|

حوراسان همان خراسان است

حسین بکایی

بعد از این‌همه سال ترکی حرف‌زدن و کلاس ترکی رفتن و کار روی لهجه و ساختار زبان ترکی و با وجود رگ‌وریشه آذری‌ام، هنوز لهجه‌ام مرا لو می‌دهد و وقتی خودم را معرفی می‌کنم و می‌گویم که ایرانی هستم، اغلب جواب می‌شنوم: «ایران؟! پدران من هم از حوراسان آمده‌اند». در زبان ترکی استانبولی حرف «خ» وجود ندارد و حرف «ح» جای آن می‌نشیند؛ مثل «حوراسان» که همان «خراسان» است. حوراسان در ترکیه به شکل‌های مختلف دیده می‌شود. هم اسم شرکت حمل‌و‌نقل «حوراسان» است، هم نام خانوادگی خانم یا آقای «حوراسان»، هم رقص «حوراسان» دارند و هم شهر «حوراسان». این تکرار به من می‌گفت، برای ترکان، خراسان فقط اسم یک محل نیست. بعدها دانستم که حوراسان بخشی از هویت ترکی و در کنار آن هویت خانوادگی برخی از ترکان و محل پیدایی مذهب و باور ترکان علویان و ... و به طور کلی بخشی از هویت تاریخی و تاریخ سیاسی و فرهنگی ترکیه است. مهم‌ترین دلیلی هم که پیدا کردم، گسترش کرسی زبان فارسی در دانشگاه‌های ترکیه و توجه ترکان به تاریخ ایران زمان سلاجقه و‌... است. برایم جالب بود که می‌دیدم با گذشت بیش از 300 و 400 و حتی 600 و 800 سال از مهاجرت دسته‌های کوچک و بزرگ ترکان به آناتولی، اسم خراسان نسل‌به‌نسل چرخیده و سینه‌به‌سینه آمده است و در ذهن کسانی که نه ایران را دیده‌اند و نه آرزو و خواست دیدنش را دارند، همچنان زنده مانده است.

درباره کوچ بزرگ از خراسان به آناتولی حرف‌و‌حدیث‌های زیادی شنیده‌ام. حتی دراین‌باره کتاب‌هایی هم نوشته شده و حرف‌هایی از کُردهای مهاجر علوی و غیرعلوی از کرمانجی‌ها و زازاها هم گفته شده است؛ یعنی اینکه خراسان تنها مال ترکان نیست و طایفه‌های مختلف کُرد هم خود را خراسانی می‌دانند. البته به نظر می‌رسد که زازاها که به زبانشان شناخته شده‌اند، لک لرستان باشند تا کرد خراسان، چراکه زبان زازایی هنوز در لرستان زنده است.
شهر خراسان ترکیه یادگار سلاجقه روم است. این شهر در 250 کیلومتری مرز امروزی ایران و در کنار راه تاریخی ابریشم شهر در منطقه جغرافیایی ارزروم قرار دارد. نام باستانی حوراسان «اسکوهات» بوده است و تقریبا شش هزار سال سابقه دارد. پنج هزار سال از این سابقه طولانی را این شهر زیر فرمان آشورها و مادها و پارس‌ها و رومیان سپری کرده و در دوران حکومت سلجوقیان، وقتی ترکان مسلمان لشکر رومیان و ارمنیان و گرجیان مسیحی را از این منطقه پس می‌زنند، اسم «اسکوهات» را به خراسان «حوراسان» تغییر می‌دهند و آنجا ساکن می‌شوند. به زبان دیگر انگار خراسانشان را هم پشت زین اسبانشان با خودشان تا آناتولی می‌آورند. برای علوی‌ها خاک خراسان مقدس است؛ چه علویان دوازده‌امامی که خیلی هم خودشان را آشکار نمی‌کنند، چه علوی‌های دیگر که بیش از یک‌سوم جمعیت ترکیه را تشکیل می‌دهند. برای دوازده‌امامی‌ها مشهدالرضا مهم است و برای آن علوی‌های دیگر، مولوی و حاجی‌بکتاش. حاجی‌بکتاش، مؤسس طریقت بکتاشیه، معاصر مولوی در قرن هفتم در نیشابور زاده شده و برخلاف مولوی که فقط یکی از مردان خداست، حاجی‌بکتاش صاحب مذهب و پیر طریقتی است که در طول تاریخ میلیون‌هامیلیون مسلمان از او پیروی کرده‌اند. زادگاه حاجی‌بکتاش در نیشابور گنبد و بارگاهی دارد. همان‌طور که مزارش در کاپادوکیا یا «نوشهر» یک مجموعه بزرگ زیارتی است. حاجی‌بکتاش به نوعی امتداد باطنیان خراسان است که پس از زیارت نجف و مکه به آناتولی مهاجرت کرده و در آنجا پیروان زیادی پیدا کرده است. وقتی دنبال دلیل گسترش طریقت بکتاشیه در ترکیه گشتم؛ دیدم سپاهیان قدرتمند عثمانی همه پیرو او بودند و حتی این حاجی‌بکتاش بوده که اسم «ینی‌چری»؛ یعنی «سپاه جدید» را برای سپاهیان عثمانی انتخاب کرده است. ینی‌چری هم برای نشان‌دادن ارادتش به حاجی‌بکتاش دستمالی به پس کلاه رسمی‌اش آویزان می‌کند که نمادی از آستین خرقه مراد باشد. وقتی داشتم درباره تورهای ایران‌گردی که در ترکیه عرضه می‌شود، کنجکاوی می‌کردم، به تورهای نیشابور و خراسان رسیدم. در ذهن خطی جان گرفت که یک سرش نیشابور در ایران بود و سر دیگرش کاپادوکیا در ترکیه؛ خطی که مثل یک زنجیر ایران و ترکیه را به هم وصل کرده است. البته تعداد این زنجیرهای محکم ارتباط و اتصال و به‌هم‌بستگی کم نیست.

بعد از این‌همه سال ترکی حرف‌زدن و کلاس ترکی رفتن و کار روی لهجه و ساختار زبان ترکی و با وجود رگ‌وریشه آذری‌ام، هنوز لهجه‌ام مرا لو می‌دهد و وقتی خودم را معرفی می‌کنم و می‌گویم که ایرانی هستم، اغلب جواب می‌شنوم: «ایران؟! پدران من هم از حوراسان آمده‌اند». در زبان ترکی استانبولی حرف «خ» وجود ندارد و حرف «ح» جای آن می‌نشیند؛ مثل «حوراسان» که همان «خراسان» است. حوراسان در ترکیه به شکل‌های مختلف دیده می‌شود. هم اسم شرکت حمل‌و‌نقل «حوراسان» است، هم نام خانوادگی خانم یا آقای «حوراسان»، هم رقص «حوراسان» دارند و هم شهر «حوراسان». این تکرار به من می‌گفت، برای ترکان، خراسان فقط اسم یک محل نیست. بعدها دانستم که حوراسان بخشی از هویت ترکی و در کنار آن هویت خانوادگی برخی از ترکان و محل پیدایی مذهب و باور ترکان علویان و ... و به طور کلی بخشی از هویت تاریخی و تاریخ سیاسی و فرهنگی ترکیه است. مهم‌ترین دلیلی هم که پیدا کردم، گسترش کرسی زبان فارسی در دانشگاه‌های ترکیه و توجه ترکان به تاریخ ایران زمان سلاجقه و‌... است. برایم جالب بود که می‌دیدم با گذشت بیش از 300 و 400 و حتی 600 و 800 سال از مهاجرت دسته‌های کوچک و بزرگ ترکان به آناتولی، اسم خراسان نسل‌به‌نسل چرخیده و سینه‌به‌سینه آمده است و در ذهن کسانی که نه ایران را دیده‌اند و نه آرزو و خواست دیدنش را دارند، همچنان زنده مانده است.

درباره کوچ بزرگ از خراسان به آناتولی حرف‌و‌حدیث‌های زیادی شنیده‌ام. حتی دراین‌باره کتاب‌هایی هم نوشته شده و حرف‌هایی از کُردهای مهاجر علوی و غیرعلوی از کرمانجی‌ها و زازاها هم گفته شده است؛ یعنی اینکه خراسان تنها مال ترکان نیست و طایفه‌های مختلف کُرد هم خود را خراسانی می‌دانند. البته به نظر می‌رسد که زازاها که به زبانشان شناخته شده‌اند، لک لرستان باشند تا کرد خراسان، چراکه زبان زازایی هنوز در لرستان زنده است.
شهر خراسان ترکیه یادگار سلاجقه روم است. این شهر در 250 کیلومتری مرز امروزی ایران و در کنار راه تاریخی ابریشم شهر در منطقه جغرافیایی ارزروم قرار دارد. نام باستانی حوراسان «اسکوهات» بوده است و تقریبا شش هزار سال سابقه دارد. پنج هزار سال از این سابقه طولانی را این شهر زیر فرمان آشورها و مادها و پارس‌ها و رومیان سپری کرده و در دوران حکومت سلجوقیان، وقتی ترکان مسلمان لشکر رومیان و ارمنیان و گرجیان مسیحی را از این منطقه پس می‌زنند، اسم «اسکوهات» را به خراسان «حوراسان» تغییر می‌دهند و آنجا ساکن می‌شوند. به زبان دیگر انگار خراسانشان را هم پشت زین اسبانشان با خودشان تا آناتولی می‌آورند. برای علوی‌ها خاک خراسان مقدس است؛ چه علویان دوازده‌امامی که خیلی هم خودشان را آشکار نمی‌کنند، چه علوی‌های دیگر که بیش از یک‌سوم جمعیت ترکیه را تشکیل می‌دهند. برای دوازده‌امامی‌ها مشهدالرضا مهم است و برای آن علوی‌های دیگر، مولوی و حاجی‌بکتاش. حاجی‌بکتاش، مؤسس طریقت بکتاشیه، معاصر مولوی در قرن هفتم در نیشابور زاده شده و برخلاف مولوی که فقط یکی از مردان خداست، حاجی‌بکتاش صاحب مذهب و پیر طریقتی است که در طول تاریخ میلیون‌هامیلیون مسلمان از او پیروی کرده‌اند. زادگاه حاجی‌بکتاش در نیشابور گنبد و بارگاهی دارد. همان‌طور که مزارش در کاپادوکیا یا «نوشهر» یک مجموعه بزرگ زیارتی است. حاجی‌بکتاش به نوعی امتداد باطنیان خراسان است که پس از زیارت نجف و مکه به آناتولی مهاجرت کرده و در آنجا پیروان زیادی پیدا کرده است. وقتی دنبال دلیل گسترش طریقت بکتاشیه در ترکیه گشتم؛ دیدم سپاهیان قدرتمند عثمانی همه پیرو او بودند و حتی این حاجی‌بکتاش بوده که اسم «ینی‌چری»؛ یعنی «سپاه جدید» را برای سپاهیان عثمانی انتخاب کرده است. ینی‌چری هم برای نشان‌دادن ارادتش به حاجی‌بکتاش دستمالی به پس کلاه رسمی‌اش آویزان می‌کند که نمادی از آستین خرقه مراد باشد. وقتی داشتم درباره تورهای ایران‌گردی که در ترکیه عرضه می‌شود، کنجکاوی می‌کردم، به تورهای نیشابور و خراسان رسیدم. در ذهن خطی جان گرفت که یک سرش نیشابور در ایران بود و سر دیگرش کاپادوکیا در ترکیه؛ خطی که مثل یک زنجیر ایران و ترکیه را به هم وصل کرده است. البته تعداد این زنجیرهای محکم ارتباط و اتصال و به‌هم‌بستگی کم نیست.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها