|

گفت‌وگو با لیلا فرزانه و کامران افشار نادری

همنشیني اديان در «درخت زندگي»

آزاده جعفريان: مؤسسه تمدن‌هاي اسلامي فرانسه در ليون (IFCM) با رونمايي از اثر درخت زندگي، کار دو هنرمند ايراني افتتاح شد. اثر کانسپچوال آرت تحسين‌هاي بسياري برانگيخت؛ آنسان که وزير کشور فرانسه، «کريستف کاستانر»، درباره آن توييتي نوشت«براي درک بهتر فرهنگ‌هاي اسلامي، بايد به همگان اجازه داد تنوع ديدگاه در آن را متوجه شوند و فضايي براي تبادل و اشتراک آن داشته باشند: IFCM مي‌تواند پلي بين تمدن‌ها و فلسفه‌هاي آن باشد که به نوعي يک فرصت و يک موفقيت است».«درخت زندگي» تنها اثري هنري است که اکنون در مؤسسه تمدن‌هاي اسلامي ليون نصب شده و در مواردي به عنوان نماد اين مؤسسه نيز به کار رفته است. درخت زندگي پانلي از جنس کاشي منقوش دست‌ساز و فولاد آينه‌اي كه به وسیله کامران افشار نادري و ليلا فرزانه و گروهي متشکل از هنرمندان ومعماران ايراني در مدت يک سال و نيم در سالن اصلي ورودي مؤسسه به طور دائم نصب شده است. به همين بهانه با اين دو هنرمند گفت‌وگو کرديم:
‌ شمابه طور تخصصي در چه زمينه‌هاي هنري فعاليت مي‌کنيد ؟
ليلا فرزانه: من در دانشگاه در رشته‌هاي نقاشي و مرمت آثار باستاني و پژوهش هنر تحصيل کرده‌ و در کنار رشته‌هاي دانشگاهي در 20 سال اخير هميشه روي موضوع سراميک نيز فعاليت داشته‌ام. مي‌شود گفت هميشه براي احياي هنر فراموش‌شده سراميک در معماري‌ به دنبال ترکيب نقاشي و هنرهاي سنتي بوده‌ام. ما هميشه از گذشته هنر سراميک را داشته‌ايم و من دلم مي‌خواست اين هنر زنده و در معماري هم استفاده شود. ما هر سال در گالري خودمان (خانه سراميک فرزانه) يک‌سري از کارهاي جديدمان را به نمايش مي‌گذاريم و من در کنار آن در گالري‌هاي مختلف مثل گالري گلستان، گالري ندا و گالري آريا و يا در موزه هنرهاي معاصر تهران يا دانشگاه بروکلين آمريکا نيز نمايشگاه داشته‌ام.
کامران افشار نادري: اولين باري که من با هنر آشنا شدم، به سال 1356 برمي‌گردد که به آتليه کنکور رفتم و در محضر استاد محمدابراهيم جعفري شاگردي کردم. بعد از آن به دانشکده هنرهاي زيبا رفتم و در رشته معماري تحصيل کردم. در ادامه به ايتاليا رفتم و تحصيلاتم را تمام کردم و بعد همان جا ماندم و کار کردم. غير از فعاليت معماري، پروژه‌هاي متعددي را در ايران و خارج از کشور انجام داده‌ام و در چندين پروژه گروهي هم شرکت داشته‌ام. از سال 72 به ايران برگشتم و ماندم و بيش از 20 سال قبل من و دو نفر از دوستان مجله معمار و در ادامه جايزه معمار را تأسيس کرديم. کار نقد معماري را هم بعد از انقلاب شروع کردم و فکر مي‌کنم از سال 74 به بعد حدود 200 مقاله و کتاب در ايران و خارج از کشور چاپ کرده‌ام. در چندين کشور آسيايي و اروپايي هم سخنراني‌هايي درباره معماري داشته‌ام. اما چون آشنايي من با دنياي معماري از طريق هنر بود، هميشه به هنر علاقه داشتم و پايان‌نامه‌ام را درباره هنر ايراني و هنر دوره اسلامي کار کردم و پژوهش‌ها، کتب و مقالات متعددي در اين زمينه خواندم. ‌
پروژه «درخت زندگي» در مؤسسه تمدن‌هاي اسلامي در فرانسه چگونه شکل گرفت؟
فرزانه: زماني که قرار شد يک مرکز فرهنگ اسلامي در ليون با نام «مؤسسه فرانسوي تمدن‌هاي اسلامي» ساخته شود، براي طراحي و اجراي چند اثر هنري در فضا‌هاي مختلف اين مرکز از همه کشورهاي اسلامي دعوت کردند در اين کار مشارکت کنند. اين پيشنهاد از طريق خانه فرهنگ ايران به ما نيز مطرح شد که در نهايت طرح ما براي بزرگ‌ترين فضاي اين مؤسسه مورد تأييد رياست آنجا قرار گرفت و کار شروع شد.
افشار نادري: زماني که خانم فرزانه با من تماس گرفتند و موضوع اين پروژه را مطرح کردند، من جزئيات را به‌دقت مطالعه کردم و متوجه شدم فضاها و ابعاد مشخصي براي ارائه پيشنهاد هنري در مؤسسه تمدن‌هاي اسلامي برنامه‌ريزي شده است که هنرمندان مي‌توانند در آن قالب پيشنهادهاي خود را ارائه کنند. ما تصميم گرفتيم ريسک کنيم و براي بزرگ‌ترين فضاي مؤسسه و بزرگ‌ترين اثر پيشنهاد دهيم. خوشبختانه طرح ما را دوست داشتند و نه تنها آن را پذيرفتند، بلکه آن را روي کارت تبريک کريسمس مؤسسه هم که به همه نقاط دنيا ارسال شد، چاپ کردند. يعني قبل از اينکه کار ما ساخته شود، طرح آن به نوعي نماد مؤسسه هم شد.
‌ ايده پروژه «درخت زندگي» از کجا آمد؟
فرزانه: ايده کلي مؤسسه اين بود که سراميک مي‌خواستند. واقعيت اين است که ما قبل از اين اتفاق هميشه دلمان مي‌خواست يک کار مشترک داشته باشيم که از يک ديد ديگر به سراميک نگاه شود. آقاي دکتر افشار نادري تجربه‌هاي تئوري خوبي در اين زمينه داشتند و به نقوش و هندسه ايراني نيز تسلط داشتند. ما مي‌خواستيم اين تجربيات به‌صورت عملي اتفاق بيفتد. به همين دلیل وقتي بحث اين پروژه مطرح شد، من دلم خواست بالأخره آن تجربه‌اي را که دنبالش بوديم‌، رقم بزنيم. مي‌خواستيم يک کانسپت جديد با سراميک اجرا کنيم که روح ايراني و تاريخي را داشته باشد ولي اتفاقي جديد باشد. من سريعا با آقاي دکتر افشار نادري تماس گرفتم و اين مسئله را با ايشان مطرح کردم. آقاي دکتر از مدتي قبل راجع به موضوع «درخت زندگي» کار کرده بودند و چون به نظر مي‌رسيد از هر نظر موضوع مناسبي باشد، ايشان گفتند ما مي‌توانيم اين را کانسپت اصلي پروژه کنيم.
افشار‌نادري:من سال 2015 به نمايشگاه بين‌المللي ميلان رفتم و آنجا يک اثري به نام «درخت زندگي» ديدم. من چون چهار، پنج سال راجع به نقوش قديمي ايراني و معناي آنها و اسطوره‌هايي که پشت نقوش است تحقيق کرده بودم و مي‌دانستم «درخت زندگي» يکي از قديمي‌ترين نشانه‌هاي سمبوليک و اسطوره‌‌اي ايران باستان است و ما از هفت هزار سال قبل و حتي قبل از آن نشانه‌هايش را داريم، به اين فکر کردم که ما بايد يک روزي يک «درخت زندگي» کار کنيم که مال خودمان باشد. آن موقع هيچ سفارشي در اين زمينه مطرح نشده بود. من به دفترم آمدم و فردي را استخدام کردم و گفتم ما فقط روي درخت زندگي کار کنيم که ببينيم چيست.
‌ درخت زندگي در ذهن شما چه معنايي داشت؟
افشار نادري: درخت زندگي يک درخت مقدس است که در تمام آيين‌ها و مذاهب از جمله قرآن و دين اسلام و هندوئيسم و مذهب زرتشت ريشه دارد. در قرآن چندين اشاره به درخت‌هاي مختلف ديده مي‌شود که ار آن ميان مي‌توان به درخت طوبي، درخت طيبه، شجره من يقطين، درخت گوياي حضرت موسي، درخت خرمايي که ميوه‌هايش را به حضرت مريم داد و... اشاره کرد. درخت زندگي سمبل تولد و رشد است و درختي است که مثل هر درخت ديگري برگ‌هايش مي‌ريزد و بعد دوباره جوانه مي‌زند و رشد مي‌کند. در واقع درخت زندگي، مرگ و زايش دارد. به نظر من درخت زندگي موضوع جالبي به نظر آمد. ابعاد کار ما در پروژه ليون تقريبا 10 متر ارتفاع داشت که ما فکر کرديم در اين 10 متر چه مي‌توانيم بگذاريم که يک اثر هنري باشد و به همين دلیل درخت زندگي را انتخاب کرديم.
‌ باغ ايراني بدون ترديد يک آيکون درباره معماري است و شايد جاي عنصر درخت زندگي در باغ ايراني خالي باشد.
افشار‌نادري: دقيقا. من يک کتاب به اسم «باغ‌هاي بهشت» به سه زبان فارسي، ايتاليايي و انگليسي نوشتم که در ايتاليا چاپ شد. اين کتاب راجع به دو باغ قديمي ايراني است که در تهران قرار دارند. من علاقه زيادي به باغ ايراني داشتم و مدت زيادي روي اين موضوع کار کردم و طبيعي است که آيکونوگرافي و شمايل‌شناسي باغ را هم مي‌شناختم. مثلا در قالي ايراني مي‌شود رد پاي آن را ديد. يا عده کمي مي‌دانند که ساختار شهر اصفهان بر‌اساس يک باغ ايراني شکل گرفته است و علتش شايد اين باشد زماني که شاه‌عباس مي‌خواست شهر اصفهان را پايتخت خودش کند، ناچار بود زمين بسيار وسيعي را سازماندهي کند و تنها کساني که مي‌توانستند يک زمين بزرگ را سازماندهي کنند، سازندگان باغ بودند. معماران روي زمين‌هاي وسيع‌تر از 10-15 هزار متر تسلط نداشتند؛ بنابراين به احتمال زياد شاه‌عباس به سازندگان باغ مراجعه مي‌کند و آنها چون کارشان ساخت باغ بوده است شهر اصفهان را مثل باغ ايراني طراحي مي‌کنند. اين حاصل يک پژوهشي است که من و يک محقق باغ‌شناسي ايتاليايي انجام داديم و به اين نتيجه رسيديم.
‌ در پروژه «درخت زندگي» هر کدام از شما چه کاري را انجام داديد؟
افشار‌نادري: هدف هر کار صنعتگري اين است که از محدوديت‌هاي مادي کار خودش عبور کند. مثلا محراب الجايتو در مسجد‌جامع اصفهان طوري با گچ کار شده است که شما فکر نمي‌کنيد با ماده شکننده‌اي مثل گچ مي‌تواند اين‌گونه منعطف و ظريف کار شود. يا مثلا کسي نمي‌تواند تصور کند که با آينه شکننده بتوان کاري ظريف و پيچيده نظير آينه‌کاري موزه سعدآباد تهران انجام داد.من هم فکر کردم حالا که تجربه عميق و ارزنده خانم فرزانه را داريم، کاري کنيم که از اين محدوديت عبور کنيم، محدوديتي که سنت کار سراميک پيش پاي ما گذاشته است؛ بنابراين فکر کردم ما مي‌توانيم از هنر آينه‌کاري و سراميک و کاشي‌کاري ايراني به‌طور توأمان استفاده کنيم، چيزي که تابه‌حال اين‌گونه اتفاق نيفتاده است. من حدود دو، سه سال بود که در سفرهايم به نقاط مختلف دنيا، از هر سطح آينه‌اي يا سطحي که خاصيت انعکاس داشت، عکس مي‌گرفتم و روي آينه‌ها و خواص آينه‌ها مطالعه مي‌کردم. خاصيتي که آينه دارد اين است که يک فرم معين را نامعين مي‌کند و مي‌تواند با محيط خودش ارتباط برقرار کند؛ يعني بسته به اينکه چه کساني در فضا باشند و چه اتمسفري وجود داشته باشد، تغيير شکل مي‌دهد. من از اين مسئله خيلي خوشم مي‌آمد؛ بنابراين ما سراميک را با آينه مخلوط کرديم و براي انجام اين کار از يک فرم گره ايراني، به نام سرمه‌دان کند که يک هندسه، نظم و شبکه زير کار به ما مي‌داد، استفاده و روي آن شروع به پياده‌كردن کار خودمان کرديم و از طريق شکل‌دادن به فرم‌هاي برجسته‌اي که بخشي از آن آينه و بخشي ديگر سراميک بود، توانستيم شکل درخت را دربياوريم، اما شکل درخت ما يک شکل ثابت نيست که در عکس نشان داده مي‌شود، بلکه وقتي شما در برابر اثر حرکت مي‌کنيد، در هر ثانيه تغيير شکل مي‌دهد. به‌هر‌حال ما از اينکه اهدافمان چيست، يک گزارش به زبان‌هاي مختلف از جمله فارسي، انگليسي، فرانسوي و ايتاليايي، تهيه و به‌اضافه يک‌سري تصاوير ارسال کرديم و بعد از اينکه موافقت اوليه انجام شد، ما به ليون رفتيم و کار را ارائه دادیم که خوشبختانه کار با استقبال روبه‌رو شد.
فرزانه: کارها به سه بخش تقسيم شد؛ فني - مهندسي که توسط دکتر افشار نادري سرپرستي شد، بخش طراحي نقوش با سرپرستي من و فني اجرائي با سرپرستي همسرم معمارپور (خانه سراميک فرزانه) در بخش هنري که بر عهده من بود، در اتودهاي اوليه‌اي که زده شد، طبيعتا چيزهاي مختلفي به ذهن من آمد، از جمله اينکه فرم‌ها بايد نقش داشته باشد يا حال آن نقش‌ها بايد چگونه باشد که با کليت کار همخواني پيدا کند. پترن‌هاي مختلفي زده شد اما چيزي که بيشتر روي آن کار شد، روي خط و کاليگرافي بود. کاليگرافي براي ما جنبه‌هاي مختلفي دارد و ما اگر جنبه معنايي‌اش را کنار بگذاريم، ريشه نقاشي دارد‌. در واقع خط فقط مسئله معنا نيست و ريشه‌اش نقاشي است. خط، جاي گرافيک و جاي بازي زيادي دارد و الماني است که مي‌شود با آن کارهاي زيادي انجام داد. ضمن اينکه يک المان مشترک بين فرهنگ‌ها و زبان‌هاي مختلف است و خط هم مثل خود داستان درخت زندگي مي‌تواند يک چيز مشترک باشد. شايد ما اگر مثلا از پترن بته‌جقه استفاده مي‌کرديم، اين نزديکي را در فرهنگ‌هاي مختلف نمي‌توانستيم داشته باشيم؛ اما کاليگرافي اين ارتباط نزديک را دارد، به‌همين‌دلیل ما پترن‌ها را کنار گذاشتيم و سراغ خط آمديم. شروع به بازي کردن با خط کرديم تا ببينيم خط بايد روي حجم‌هايي که ما داريم چگونه بخوابد. مرحله بعد اين بود که بايد مي‌ديديم از چه خطي قرار است استفاده کنيم؟ آنجا به اين نتيجه رسيديم که خط نستعليق نسبت به ساير خط‌ها براي ما حال ديگري دارد. نستعليق يکي از زيباترين‌ها و ادامه‌دارترين خط‌ها در گذر تاريخ بوده است که قوس‌هاي خيلي زيبايي دارد و به مرور زيباتر و پخته‌تر شده است و ما الان حتي در word هم نستعليق را داريم. در نتيجه ما خط نستعليق را انتخاب کرديم و تمام ۳۲ حرف را با خط نستعليق اتود زديم و بعد من حس کردم حرف «و» يک ضمير کامل است که دو جمله را به هم وصل مي‌کند. به‌هرحال ما تمام حروف را اتود کرديم و ديديم حرف «و» نسبت به سایر حروف کامل‌تر است و بار معنايي و گرافيکي قشنگ‌تري دارد؛ بنابراين فقط روي حرف «و» اتود شد.
‌ بنابراين مبناي کار شما خوشنويسي است؟
فرزانه: بله. بعد از انتخاب حرف، براي ما مسئله رنگ آن مطرح شد که ما يک رنگ کلي مي‌خواستيم. رنگ هم براي ما مهم بود، چون ممکن است شما از يک فاصله‌هايي پترن را نبينيد و يک کار رنگي ببينيد، به همين خاطر ما براي رنگ هم اتود زديم و از رنگ آبي فيروزه‌اي استفاده کرديم. من يک‌جور هراس از کار سنتي دارم و دلم نمي‌خواهد احساس کنند اين کار يک کار سنتي است. البته طراحي کار اصلا اين احساس را نمي‌دهد و رنگ آبي فيروزه‌اي هم همين‌طور است. درست است که فيروزه‌ای در هنر ايراني رنگ بسيار عميقي است، اما به اعتقاد من رنگ آبي خاصي که ما استفاده کرده‌ايم متعلق به اين قرن و امسال است؛ يعني اين رنگ آبي آن‌قدر با طراحي کار عجين شده است که ديگر از کلمه سنتي استفاده نمي‌کنيم. روي خود رنگ آبي اتود زيادي شد تا در نهايت يک رنگ آبي خاص را که متعلق به امروز باشد استفاده کنيم.
‌شکل حرف ک «و» ه که روي سفال‌ها ترسيم شده ابداع خودتان است؟
فرزانه: اين «و» نستعليق است، اما پيچش و چرخش آن کار ماست و از الگو استفاده نشده.
‌آبي فيروزه‌اي اسم خاصي دارد؟
فرزانه: اسم خاصي ندارد، چون ترکيبات بسيار زيادي از والرهاي مختلف با درصدهاي مختلف اتود شده است تا يک وارياسيون کم و زياد به ما بدهد، نه‌اينکه مثل کار ماشيني به ما يک رنگ بدهد.
‌ کار با اين ابعاد در حوزه سفال براي شما اتفاق تازه و متفاوتي بود، اما آيا پيش‌تر تلفيق سفال و شيشه را در ابعاد کوچک انجام داده بوديد؟
فرزانه: خير. براي اولين‌بار بود که اين اتفاق مي‌افتاد.
افشارنادري: نکته بسيار پيچيده و مهم اين کار مهندسي آن است. ما در اين زمينه با دو، سه چالش مواجه بوديم؛ يکي اينکه ما بايد چندهزار قطعه سراميک و آينه برجسته را طبق يک هندسه طوري بچينيم که همه مثل يک پازل به هم بچسبند. بعد مسئله انتقال پروژه مطرح شد که آن را چطور بايد به فرانسه انتقال بدهيم که در آنجا بتواند سرهم شود، چون اين کار پيچيده‌اي بود. درعين‌حال فرانسوي‌ها از ما محاسبات مي‌خواستند و ما ناچار شديم محاسباتمان را با مهندس سازه خودمان، به زبان فرانسوي و بر اساس آيين‌نامه‌هاي بين‌المللي به فرانسه بفرستيم که نشان بدهد اين کار شدني است. مهندسي اين کار بيش از يک سال طول کشيد و ما حتي از پنج مسير مختلف رفتيم و سرمان به سنگ خورد تا اينکه ششمي‌اش به نتيجه رسيد. اين پروژه بيش از دو تن وزنش است و اينکه بتوانيم آن را در ليون به اجرا بگذاريم پيچيدگي‌هاي فني فوق‌تصوري داشت.
‌در اين پروژه چند نفر با شما همکاري کرده‌اند؟
افشارنادري: حدود 40 نفر با ما همکاري کردند که اين تعداد شامل مهندسين، تکنیسين‌ها، نقاش‌ها و هنرمندان بودند.
‌در ليون چه اتفاقي به لحاظ نصب و اجراي پروژه افتاد؟
افشار نادري: من مي‌توانم اين را بگويم که در ايران کار عجيبي انجام شد که آنجا کار کمي انجام شود. اين پروسه کلا يک سال و نيم طول کشيد و در اين ميان اتفاقات عجيبي افتاد؛ از جمله اينکه يک بار سيل آمد و کل کار زير سيل رفت!
فرزانه: کار روي زمين چيده شده بود که يک شب باران زد و همه کار زير آب رفت.
افشار نادري: من يک چيزي ياد گرفته‌ام و آن هم اين است که آدم واقعا نبايد ميدان را خالي کند. در اينجا چندين بار شرايطي پديد آمد که جا داشت کار را رها کنيم؛ ازجمله اينکه ناچار شديم بخش اعظم هزينه‌ها را از جيب خودمان بپردازيم.
‌ روند نصب اثر در ليون چه مدت طول کشيد؟
افشار نادري: سه هفته.
‌ بازتاب‌هاي اوليه نسبت به کار شما چگونه بوده ؟
افشار نادري: خانه فرهنگ ايران و مؤسسه تمدن‌هاي اسلامي فرانسه، مقامات دولتي و بازديدکنندگان از کار ظاهرا راضي بودند. وزير کشور فرانسه و شهردار ليون در نطق خود چندين بار به «درخت زندگي» اشاره کردند.
فرزانه: ما در ليون احساس کرديم برخورد آنها با ما مثل يک کارفرما نيست و آنها احساسی دوستانه دارند و از اين اتفاق خوشحال هستند.
افشار نادري: ما وقتي کار را به دوستان هنرمند و خبرنگار هنري در خارج از کشور و داخل ايران که البته در اينجا کم هستند نشان داديم، همه بازخوردها مثبت بود و از هيچ جا بازخورد منفي دريافت نکرديم.
‌اثر شما به لحاظ موقعيتي در کجاي مؤسسه فرانسوي تمدن‌هاي اسلامي قرار دارد؟
فرزانه: در ورودي و بهترين جاي مؤسسه.
‌ چند اثر در آن فضا وجود دارد؟
افشار نادري: فعلا فقط کار ما را آنجا گذاشته‌اند. پيش‌بيني شده بود شش اثر هنري ديگر با ابعاد کوچک‌تر در آنجا نصب شود اما فعلا به جز کار ما هيچ کاري را آنجا نصب نکرده‌اند.
‌شما در خلق اثر «درخت زندگي» به چه چيزی توجه داشتید و مخاطب اثر شما با تماشای آن چه می‌بیند؟
فرزانه: من دوست دارم مخاطب حس توانایی هنرهای سنتی که می‌تواند كاركرد امروزی داشته باشد را از این کار درک کند. این کار ریشه‌های کهن زیادی دارد ولی در عین حال کاملا متعلق به امروز است. برای من در این سال‌ها مهم بوده است به این نتیجه‌ برسم که سنت‌های ما می‌تواند برای امروز تعریف شود. به نظر من پروژه ما کاملا این حس را می‌دهد. من خودم از تکرار هراس دارم. البته سنت زیباست ولی وقتی کار ما را می‌بینید، با پشتوانه گذشته دارد حرف امروز را می‌زند.
افشار نادری: قطعا معنای زیادی پشت این کار وجود دارد ولی اگر بخواهم صادقانه بگویم که چه چیزی در این کار دیدم، باید بگویم این کار برای من فقط یک کنجکاوی بود. من نمی‌دانم بیننده این کار چه چیزی می‌بیند و هیچ موقع هم به این فکر نمی‌کنم، کما اینکه برخوردم با کارهای معماری‌ نیز به همین شکل است. نمی‌شود پیش‌بینی کرد وقتی یک نفر یک اثری را می‌بیند، چه چیزی در ذهنش وجود دارد. من در زندگی‌ام همیشه به دنبال کنجکاوی بوده‌ام که بعضی موقع‌ها به یک چیزی رسیده‌ام و بعضی مواقع نه. زمانی که من سراغ این پروژه رفتم، می‌دانستم تا حدی با فرهنگ و هنر این مملکت و اسطوره‌های قدیم، هندسه و علوم گذشته آشنایی دارم و به هنر معاصر هم بسیار علاقه دارم و در این زمینه مطالعه کرده‌ام. به صنعتگری و به‌ویژه هنر کاشی‌کاری ایران هم بسیار علاقه‌مند هستم و خیلی دوست داشتم در این زمینه کاری انجام دهم. با وجود این، ایده درخت زندگی برای من یک هدف نهایی نبود، بلکه این ایده بهانه‌ای بود تا بتوانم این تجربه را انجام دهم. شاید خواست و علاقه من این بوده که درخت زندگی یک اثر هنری باشد که هر تمدنی بتواند خودش را در آن پیدا کند، کما اینکه این اتفاق افتاد و هر آدمی با هر فرهنگی درک خودش را از درخت زندگی دارد و می‌گوید درخت زندگی در فرهنگ من وجود دارد. شاید این برای من تنها دستاوردی بود که از اول به آن فکر کردم و تا روز آخر محقق شد. بقیه ماجرا به کنجکاوی من برمی‌گشت.
آزاده جعفريان: مؤسسه تمدن‌هاي اسلامي فرانسه در ليون (IFCM) با رونمايي از اثر درخت زندگي، کار دو هنرمند ايراني افتتاح شد. اثر کانسپچوال آرت تحسين‌هاي بسياري برانگيخت؛ آنسان که وزير کشور فرانسه، «کريستف کاستانر»، درباره آن توييتي نوشت«براي درک بهتر فرهنگ‌هاي اسلامي، بايد به همگان اجازه داد تنوع ديدگاه در آن را متوجه شوند و فضايي براي تبادل و اشتراک آن داشته باشند: IFCM مي‌تواند پلي بين تمدن‌ها و فلسفه‌هاي آن باشد که به نوعي يک فرصت و يک موفقيت است».«درخت زندگي» تنها اثري هنري است که اکنون در مؤسسه تمدن‌هاي اسلامي ليون نصب شده و در مواردي به عنوان نماد اين مؤسسه نيز به کار رفته است. درخت زندگي پانلي از جنس کاشي منقوش دست‌ساز و فولاد آينه‌اي كه به وسیله کامران افشار نادري و ليلا فرزانه و گروهي متشکل از هنرمندان ومعماران ايراني در مدت يک سال و نيم در سالن اصلي ورودي مؤسسه به طور دائم نصب شده است. به همين بهانه با اين دو هنرمند گفت‌وگو کرديم:
‌ شمابه طور تخصصي در چه زمينه‌هاي هنري فعاليت مي‌کنيد ؟
ليلا فرزانه: من در دانشگاه در رشته‌هاي نقاشي و مرمت آثار باستاني و پژوهش هنر تحصيل کرده‌ و در کنار رشته‌هاي دانشگاهي در 20 سال اخير هميشه روي موضوع سراميک نيز فعاليت داشته‌ام. مي‌شود گفت هميشه براي احياي هنر فراموش‌شده سراميک در معماري‌ به دنبال ترکيب نقاشي و هنرهاي سنتي بوده‌ام. ما هميشه از گذشته هنر سراميک را داشته‌ايم و من دلم مي‌خواست اين هنر زنده و در معماري هم استفاده شود. ما هر سال در گالري خودمان (خانه سراميک فرزانه) يک‌سري از کارهاي جديدمان را به نمايش مي‌گذاريم و من در کنار آن در گالري‌هاي مختلف مثل گالري گلستان، گالري ندا و گالري آريا و يا در موزه هنرهاي معاصر تهران يا دانشگاه بروکلين آمريکا نيز نمايشگاه داشته‌ام.
کامران افشار نادري: اولين باري که من با هنر آشنا شدم، به سال 1356 برمي‌گردد که به آتليه کنکور رفتم و در محضر استاد محمدابراهيم جعفري شاگردي کردم. بعد از آن به دانشکده هنرهاي زيبا رفتم و در رشته معماري تحصيل کردم. در ادامه به ايتاليا رفتم و تحصيلاتم را تمام کردم و بعد همان جا ماندم و کار کردم. غير از فعاليت معماري، پروژه‌هاي متعددي را در ايران و خارج از کشور انجام داده‌ام و در چندين پروژه گروهي هم شرکت داشته‌ام. از سال 72 به ايران برگشتم و ماندم و بيش از 20 سال قبل من و دو نفر از دوستان مجله معمار و در ادامه جايزه معمار را تأسيس کرديم. کار نقد معماري را هم بعد از انقلاب شروع کردم و فکر مي‌کنم از سال 74 به بعد حدود 200 مقاله و کتاب در ايران و خارج از کشور چاپ کرده‌ام. در چندين کشور آسيايي و اروپايي هم سخنراني‌هايي درباره معماري داشته‌ام. اما چون آشنايي من با دنياي معماري از طريق هنر بود، هميشه به هنر علاقه داشتم و پايان‌نامه‌ام را درباره هنر ايراني و هنر دوره اسلامي کار کردم و پژوهش‌ها، کتب و مقالات متعددي در اين زمينه خواندم. ‌
پروژه «درخت زندگي» در مؤسسه تمدن‌هاي اسلامي در فرانسه چگونه شکل گرفت؟
فرزانه: زماني که قرار شد يک مرکز فرهنگ اسلامي در ليون با نام «مؤسسه فرانسوي تمدن‌هاي اسلامي» ساخته شود، براي طراحي و اجراي چند اثر هنري در فضا‌هاي مختلف اين مرکز از همه کشورهاي اسلامي دعوت کردند در اين کار مشارکت کنند. اين پيشنهاد از طريق خانه فرهنگ ايران به ما نيز مطرح شد که در نهايت طرح ما براي بزرگ‌ترين فضاي اين مؤسسه مورد تأييد رياست آنجا قرار گرفت و کار شروع شد.
افشار نادري: زماني که خانم فرزانه با من تماس گرفتند و موضوع اين پروژه را مطرح کردند، من جزئيات را به‌دقت مطالعه کردم و متوجه شدم فضاها و ابعاد مشخصي براي ارائه پيشنهاد هنري در مؤسسه تمدن‌هاي اسلامي برنامه‌ريزي شده است که هنرمندان مي‌توانند در آن قالب پيشنهادهاي خود را ارائه کنند. ما تصميم گرفتيم ريسک کنيم و براي بزرگ‌ترين فضاي مؤسسه و بزرگ‌ترين اثر پيشنهاد دهيم. خوشبختانه طرح ما را دوست داشتند و نه تنها آن را پذيرفتند، بلکه آن را روي کارت تبريک کريسمس مؤسسه هم که به همه نقاط دنيا ارسال شد، چاپ کردند. يعني قبل از اينکه کار ما ساخته شود، طرح آن به نوعي نماد مؤسسه هم شد.
‌ ايده پروژه «درخت زندگي» از کجا آمد؟
فرزانه: ايده کلي مؤسسه اين بود که سراميک مي‌خواستند. واقعيت اين است که ما قبل از اين اتفاق هميشه دلمان مي‌خواست يک کار مشترک داشته باشيم که از يک ديد ديگر به سراميک نگاه شود. آقاي دکتر افشار نادري تجربه‌هاي تئوري خوبي در اين زمينه داشتند و به نقوش و هندسه ايراني نيز تسلط داشتند. ما مي‌خواستيم اين تجربيات به‌صورت عملي اتفاق بيفتد. به همين دلیل وقتي بحث اين پروژه مطرح شد، من دلم خواست بالأخره آن تجربه‌اي را که دنبالش بوديم‌، رقم بزنيم. مي‌خواستيم يک کانسپت جديد با سراميک اجرا کنيم که روح ايراني و تاريخي را داشته باشد ولي اتفاقي جديد باشد. من سريعا با آقاي دکتر افشار نادري تماس گرفتم و اين مسئله را با ايشان مطرح کردم. آقاي دکتر از مدتي قبل راجع به موضوع «درخت زندگي» کار کرده بودند و چون به نظر مي‌رسيد از هر نظر موضوع مناسبي باشد، ايشان گفتند ما مي‌توانيم اين را کانسپت اصلي پروژه کنيم.
افشار‌نادري:من سال 2015 به نمايشگاه بين‌المللي ميلان رفتم و آنجا يک اثري به نام «درخت زندگي» ديدم. من چون چهار، پنج سال راجع به نقوش قديمي ايراني و معناي آنها و اسطوره‌هايي که پشت نقوش است تحقيق کرده بودم و مي‌دانستم «درخت زندگي» يکي از قديمي‌ترين نشانه‌هاي سمبوليک و اسطوره‌‌اي ايران باستان است و ما از هفت هزار سال قبل و حتي قبل از آن نشانه‌هايش را داريم، به اين فکر کردم که ما بايد يک روزي يک «درخت زندگي» کار کنيم که مال خودمان باشد. آن موقع هيچ سفارشي در اين زمينه مطرح نشده بود. من به دفترم آمدم و فردي را استخدام کردم و گفتم ما فقط روي درخت زندگي کار کنيم که ببينيم چيست.
‌ درخت زندگي در ذهن شما چه معنايي داشت؟
افشار نادري: درخت زندگي يک درخت مقدس است که در تمام آيين‌ها و مذاهب از جمله قرآن و دين اسلام و هندوئيسم و مذهب زرتشت ريشه دارد. در قرآن چندين اشاره به درخت‌هاي مختلف ديده مي‌شود که ار آن ميان مي‌توان به درخت طوبي، درخت طيبه، شجره من يقطين، درخت گوياي حضرت موسي، درخت خرمايي که ميوه‌هايش را به حضرت مريم داد و... اشاره کرد. درخت زندگي سمبل تولد و رشد است و درختي است که مثل هر درخت ديگري برگ‌هايش مي‌ريزد و بعد دوباره جوانه مي‌زند و رشد مي‌کند. در واقع درخت زندگي، مرگ و زايش دارد. به نظر من درخت زندگي موضوع جالبي به نظر آمد. ابعاد کار ما در پروژه ليون تقريبا 10 متر ارتفاع داشت که ما فکر کرديم در اين 10 متر چه مي‌توانيم بگذاريم که يک اثر هنري باشد و به همين دلیل درخت زندگي را انتخاب کرديم.
‌ باغ ايراني بدون ترديد يک آيکون درباره معماري است و شايد جاي عنصر درخت زندگي در باغ ايراني خالي باشد.
افشار‌نادري: دقيقا. من يک کتاب به اسم «باغ‌هاي بهشت» به سه زبان فارسي، ايتاليايي و انگليسي نوشتم که در ايتاليا چاپ شد. اين کتاب راجع به دو باغ قديمي ايراني است که در تهران قرار دارند. من علاقه زيادي به باغ ايراني داشتم و مدت زيادي روي اين موضوع کار کردم و طبيعي است که آيکونوگرافي و شمايل‌شناسي باغ را هم مي‌شناختم. مثلا در قالي ايراني مي‌شود رد پاي آن را ديد. يا عده کمي مي‌دانند که ساختار شهر اصفهان بر‌اساس يک باغ ايراني شکل گرفته است و علتش شايد اين باشد زماني که شاه‌عباس مي‌خواست شهر اصفهان را پايتخت خودش کند، ناچار بود زمين بسيار وسيعي را سازماندهي کند و تنها کساني که مي‌توانستند يک زمين بزرگ را سازماندهي کنند، سازندگان باغ بودند. معماران روي زمين‌هاي وسيع‌تر از 10-15 هزار متر تسلط نداشتند؛ بنابراين به احتمال زياد شاه‌عباس به سازندگان باغ مراجعه مي‌کند و آنها چون کارشان ساخت باغ بوده است شهر اصفهان را مثل باغ ايراني طراحي مي‌کنند. اين حاصل يک پژوهشي است که من و يک محقق باغ‌شناسي ايتاليايي انجام داديم و به اين نتيجه رسيديم.
‌ در پروژه «درخت زندگي» هر کدام از شما چه کاري را انجام داديد؟
افشار‌نادري: هدف هر کار صنعتگري اين است که از محدوديت‌هاي مادي کار خودش عبور کند. مثلا محراب الجايتو در مسجد‌جامع اصفهان طوري با گچ کار شده است که شما فکر نمي‌کنيد با ماده شکننده‌اي مثل گچ مي‌تواند اين‌گونه منعطف و ظريف کار شود. يا مثلا کسي نمي‌تواند تصور کند که با آينه شکننده بتوان کاري ظريف و پيچيده نظير آينه‌کاري موزه سعدآباد تهران انجام داد.من هم فکر کردم حالا که تجربه عميق و ارزنده خانم فرزانه را داريم، کاري کنيم که از اين محدوديت عبور کنيم، محدوديتي که سنت کار سراميک پيش پاي ما گذاشته است؛ بنابراين فکر کردم ما مي‌توانيم از هنر آينه‌کاري و سراميک و کاشي‌کاري ايراني به‌طور توأمان استفاده کنيم، چيزي که تابه‌حال اين‌گونه اتفاق نيفتاده است. من حدود دو، سه سال بود که در سفرهايم به نقاط مختلف دنيا، از هر سطح آينه‌اي يا سطحي که خاصيت انعکاس داشت، عکس مي‌گرفتم و روي آينه‌ها و خواص آينه‌ها مطالعه مي‌کردم. خاصيتي که آينه دارد اين است که يک فرم معين را نامعين مي‌کند و مي‌تواند با محيط خودش ارتباط برقرار کند؛ يعني بسته به اينکه چه کساني در فضا باشند و چه اتمسفري وجود داشته باشد، تغيير شکل مي‌دهد. من از اين مسئله خيلي خوشم مي‌آمد؛ بنابراين ما سراميک را با آينه مخلوط کرديم و براي انجام اين کار از يک فرم گره ايراني، به نام سرمه‌دان کند که يک هندسه، نظم و شبکه زير کار به ما مي‌داد، استفاده و روي آن شروع به پياده‌كردن کار خودمان کرديم و از طريق شکل‌دادن به فرم‌هاي برجسته‌اي که بخشي از آن آينه و بخشي ديگر سراميک بود، توانستيم شکل درخت را دربياوريم، اما شکل درخت ما يک شکل ثابت نيست که در عکس نشان داده مي‌شود، بلکه وقتي شما در برابر اثر حرکت مي‌کنيد، در هر ثانيه تغيير شکل مي‌دهد. به‌هر‌حال ما از اينکه اهدافمان چيست، يک گزارش به زبان‌هاي مختلف از جمله فارسي، انگليسي، فرانسوي و ايتاليايي، تهيه و به‌اضافه يک‌سري تصاوير ارسال کرديم و بعد از اينکه موافقت اوليه انجام شد، ما به ليون رفتيم و کار را ارائه دادیم که خوشبختانه کار با استقبال روبه‌رو شد.
فرزانه: کارها به سه بخش تقسيم شد؛ فني - مهندسي که توسط دکتر افشار نادري سرپرستي شد، بخش طراحي نقوش با سرپرستي من و فني اجرائي با سرپرستي همسرم معمارپور (خانه سراميک فرزانه) در بخش هنري که بر عهده من بود، در اتودهاي اوليه‌اي که زده شد، طبيعتا چيزهاي مختلفي به ذهن من آمد، از جمله اينکه فرم‌ها بايد نقش داشته باشد يا حال آن نقش‌ها بايد چگونه باشد که با کليت کار همخواني پيدا کند. پترن‌هاي مختلفي زده شد اما چيزي که بيشتر روي آن کار شد، روي خط و کاليگرافي بود. کاليگرافي براي ما جنبه‌هاي مختلفي دارد و ما اگر جنبه معنايي‌اش را کنار بگذاريم، ريشه نقاشي دارد‌. در واقع خط فقط مسئله معنا نيست و ريشه‌اش نقاشي است. خط، جاي گرافيک و جاي بازي زيادي دارد و الماني است که مي‌شود با آن کارهاي زيادي انجام داد. ضمن اينکه يک المان مشترک بين فرهنگ‌ها و زبان‌هاي مختلف است و خط هم مثل خود داستان درخت زندگي مي‌تواند يک چيز مشترک باشد. شايد ما اگر مثلا از پترن بته‌جقه استفاده مي‌کرديم، اين نزديکي را در فرهنگ‌هاي مختلف نمي‌توانستيم داشته باشيم؛ اما کاليگرافي اين ارتباط نزديک را دارد، به‌همين‌دلیل ما پترن‌ها را کنار گذاشتيم و سراغ خط آمديم. شروع به بازي کردن با خط کرديم تا ببينيم خط بايد روي حجم‌هايي که ما داريم چگونه بخوابد. مرحله بعد اين بود که بايد مي‌ديديم از چه خطي قرار است استفاده کنيم؟ آنجا به اين نتيجه رسيديم که خط نستعليق نسبت به ساير خط‌ها براي ما حال ديگري دارد. نستعليق يکي از زيباترين‌ها و ادامه‌دارترين خط‌ها در گذر تاريخ بوده است که قوس‌هاي خيلي زيبايي دارد و به مرور زيباتر و پخته‌تر شده است و ما الان حتي در word هم نستعليق را داريم. در نتيجه ما خط نستعليق را انتخاب کرديم و تمام ۳۲ حرف را با خط نستعليق اتود زديم و بعد من حس کردم حرف «و» يک ضمير کامل است که دو جمله را به هم وصل مي‌کند. به‌هرحال ما تمام حروف را اتود کرديم و ديديم حرف «و» نسبت به سایر حروف کامل‌تر است و بار معنايي و گرافيکي قشنگ‌تري دارد؛ بنابراين فقط روي حرف «و» اتود شد.
‌ بنابراين مبناي کار شما خوشنويسي است؟
فرزانه: بله. بعد از انتخاب حرف، براي ما مسئله رنگ آن مطرح شد که ما يک رنگ کلي مي‌خواستيم. رنگ هم براي ما مهم بود، چون ممکن است شما از يک فاصله‌هايي پترن را نبينيد و يک کار رنگي ببينيد، به همين خاطر ما براي رنگ هم اتود زديم و از رنگ آبي فيروزه‌اي استفاده کرديم. من يک‌جور هراس از کار سنتي دارم و دلم نمي‌خواهد احساس کنند اين کار يک کار سنتي است. البته طراحي کار اصلا اين احساس را نمي‌دهد و رنگ آبي فيروزه‌اي هم همين‌طور است. درست است که فيروزه‌ای در هنر ايراني رنگ بسيار عميقي است، اما به اعتقاد من رنگ آبي خاصي که ما استفاده کرده‌ايم متعلق به اين قرن و امسال است؛ يعني اين رنگ آبي آن‌قدر با طراحي کار عجين شده است که ديگر از کلمه سنتي استفاده نمي‌کنيم. روي خود رنگ آبي اتود زيادي شد تا در نهايت يک رنگ آبي خاص را که متعلق به امروز باشد استفاده کنيم.
‌شکل حرف ک «و» ه که روي سفال‌ها ترسيم شده ابداع خودتان است؟
فرزانه: اين «و» نستعليق است، اما پيچش و چرخش آن کار ماست و از الگو استفاده نشده.
‌آبي فيروزه‌اي اسم خاصي دارد؟
فرزانه: اسم خاصي ندارد، چون ترکيبات بسيار زيادي از والرهاي مختلف با درصدهاي مختلف اتود شده است تا يک وارياسيون کم و زياد به ما بدهد، نه‌اينکه مثل کار ماشيني به ما يک رنگ بدهد.
‌ کار با اين ابعاد در حوزه سفال براي شما اتفاق تازه و متفاوتي بود، اما آيا پيش‌تر تلفيق سفال و شيشه را در ابعاد کوچک انجام داده بوديد؟
فرزانه: خير. براي اولين‌بار بود که اين اتفاق مي‌افتاد.
افشارنادري: نکته بسيار پيچيده و مهم اين کار مهندسي آن است. ما در اين زمينه با دو، سه چالش مواجه بوديم؛ يکي اينکه ما بايد چندهزار قطعه سراميک و آينه برجسته را طبق يک هندسه طوري بچينيم که همه مثل يک پازل به هم بچسبند. بعد مسئله انتقال پروژه مطرح شد که آن را چطور بايد به فرانسه انتقال بدهيم که در آنجا بتواند سرهم شود، چون اين کار پيچيده‌اي بود. درعين‌حال فرانسوي‌ها از ما محاسبات مي‌خواستند و ما ناچار شديم محاسباتمان را با مهندس سازه خودمان، به زبان فرانسوي و بر اساس آيين‌نامه‌هاي بين‌المللي به فرانسه بفرستيم که نشان بدهد اين کار شدني است. مهندسي اين کار بيش از يک سال طول کشيد و ما حتي از پنج مسير مختلف رفتيم و سرمان به سنگ خورد تا اينکه ششمي‌اش به نتيجه رسيد. اين پروژه بيش از دو تن وزنش است و اينکه بتوانيم آن را در ليون به اجرا بگذاريم پيچيدگي‌هاي فني فوق‌تصوري داشت.
‌در اين پروژه چند نفر با شما همکاري کرده‌اند؟
افشارنادري: حدود 40 نفر با ما همکاري کردند که اين تعداد شامل مهندسين، تکنیسين‌ها، نقاش‌ها و هنرمندان بودند.
‌در ليون چه اتفاقي به لحاظ نصب و اجراي پروژه افتاد؟
افشار نادري: من مي‌توانم اين را بگويم که در ايران کار عجيبي انجام شد که آنجا کار کمي انجام شود. اين پروسه کلا يک سال و نيم طول کشيد و در اين ميان اتفاقات عجيبي افتاد؛ از جمله اينکه يک بار سيل آمد و کل کار زير سيل رفت!
فرزانه: کار روي زمين چيده شده بود که يک شب باران زد و همه کار زير آب رفت.
افشار نادري: من يک چيزي ياد گرفته‌ام و آن هم اين است که آدم واقعا نبايد ميدان را خالي کند. در اينجا چندين بار شرايطي پديد آمد که جا داشت کار را رها کنيم؛ ازجمله اينکه ناچار شديم بخش اعظم هزينه‌ها را از جيب خودمان بپردازيم.
‌ روند نصب اثر در ليون چه مدت طول کشيد؟
افشار نادري: سه هفته.
‌ بازتاب‌هاي اوليه نسبت به کار شما چگونه بوده ؟
افشار نادري: خانه فرهنگ ايران و مؤسسه تمدن‌هاي اسلامي فرانسه، مقامات دولتي و بازديدکنندگان از کار ظاهرا راضي بودند. وزير کشور فرانسه و شهردار ليون در نطق خود چندين بار به «درخت زندگي» اشاره کردند.
فرزانه: ما در ليون احساس کرديم برخورد آنها با ما مثل يک کارفرما نيست و آنها احساسی دوستانه دارند و از اين اتفاق خوشحال هستند.
افشار نادري: ما وقتي کار را به دوستان هنرمند و خبرنگار هنري در خارج از کشور و داخل ايران که البته در اينجا کم هستند نشان داديم، همه بازخوردها مثبت بود و از هيچ جا بازخورد منفي دريافت نکرديم.
‌اثر شما به لحاظ موقعيتي در کجاي مؤسسه فرانسوي تمدن‌هاي اسلامي قرار دارد؟
فرزانه: در ورودي و بهترين جاي مؤسسه.
‌ چند اثر در آن فضا وجود دارد؟
افشار نادري: فعلا فقط کار ما را آنجا گذاشته‌اند. پيش‌بيني شده بود شش اثر هنري ديگر با ابعاد کوچک‌تر در آنجا نصب شود اما فعلا به جز کار ما هيچ کاري را آنجا نصب نکرده‌اند.
‌شما در خلق اثر «درخت زندگي» به چه چيزی توجه داشتید و مخاطب اثر شما با تماشای آن چه می‌بیند؟
فرزانه: من دوست دارم مخاطب حس توانایی هنرهای سنتی که می‌تواند كاركرد امروزی داشته باشد را از این کار درک کند. این کار ریشه‌های کهن زیادی دارد ولی در عین حال کاملا متعلق به امروز است. برای من در این سال‌ها مهم بوده است به این نتیجه‌ برسم که سنت‌های ما می‌تواند برای امروز تعریف شود. به نظر من پروژه ما کاملا این حس را می‌دهد. من خودم از تکرار هراس دارم. البته سنت زیباست ولی وقتی کار ما را می‌بینید، با پشتوانه گذشته دارد حرف امروز را می‌زند.
افشار نادری: قطعا معنای زیادی پشت این کار وجود دارد ولی اگر بخواهم صادقانه بگویم که چه چیزی در این کار دیدم، باید بگویم این کار برای من فقط یک کنجکاوی بود. من نمی‌دانم بیننده این کار چه چیزی می‌بیند و هیچ موقع هم به این فکر نمی‌کنم، کما اینکه برخوردم با کارهای معماری‌ نیز به همین شکل است. نمی‌شود پیش‌بینی کرد وقتی یک نفر یک اثری را می‌بیند، چه چیزی در ذهنش وجود دارد. من در زندگی‌ام همیشه به دنبال کنجکاوی بوده‌ام که بعضی موقع‌ها به یک چیزی رسیده‌ام و بعضی مواقع نه. زمانی که من سراغ این پروژه رفتم، می‌دانستم تا حدی با فرهنگ و هنر این مملکت و اسطوره‌های قدیم، هندسه و علوم گذشته آشنایی دارم و به هنر معاصر هم بسیار علاقه دارم و در این زمینه مطالعه کرده‌ام. به صنعتگری و به‌ویژه هنر کاشی‌کاری ایران هم بسیار علاقه‌مند هستم و خیلی دوست داشتم در این زمینه کاری انجام دهم. با وجود این، ایده درخت زندگی برای من یک هدف نهایی نبود، بلکه این ایده بهانه‌ای بود تا بتوانم این تجربه را انجام دهم. شاید خواست و علاقه من این بوده که درخت زندگی یک اثر هنری باشد که هر تمدنی بتواند خودش را در آن پیدا کند، کما اینکه این اتفاق افتاد و هر آدمی با هر فرهنگی درک خودش را از درخت زندگی دارد و می‌گوید درخت زندگی در فرهنگ من وجود دارد. شاید این برای من تنها دستاوردی بود که از اول به آن فکر کردم و تا روز آخر محقق شد. بقیه ماجرا به کنجکاوی من برمی‌گشت.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها