ما و دیگری
همه ما در حال زندگیکردن در جامعهای هستیم که با عنوان جهان سوم شناخته میشویم. بحثهای متداولی این روزها مطرح است درباره نقش دولتها و حکومتها که حکایت از تضعیف اعتماد اجتماعی و حس همدلی در بین همگان دارد. فارغ از اینها اما باید به یاد داشته باشیم هر کدام وظیفهای در قبال دیگری داریم. این دیگری میتواند همسایه، همکار، همسفر،... و هر کسی باشد که در کنارش زندگی میکنیم. میتوانیم با توجه به گسترش شبکههای اجتماعی هر کدام نقشی برای گسترش آگاهی انجام دهیم. آگاهی هرچند کوچک مانند یک ضربه یا حتی حرکتی که ناشی از پرواز بال پروانه میشود.
نمونه آن میتواند هشدارهایی باشد که به دیگری میدهیم یا توجه و مراقبتی که میتوان در سطح جامعه انجام داد؛ مثلا معلمی که بداند با مطالعه پرونده هر دانشآموز میتواند درباره گذشته، سطح خانواده و شغل اولیایش و نحوه زندگیاش بداند و دیگر نیازی نیست او را در میانه کلاس نزد همکلاسیهایش دچار اضطراب کند. یا تلاشی که اکنون برای افزایش خدمات برای کمتوانان در حال شکلگیری است و نیاز به همراهی دولت و ما دارد. هرکدام از ما بارها شاهد سواره و پیاده شدن آنان از وسایل نقلیه بودهایم و میدانیم که حتی برای ایستادن کنار عابربانکها هم مشکل دارند و بارها آرزو کردهایم که زندگی و رفتوآمد آنها بهتر شود و بارها پرسیدهایم چرا برای آنها امکانات بهتری فراهم نمیشود. همه ما گاه یادمان میرود که نباید با دیدن آنها از وضعیت خود با صدای بلند شکرگزاری کنیم یا با دیدن آنها دست به دعا ببریم و آرزوی سلامتی کنیم مگر اينكه خودشان بخواهند. امنیت روانی افراد کمتوان با این رفتارها میتواند آسیبهای جدی ببیند. فراموش نکنیم. البته کمتوانان کمپینهای متعددی دارند؛ مثلا به تازگی بزرگترین طومار معلولان جهان را به نهاد «ریاستجمهوری» ارسال
کردهاند. شاید با انجام خواستههای آنان بعدتر فقط خاطره این سختیها در یادها بماند. کسانی که برای تغییر تلاش بسیار کردهاند تا مشکلات عدیده و محدودیتهای جسمی، اجتماعی و مالی را امیدوارانه کاهش دهند و نحوه زندگی دیگرانی را بهبود بخشند و خیال آسودهتری داشته باشند.
همه ما در حال زندگیکردن در جامعهای هستیم که با عنوان جهان سوم شناخته میشویم. بحثهای متداولی این روزها مطرح است درباره نقش دولتها و حکومتها که حکایت از تضعیف اعتماد اجتماعی و حس همدلی در بین همگان دارد. فارغ از اینها اما باید به یاد داشته باشیم هر کدام وظیفهای در قبال دیگری داریم. این دیگری میتواند همسایه، همکار، همسفر،... و هر کسی باشد که در کنارش زندگی میکنیم. میتوانیم با توجه به گسترش شبکههای اجتماعی هر کدام نقشی برای گسترش آگاهی انجام دهیم. آگاهی هرچند کوچک مانند یک ضربه یا حتی حرکتی که ناشی از پرواز بال پروانه میشود.
نمونه آن میتواند هشدارهایی باشد که به دیگری میدهیم یا توجه و مراقبتی که میتوان در سطح جامعه انجام داد؛ مثلا معلمی که بداند با مطالعه پرونده هر دانشآموز میتواند درباره گذشته، سطح خانواده و شغل اولیایش و نحوه زندگیاش بداند و دیگر نیازی نیست او را در میانه کلاس نزد همکلاسیهایش دچار اضطراب کند. یا تلاشی که اکنون برای افزایش خدمات برای کمتوانان در حال شکلگیری است و نیاز به همراهی دولت و ما دارد. هرکدام از ما بارها شاهد سواره و پیاده شدن آنان از وسایل نقلیه بودهایم و میدانیم که حتی برای ایستادن کنار عابربانکها هم مشکل دارند و بارها آرزو کردهایم که زندگی و رفتوآمد آنها بهتر شود و بارها پرسیدهایم چرا برای آنها امکانات بهتری فراهم نمیشود. همه ما گاه یادمان میرود که نباید با دیدن آنها از وضعیت خود با صدای بلند شکرگزاری کنیم یا با دیدن آنها دست به دعا ببریم و آرزوی سلامتی کنیم مگر اينكه خودشان بخواهند. امنیت روانی افراد کمتوان با این رفتارها میتواند آسیبهای جدی ببیند. فراموش نکنیم. البته کمتوانان کمپینهای متعددی دارند؛ مثلا به تازگی بزرگترین طومار معلولان جهان را به نهاد «ریاستجمهوری» ارسال
کردهاند. شاید با انجام خواستههای آنان بعدتر فقط خاطره این سختیها در یادها بماند. کسانی که برای تغییر تلاش بسیار کردهاند تا مشکلات عدیده و محدودیتهای جسمی، اجتماعی و مالی را امیدوارانه کاهش دهند و نحوه زندگی دیگرانی را بهبود بخشند و خیال آسودهتری داشته باشند.