اکثریتنمایی با کمک اکانتهای تقلبی
ابوالفضل حاجیزادگان، پژوهشگر اجتماعی: توییتر ایرانی روز به روز شلوغتر و متکثرتر میشود و این برای طرفداران گردش آزاد اطلاعات، خبر خوبی است. اما نکته نگرانکنندهای نیز وجود دارد. بهنظر میرسد به موازات رشد روزافزون تعداد کاربران توییتر ایرانی، استفاده از اکانتهای تقلبی نیز در بین جریانهای سیاسی مختلف، تبدیل به اقدامی عادی شده است. در دنیای بهشدت رسانهایشده امروز، دعوای سیاست، نه چندان بر سر «واقعیت»، بلکه بیشتر بر سر «بازنماییِ واقعیت» است. این را میشود در همین بگومگوهای سیاسی در توییتر ایرانی بهوضوح مشاهده کرد. ظاهرا برای مشارکتکنندگان در دعواهای سیاسیِ توییتر، چندان اهمیت ندارد که ادعاهایشان چه نسبتی با واقعیت دارد. همین که هشتگ مورد حمایت آنها «ترند» شود و ثابت کنند در جایگاه «اکثریت» قرار دارند، برایشان کافی است و خود را برنده میدانند؛ گیرم که بخش قابل توجهی از این اکثریتنماییها به لطف اکانتهای تقلبی محقق شده باشد! نتایج دادهکاویای که بهتازگی روی کلاندادههای چهار هشتگ نسبتا مشابه انجام دادهام، نشان میدهد بخش درخور توجهی از براندازها، در رقابتهای سیاسیشان بهطور سازمانیافته از
اکانتهای تقلبی استفاده میکنند. لازم به توضیح است که در اینجا منظورم از «اکانت تقلبی»، هم شامل روباتها میشود و هم دربرگیرنده اکانتهایی است که بهصورت گروهی مدیریت میشوند. با توجه به اینکه برای ترندشدن هشتگها، تعداد توییتها و ریتوییتها اهمیت زیادی دارد، اکانتهای تقلبی با ریتوییتکردن انبوه توییتهای حاوی هشتگ مورد نظرشان میتوانند نقش مهمی در ترندشدن آن هشتگها ایفا کنند.
هشتگهـــایی کــه در این دادهکـــــاوی بررســی شدهانــد عبــارتاند از: #ban_zarif
#ZarifIsAnApologist ، #Zarif_Inte_Välkommen و #ShameOnSweden . موج انتشار این هشتگها در توییتر، همزمان با سفر اخیر محمدجواد ظریف به سوئد و فرانسه، آغاز شد. ویژگی مشترک این هشتگها این است که هر چهار موردشان غیرفارسیاند و قدرتهای غربی را مخاطب اصلیشان قرار دادهاند. با توجه به اینکه شناسایی اکانتهای تقلبی، کار نسبتا دشوار و پیچیدهای است، برای انجام این کار، چند شرط بهطور توأمان بررسی شدند. این شرطها - که در واقع، ویژگیهاییاند که بهطور چشمگیری در بین اکانتهای تقلبی شایعاند - عبارتاند از اینکه اکانت موردنظر:
1. حداقل توییتهای حاوی یک هشتگ را بیش از صد بار ریتوییت کرده باشد / 2. غالبا ریتوییت کند و بهندرت توییتی منتشر کند / 3. تعداد دنبالکنندگانش (فالوئرهایش) کمتر از هزار باشد / 4. تعداد اکانتهایی که دنبال میکند (فالوئینگهایش) بیشتر از تعداد دنبالکنندگانش باشد / 5. در مشخصاتش، اطلاعات متناقض وجود داشته باشد / 6. نام کاربریاش مبهم و بیمعنی باشد / 7. آیدیاش حاوی کلمه «bot» باشد (مثل ShahanshahiBot) / 8. آیدیاش - مثل کد رهگیری - دارای حروف بیربط باشد (مثل fUDXG8t7fHhkA2X) . در این تحلیل، هر اکانتی که حداقل سه شرط از هشت شرط فوق را داشته باشد، بهعنوان اکانت تقلبی تشخیص داده شده است. در واقع، برای تقلبیدانستن یک اکانت، شرایط سختگیرانهای در نظر گرفته شده است. بنابراین پیشاپیش میتوان گفت با این تعریف عملیاتی از اکانت تقلبی، تعداد اکانتهای تقلبی - بهطور عامدانه - کمتر از فراوانی واقعی این اکانتها برآورد میشود؛ یا بهاصطلاح Underestimate میشود.
در گراف زیر، اکانتهای تقلبی با رنگ صورتی مشخص شدهاند و اندازه هر گره (اکانت)، متناسب با تعداد توییتها و ریتوییتهایش (با این هشتگها) تعیین شده است. همانطور که مشاهده میکنیم، بخش قابل توجهی از اکانتهای مشارکتکننده در انتشار چهار هشتگ مذکور، اکانتهای تقلبیاند (304 اکانت) و بیشترین تعداد توییت و ریتوییت از طریق این اکانتها انجام شده است. در واقع از مجموع 83 هزار و 230 توییت و ریتوییت مربوط به این چهار هشتگ، 39 هزار و 869 مورد به وسیله اکانتهای تقلبی انجام شده است که به بیان دیگر، 48 درصد کل توییتها و ریتوییتها را شامل میشود. بررسیهای بیشتر نشان میدهد تقریبا همه این اکانتها، یا به سلطنتطلبان یا به سازمان منافقین تعلق دارند. لازم به توضیح است که اکانتهای خاکستریرنگ، الزاما واقعی نیستند و فقط میتوان گفت شواهد کافی برای تقلبیبودنشان مشاهده نشده است.
پراکندگی اکانتهای مشارکتکننده در انتشار توییتهای حاوی هشتگهای مورد بررسی
حجم فعالیتهای بعضی از این اکانتهای تقلبی در انتشار چهار هشتگ مورد بررسی، بهطور شگفتانگیزی بالا بوده است. برای مثال، اکانت «روبات شاهنشاهی» (ShahanshahiBot)، 1429 توییت با هشتگ #ZarifIsAnApologist و 1069 توییت با هشتگ #ShameOnSweden را ریتوییت کرده است. این در حالی است که اکانت مذکور فقط 808 دنبالکننده دارد و بخش قابل توجهی از این دنبالکنندگان نیز، خودشان روباتاند! یا اکانت «دِد» (0x__dead) با 299 دنبالکننده، 1553 توییت با هشتگ #ZarifIsAnApologist و 552 توییت با هشتگ #ShameOnSweden را ریتوییت کرده است. چنین مواردی در بین اکانتهای تقلبی، فراوانیِ چشمگیری دارند؛ اما احتمالا اشاره به جزئیات بیشتر در حوصله مخاطب این متن نباشد.
نکته حائز اهمیت این است که این اکانتهای تقلبی که بارِ انتشار نزدیک به نیمی از توییتها و ریتوییتها را بر عهده داشتهاند، نقششان در انتشار این هشتگها بیش از 48 درصد است؛ چراکه با بالابردن مصنوعیِ سرعت انتشار این چهار هشتگ، بارها صفحههای پایشگر توییتر ایرانی (مثل ترندیتر و Best Farsi) را به خطا انداختهاند و بهعنوان هشتگهای پرطرفدار معرفی شدهاند. در نتیجه، با تقلب توانستهاند هشتگهای مذکور را مورد توجه بیشتری قرار داده و مشارکت بخشی از کاربران واقعی توییتر را نیز جلب کنند؛ تا به این صورت مخاطب اصلی این هشتگها (غربیها) تصور کنند اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران با آقای ظریف مخالفاند. البته بدیهی است که اثبات انجام این تقلب سازمانیافته، نمیتواند ثابت کند الزاما اکثریت مردم ایران، موافق و طرفدار آقای ظریفاند. اساسا این پرسش که آقای ظریف در بین مردم ایران به چه میزان طرفدار و موافق دارد، موضوع دیگری است که باید در پژوهشهای دیگری بررسی شود. نکته مهم دیگر این است که متأسفانه این نوع تقلبهای سازمانیافته در توییتر ایرانی، منحصر به سلطنتطلبان و سازمان منافقین نیست و سایر جریانها نیز بهطور گسترده
از این ترفندها استفاده میکنند. در بررسیهای بعدی، سعی خواهم کرد دادهکاویهای جامعتری در اینباره انجام دهم. بهعنوان جمعبندی میتوان گفت توییتر بهعنوان یک شبکه اجتماعی آنلاین، با تکرار اینگونه تقلبها میتواند از کارکرد وعده دادهشدهاش - یعنی دسترسی همگانی به اخبار و اطلاعات - فاصله بگیرد و تبدیل به بستری برای مسابقه جعل واقعیت شود. در چنین وضعیتی، ضروری است که پژوهشگران، با سنجش بیطرفانه و مداوم ادعاهای هر کدام از جریانها، مانع از مبتذلترشدن دعوای سیاست شوند. امید که چنین شود.
* امروز نسخه کاملتر تحلیل در سایت امتداد منتشر میشود.
ابوالفضل حاجیزادگان، پژوهشگر اجتماعی: توییتر ایرانی روز به روز شلوغتر و متکثرتر میشود و این برای طرفداران گردش آزاد اطلاعات، خبر خوبی است. اما نکته نگرانکنندهای نیز وجود دارد. بهنظر میرسد به موازات رشد روزافزون تعداد کاربران توییتر ایرانی، استفاده از اکانتهای تقلبی نیز در بین جریانهای سیاسی مختلف، تبدیل به اقدامی عادی شده است. در دنیای بهشدت رسانهایشده امروز، دعوای سیاست، نه چندان بر سر «واقعیت»، بلکه بیشتر بر سر «بازنماییِ واقعیت» است. این را میشود در همین بگومگوهای سیاسی در توییتر ایرانی بهوضوح مشاهده کرد. ظاهرا برای مشارکتکنندگان در دعواهای سیاسیِ توییتر، چندان اهمیت ندارد که ادعاهایشان چه نسبتی با واقعیت دارد. همین که هشتگ مورد حمایت آنها «ترند» شود و ثابت کنند در جایگاه «اکثریت» قرار دارند، برایشان کافی است و خود را برنده میدانند؛ گیرم که بخش قابل توجهی از این اکثریتنماییها به لطف اکانتهای تقلبی محقق شده باشد! نتایج دادهکاویای که بهتازگی روی کلاندادههای چهار هشتگ نسبتا مشابه انجام دادهام، نشان میدهد بخش درخور توجهی از براندازها، در رقابتهای سیاسیشان بهطور سازمانیافته از
اکانتهای تقلبی استفاده میکنند. لازم به توضیح است که در اینجا منظورم از «اکانت تقلبی»، هم شامل روباتها میشود و هم دربرگیرنده اکانتهایی است که بهصورت گروهی مدیریت میشوند. با توجه به اینکه برای ترندشدن هشتگها، تعداد توییتها و ریتوییتها اهمیت زیادی دارد، اکانتهای تقلبی با ریتوییتکردن انبوه توییتهای حاوی هشتگ مورد نظرشان میتوانند نقش مهمی در ترندشدن آن هشتگها ایفا کنند.
هشتگهـــایی کــه در این دادهکـــــاوی بررســی شدهانــد عبــارتاند از: #ban_zarif
#ZarifIsAnApologist ، #Zarif_Inte_Välkommen و #ShameOnSweden . موج انتشار این هشتگها در توییتر، همزمان با سفر اخیر محمدجواد ظریف به سوئد و فرانسه، آغاز شد. ویژگی مشترک این هشتگها این است که هر چهار موردشان غیرفارسیاند و قدرتهای غربی را مخاطب اصلیشان قرار دادهاند. با توجه به اینکه شناسایی اکانتهای تقلبی، کار نسبتا دشوار و پیچیدهای است، برای انجام این کار، چند شرط بهطور توأمان بررسی شدند. این شرطها - که در واقع، ویژگیهاییاند که بهطور چشمگیری در بین اکانتهای تقلبی شایعاند - عبارتاند از اینکه اکانت موردنظر:
1. حداقل توییتهای حاوی یک هشتگ را بیش از صد بار ریتوییت کرده باشد / 2. غالبا ریتوییت کند و بهندرت توییتی منتشر کند / 3. تعداد دنبالکنندگانش (فالوئرهایش) کمتر از هزار باشد / 4. تعداد اکانتهایی که دنبال میکند (فالوئینگهایش) بیشتر از تعداد دنبالکنندگانش باشد / 5. در مشخصاتش، اطلاعات متناقض وجود داشته باشد / 6. نام کاربریاش مبهم و بیمعنی باشد / 7. آیدیاش حاوی کلمه «bot» باشد (مثل ShahanshahiBot) / 8. آیدیاش - مثل کد رهگیری - دارای حروف بیربط باشد (مثل fUDXG8t7fHhkA2X) . در این تحلیل، هر اکانتی که حداقل سه شرط از هشت شرط فوق را داشته باشد، بهعنوان اکانت تقلبی تشخیص داده شده است. در واقع، برای تقلبیدانستن یک اکانت، شرایط سختگیرانهای در نظر گرفته شده است. بنابراین پیشاپیش میتوان گفت با این تعریف عملیاتی از اکانت تقلبی، تعداد اکانتهای تقلبی - بهطور عامدانه - کمتر از فراوانی واقعی این اکانتها برآورد میشود؛ یا بهاصطلاح Underestimate میشود.
در گراف زیر، اکانتهای تقلبی با رنگ صورتی مشخص شدهاند و اندازه هر گره (اکانت)، متناسب با تعداد توییتها و ریتوییتهایش (با این هشتگها) تعیین شده است. همانطور که مشاهده میکنیم، بخش قابل توجهی از اکانتهای مشارکتکننده در انتشار چهار هشتگ مذکور، اکانتهای تقلبیاند (304 اکانت) و بیشترین تعداد توییت و ریتوییت از طریق این اکانتها انجام شده است. در واقع از مجموع 83 هزار و 230 توییت و ریتوییت مربوط به این چهار هشتگ، 39 هزار و 869 مورد به وسیله اکانتهای تقلبی انجام شده است که به بیان دیگر، 48 درصد کل توییتها و ریتوییتها را شامل میشود. بررسیهای بیشتر نشان میدهد تقریبا همه این اکانتها، یا به سلطنتطلبان یا به سازمان منافقین تعلق دارند. لازم به توضیح است که اکانتهای خاکستریرنگ، الزاما واقعی نیستند و فقط میتوان گفت شواهد کافی برای تقلبیبودنشان مشاهده نشده است.
پراکندگی اکانتهای مشارکتکننده در انتشار توییتهای حاوی هشتگهای مورد بررسی
حجم فعالیتهای بعضی از این اکانتهای تقلبی در انتشار چهار هشتگ مورد بررسی، بهطور شگفتانگیزی بالا بوده است. برای مثال، اکانت «روبات شاهنشاهی» (ShahanshahiBot)، 1429 توییت با هشتگ #ZarifIsAnApologist و 1069 توییت با هشتگ #ShameOnSweden را ریتوییت کرده است. این در حالی است که اکانت مذکور فقط 808 دنبالکننده دارد و بخش قابل توجهی از این دنبالکنندگان نیز، خودشان روباتاند! یا اکانت «دِد» (0x__dead) با 299 دنبالکننده، 1553 توییت با هشتگ #ZarifIsAnApologist و 552 توییت با هشتگ #ShameOnSweden را ریتوییت کرده است. چنین مواردی در بین اکانتهای تقلبی، فراوانیِ چشمگیری دارند؛ اما احتمالا اشاره به جزئیات بیشتر در حوصله مخاطب این متن نباشد.
نکته حائز اهمیت این است که این اکانتهای تقلبی که بارِ انتشار نزدیک به نیمی از توییتها و ریتوییتها را بر عهده داشتهاند، نقششان در انتشار این هشتگها بیش از 48 درصد است؛ چراکه با بالابردن مصنوعیِ سرعت انتشار این چهار هشتگ، بارها صفحههای پایشگر توییتر ایرانی (مثل ترندیتر و Best Farsi) را به خطا انداختهاند و بهعنوان هشتگهای پرطرفدار معرفی شدهاند. در نتیجه، با تقلب توانستهاند هشتگهای مذکور را مورد توجه بیشتری قرار داده و مشارکت بخشی از کاربران واقعی توییتر را نیز جلب کنند؛ تا به این صورت مخاطب اصلی این هشتگها (غربیها) تصور کنند اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران با آقای ظریف مخالفاند. البته بدیهی است که اثبات انجام این تقلب سازمانیافته، نمیتواند ثابت کند الزاما اکثریت مردم ایران، موافق و طرفدار آقای ظریفاند. اساسا این پرسش که آقای ظریف در بین مردم ایران به چه میزان طرفدار و موافق دارد، موضوع دیگری است که باید در پژوهشهای دیگری بررسی شود. نکته مهم دیگر این است که متأسفانه این نوع تقلبهای سازمانیافته در توییتر ایرانی، منحصر به سلطنتطلبان و سازمان منافقین نیست و سایر جریانها نیز بهطور گسترده
از این ترفندها استفاده میکنند. در بررسیهای بعدی، سعی خواهم کرد دادهکاویهای جامعتری در اینباره انجام دهم. بهعنوان جمعبندی میتوان گفت توییتر بهعنوان یک شبکه اجتماعی آنلاین، با تکرار اینگونه تقلبها میتواند از کارکرد وعده دادهشدهاش - یعنی دسترسی همگانی به اخبار و اطلاعات - فاصله بگیرد و تبدیل به بستری برای مسابقه جعل واقعیت شود. در چنین وضعیتی، ضروری است که پژوهشگران، با سنجش بیطرفانه و مداوم ادعاهای هر کدام از جریانها، مانع از مبتذلترشدن دعوای سیاست شوند. امید که چنین شود.
* امروز نسخه کاملتر تحلیل در سایت امتداد منتشر میشود.