هشتادسالگي جواد مجابي در گالري ثالث
شایلان عشایری: جمعه، نوزدهم مهر 1398، جشن تولد 80سالگي آقاي جواد مجابي با حضور هنرمندان و دوستان و دوستدارانش در گالري ثالث برگزار شد.
جواد مجابي سال 1347، زماني که در دادگستري مشغول به کار بود، به پيشنهاد «اردشير محصص» وارد حرفه روزنامهنگاري شد. به ملاقات سردبير روزنامه اطلاعات رفت و حدود 10 سال در اين حرفه کار کرد تا اينکه سال 1358 با ديگر روزنامهنگاران با مشکلاتي روبهرو شد و ديگر اجازه فعاليت نداشت؛ ولي هيچگاه رابطهاش با روزنامهنگاري قطع نشد. با نظمي که در کار روزنامهنگاري داشت، ياد گرفته بود که ميتواند در خانه هم کار کند. نتيجه اين سالهاي نشستن و نوشتن، آثاري شامل شعر، طنز، رمان، داستان کودک، پژوهش، داستان کوتاه و سفرنامه است. البته او افزون بر مواردي که اشاره شد، فيلمنامه و نمايشنامه نيز نوشته است. با بيش از يک دهه سابقه فعاليت رسانهاي ميتوان به دبيري گروه فرهنگي روزنامه اطلاعات و سردبيري مجلههايي مانند «تکاپو» و «دنياي سخن» اشاره کرد.
در جشن زادروز 80سالگي او کوروش شيشهگران، سيدعلي صالحي، محمد حسيني، محمدعلي جعفريه، حسين محجوبي، کامبيز درمبخش و محمود دولتآبادي که حالا جزئي از خانواده او هستند، درباره فعاليتهاي او در عرصههاي مختلف شعر، داستاننويسي، تحقيق و پژوهش فرهنگي، نقاشي، طنزپردازي و رفاقتشان جملاتي صميمانه گفتند، عکس گرفتند و از گذشتهها ياد کردند. آقاي مجابي را از «دنياي سخن» ميشناسم؛ چراکه مادرم دوستدار و تحصيلکرده رشته ادبيات فارسي است و آرشيوي از مجلههايي مانند «دنياي سخن»، «آدينه»، «اميد ايران» و... گرد آورده است. «دنياي سخن» از سال 1365 تا 1380 به صورت ماهنامه يا دوماهنامه منتشر ميشد. روز جمعه پيش از رفتن به گالري ثالث به گنجينه مادرم سري زدم و در مجلات، به دنبال نوشتههاي آقاي مجابي آنها را مروري کردم... شعرهايي مثل «شانه به سر» که براي پوپک دخترشان سروده بودند، داستانهاي کوتاه، داستان «زيگورات واژگون» يا «گفتوگوها»، «گفتوشنودي با احمد شاملو»... . شماره مخصوص «دنياي سخن»، شماره 25، اسفند 1367، با سردبيري آقاي جواد مجابي. اين مجله همسن من، البته چند ماه جوانتر از من است. باز کردم و شروع کردم به نگاهانداختن.
ستون اول فهرست (شاد زي) سرمقاله، روبهروي آن جواد مجابي. پس اين يادداشتي از سردبير است. شروع کردم به خواندن... . اينجور ميگذشت که با توجه به تاريخ، نزديکي به بهار و مسائل روز مملکتي مجابي از طراح درخواست يک طرح جلد شاد کرده بود.
طراح دست و دلي براي شادکشيدن نداشت، عناصري مکرر و خستهکننده پيشنهاد داد و با هم گفتوگويي را آغاز کردند.
مجابي به شادي، جواني و سازندگي اعتقاد دارد و آن را به پويايي حيات، بالندگي يک ملت و رشد نيروهاي آن معنا ميکند. بمبارانها و مصيبتهاي واردشده به مردم آن روزگار در کنار تمام تلاش جامعه براي سازندگي و حرکت دوباره در جريان زندگي را توصيف ميکند. خاطرهاي براي طراح تعريف ميکند و به او ميگويد: «مشکلات فردي و اجتماعي براي همه وجود دارد. آدم فرزانه بايد از روزگارش فاصله بگيرد و دورتر را نگاه کند، عمق را. بيشتر از آنکه به فکر خودش باشد، به شهرش، ملتش و جامعه بشري فکر کند، غصهخوردن که هنر نيست». طراح با مطرحکردن مسائل جنگ، گراني، قاچاق، بيکاري، زندانيان سياسي و مهاجرت... با شادبودن و شادي و طرح شاد جلد در تضاد بود و درنهايت تزريق بهزور شادي را دهنکجي به غصه و بدبختي مردم ميديد. اجازه مرخصي گرفت. «شادي وجود دارد طراح عزيز! فقط تو بايد آن را نشان دهي، ببيني و رد آن را بگيري. شادي ايمان سوزاني است به قابليتهاي نامکشوف بشر». در اين ميان طراح جيم شد و مجابي او را به کسي که تخيلش از کار افتاده و آرزويي شاد براي خود، فرزندان و وطنش ندارد، تشبيه ميکند.
«بدون روي جلد شاد هم ميتوان يک مجله روشنِ اميدبخش داد. پيام اينهمه هنرمند و نويسنده و شاعر را به مردم ايران رساند که ما توليدکنندگان آثار هنري و ذوقي به شما سلام ميکنيم. ما نه روياروي شما که از خود شما هستيم. بافت در نسج اين يکپارچگي عظيم شکوهمند مثل شاخههايي از يک جنگل که به جنگل درود ميفرستد. خوشا که صداي ما به گوش شما ميرسد که حتي اگر نميتوانستيم سخن بگوييم هم باکي نبود. حتي سکوت ما هم، پيامآور است، پيام جنبشي که طبيعت دگرگونشونده آن را بازتاب ميدهد». اين شد طرح سرمقاله و آن شد طرح روي جلد. طرح جلد از عليرضا اسپهبد است.
«شاد زي» تبديل به موضوع داغي براي همه شده بود؛ چراکه دوران سختي براي همه بود. شرايطي که در سالهاي دهه 60 تجربه شد... جنگ هشتساله، خرابيها، بينواييها، مشکلات دوران سازندگي و تمام تحولاتي که کشور پشتسر گذاشت، منجر به بروز تغييراتي در زندگي اجتماعي، فرهنگي و سياسي مردم شده بود و البته که تغييرات اين سالها تابهحال ادامه داشته است. در آن نوشته تلاش مجابي را براي ترغيب طراح براي اميد داشتن و نيروآفريني در او را خواندم. ميتوانستم خودم را جاي آن طراح سياستزده و غمگين ببينم.
مطمئنم آقاي مجابي هم همه آن غصههاي نان و گوشت و اتوبوس را چشيده بود و فلج بود ولي مقهور نشد و تسليم اسارت غم نبود. شادي را نيروي اعتراض ميدانست. زندگي تقسيمبندي مضحک شادي و غم نيست. سرمقاله «شاد زي» درست است که نوشتهاي 30ساله است و شايد فراموش شده باشد ولي من با خواندنش معني زندگي را فهميدم... اهميت شادزيستن را در گذر تمام اين سالها در زندگي جواد مجابي ميتوان ديد؛ چراکه معتقد است زندگيکردن، مهمترين حادثه ممکن است و بايد از همه لحظههاي آن استفاده کرد؛ «درست است که گاهي سياست، هنر و ادبيات به اين زندگي معنايي اضافه ميدهد، زندگي روزانه عادي مهمترين تجربه است». او 20 سال است که هرروز بيدار ميشود و شعري ميسرايد. «شعر حکم يادداشتهاي روزانه را دارد، وقتي خودم به شعرهايم مراجعه ميکنم، متوجه حال روزانهام ميشوم. شعر ديگر براي من يک هنر متعالي يا بهانهاي براي تفاخر نيست بلکه آن را اعترافات ذهن خودم ميدانم».
دنيا شعري است بيسرانجام
که بيتي از آن
به ياد ميآيد ناگاه و معناي زندگي ما ميشود
براي اديب و هنرمندي که شادي، سرزندگي و اميد را تبليغ ميکند و صلح و عدالت را براي وطن و مردم وطنش ميخواهد.
تولدتان مبارک، عمري طولاني با شادي و سلامتي برايتان خواهانم.
شایلان عشایری: جمعه، نوزدهم مهر 1398، جشن تولد 80سالگي آقاي جواد مجابي با حضور هنرمندان و دوستان و دوستدارانش در گالري ثالث برگزار شد.
جواد مجابي سال 1347، زماني که در دادگستري مشغول به کار بود، به پيشنهاد «اردشير محصص» وارد حرفه روزنامهنگاري شد. به ملاقات سردبير روزنامه اطلاعات رفت و حدود 10 سال در اين حرفه کار کرد تا اينکه سال 1358 با ديگر روزنامهنگاران با مشکلاتي روبهرو شد و ديگر اجازه فعاليت نداشت؛ ولي هيچگاه رابطهاش با روزنامهنگاري قطع نشد. با نظمي که در کار روزنامهنگاري داشت، ياد گرفته بود که ميتواند در خانه هم کار کند. نتيجه اين سالهاي نشستن و نوشتن، آثاري شامل شعر، طنز، رمان، داستان کودک، پژوهش، داستان کوتاه و سفرنامه است. البته او افزون بر مواردي که اشاره شد، فيلمنامه و نمايشنامه نيز نوشته است. با بيش از يک دهه سابقه فعاليت رسانهاي ميتوان به دبيري گروه فرهنگي روزنامه اطلاعات و سردبيري مجلههايي مانند «تکاپو» و «دنياي سخن» اشاره کرد.
در جشن زادروز 80سالگي او کوروش شيشهگران، سيدعلي صالحي، محمد حسيني، محمدعلي جعفريه، حسين محجوبي، کامبيز درمبخش و محمود دولتآبادي که حالا جزئي از خانواده او هستند، درباره فعاليتهاي او در عرصههاي مختلف شعر، داستاننويسي، تحقيق و پژوهش فرهنگي، نقاشي، طنزپردازي و رفاقتشان جملاتي صميمانه گفتند، عکس گرفتند و از گذشتهها ياد کردند. آقاي مجابي را از «دنياي سخن» ميشناسم؛ چراکه مادرم دوستدار و تحصيلکرده رشته ادبيات فارسي است و آرشيوي از مجلههايي مانند «دنياي سخن»، «آدينه»، «اميد ايران» و... گرد آورده است. «دنياي سخن» از سال 1365 تا 1380 به صورت ماهنامه يا دوماهنامه منتشر ميشد. روز جمعه پيش از رفتن به گالري ثالث به گنجينه مادرم سري زدم و در مجلات، به دنبال نوشتههاي آقاي مجابي آنها را مروري کردم... شعرهايي مثل «شانه به سر» که براي پوپک دخترشان سروده بودند، داستانهاي کوتاه، داستان «زيگورات واژگون» يا «گفتوگوها»، «گفتوشنودي با احمد شاملو»... . شماره مخصوص «دنياي سخن»، شماره 25، اسفند 1367، با سردبيري آقاي جواد مجابي. اين مجله همسن من، البته چند ماه جوانتر از من است. باز کردم و شروع کردم به نگاهانداختن.
ستون اول فهرست (شاد زي) سرمقاله، روبهروي آن جواد مجابي. پس اين يادداشتي از سردبير است. شروع کردم به خواندن... . اينجور ميگذشت که با توجه به تاريخ، نزديکي به بهار و مسائل روز مملکتي مجابي از طراح درخواست يک طرح جلد شاد کرده بود.
طراح دست و دلي براي شادکشيدن نداشت، عناصري مکرر و خستهکننده پيشنهاد داد و با هم گفتوگويي را آغاز کردند.
مجابي به شادي، جواني و سازندگي اعتقاد دارد و آن را به پويايي حيات، بالندگي يک ملت و رشد نيروهاي آن معنا ميکند. بمبارانها و مصيبتهاي واردشده به مردم آن روزگار در کنار تمام تلاش جامعه براي سازندگي و حرکت دوباره در جريان زندگي را توصيف ميکند. خاطرهاي براي طراح تعريف ميکند و به او ميگويد: «مشکلات فردي و اجتماعي براي همه وجود دارد. آدم فرزانه بايد از روزگارش فاصله بگيرد و دورتر را نگاه کند، عمق را. بيشتر از آنکه به فکر خودش باشد، به شهرش، ملتش و جامعه بشري فکر کند، غصهخوردن که هنر نيست». طراح با مطرحکردن مسائل جنگ، گراني، قاچاق، بيکاري، زندانيان سياسي و مهاجرت... با شادبودن و شادي و طرح شاد جلد در تضاد بود و درنهايت تزريق بهزور شادي را دهنکجي به غصه و بدبختي مردم ميديد. اجازه مرخصي گرفت. «شادي وجود دارد طراح عزيز! فقط تو بايد آن را نشان دهي، ببيني و رد آن را بگيري. شادي ايمان سوزاني است به قابليتهاي نامکشوف بشر». در اين ميان طراح جيم شد و مجابي او را به کسي که تخيلش از کار افتاده و آرزويي شاد براي خود، فرزندان و وطنش ندارد، تشبيه ميکند.
«بدون روي جلد شاد هم ميتوان يک مجله روشنِ اميدبخش داد. پيام اينهمه هنرمند و نويسنده و شاعر را به مردم ايران رساند که ما توليدکنندگان آثار هنري و ذوقي به شما سلام ميکنيم. ما نه روياروي شما که از خود شما هستيم. بافت در نسج اين يکپارچگي عظيم شکوهمند مثل شاخههايي از يک جنگل که به جنگل درود ميفرستد. خوشا که صداي ما به گوش شما ميرسد که حتي اگر نميتوانستيم سخن بگوييم هم باکي نبود. حتي سکوت ما هم، پيامآور است، پيام جنبشي که طبيعت دگرگونشونده آن را بازتاب ميدهد». اين شد طرح سرمقاله و آن شد طرح روي جلد. طرح جلد از عليرضا اسپهبد است.
«شاد زي» تبديل به موضوع داغي براي همه شده بود؛ چراکه دوران سختي براي همه بود. شرايطي که در سالهاي دهه 60 تجربه شد... جنگ هشتساله، خرابيها، بينواييها، مشکلات دوران سازندگي و تمام تحولاتي که کشور پشتسر گذاشت، منجر به بروز تغييراتي در زندگي اجتماعي، فرهنگي و سياسي مردم شده بود و البته که تغييرات اين سالها تابهحال ادامه داشته است. در آن نوشته تلاش مجابي را براي ترغيب طراح براي اميد داشتن و نيروآفريني در او را خواندم. ميتوانستم خودم را جاي آن طراح سياستزده و غمگين ببينم.
مطمئنم آقاي مجابي هم همه آن غصههاي نان و گوشت و اتوبوس را چشيده بود و فلج بود ولي مقهور نشد و تسليم اسارت غم نبود. شادي را نيروي اعتراض ميدانست. زندگي تقسيمبندي مضحک شادي و غم نيست. سرمقاله «شاد زي» درست است که نوشتهاي 30ساله است و شايد فراموش شده باشد ولي من با خواندنش معني زندگي را فهميدم... اهميت شادزيستن را در گذر تمام اين سالها در زندگي جواد مجابي ميتوان ديد؛ چراکه معتقد است زندگيکردن، مهمترين حادثه ممکن است و بايد از همه لحظههاي آن استفاده کرد؛ «درست است که گاهي سياست، هنر و ادبيات به اين زندگي معنايي اضافه ميدهد، زندگي روزانه عادي مهمترين تجربه است». او 20 سال است که هرروز بيدار ميشود و شعري ميسرايد. «شعر حکم يادداشتهاي روزانه را دارد، وقتي خودم به شعرهايم مراجعه ميکنم، متوجه حال روزانهام ميشوم. شعر ديگر براي من يک هنر متعالي يا بهانهاي براي تفاخر نيست بلکه آن را اعترافات ذهن خودم ميدانم».
دنيا شعري است بيسرانجام
که بيتي از آن
به ياد ميآيد ناگاه و معناي زندگي ما ميشود
براي اديب و هنرمندي که شادي، سرزندگي و اميد را تبليغ ميکند و صلح و عدالت را براي وطن و مردم وطنش ميخواهد.
تولدتان مبارک، عمري طولاني با شادي و سلامتي برايتان خواهانم.