|

حمله پسر صفارهرندي به برادر سعيد جليلي

شرق: دعواي برادر سعيد جليلي با اصولگرايان بر سر صداوسيما به‌شدت بالا گرفته است. وحيد جليلي معتقد است که جمعي از اصولگرايان بر صداوسيما چنبره زده و با ساخت برنامه‌هاي بي‌کيفيت بودجه بيت‌المال را بين اعوان و انصار خود تقسيم مي‌کنند. او به‌ويژه به ساخت سريال عروس تاريکي و سريال‌هاي مشابه آن در صداوسيما حسابي تاخته بود. بعد از نامه انتقادي حسين صفارهرندي به وحيد جليلي بابت نقدهايش به صداوسيما و جواب تندتر وحيد جليلي به او، حالا سجاد صفارهرندي، فرزند او، به جاي پدر جواب جليلي را داده است. وحيد جليلي در نامه‌اش به‌شدت به دوران وزارت صفار‌هرندي تاخته بود و وزير سابق را به‌فرموده‌نويس خطاب کرده بود. وحيد جليلي در سلسله نامه‌ها و نوشته‌هاي انتقادآميزش جمعي از اصولگرايان را خطاب قرار داده که با سوءاستفاده به صداوسيما نفوذ کرده و اجازه ورود ديگران را نمي‌دهند. او حسين محمدي، نماينده بيت رهبري در صداوسيما را مورد انتقاد قرار داده بود که با اعتراض اصولگرايان؛ به‌ويژه محمدحسين صفارهرندي روبه‌رو شد؛ تاجايي‌که ديروز کيهان هم به او واکنش نشان داد و نوشت: «نقد با دوئل دو‌تاست؛ همچنان‌ که ترسيم چهره يک باند بي‌منطق و خشن و قبيله‌گرا (و بچه‌تهراني!) از معاون دفتر رهبري، هم بي‌انصافي است و هم متهم‌کردن رهبري، ولو چنين قصدي نبوده باشد. يعني 26 سال است آقاي حسين محمدي، باندي چنان خطرناک و خشن تشکيل داده و کسي جز منتقد محترم، متوجه آن نشده است؟...».
حالا سجاد صفارهرندي خطاب به او نوشته: «ايشان با اتکا به تصويرسازي‌هاي خاص خود که با بخشي از تکنيک‌ها و زيرو‌بم‌هاي آن آشنا شديم، اينک به سراغ جايگاهي رفته که جاي اين مدل پرفورمنس‌ها و معرکه‌گيري‌ها نيست. من نمي‌دانم بر اين طنز سياه بايد خنديد يا گريست که وحيد جليلي بابت تصوير سياه و تباهي که سريال «عروس تاريکي» از وضع کنوني ارائه داده، زمين را به آسمان دوخته؛ اما خود هم‌زمان تصويري از وضع ارائه مي‌دهد که در سياهي و تباهي بي‌مانند است؛... جناب جليلي! سال‌هاي سال با اين متد و تکنيک منبرهاي هيجاني رفتيد و اين و آن را شستيد. اشکالي هم ندارد. يادتان هست اواسط دهه 80 که در نشست تشکيلاتي بسيج دانشگاه تهران بخش اعظم زمان صحبت خود را به نقد و تخطئه و بلکه اهانت به وزير وقت ارشاد اختصاص داديد. من و برادرم هم که در نشست حاضر بوديم، نشستيم و گوش کرديم و استفاده کرديم. مقام بحثم مظلوم‌نمايي و جلوه‌فروشي نيست. به‌هر‌حال اين معرکه‌گيري‌ها ولو موضعي و غيرمنصفانه، ثمرات و فوايدي هم دارد. من با تجربه محدود کار تشکيلاتي اثر برانگيزاننده و محرک چنين خطابه‌هايي را مي‌فهمم؛ اما شما را به خدا حد نگه داريد!..». وحيد جليلي در نامه خود خطاب به صفارهرندي نوشته بود: «متأسفانه يا خوشبختانه دوران بزن‌در‌رو گذشته است و نمي‌شود ده‌ها ميليارد تومان امکانات رسانه ملي را ۱۸۰ درجه خلاف دستورات صريح رهبري به نور‌چشمي‌ها هبه کرد و با اطمينان به برخي پشتوانه‌هاي معنوي براي منتقدان و ناهيان از منکر شکلک درآورد يا مسخره‌تر از آن به ضديت با رهبري متهم‌شان کرد... . برادر عزيزمان آقاي صفار چنان از عمود خيمه انقلاب سخن مي‌گويد که اگر کسي نداند، فکر مي‌کند افقي براي حمايت از ولايت جز محافظه‌کاري کلاسيک که صاحبان نظريه «حتي» آن را نمايندگي مي‌کنند، وجود ندارد. در ادامه همين بحث به «نظريه حتي» و تأثيراتش در مسير تکاملي انقلاب خواهيم رسيد. بنازم رهبري را که با فرمان عام خود آتش به اختيارها را به جان ستادهاي بي‌عرضه پرمدعا انداخته است؛ ستادهايي که از فرط وزانت قدرت تحرک‌شان را از دست داده‌اند و فقط زبان‌شان در دهان مي‌چرخد و تنها براي مهار ناهيان از منکر و دفاع از کارنامه خالي يا پراشتباه خود (در موضوع مورد بحث) هيجان‌زده مي‌شوند و به تکاپو مي‌افتند؛ همين تحرکي را که اين روزها از سوي برخي شاهديم، اگر در بعضي مسئوليت‌ها و مأموريت‌هاي اصلي‌شان به کار مي‌گرفتند، جلوی بسياري خبط‌ها و فاجعه‌ها در رسانه ملي گرفته مي‌شد».
وحيد جليلي در واکنش به اعتراضاتي که به او شده، نوشته بود: «نقدکردن يکي از هفت، هشت معاون بيت رهبري مساوي است با متهم‌کردن دستگاه رهبري و بالمآل خود رهبري. بنده چه اتهامي وارد کرده‌ام؟ گفته‌ام يکي از معاونان محترم دفتر رهبري آن‌طور که بايد و شايد، به وظيفه خود در قبال صداوسيما عمل نمي‌کند و البته از کلاسي در يک دبيرستان 40 سال پيش حرف زده‌ام و از همکلاسي‌هايي که حدود دو دهه است مديريت‌هاي صداوسيما را بين خودشان دست به دست مي‌کنند تا مبادا به چنگ دشمنان اسلام بيفتد. گواه اين تخطي از وظيفه را هم فاجعه‌اي به نام «عروس تاريکي» عنوان کرده‌ام که اگر سازمان‌هاي جاسوسي دنيا سال‌ها تلاش مي‌کردند تا در رسانه ملي ايران نفوذ کنند و کار را به جايي برسانند که در اوج جنگ نرم، بمب‌افکن‌هاي رسانه‌اي، وارد نه شهرها، بلکه خانه‌هاي مردم بشوند و سياهي و نااميدي و تباهي پمپاژ کنند، بعيد بود بتوانند عمليات را اين‌قدر تميز و بي‌نقص از کار در‌بياورند... . اينجا پرسشي پيش مي‌آيد: اگر کسي با متهم‌کردن يکي از معاونان بيت به سوءاستفاده يا سهل‌انگاري در مسئوليت خود از دايره ولايت خارج مي‌شود، چرا اين قاعده ملکوتي و مقدس و اين تئوري بسيار مستدل و مستحکم و منطقي!! فقط درباره برخي مصاديق عمل مي‌کند و در جاهاي ديگر به کلي فراموش مي‌شود؟ همه به ياد دارند چند ماه پيش، يکي از معاونان بيت رهبري که بسيار بيشتر از آن معاون ديگر در کنار رهبري ديده شده و آبرويش آبروي بيت و با ادعاي اين دوستان آبروي آقا محسوب مي‌شود، علنا به سوءاستفاده از موقعيت متهم شد. جناب آقاي ضرغامي (يکي از آن همکلاسي‌هاي هم‌قسم) در فضاي مجازي به مشهورترين معاون بيت رهبري يعني آقاي وحيد حقانيان حمله کرد و او را به سوءاستفاده از جايگاه خود و دخالت در انتخاب دبير شوراي عالي انقلاب فرهنگي متهم کرد».

شرق: دعواي برادر سعيد جليلي با اصولگرايان بر سر صداوسيما به‌شدت بالا گرفته است. وحيد جليلي معتقد است که جمعي از اصولگرايان بر صداوسيما چنبره زده و با ساخت برنامه‌هاي بي‌کيفيت بودجه بيت‌المال را بين اعوان و انصار خود تقسيم مي‌کنند. او به‌ويژه به ساخت سريال عروس تاريکي و سريال‌هاي مشابه آن در صداوسيما حسابي تاخته بود. بعد از نامه انتقادي حسين صفارهرندي به وحيد جليلي بابت نقدهايش به صداوسيما و جواب تندتر وحيد جليلي به او، حالا سجاد صفارهرندي، فرزند او، به جاي پدر جواب جليلي را داده است. وحيد جليلي در نامه‌اش به‌شدت به دوران وزارت صفار‌هرندي تاخته بود و وزير سابق را به‌فرموده‌نويس خطاب کرده بود. وحيد جليلي در سلسله نامه‌ها و نوشته‌هاي انتقادآميزش جمعي از اصولگرايان را خطاب قرار داده که با سوءاستفاده به صداوسيما نفوذ کرده و اجازه ورود ديگران را نمي‌دهند. او حسين محمدي، نماينده بيت رهبري در صداوسيما را مورد انتقاد قرار داده بود که با اعتراض اصولگرايان؛ به‌ويژه محمدحسين صفارهرندي روبه‌رو شد؛ تاجايي‌که ديروز کيهان هم به او واکنش نشان داد و نوشت: «نقد با دوئل دو‌تاست؛ همچنان‌ که ترسيم چهره يک باند بي‌منطق و خشن و قبيله‌گرا (و بچه‌تهراني!) از معاون دفتر رهبري، هم بي‌انصافي است و هم متهم‌کردن رهبري، ولو چنين قصدي نبوده باشد. يعني 26 سال است آقاي حسين محمدي، باندي چنان خطرناک و خشن تشکيل داده و کسي جز منتقد محترم، متوجه آن نشده است؟...».
حالا سجاد صفارهرندي خطاب به او نوشته: «ايشان با اتکا به تصويرسازي‌هاي خاص خود که با بخشي از تکنيک‌ها و زيرو‌بم‌هاي آن آشنا شديم، اينک به سراغ جايگاهي رفته که جاي اين مدل پرفورمنس‌ها و معرکه‌گيري‌ها نيست. من نمي‌دانم بر اين طنز سياه بايد خنديد يا گريست که وحيد جليلي بابت تصوير سياه و تباهي که سريال «عروس تاريکي» از وضع کنوني ارائه داده، زمين را به آسمان دوخته؛ اما خود هم‌زمان تصويري از وضع ارائه مي‌دهد که در سياهي و تباهي بي‌مانند است؛... جناب جليلي! سال‌هاي سال با اين متد و تکنيک منبرهاي هيجاني رفتيد و اين و آن را شستيد. اشکالي هم ندارد. يادتان هست اواسط دهه 80 که در نشست تشکيلاتي بسيج دانشگاه تهران بخش اعظم زمان صحبت خود را به نقد و تخطئه و بلکه اهانت به وزير وقت ارشاد اختصاص داديد. من و برادرم هم که در نشست حاضر بوديم، نشستيم و گوش کرديم و استفاده کرديم. مقام بحثم مظلوم‌نمايي و جلوه‌فروشي نيست. به‌هر‌حال اين معرکه‌گيري‌ها ولو موضعي و غيرمنصفانه، ثمرات و فوايدي هم دارد. من با تجربه محدود کار تشکيلاتي اثر برانگيزاننده و محرک چنين خطابه‌هايي را مي‌فهمم؛ اما شما را به خدا حد نگه داريد!..». وحيد جليلي در نامه خود خطاب به صفارهرندي نوشته بود: «متأسفانه يا خوشبختانه دوران بزن‌در‌رو گذشته است و نمي‌شود ده‌ها ميليارد تومان امکانات رسانه ملي را ۱۸۰ درجه خلاف دستورات صريح رهبري به نور‌چشمي‌ها هبه کرد و با اطمينان به برخي پشتوانه‌هاي معنوي براي منتقدان و ناهيان از منکر شکلک درآورد يا مسخره‌تر از آن به ضديت با رهبري متهم‌شان کرد... . برادر عزيزمان آقاي صفار چنان از عمود خيمه انقلاب سخن مي‌گويد که اگر کسي نداند، فکر مي‌کند افقي براي حمايت از ولايت جز محافظه‌کاري کلاسيک که صاحبان نظريه «حتي» آن را نمايندگي مي‌کنند، وجود ندارد. در ادامه همين بحث به «نظريه حتي» و تأثيراتش در مسير تکاملي انقلاب خواهيم رسيد. بنازم رهبري را که با فرمان عام خود آتش به اختيارها را به جان ستادهاي بي‌عرضه پرمدعا انداخته است؛ ستادهايي که از فرط وزانت قدرت تحرک‌شان را از دست داده‌اند و فقط زبان‌شان در دهان مي‌چرخد و تنها براي مهار ناهيان از منکر و دفاع از کارنامه خالي يا پراشتباه خود (در موضوع مورد بحث) هيجان‌زده مي‌شوند و به تکاپو مي‌افتند؛ همين تحرکي را که اين روزها از سوي برخي شاهديم، اگر در بعضي مسئوليت‌ها و مأموريت‌هاي اصلي‌شان به کار مي‌گرفتند، جلوی بسياري خبط‌ها و فاجعه‌ها در رسانه ملي گرفته مي‌شد».
وحيد جليلي در واکنش به اعتراضاتي که به او شده، نوشته بود: «نقدکردن يکي از هفت، هشت معاون بيت رهبري مساوي است با متهم‌کردن دستگاه رهبري و بالمآل خود رهبري. بنده چه اتهامي وارد کرده‌ام؟ گفته‌ام يکي از معاونان محترم دفتر رهبري آن‌طور که بايد و شايد، به وظيفه خود در قبال صداوسيما عمل نمي‌کند و البته از کلاسي در يک دبيرستان 40 سال پيش حرف زده‌ام و از همکلاسي‌هايي که حدود دو دهه است مديريت‌هاي صداوسيما را بين خودشان دست به دست مي‌کنند تا مبادا به چنگ دشمنان اسلام بيفتد. گواه اين تخطي از وظيفه را هم فاجعه‌اي به نام «عروس تاريکي» عنوان کرده‌ام که اگر سازمان‌هاي جاسوسي دنيا سال‌ها تلاش مي‌کردند تا در رسانه ملي ايران نفوذ کنند و کار را به جايي برسانند که در اوج جنگ نرم، بمب‌افکن‌هاي رسانه‌اي، وارد نه شهرها، بلکه خانه‌هاي مردم بشوند و سياهي و نااميدي و تباهي پمپاژ کنند، بعيد بود بتوانند عمليات را اين‌قدر تميز و بي‌نقص از کار در‌بياورند... . اينجا پرسشي پيش مي‌آيد: اگر کسي با متهم‌کردن يکي از معاونان بيت به سوءاستفاده يا سهل‌انگاري در مسئوليت خود از دايره ولايت خارج مي‌شود، چرا اين قاعده ملکوتي و مقدس و اين تئوري بسيار مستدل و مستحکم و منطقي!! فقط درباره برخي مصاديق عمل مي‌کند و در جاهاي ديگر به کلي فراموش مي‌شود؟ همه به ياد دارند چند ماه پيش، يکي از معاونان بيت رهبري که بسيار بيشتر از آن معاون ديگر در کنار رهبري ديده شده و آبرويش آبروي بيت و با ادعاي اين دوستان آبروي آقا محسوب مي‌شود، علنا به سوءاستفاده از موقعيت متهم شد. جناب آقاي ضرغامي (يکي از آن همکلاسي‌هاي هم‌قسم) در فضاي مجازي به مشهورترين معاون بيت رهبري يعني آقاي وحيد حقانيان حمله کرد و او را به سوءاستفاده از جايگاه خود و دخالت در انتخاب دبير شوراي عالي انقلاب فرهنگي متهم کرد».

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها