آینه
کیهان
حکایت تکراری
محمدهادی صحرایی: کافی است در کشور 85 میلیونی، خطایی از یک فرد مذهبی سر بزند یا کسی امربهمعروف کند و بادی از دماغی کم شود یا قوه قضا خرخره مفسدی را بفشارد و نیروی انتظامی به تکلیف قانونی خود عمل کند یا دختر بیحجابی دلپیچه کند یا بینوایی، قرصنخورده به خیابان بیاید و کاری بکند و... آنگاه همین کذاها بهصورت خودجوش ولی سازمانیافته! هرکدام زحمت مدیریت گوشهای از پروژه علیه مردم و انقلاب را برعهده میگیرند. یکی آرتروزش را پای چادر مینویسد. آن بیحجاب، شپش خود را از چارقد میداند. یکی ارث نداشته خود را از سفره انقلاب میقاپد. یکی به دهه شصتیها توهین میکند. یکی برای زاییدنش در خارج، تنگبودن فضای سیاسی و فرهنگی داخل را بهانه میکند. یکی فرار از مالیات و سربازی و کنکور ملی را فرار نخبگانی مینامد و... و یکی هم که اصلا از موضوع خبر ندارد فقط هوار میکشد و یک عده دیگر هم به اسم روشنفکری، توییتهایی میزنند که اصلا معلوم نیست یعنی چه و یک عده هم در این وسط پشتسرِهم فقط میگویند: «در مورد دیگران قضاوت نکنید»، ولی دائما برای خندانندهشوبودنِ به هر قیمت، پدر و مادر و مردم خود را تحقیر میکنند و... و بعدا هم
معلوم میشود که داستان «فیک» و قلابی بوده و سرِکاری و سناریوی دشمنان باهوش... و راز ادامه این حکایت تکراری شاید همین است که خبیث از طیب مشخص شود، همین.
دنیای اقتصاد
وصله ناجور بنزین
دکتر علی فرحبخش: فرض کنیم دولت قیمت هر لیتر بنزین را از سطح هزار تومان فعلی به قیمت جدید P افزایش میدهد. موضوع از دو حالت خارج نیست. در این قیمت یا بنگاهها قادر به سودآوری هستند یا همچنان به زیاندهی ادامه میدهند. اگر بنگاهها سودآور هستند به چه حقی باید منابع لازم برای توسعه خود را بین عامه مردم تقسیم کنند و اگر چنین منطقی را بپذیریم، چرا باید این تعدی فقط شامل بنگاههای تولید سوخت بشود و سایر بنگاهها در بخشهای پتروشیمی، معدن و صنایع فولادی هم که عایدی قابلتوجهی دارند، از این منطق مستثنی شوند. از سوی دیگر، اگر بنگاهها در این قیمت زیانده هستند که مطابق قاعده کلی «المفلس فی امانالله» چیزی برای توزیع بین مردم ندارند. همان سیاستی که اکنون اجرا میشود و خواب را از چشمان وزیر میرباید. به هر حال به نظر میرسد از آنجا که دولت قادر به دفاع از تخصیص بودجه نزد افکار عمومی نیست و این بودجه از مقبولیت لازم نزد آحاد جامعه برخوردار نیست، تصور میکند که از این طریق هم میتواند اصلاحات اقتصادی را به انجام برساند و هم از بروز نارضایتی عمومی جلوگیری کند. بخش دیگری که اقتصاددانان طرفدار این روش بازتوزیع منابع از
آن دفاع میکنند، انتخاب چند دهک درآمدی فقیر برای تخصیص منابع آزادشده به این گروهها است. نکتهای که نشان میدهد برخی اساسا اطلاعی از مبانی علم آمار ندارند. آنچه از آن بهعنوان دهکهای درآمدی یا هزینهای در بودجه خانوار از آن یاد میشود، اصطلاحی است که اساسا برای نمونه آماری به کار میرود و نه جامعه آماری.
اعتماد
خلأ حقيقت
عباس عبدي:.. هميشه اين خطر وجود دارد كه مناسكگرايي بر هدف اصلي و محتواي دين كه رستگاري است، غلبه كند. مثل ظرف و مظروف. ما از ليوان براي خوردن آب استفاده ميكنيم. اصل بر وجود آب و سالمبودن آن براي نوشيدن است و ليوان فقط يك وسيله و ظرف است. ولي ممكن است به عللي توجه به ليوان و كيفيت و ويژگيهاي آن چنان اهميت و غلبه پيدا كند كه كيفيت و كميت و نوع مظروف به حاشيه برود. در اين شرايط نوشيدن مثلا آب فرع بر نوشيدن از ليوان معيني ميشود. اصلشدن ليوان بهمنزله آن است كه درون آن هر چيزي را ميتوان ريخت و نوشيد يا حتي چيزي نريخت و استفاده نكرد و فقط ليوان اصالتا مهم باشد... نهاد دين بايد رويكرد حقيقتگرايي خود را حفظ كند. بهويژه در اخلاق و تاريخ. اتفاقا در فقه كه مرتبط با زندگي روزمره مردم است و رعايت مصلحت مهم است، كمترين انعطاف نشان داده ميشود و در برابر تغييرات و احيانا مصلحتها، مقاومت جدي ميكنند ولي در اخلاق و تاريخ، حساسيتي ديده نميشود. گويي كه خود را متولي و پاسدار اين بخش از دين نميدانند. نتيجهاي كه از اين وضع آشفته گرفته ميشود، شككردن به اعتبار و اصالت هر چيزي خواهد بود. در بسياري از موارد
مصلحتگرايي در فقه نهتنها موجب بدبيني نميشود كه همدلي هم ايجاد ميكند ولي حقيقت و تاريخ را به مذبح مصلحتگرايي بردن خطرناك است. در اينجا مرز ميان حقيقت و دروغ از ميان ميرود.
کیهان
حکایت تکراری
محمدهادی صحرایی: کافی است در کشور 85 میلیونی، خطایی از یک فرد مذهبی سر بزند یا کسی امربهمعروف کند و بادی از دماغی کم شود یا قوه قضا خرخره مفسدی را بفشارد و نیروی انتظامی به تکلیف قانونی خود عمل کند یا دختر بیحجابی دلپیچه کند یا بینوایی، قرصنخورده به خیابان بیاید و کاری بکند و... آنگاه همین کذاها بهصورت خودجوش ولی سازمانیافته! هرکدام زحمت مدیریت گوشهای از پروژه علیه مردم و انقلاب را برعهده میگیرند. یکی آرتروزش را پای چادر مینویسد. آن بیحجاب، شپش خود را از چارقد میداند. یکی ارث نداشته خود را از سفره انقلاب میقاپد. یکی به دهه شصتیها توهین میکند. یکی برای زاییدنش در خارج، تنگبودن فضای سیاسی و فرهنگی داخل را بهانه میکند. یکی فرار از مالیات و سربازی و کنکور ملی را فرار نخبگانی مینامد و... و یکی هم که اصلا از موضوع خبر ندارد فقط هوار میکشد و یک عده دیگر هم به اسم روشنفکری، توییتهایی میزنند که اصلا معلوم نیست یعنی چه و یک عده هم در این وسط پشتسرِهم فقط میگویند: «در مورد دیگران قضاوت نکنید»، ولی دائما برای خندانندهشوبودنِ به هر قیمت، پدر و مادر و مردم خود را تحقیر میکنند و... و بعدا هم
معلوم میشود که داستان «فیک» و قلابی بوده و سرِکاری و سناریوی دشمنان باهوش... و راز ادامه این حکایت تکراری شاید همین است که خبیث از طیب مشخص شود، همین.
دنیای اقتصاد
وصله ناجور بنزین
دکتر علی فرحبخش: فرض کنیم دولت قیمت هر لیتر بنزین را از سطح هزار تومان فعلی به قیمت جدید P افزایش میدهد. موضوع از دو حالت خارج نیست. در این قیمت یا بنگاهها قادر به سودآوری هستند یا همچنان به زیاندهی ادامه میدهند. اگر بنگاهها سودآور هستند به چه حقی باید منابع لازم برای توسعه خود را بین عامه مردم تقسیم کنند و اگر چنین منطقی را بپذیریم، چرا باید این تعدی فقط شامل بنگاههای تولید سوخت بشود و سایر بنگاهها در بخشهای پتروشیمی، معدن و صنایع فولادی هم که عایدی قابلتوجهی دارند، از این منطق مستثنی شوند. از سوی دیگر، اگر بنگاهها در این قیمت زیانده هستند که مطابق قاعده کلی «المفلس فی امانالله» چیزی برای توزیع بین مردم ندارند. همان سیاستی که اکنون اجرا میشود و خواب را از چشمان وزیر میرباید. به هر حال به نظر میرسد از آنجا که دولت قادر به دفاع از تخصیص بودجه نزد افکار عمومی نیست و این بودجه از مقبولیت لازم نزد آحاد جامعه برخوردار نیست، تصور میکند که از این طریق هم میتواند اصلاحات اقتصادی را به انجام برساند و هم از بروز نارضایتی عمومی جلوگیری کند. بخش دیگری که اقتصاددانان طرفدار این روش بازتوزیع منابع از
آن دفاع میکنند، انتخاب چند دهک درآمدی فقیر برای تخصیص منابع آزادشده به این گروهها است. نکتهای که نشان میدهد برخی اساسا اطلاعی از مبانی علم آمار ندارند. آنچه از آن بهعنوان دهکهای درآمدی یا هزینهای در بودجه خانوار از آن یاد میشود، اصطلاحی است که اساسا برای نمونه آماری به کار میرود و نه جامعه آماری.
اعتماد
خلأ حقيقت
عباس عبدي:.. هميشه اين خطر وجود دارد كه مناسكگرايي بر هدف اصلي و محتواي دين كه رستگاري است، غلبه كند. مثل ظرف و مظروف. ما از ليوان براي خوردن آب استفاده ميكنيم. اصل بر وجود آب و سالمبودن آن براي نوشيدن است و ليوان فقط يك وسيله و ظرف است. ولي ممكن است به عللي توجه به ليوان و كيفيت و ويژگيهاي آن چنان اهميت و غلبه پيدا كند كه كيفيت و كميت و نوع مظروف به حاشيه برود. در اين شرايط نوشيدن مثلا آب فرع بر نوشيدن از ليوان معيني ميشود. اصلشدن ليوان بهمنزله آن است كه درون آن هر چيزي را ميتوان ريخت و نوشيد يا حتي چيزي نريخت و استفاده نكرد و فقط ليوان اصالتا مهم باشد... نهاد دين بايد رويكرد حقيقتگرايي خود را حفظ كند. بهويژه در اخلاق و تاريخ. اتفاقا در فقه كه مرتبط با زندگي روزمره مردم است و رعايت مصلحت مهم است، كمترين انعطاف نشان داده ميشود و در برابر تغييرات و احيانا مصلحتها، مقاومت جدي ميكنند ولي در اخلاق و تاريخ، حساسيتي ديده نميشود. گويي كه خود را متولي و پاسدار اين بخش از دين نميدانند. نتيجهاي كه از اين وضع آشفته گرفته ميشود، شككردن به اعتبار و اصالت هر چيزي خواهد بود. در بسياري از موارد
مصلحتگرايي در فقه نهتنها موجب بدبيني نميشود كه همدلي هم ايجاد ميكند ولي حقيقت و تاريخ را به مذبح مصلحتگرايي بردن خطرناك است. در اينجا مرز ميان حقيقت و دروغ از ميان ميرود.