|

يک جابه‌جايي کوچک

بابك زماني- رئيس انجمن سكته مغزي

آقاي دکتر صبح قبل از ساعت هفت بر صندلي خود نشسته بود. همه ما بعد از او آمديم؛ 20، 30 نفر متخصص و مسئولان بخش‌ها و انجمن‌هاي رشته‌هاي مختلف که قرار بود درمان چند بيماري در سال‌هاي گذشته را در سطح کشور ارزيابي و براي چند سال آينده برنامه‌ريزي کنيم. آقاي دکتر بسيار خوب جلسه را اداره کردند. لحن ايشان مثل کسي بود که قرار است تا چند سال آينده هم اين پروژه را از نزديک هدايت کند. دو، سه ساعتي بيشتر از پايان جلسه نگذشته بود که خبر رسيد ايشان از مسئوليت رياست دانشگاه معاف و استاد ديگري به‌جاي ايشان منصوب ‌شده است. تصور نمي‌کنم خود ايشان از اين تصميم در آن روز اطلاع داشت که اگر داشت بايد گفت مهارت ايشان در کتمان موضوع قابل ستايش است. هنوز هم بسياري از ما حاضران آن جلسه در حيرتيم که چگونه مي‌توان رئيس يک دانشگاه را با سهولتي بيش از جابه‌جايي يک منشي مطب تغيير داد؟ آن هم ‌دانشگاهي شامل چندين دانشکده و مؤسسه آموزشي دانشگاهي که تنها دانشگاه نيست بلکه به‌نوعي مسئول درمان‌ بخش مهمي از شهر تهران با چند ميليون جمعيت هم هست! حوزه‌هاي علميه ما در دوران قديم و دانشگاه‌هاي سراسر دنيا همواره مؤسساتي قائم به ذات بوده‌اند و نه‌تنها اعتبار بسياري از مؤسسات هم بر پايه دانشگاه‌هاست؛ بلکه جامعه هم قائم به دانشگاه است. بنابراين ستون محكم دانشگاه نيازمند ساختار و چارت مديريتي محكم، علمي و خودمحور است. از همين روست كه سلسله‌مراتب دانشگاهي و ترتيب عزل و نصب مديران آکادمي خود نشانه‌اي است قابل‌اطمينان از پختگي و درعين‌حال روزآمدي فرهنگي جوامع. در همه جاي دنيا ضوابط خدشه‌ناپذيري براي اين سلسله‌مراتب و اين سيستم عزل و نصب وجود دارد. ضوابط و معيارهايي که گاه دانشگاه‌ها و بخش‌هاي آموزشي را مجبور مي‌کند براي رعايت آن معيارها با وجود حضور تعداد قابل‌توجهي از استادان و مديران فراخوان بين‌المللي انتشار دهند. تنها با رعايت چنين ضوابطي است که دانشگاه مي‌تواند جوهره خود به‌عنوان يک مکتب و يک سنت را تداوم بخشد. در بسته‌ترين جوامع به لحاظ سياسي هم اين ضوابط مانع دخالت بي‌رويه سياست در دانشگاه مي‌شود و حداقلي از استقلال در اداره دانشگاه‌ها وجود دارد. در كشور ما علت اين آشفتگي بيش از آنكه سياسي باشد فرهنگي است. از سوي ديگر در صورت بروز هر مشکل مديريتي هم عقل سليم حکم مي‌کند نحوه فعاليت مدير مربوطه قبل از عزل مورد بررسي و پاسخ‌گويي قرار بگيرد. عزل ناگهاني هم رافع مسئوليت است و هم باعث محروميت از بازخورد خطاهاي احتمالي؛ به‌علاوه ممکن است تعداد بي‌شماري از استادان و کارشناساني که وقت و انرژي خود را بر پايه نگرش‌هاي يک مديريت خاص صرف کرده‌اند، تصور کنند تلاششان يکباره تبديل به هيچ شده است و احساس سرخوردگي کنند. اين بار اولي نيست که حقير شاهد برنامه‌ريزي‌هاي پرطمطراقي بوده‌ام که با تعويض رئيس ناگهان و به‌طور کامل به دست فراموشي سپرده‌ شده‌اند. نگارنده به‌عنوان يک نسخه‌نويس يک‌لاقبا از بسياري از اسرار و چم‌وخم امور بي‌اطلاعم و آشنايي چنداني هم با رئيس معزول ندارم. اتفاقا رئيس جديد استاد وارسته‌اي از دوستان و همکاران نزديک من است، از همين روست که به خود اجازه مي‌دهم پيشنهاد کنم اولين دستور کار ايشان تدوين دستورالعملي براي عزل و نصب‌هاي دانشگاهي باشد؛ دستورالعملي برگرفته از مطالعات و روندهاي بين‌المللي و البته تنظيم راهکارهايي که احتمال تخطي از آن دستورالعمل را به حداقل مي‌رسانند.

آقاي دکتر صبح قبل از ساعت هفت بر صندلي خود نشسته بود. همه ما بعد از او آمديم؛ 20، 30 نفر متخصص و مسئولان بخش‌ها و انجمن‌هاي رشته‌هاي مختلف که قرار بود درمان چند بيماري در سال‌هاي گذشته را در سطح کشور ارزيابي و براي چند سال آينده برنامه‌ريزي کنيم. آقاي دکتر بسيار خوب جلسه را اداره کردند. لحن ايشان مثل کسي بود که قرار است تا چند سال آينده هم اين پروژه را از نزديک هدايت کند. دو، سه ساعتي بيشتر از پايان جلسه نگذشته بود که خبر رسيد ايشان از مسئوليت رياست دانشگاه معاف و استاد ديگري به‌جاي ايشان منصوب ‌شده است. تصور نمي‌کنم خود ايشان از اين تصميم در آن روز اطلاع داشت که اگر داشت بايد گفت مهارت ايشان در کتمان موضوع قابل ستايش است. هنوز هم بسياري از ما حاضران آن جلسه در حيرتيم که چگونه مي‌توان رئيس يک دانشگاه را با سهولتي بيش از جابه‌جايي يک منشي مطب تغيير داد؟ آن هم ‌دانشگاهي شامل چندين دانشکده و مؤسسه آموزشي دانشگاهي که تنها دانشگاه نيست بلکه به‌نوعي مسئول درمان‌ بخش مهمي از شهر تهران با چند ميليون جمعيت هم هست! حوزه‌هاي علميه ما در دوران قديم و دانشگاه‌هاي سراسر دنيا همواره مؤسساتي قائم به ذات بوده‌اند و نه‌تنها اعتبار بسياري از مؤسسات هم بر پايه دانشگاه‌هاست؛ بلکه جامعه هم قائم به دانشگاه است. بنابراين ستون محكم دانشگاه نيازمند ساختار و چارت مديريتي محكم، علمي و خودمحور است. از همين روست كه سلسله‌مراتب دانشگاهي و ترتيب عزل و نصب مديران آکادمي خود نشانه‌اي است قابل‌اطمينان از پختگي و درعين‌حال روزآمدي فرهنگي جوامع. در همه جاي دنيا ضوابط خدشه‌ناپذيري براي اين سلسله‌مراتب و اين سيستم عزل و نصب وجود دارد. ضوابط و معيارهايي که گاه دانشگاه‌ها و بخش‌هاي آموزشي را مجبور مي‌کند براي رعايت آن معيارها با وجود حضور تعداد قابل‌توجهي از استادان و مديران فراخوان بين‌المللي انتشار دهند. تنها با رعايت چنين ضوابطي است که دانشگاه مي‌تواند جوهره خود به‌عنوان يک مکتب و يک سنت را تداوم بخشد. در بسته‌ترين جوامع به لحاظ سياسي هم اين ضوابط مانع دخالت بي‌رويه سياست در دانشگاه مي‌شود و حداقلي از استقلال در اداره دانشگاه‌ها وجود دارد. در كشور ما علت اين آشفتگي بيش از آنكه سياسي باشد فرهنگي است. از سوي ديگر در صورت بروز هر مشکل مديريتي هم عقل سليم حکم مي‌کند نحوه فعاليت مدير مربوطه قبل از عزل مورد بررسي و پاسخ‌گويي قرار بگيرد. عزل ناگهاني هم رافع مسئوليت است و هم باعث محروميت از بازخورد خطاهاي احتمالي؛ به‌علاوه ممکن است تعداد بي‌شماري از استادان و کارشناساني که وقت و انرژي خود را بر پايه نگرش‌هاي يک مديريت خاص صرف کرده‌اند، تصور کنند تلاششان يکباره تبديل به هيچ شده است و احساس سرخوردگي کنند. اين بار اولي نيست که حقير شاهد برنامه‌ريزي‌هاي پرطمطراقي بوده‌ام که با تعويض رئيس ناگهان و به‌طور کامل به دست فراموشي سپرده‌ شده‌اند. نگارنده به‌عنوان يک نسخه‌نويس يک‌لاقبا از بسياري از اسرار و چم‌وخم امور بي‌اطلاعم و آشنايي چنداني هم با رئيس معزول ندارم. اتفاقا رئيس جديد استاد وارسته‌اي از دوستان و همکاران نزديک من است، از همين روست که به خود اجازه مي‌دهم پيشنهاد کنم اولين دستور کار ايشان تدوين دستورالعملي براي عزل و نصب‌هاي دانشگاهي باشد؛ دستورالعملي برگرفته از مطالعات و روندهاي بين‌المللي و البته تنظيم راهکارهايي که احتمال تخطي از آن دستورالعمل را به حداقل مي‌رسانند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها