نگاهی به مستند «پارسین» اثر مهدی منیری
روایتی متفاوت و قومنگار از ایرانشناسی تصویری
سیدرضا صائمی
شناخت جامعه ایرانی جز از طریق شیوههای پژوهشی و مردمنگارانه میسر نیست. روشهای تحقیق مشاهدهگر و میدانی کمک میکند تا پژوهشگر از طریق تجربه میدانهای عملی به درک و صورتبندی محققانه از انسان و جامعه دست پیدا کند. این رویکردهای علمی تلاش میکند با شناخت فرهنگ عامه و قراردادن آن در کانون پژوهشهای شناختی به درک دقیقتر و البته راهگشایی نسبت به فرهنگ و تمدن یک سرزمین دست یابد. شناختی که با ذات تصویر عجین شده و مبتنی بر رویکردی مشاهدهگرانه قصد دارد این یافتههای بصری را به بصیرتی عالمانه بدل کند. یکی از مؤثرترین شیوههای پژوهشگری در جهان امروز مستندسازی است و بدیهی است ایرانشناسی در گفتمان علمی امروز بدون اتکا بر تکنیکها و دستاوردهای مستندسازی به ویژه مستندهای مردمشناختی و قومنگرانه ممکن نیست یا دستکم ناقص است. اهمیت مجموعه مستند «پارسین» به کارگردانی مهدی منیری بر همین اساس آشکار میشود. مبتنی بر همین مؤلفههایی که بیان شد، مجموعه مستند پارسین تلاش کرده روایتی مردمشناختی از فرهنگ، آیین و رسوم اقوام گوناگون ایرانی را در سفرنامه تصویری خود بازنمایی کند. واقعیت این است که هنوز مردم ما شناخت و تصویر دقیقی
از فرهنگهای بومی و محلی مناطق مختلف ایران ندارند و آگاهی آنها نسبت به ویژگیهای زیستی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نقاط مختلف ایران محدود یا کلی است. مثلا حیات گیاهی و جانوری در ایران از تنوع زیستی غنی برخوردار است که بسیاری از ما اطلاعات کافی درباره آن نداریم. حتی فراتر از این عدم آگاهی شاهد نابودی برخی ظرفیتها و استعدادهای زیستبومی در کشور بودیم که دچار اضمحلال تدریجی شده و ثروتهای طبیعی و ملی ما را از بین برده است. همچنین جاذبههای گردشگری شگفتانگیزی در سرتاسر ایران وجود دارد که یا ناشناخته است یا چندان شناختهشده نیست. مجموعه مستند پارسین ضمن رویکرد شناختی و مردمشناسانه، دغدغههای آسیبشناختی هم داشته و تلاش کرده مخاطب را به کنشگری دغدغهمند درباره طبیعت ایران نزدیک کند. کارویژه مستند پارسین را میتوان تلفیق و ترکیب این دو نگاه دانست. هم رویکردی زیباییشناختی که ناظر بر جذابیتهای بصری و چشماندازهای طبیعی نواحی ایران است و هم رویکرد مردمشناختی که جنبهای فرهنگی و قومیتی را در کانون روایت خود قرار میدهد. انتخاب محیط و بافت جغرافیایی در پارسین واجد برخی مؤلفههاست که کمتر در مستندهای مشابه دیده
شده و به نظر میرسد کارگردان نه با نگرشی عام که با زاویه دید هدفمند و هویتمند به ثبت سوژه خود پرداخته است. جالب اینکه کارگردان خود راوی مستند هم هست، هم به شکل کلامی که از طریق نریشن و متن گفتار اطلاعات لازم را به مخاطب منتقل میکند هم به شکل فیزیکی از طریق مراوده و گفتوگو با مردم محلی و بومی و مشارکت در کارها و کنشهای متفاوت مانند فردی غیربیگانه و آشنا که اطلاعات به شکل بصریتر و در یک موقعیت تصویری به بیننده منتقل میشود. در واقع نریتور بیشتر اطلاعات تکمیلی را که از طریق بافت بصری مستند قابل انتقال نیست بیان میکند. در خوانش تحلیلی این مجموعه مستند و از منظر درونمتنی باید به چند مؤلفه مهم اشاره کرد. ازجمله تدوین آن که از تمپو و ریتم مناسبی برخوردار بوده و ضرباهنگ ملالانگیزی نداشت که فراتر از حوصله مخاطب باشد. همچنین تمهیدات گرافیکی اثر که فارغ از نشانهشناسیهای برساخته از متن، از نوعی زمانبندی هویتمند هم برخوردار بود و در ابتدا، میانه و تیتراژ پایانی مورد استفاده اثربخشی قرار میگرفت. این بهرهبرداری از ظرفیت و ظرافتهای گرافیکی از جمله پتانسیلهایی است که کمتر در مستندسازی از آن استفاده میشود و
یکی از امتیازات این مجموعه نگاه هنرمندانه به بهرهگیری از هنر گرافیک بود. جالبتر از اینها شاید رویکردی بود که به موسیقی در این مجموعه شده بود. در واقع همان بینش و پارادایمی که در درونمایه و زاویه دید به سوژه در این مجموعه مستند وجود داشت در ساخت موسیقی آن نیز استفاده شد. به این معنی که برای هر قسمت از این مجموعه از نوازندهها و خوانندههای همان مناطق استفاده شده و اساسا خود موسیقی نیز به عنوان بخشی از هویت بومی منطقه در بازنمایی سوژه مورد بهرهبرداری قرار گرفت. به این موارد میتوان صداگذاری جزئینگر و سینمایی را هم اضافه کرد که به عنوان عناصر برونمتنی به غنای بهتر متن از حیث ساختار روایی کمک کرد. آنچه بیش از هرچیز درباره مستند «پارسین» قابل ذکر است سویه مردمنگارانه آن است که مستندساز در مقام یک مردمشناس کنشگر نه صرفا مشاهدهگر در محیط و جغرافیای سوژه حضور دارد و تلاش میکند به سویههایی از فرهنگ و آیینهای بومی بپردازد که کمتر به آن توجه شده و هر کدام میتواند دستمایه تصویری غنی برای پژوهشهای مردمشناختی باشد. توجه به صنایع دستی، لباسها، بازیها، غذاها، موسیقی، مشاغل فراموششده و معماری و سنتهای
محلی که رنگینکمانی از فرهنگ کهن و ریشهدار ایرانی را ترسیم میکند که از دل آن میتوان به رمزگشایی تاریخ، فرهنگ و تمدن این سرزمین دست زد.
شناخت جامعه ایرانی جز از طریق شیوههای پژوهشی و مردمنگارانه میسر نیست. روشهای تحقیق مشاهدهگر و میدانی کمک میکند تا پژوهشگر از طریق تجربه میدانهای عملی به درک و صورتبندی محققانه از انسان و جامعه دست پیدا کند. این رویکردهای علمی تلاش میکند با شناخت فرهنگ عامه و قراردادن آن در کانون پژوهشهای شناختی به درک دقیقتر و البته راهگشایی نسبت به فرهنگ و تمدن یک سرزمین دست یابد. شناختی که با ذات تصویر عجین شده و مبتنی بر رویکردی مشاهدهگرانه قصد دارد این یافتههای بصری را به بصیرتی عالمانه بدل کند. یکی از مؤثرترین شیوههای پژوهشگری در جهان امروز مستندسازی است و بدیهی است ایرانشناسی در گفتمان علمی امروز بدون اتکا بر تکنیکها و دستاوردهای مستندسازی به ویژه مستندهای مردمشناختی و قومنگرانه ممکن نیست یا دستکم ناقص است. اهمیت مجموعه مستند «پارسین» به کارگردانی مهدی منیری بر همین اساس آشکار میشود. مبتنی بر همین مؤلفههایی که بیان شد، مجموعه مستند پارسین تلاش کرده روایتی مردمشناختی از فرهنگ، آیین و رسوم اقوام گوناگون ایرانی را در سفرنامه تصویری خود بازنمایی کند. واقعیت این است که هنوز مردم ما شناخت و تصویر دقیقی
از فرهنگهای بومی و محلی مناطق مختلف ایران ندارند و آگاهی آنها نسبت به ویژگیهای زیستی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نقاط مختلف ایران محدود یا کلی است. مثلا حیات گیاهی و جانوری در ایران از تنوع زیستی غنی برخوردار است که بسیاری از ما اطلاعات کافی درباره آن نداریم. حتی فراتر از این عدم آگاهی شاهد نابودی برخی ظرفیتها و استعدادهای زیستبومی در کشور بودیم که دچار اضمحلال تدریجی شده و ثروتهای طبیعی و ملی ما را از بین برده است. همچنین جاذبههای گردشگری شگفتانگیزی در سرتاسر ایران وجود دارد که یا ناشناخته است یا چندان شناختهشده نیست. مجموعه مستند پارسین ضمن رویکرد شناختی و مردمشناسانه، دغدغههای آسیبشناختی هم داشته و تلاش کرده مخاطب را به کنشگری دغدغهمند درباره طبیعت ایران نزدیک کند. کارویژه مستند پارسین را میتوان تلفیق و ترکیب این دو نگاه دانست. هم رویکردی زیباییشناختی که ناظر بر جذابیتهای بصری و چشماندازهای طبیعی نواحی ایران است و هم رویکرد مردمشناختی که جنبهای فرهنگی و قومیتی را در کانون روایت خود قرار میدهد. انتخاب محیط و بافت جغرافیایی در پارسین واجد برخی مؤلفههاست که کمتر در مستندهای مشابه دیده
شده و به نظر میرسد کارگردان نه با نگرشی عام که با زاویه دید هدفمند و هویتمند به ثبت سوژه خود پرداخته است. جالب اینکه کارگردان خود راوی مستند هم هست، هم به شکل کلامی که از طریق نریشن و متن گفتار اطلاعات لازم را به مخاطب منتقل میکند هم به شکل فیزیکی از طریق مراوده و گفتوگو با مردم محلی و بومی و مشارکت در کارها و کنشهای متفاوت مانند فردی غیربیگانه و آشنا که اطلاعات به شکل بصریتر و در یک موقعیت تصویری به بیننده منتقل میشود. در واقع نریتور بیشتر اطلاعات تکمیلی را که از طریق بافت بصری مستند قابل انتقال نیست بیان میکند. در خوانش تحلیلی این مجموعه مستند و از منظر درونمتنی باید به چند مؤلفه مهم اشاره کرد. ازجمله تدوین آن که از تمپو و ریتم مناسبی برخوردار بوده و ضرباهنگ ملالانگیزی نداشت که فراتر از حوصله مخاطب باشد. همچنین تمهیدات گرافیکی اثر که فارغ از نشانهشناسیهای برساخته از متن، از نوعی زمانبندی هویتمند هم برخوردار بود و در ابتدا، میانه و تیتراژ پایانی مورد استفاده اثربخشی قرار میگرفت. این بهرهبرداری از ظرفیت و ظرافتهای گرافیکی از جمله پتانسیلهایی است که کمتر در مستندسازی از آن استفاده میشود و
یکی از امتیازات این مجموعه نگاه هنرمندانه به بهرهگیری از هنر گرافیک بود. جالبتر از اینها شاید رویکردی بود که به موسیقی در این مجموعه شده بود. در واقع همان بینش و پارادایمی که در درونمایه و زاویه دید به سوژه در این مجموعه مستند وجود داشت در ساخت موسیقی آن نیز استفاده شد. به این معنی که برای هر قسمت از این مجموعه از نوازندهها و خوانندههای همان مناطق استفاده شده و اساسا خود موسیقی نیز به عنوان بخشی از هویت بومی منطقه در بازنمایی سوژه مورد بهرهبرداری قرار گرفت. به این موارد میتوان صداگذاری جزئینگر و سینمایی را هم اضافه کرد که به عنوان عناصر برونمتنی به غنای بهتر متن از حیث ساختار روایی کمک کرد. آنچه بیش از هرچیز درباره مستند «پارسین» قابل ذکر است سویه مردمنگارانه آن است که مستندساز در مقام یک مردمشناس کنشگر نه صرفا مشاهدهگر در محیط و جغرافیای سوژه حضور دارد و تلاش میکند به سویههایی از فرهنگ و آیینهای بومی بپردازد که کمتر به آن توجه شده و هر کدام میتواند دستمایه تصویری غنی برای پژوهشهای مردمشناختی باشد. توجه به صنایع دستی، لباسها، بازیها، غذاها، موسیقی، مشاغل فراموششده و معماری و سنتهای
محلی که رنگینکمانی از فرهنگ کهن و ریشهدار ایرانی را ترسیم میکند که از دل آن میتوان به رمزگشایی تاریخ، فرهنگ و تمدن این سرزمین دست زد.