشانده و براي از راه به‌درکردن رقيب دست به هر کاري مي‌زنند. ولي فراموش کرده‌اند که در كنار ارزش‌هاي کتمان‌نشدني آثار فرهادي و حرف‌هاي جهان‌شمولش يک طرف، نقش پخش‌کننده‌هاي قدرتمندي همچون سوني‌پيکچر را هم نبايد از نظر دور داشت. در بازي اسکار برنده کسي است که قدرت لابيگري داشته باشد. اين لابيگري با آنچه آقاي شمقدري گفت توفير دارد. او به طعنه يا به جد گفته بود «لابي کرديم جدايي نادر از سيمين اسکار گرفت» و البته کسي نپرسيد چرا شما که اين‌قدر دست به لابيگري‌تان خوب است فيلم يکي از دوستان را برنده نفرموديد؟ به هر حال گويا در جلسه رأي‌گيري امسال به نقل از راويان اخبار و طوطيان شکرشکن شيرين‌گفتار، چنين حکايت شده که تهيه‌کننده فيلم متري شيش‌ونيم که به يکي از جناح‌هاي سياسي گرايش دارد، با تهيه‌کنندگان قصر شيرين که عبارت باشند از سيدرضا ميرکريمي و بنياد سينمايي فارابي، يارکشي کرده و هم‌وزن شده‌اند. اما چون بر حسب اتفاق تعداد داوران جفت بوده‌اند، نتوانسته‌اند رقيب را در دور اول از ميدان خارج کنند؛ لاجرم پاي فيلم بعدي از ميان کانديدا‌ها به ميان کشيده شده يعني مستند «در جست‌وجوي فريده» که مستند جذاب و خوبي هم هست و در اين ميان به استناد ضرب‌المثل «هميشه پاي يک زن در ميان است» خانم سيمين معتمدآريا که جزء داوران بوده، با زيرکي دو رقيب اصلي را وادار کرده هر دو به اين فيلم رأي بدهند تا يکي‌شان حذف شده، رقابت بين در جست‌وجوي فريده با يکي از دو فيلم اصلي ادامه يابد که در نهايت در جست‌وجوي فريده رأي بيشتري به دست آورد. به اين ترتيب دو رقيب اصلي به رقيب سوم مي‌بازند. - نمي‌دانم چرا ياد ماجراي دوره اول انتخاب‌شدن احمدي‌نژاد افتادم.- باري! وارد سياست نشويم. براي نخستين بار يک مستند به چنين جايگاهي دست پيدا کرده و بايد برود براي رقابت در اندازه‌هاي جهاني. مبارک است ان‌شاءالله! اما حرف من با برادران عزيزي است که روزگاري قرار بوده حافظ ارزش‌هاي انقلابي باشند و حالا براي جيفه دنيوي به جان هم افتاده‌اند. آقايان نگاهي به پشت سر، سمت چپ، سمت راست و روبه‌رويتان بيندازيد! چه مي‌بينيد؟ اصلا قدرت ديدن داريد؟ حاصل اين همه جشنواره‌هاي ريز و درشت که شده است ملک طلق برخي از دوستان و آشنايان براي سينماي ايران چه بوده است؟ همين روز‌ها جشنواره نسبتا پرسابقه کودک و نوجوان اصفهان دارد برگزار مي‌شود. چند درصد مردم ايران در جريان اين رويداد که روزگاري نه چندان دور باشکوه و پرجاذبه در اصفهان برگزار مي‌شد، هستند؟ در يک دهه اخير اين جشنواره چه نقشي در کميت و کيفيت سينماي کودک و نوجوان ايران داشته و دارد؟ هنوز هم بودجه‌اي که در توليدات سالانه به فيلم‌هاي کودک و نوجواني اختصاص داده مي‌شود به جيب چند نفر به عنوان تهيه‌کننده سرازير مي‌شود. آن هم از جشنواره بين‌المللي فجر که واقعا معلوم نيست وجود و حضورش ناشي از چه ضرورتي بوده است؟ مي‌رسيم به جشنواره‌هاي موردي و استاني! مثلا جشنواره حسنات اصفهان که به همت زنده‌ياد زاون قوکاسيان طراحي شد و حالا مديريتش در کف رسول صدرعاملي است. در حالي که ايده اصلي زاون اين بود که چرخ اين جشنواره کلا به دست بچه‌هاي باکفايت اصفهان حرکت کند. هي ننشينيم اختلاسگران را محکوم کنيم که البته لايق بيش از اينها هم هستند. خودمان چه مي‌کنيم؟ در شرايطي که برخي مردم نان شب ندارند، دست مي‌کنيم در کيسه سوراخ دولت و هي جشنواره پشت جشنواره، مراسم و سمينار پشت هم؛ توليد فيلم و سريال‌هاي بي‌خاصيت. از آن سو بچه‌هاي ايران در معرض کلاه‌هاي فرهنگي وارداتي بي‌پشت و پناه مانده‌اند. حالا بايد صبر کنيم ببينيم سرنوشت «در جست‌وجوي فريده» در اسکار چه مي‌شود؟ بلکه فرجي شد. منظورم آقاي فرجي که در پشت پرده سينماي ايران پست مهمي دارد نيست‌ها!

به قول آن مثل قديمي «آفتابه‌لگن هفت دست، شام و ناهار هيچي». صنعت سينماي ايران که سال‌هاست از خودکفايي دور شده و با چوب‌هايي که دولت زير بغلش گذاشته تاتي تاتي مي‌کند، حالا هزاران صاحب پيدا کرده.که همگي دستشان در جيب دولت و نهاد‌هاست و جالب اينکه سر هر چيزي هم دعوا دارند و به جان هم مي‌افتند و يکديگر را به انواع تهمت‌ها متهم مي‌کنند و جالب‌تر اينکه دائم دستشان هم رو مي‌شود؛ اما از رو نمي‌روند. بابا به قول اصفهاني‌ها «صنار جيگرک سفره قلمکار نيمي‌خواد»؛ سر تا پاي اين صنعت در مقابل رقم‌هاي اختلاس ريز و درشتي که برملا شده، مگر چه قدر هست که اين همه مدعي دارد؟ واپسين دعواي آقايان، بر سر حضور در اسکار است. اينکه چه فيلمي نماينده سينماي ايران در اين مراسم باشکوه و تا بيخ و بن سياسي، تجاري و غيرفرهنگي باشد. ظاهرا موفقيت پي‌درپي اصغر فرهادي، بقيه هم‌نسلانش را هم به وسوسه کشانده و براي از راه به‌درکردن رقيب دست به هر کاري مي‌زنند. ولي فراموش کرده‌اند که در كنار ارزش‌هاي کتمان‌نشدني آثار فرهادي و حرف‌هاي جهان‌شمولش يک طرف، نقش پخش‌کننده‌هاي قدرتمندي همچون سوني‌پيکچر را هم نبايد از نظر دور داشت. در بازي اسکار برنده کسي است که قدرت لابيگري داشته باشد. اين لابيگري با آنچه آقاي شمقدري گفت توفير دارد. او به طعنه يا به جد گفته بود «لابي کرديم جدايي نادر از سيمين اسکار گرفت» و البته کسي نپرسيد چرا شما که اين‌قدر دست به لابيگري‌تان خوب است فيلم يکي از دوستان را برنده نفرموديد؟ به هر حال گويا در جلسه رأي‌گيري امسال به نقل از راويان اخبار و طوطيان شکرشکن شيرين‌گفتار، چنين حکايت شده که تهيه‌کننده فيلم متري شيش‌ونيم که به يکي از جناح‌هاي سياسي گرايش دارد، با تهيه‌کنندگان قصر شيرين که عبارت باشند از سيدرضا ميرکريمي و بنياد سينمايي فارابي، يارکشي کرده و هم‌وزن شده‌اند. اما چون بر حسب اتفاق تعداد داوران جفت بوده‌اند، نتوانسته‌اند رقيب را در دور اول از ميدان خارج کنند؛ لاجرم پاي فيلم بعدي از ميان کانديدا‌ها به ميان کشيده شده يعني مستند «در جست‌وجوي فريده» که مستند جذاب و خوبي هم هست و در اين ميان به استناد ضرب‌المثل «هميشه پاي يک زن در ميان است» خانم سيمين معتمدآريا که جزء داوران بوده، با زيرکي دو رقيب اصلي را وادار کرده هر دو به اين فيلم رأي بدهند تا يکي‌شان حذف شده، رقابت بين در جست‌وجوي فريده با يکي از دو فيلم اصلي ادامه يابد که در نهايت در جست‌وجوي فريده رأي بيشتري به دست آورد. به اين ترتيب دو رقيب اصلي به رقيب سوم مي‌بازند. - نمي‌دانم چرا ياد ماجراي دوره اول انتخاب‌شدن احمدي‌نژاد افتادم.- باري! وارد سياست نشويم. براي نخستين بار يک مستند به چنين جايگاهي دست پيدا کرده و بايد برود براي رقابت در اندازه‌هاي جهاني. مبارک است ان‌شاءالله! اما حرف من با برادران عزيزي است که روزگاري قرار بوده حافظ ارزش‌هاي انقلابي باشند و حالا براي جيفه دنيوي به جان هم افتاده‌اند. آقايان نگاهي به پشت سر، سمت چپ، سمت راست و روبه‌رويتان بيندازيد! چه مي‌بينيد؟ اصلا قدرت ديدن داريد؟ حاصل اين همه جشنواره‌هاي ريز و درشت که شده است ملک طلق برخي از دوستان و آشنايان براي سينماي ايران چه بوده است؟ همين روز‌ها جشنواره نسبتا پرسابقه کودک و نوجوان اصفهان دارد برگزار مي‌شود. چند درصد مردم ايران در جريان اين رويداد که روزگاري نه چندان دور باشکوه و پرجاذبه در اصفهان برگزار مي‌شد، هستند؟ در يک دهه اخير اين جشنواره چه نقشي در کميت و کيفيت سينماي کودک و نوجوان ايران داشته و دارد؟ هنوز هم بودجه‌اي که در توليدات سالانه به فيلم‌هاي کودک و نوجواني اختصاص داده مي‌شود به جيب چند نفر به عنوان تهيه‌کننده سرازير مي‌شود. آن هم از جشنواره بين‌المللي فجر که واقعا معلوم نيست وجود و حضورش ناشي از چه ضرورتي بوده است؟ مي‌رسيم به جشنواره‌هاي موردي و استاني! مثلا جشنواره حسنات اصفهان که به همت زنده‌ياد زاون قوکاسيان طراحي شد و حالا مديريتش در کف رسول صدرعاملي است. در حالي که ايده اصلي زاون اين بود که چرخ اين جشنواره کلا به دست بچه‌هاي باکفايت اصفهان حرکت کند. هي ننشينيم اختلاسگران را محکوم کنيم که البته لايق بيش از اينها هم هستند. خودمان چه مي‌کنيم؟ در شرايطي که برخي مردم نان شب ندارند، دست مي‌کنيم در کيسه سوراخ دولت و هي جشنواره پشت جشنواره، مراسم و سمينار پشت هم؛ توليد فيلم و سريال‌هاي بي‌خاصيت. از آن سو بچه‌هاي ايران در معرض کلاه‌هاي فرهنگي وارداتي بي‌پشت و پناه مانده‌اند. حالا بايد صبر کنيم ببينيم سرنوشت «در جست‌وجوي فريده» در اسکار چه مي‌شود؟ بلکه فرجي شد. منظورم آقاي فرجي که در پشت پرده سينماي ايران پست مهمي دارد نيست‌ها!

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها