به مناسبت روز جهانی صلح
روزنامهنگاری صلح
محمدمهدی فرقانی. رئیس دانشکده علوم ارتباطات علامه طباطبایی
بگذارید حرف آخرین را همین اول به سبک هرم وارونه بزنم: روزنامهنگاری و روزنامهنگاران (رسانهها) اگر در خدمت پیشبرد صلح، تفاهم، مدارا و همزیستی و شکلدادن به جامعهای اخلاقی نباشند، عدمشان به ز وجود.
این درست که قدرت تا حد زیادی بر گفتمان رسانهها تأثیر میگذارد اما رسانهها هم قادرند گفتمان قدرت را تا حدی اصلاح، تعدیل و تلطیف کنند. جامعه بشری امروز بیش از همیشه بحرانزده، جنگزده، خشونتزده و غیراخلاقی شده است. پس اگر نیرویی قادر باشد این شرایط را تغییر دهد، بیتردید رسانهها هستند. اما به شرط آنکه رسانهها خود حامل گفتمان خشونت، کشمکش و جنگ نباشند که تا حد زیادی هستند.
اگر بپذیریم تحقق عینی صلح، تفاهم و همپذیری نیاز به شکلگیری و غلبه «اندیشه صلح» در ذهن انسانها (اعم از سیاستمداران و مردم عادی) دارد، آنگاه به اهمیت نقش رسانه در تولید، بازتولید و ترویج گفتمان صلح پی میبریم. گفتمانی که با اتکا به نگرش اخلاقی بهویژه در چارچوب اخلاق حرفهای بر ارزشهایی همچون دقت، صحت، عینیت، بیطرفی، حفظ حرمت و کرامت انسانی و ارائه راهحلهایی منطقی و صلحآمیز برای منازعات و اختلافها تأکید میورزد و در سطح ملی به تقویت دموکراسی، همپذیری و مدارای اجتماعی و در مقیاس جهانی به استقرار، بسط و تعمیق صلح، گفتوگو و تفاهم یاری میرساند.
به دیگر سخن، روزنامهنگاری صلح، نوعی فرهنگ، اخلاق و سنت رسانهای است که به جای گرایش به بازنمود خصومت، خشونت، اختلاف و تضاد منافع، با استفاده از ادبیات صلح، به تقویت همبستگی، نقاط اشتراک، حقوق بشر و دموکراسی اهتمام میورزد.
روزنامهنگاری صلح پیش و بیش از آنکه یک تکنیک صرف روزنامهنگاری باشد، یک فلسفه، نگرش و باور است که باید در ذهن و قلم روزنامهنگاران بارور و جاری شود.
استفاده از زبان تفاهمی و نُرم گفتار، تأکید بر عوارض و پیامدهای نامطلوب جنگ و خشونت در درازمدت و افشای جنگافروزان و دستها و چهرههای پشت پرده برافروختن آتش جنگ و منافع افراد یا نیروهای خاص از اقدامات خشونتآمیز، بخشی از رسالت و مسئولیت اجتماعی روزنامهنگاران صلح است.
روزنامهنگاری صلح با انعکاس صدای واقعی مردمی که میخواهند در آرامش، امنیت، برادری و صلح زندگی کنند، کار سیاستمداران را برای حرکت در خلاف این مسیر دشوار میکند.
روزنامهنگاری صلح به بیان «یوهان گالتونگ» از «برجستهسازی جنگ» به «برجستهسازی صلح» روی میآورد و به جای رسانهایکردن رویدادهای زندگی انسانی، به انسانیکردن فضای رسانهای همت میگمارد.
روزنامهنگاری صلح با عادیسازی جنگ و تبدیل جهان به سیاه و سفید مقابله میکند و اجازه نمیدهد مردم با شایعات، پیشداوریها و نیز ذهنیتسازی منابع قدرت تنها بمانند.
روزنامهنگاری صلح بر این باور است که دموکراسی و صلح، محصول گفتوگو هستند و گفتوگو مستلزم آزادی بیان و تساوی. بنابراین در گفتمان روزنامهنگاری صلح همواره بر گفتوگو به عنوان راه دستیابی به توافق و پرهیز از جنگ تأکید میشود.
روزنامهنگاری صلح بازتابدادن صدای نخبگان فکری، نواندیشان و مصلحان در کنار انعکاس خواستهای تودههای رنجکشیده و مصیبتدیده از جنگ، خشونت و رفتار غیرانسانی را به عنوان بخشی از وظیفه حرفهای و مسئولیت اجتماعی خویش میشناسد.
روزنامهنگاری صلح، وجود اختلاف، تفاوت یا ظلم و تجاوز را نادیده نمیگیرد، اما در پی آن است که اختلافها و تنشها، برجسته، بزرگنمایی و رسانهای نشود زیرا واقعیت زندگی انسانی بسیار انسانیتر، صلحآمیزتر و قابل تحملتر از واقعیتهای رسانهایشده امروز است. این نوع روزنامهنگاری میکوشد پیوند و ارتباط میان جوامع و ملتها را محکمتر و منسجمتر کند. بنابراین بر نقاط اشتراک و تفاهم تأکید میورزد و از برجستهسازی اختلافها پرهیز میکند.
نمونههای مثبت جوامع را ارائه میکند، ابعاد غیرانسانی کشمکشها را نشان میدهد و حقیقت را به جای جانبداری مینشاند.
و در کلام نهایی؛ روزنامهنگاری صلح میان «خود» و «دیگری» مرزبندی نمیکند؛ چراکه چنین گفتمانی در خدمت بازتولید سلطه و نابرابری و نقدناپذیرکردن قدرت است. این نوع روزنامهنگاری، جوامع را شفاف و انعکاسپذیر و در نتیجه انعطافپذیر میکند. اگر منابع رسانهای تحت نفوذ یک ساختار واحد باشند، مارپیچ سکوت به همگنی بیمورد افکار و کاهش انعکاسپذیری و انعطافپذیری منجر میشود و این به رکود و پسرفت دامن میزند.
بگذارید حرف آخرین را همین اول به سبک هرم وارونه بزنم: روزنامهنگاری و روزنامهنگاران (رسانهها) اگر در خدمت پیشبرد صلح، تفاهم، مدارا و همزیستی و شکلدادن به جامعهای اخلاقی نباشند، عدمشان به ز وجود.
این درست که قدرت تا حد زیادی بر گفتمان رسانهها تأثیر میگذارد اما رسانهها هم قادرند گفتمان قدرت را تا حدی اصلاح، تعدیل و تلطیف کنند. جامعه بشری امروز بیش از همیشه بحرانزده، جنگزده، خشونتزده و غیراخلاقی شده است. پس اگر نیرویی قادر باشد این شرایط را تغییر دهد، بیتردید رسانهها هستند. اما به شرط آنکه رسانهها خود حامل گفتمان خشونت، کشمکش و جنگ نباشند که تا حد زیادی هستند.
اگر بپذیریم تحقق عینی صلح، تفاهم و همپذیری نیاز به شکلگیری و غلبه «اندیشه صلح» در ذهن انسانها (اعم از سیاستمداران و مردم عادی) دارد، آنگاه به اهمیت نقش رسانه در تولید، بازتولید و ترویج گفتمان صلح پی میبریم. گفتمانی که با اتکا به نگرش اخلاقی بهویژه در چارچوب اخلاق حرفهای بر ارزشهایی همچون دقت، صحت، عینیت، بیطرفی، حفظ حرمت و کرامت انسانی و ارائه راهحلهایی منطقی و صلحآمیز برای منازعات و اختلافها تأکید میورزد و در سطح ملی به تقویت دموکراسی، همپذیری و مدارای اجتماعی و در مقیاس جهانی به استقرار، بسط و تعمیق صلح، گفتوگو و تفاهم یاری میرساند.
به دیگر سخن، روزنامهنگاری صلح، نوعی فرهنگ، اخلاق و سنت رسانهای است که به جای گرایش به بازنمود خصومت، خشونت، اختلاف و تضاد منافع، با استفاده از ادبیات صلح، به تقویت همبستگی، نقاط اشتراک، حقوق بشر و دموکراسی اهتمام میورزد.
روزنامهنگاری صلح پیش و بیش از آنکه یک تکنیک صرف روزنامهنگاری باشد، یک فلسفه، نگرش و باور است که باید در ذهن و قلم روزنامهنگاران بارور و جاری شود.
استفاده از زبان تفاهمی و نُرم گفتار، تأکید بر عوارض و پیامدهای نامطلوب جنگ و خشونت در درازمدت و افشای جنگافروزان و دستها و چهرههای پشت پرده برافروختن آتش جنگ و منافع افراد یا نیروهای خاص از اقدامات خشونتآمیز، بخشی از رسالت و مسئولیت اجتماعی روزنامهنگاران صلح است.
روزنامهنگاری صلح با انعکاس صدای واقعی مردمی که میخواهند در آرامش، امنیت، برادری و صلح زندگی کنند، کار سیاستمداران را برای حرکت در خلاف این مسیر دشوار میکند.
روزنامهنگاری صلح به بیان «یوهان گالتونگ» از «برجستهسازی جنگ» به «برجستهسازی صلح» روی میآورد و به جای رسانهایکردن رویدادهای زندگی انسانی، به انسانیکردن فضای رسانهای همت میگمارد.
روزنامهنگاری صلح با عادیسازی جنگ و تبدیل جهان به سیاه و سفید مقابله میکند و اجازه نمیدهد مردم با شایعات، پیشداوریها و نیز ذهنیتسازی منابع قدرت تنها بمانند.
روزنامهنگاری صلح بر این باور است که دموکراسی و صلح، محصول گفتوگو هستند و گفتوگو مستلزم آزادی بیان و تساوی. بنابراین در گفتمان روزنامهنگاری صلح همواره بر گفتوگو به عنوان راه دستیابی به توافق و پرهیز از جنگ تأکید میشود.
روزنامهنگاری صلح بازتابدادن صدای نخبگان فکری، نواندیشان و مصلحان در کنار انعکاس خواستهای تودههای رنجکشیده و مصیبتدیده از جنگ، خشونت و رفتار غیرانسانی را به عنوان بخشی از وظیفه حرفهای و مسئولیت اجتماعی خویش میشناسد.
روزنامهنگاری صلح، وجود اختلاف، تفاوت یا ظلم و تجاوز را نادیده نمیگیرد، اما در پی آن است که اختلافها و تنشها، برجسته، بزرگنمایی و رسانهای نشود زیرا واقعیت زندگی انسانی بسیار انسانیتر، صلحآمیزتر و قابل تحملتر از واقعیتهای رسانهایشده امروز است. این نوع روزنامهنگاری میکوشد پیوند و ارتباط میان جوامع و ملتها را محکمتر و منسجمتر کند. بنابراین بر نقاط اشتراک و تفاهم تأکید میورزد و از برجستهسازی اختلافها پرهیز میکند.
نمونههای مثبت جوامع را ارائه میکند، ابعاد غیرانسانی کشمکشها را نشان میدهد و حقیقت را به جای جانبداری مینشاند.
و در کلام نهایی؛ روزنامهنگاری صلح میان «خود» و «دیگری» مرزبندی نمیکند؛ چراکه چنین گفتمانی در خدمت بازتولید سلطه و نابرابری و نقدناپذیرکردن قدرت است. این نوع روزنامهنگاری، جوامع را شفاف و انعکاسپذیر و در نتیجه انعطافپذیر میکند. اگر منابع رسانهای تحت نفوذ یک ساختار واحد باشند، مارپیچ سکوت به همگنی بیمورد افکار و کاهش انعکاسپذیری و انعطافپذیری منجر میشود و این به رکود و پسرفت دامن میزند.