|

«انور» ميراث فرهنگي ايران است

گروه هنر: مراسم نکوداشت 70 سال فعاليت فرهنگي و هنري منوچهر انور با حضور اين کارگردان، گوينده، نويسنده و ويراستار پيش‌کسوت، يکشنبه ۲۱ مهر در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ايران برگزار شد. در ابتداي اين مراسم مجيد رجبي‌معمار گفت: «خوشحاليم که فرصتي فراهم شده تا در خانه هنرمندان ايران از يک هنرمند و هنرشناس و يک چهره دوست‌داشتني تقدير کنيم».پس از آن اکبر عالمي گفت: «منوچهر انور اقيانوس خرد است. او الگوي زندگي من است».سپس محمدرضا اصلاني گفت: «حضور افرادي مانند منوچهر انور، به‌مثابه يک متن است. انسان يک امر تاريخي ا‌ست و جامعه بدون تاريخ، جامعه مردگان است. انور از دور شايد کم‌کار به نظر برسد و يک دليل اين مسئله، چندوجهي‌بودن اوست و اينکه هر کس تنها وجوهي از او را مي‌شناسد. دليل ديگر اين مسئله، وضعيت مديريت فرهنگي است. چم‌و‌خم بوروکراسي، هر نوع پيشرو بودن را پس مي‌زند. رقابت‌ها و حسادت‌ها و اخلاقيات درون‌گروهي نيز همواره تأثيرگذار بوده است. مؤسسه فرانکلين يک نظام سازمان‌دهنده ويراستاري و توليد فرهنگ از طريق کتاب بود. با حضور چهره‌هايي مثل انور، دريابندري، آريان‌پور، مجتبايي و... ديديم که خرده‌پاها چه کردند و کار به جدايي کشيد. مسائلي که نوعي دلزدگي نسبت به فضاي هنر و فرهنگ به وجود مي‌آورد و حالا بسيار بيشتر هم شده است». اين فيلم‌ساز پيش‌کسوت افزود: «در ايران معاصر همواره با اخلاق نوکيسه مواجه بوده‌ايم و اين ريشه در پايدارنبودن سيستم‌ها و طبقات دارد. نوکيسه‌گي فرهنگي مضاف بر بي‌ريشه‌گي اقتصادي و طبقاتي بوده و هست». سخنران بعدي سودابه فضائلي گفت: «منوچهر انور، بنيان‌گذار ويراستاري کتاب در ايران است. او در دوران همکاري‌اش با مؤسسه فرانکلين کتاب «خشم و هياهو» اثر فاکنر با ترجمه بهمن شعله‌ور را اديت کرد. در واقع بايد گفت کتاب توسط انور بازنويسي شد و کار ويراستاري آن حدود دو سال به طول انجاميد. نثر «خشم و هياهو» در دهه چهل شمسي غوغايي به پا کرد و دست‌به‌دست شد». در بخش بعدي، خسرو سينايي به بيان خاطره‌اي از سهراب شهيد‌ثالث در ارتباط با منوچهر انور پرداخت و گفت: «حدود سال‌هاي ۴۸ يا ۴۹ و در سال‌هاي آغازين حضور سهراب شهيدثالث در ايران، خيلي به هم نزديک بوديم. او مشغول ساخت اولين فيلمش به اسم «قفس» براي امتحان وزارت فرهنگ و هنر بود. سهراب در آن زمان اعتمادبه‌نفس پاييني داشت و من سعي داشتم به او روحيه بدهم تا کارش را پيش ببرد. او در پاسخ به من، از سه نفر اسم برد که يکي از آنها منوچهر انور بود. شهيد‌ثالث مي‌گفت تا وقتي منوچهر انور هست، من مي‌خواهم به کجا برسم؟».در بخش پاياني منوچهر انور درباره مسائل مهم در ترجمه گفت: «در ترجمه علاوه بر احاطه به زبان مبدأ و مقصد، توجه دقيق به جزء‌جزء کلمات نيز لازم است. براي انتقال معاني از زبان مبدأ به زبان مقصد، در ۹۹ درصد موارد برگردان تک‌تک کلمات راه به جايي نمي‌برد. مثل اين است که وقتي شعر حافظ را تحت‌اللفظي به زبان‌هاي خارجي ترجمه مي‌کنند، حاصل کار چيز ترسناکي مي‌شود. وقتي ترجمه عين به عين مقدور نيست، بايد معاني درست را در زبان مقصد کشف کرد تا ترکيب تک‌تک کلمات در کنار يکديگر درست باشد. گاه ممکن است برخي معاني در ديکشنري پيدا نشود و روزها زمان صرف پيداکردن معادل درست يک کلمه کنيم. اين روزها اصطلاحات عجيب‌و‌غريبي پيدا شده است؛ به‌خصوص چيزهايي که تحت عنوان «پسامدرن» مطرح مي‌شود. گاه مي‌بينيم حرف‌هاي لاتيني و يوناني پشت‌و‌رو مي‌شوند و اينها غده‌هاي سرطاني هستند که بعضا مي‌بينيم آدم‌هاي موجه ما دست به اين کار مي‌زنند، درحالي‌که نبايد اين‌گونه باشد».او در پاسخ به پرسشي درباره فيلم «باد صبا» اثر آلبر لاموريس گفت: «گفتار اين فيلم در اصل به زبان فرانسه نوشته شده بود و لاموريس بعدتر آن ‌را در اختيار من گذاشت و با ترجمه آزاد، آن را به زبان انگليسي برگرداندم و بعد به من اختيار داد که آن‌ را به‌شکلي آزاد به زبان فارسي نيز ترجمه و اجرا کنم. الان که آن فيلم را نگاه مي‌کنم، عيب‌ها و ضعف‌هايي در گفتار خودم مي‌بينم که بايد درست شود. لاموريس با اصرار از من خواست گفتار متن فرانسوي را نيز بخوانم که نپذيرفتم؛ چون توانايي انجام آن‌ را نداشتم».
گروه هنر: مراسم نکوداشت 70 سال فعاليت فرهنگي و هنري منوچهر انور با حضور اين کارگردان، گوينده، نويسنده و ويراستار پيش‌کسوت، يکشنبه ۲۱ مهر در سالن استاد شهناز خانه هنرمندان ايران برگزار شد. در ابتداي اين مراسم مجيد رجبي‌معمار گفت: «خوشحاليم که فرصتي فراهم شده تا در خانه هنرمندان ايران از يک هنرمند و هنرشناس و يک چهره دوست‌داشتني تقدير کنيم».پس از آن اکبر عالمي گفت: «منوچهر انور اقيانوس خرد است. او الگوي زندگي من است».سپس محمدرضا اصلاني گفت: «حضور افرادي مانند منوچهر انور، به‌مثابه يک متن است. انسان يک امر تاريخي ا‌ست و جامعه بدون تاريخ، جامعه مردگان است. انور از دور شايد کم‌کار به نظر برسد و يک دليل اين مسئله، چندوجهي‌بودن اوست و اينکه هر کس تنها وجوهي از او را مي‌شناسد. دليل ديگر اين مسئله، وضعيت مديريت فرهنگي است. چم‌و‌خم بوروکراسي، هر نوع پيشرو بودن را پس مي‌زند. رقابت‌ها و حسادت‌ها و اخلاقيات درون‌گروهي نيز همواره تأثيرگذار بوده است. مؤسسه فرانکلين يک نظام سازمان‌دهنده ويراستاري و توليد فرهنگ از طريق کتاب بود. با حضور چهره‌هايي مثل انور، دريابندري، آريان‌پور، مجتبايي و... ديديم که خرده‌پاها چه کردند و کار به جدايي کشيد. مسائلي که نوعي دلزدگي نسبت به فضاي هنر و فرهنگ به وجود مي‌آورد و حالا بسيار بيشتر هم شده است». اين فيلم‌ساز پيش‌کسوت افزود: «در ايران معاصر همواره با اخلاق نوکيسه مواجه بوده‌ايم و اين ريشه در پايدارنبودن سيستم‌ها و طبقات دارد. نوکيسه‌گي فرهنگي مضاف بر بي‌ريشه‌گي اقتصادي و طبقاتي بوده و هست». سخنران بعدي سودابه فضائلي گفت: «منوچهر انور، بنيان‌گذار ويراستاري کتاب در ايران است. او در دوران همکاري‌اش با مؤسسه فرانکلين کتاب «خشم و هياهو» اثر فاکنر با ترجمه بهمن شعله‌ور را اديت کرد. در واقع بايد گفت کتاب توسط انور بازنويسي شد و کار ويراستاري آن حدود دو سال به طول انجاميد. نثر «خشم و هياهو» در دهه چهل شمسي غوغايي به پا کرد و دست‌به‌دست شد». در بخش بعدي، خسرو سينايي به بيان خاطره‌اي از سهراب شهيد‌ثالث در ارتباط با منوچهر انور پرداخت و گفت: «حدود سال‌هاي ۴۸ يا ۴۹ و در سال‌هاي آغازين حضور سهراب شهيدثالث در ايران، خيلي به هم نزديک بوديم. او مشغول ساخت اولين فيلمش به اسم «قفس» براي امتحان وزارت فرهنگ و هنر بود. سهراب در آن زمان اعتمادبه‌نفس پاييني داشت و من سعي داشتم به او روحيه بدهم تا کارش را پيش ببرد. او در پاسخ به من، از سه نفر اسم برد که يکي از آنها منوچهر انور بود. شهيد‌ثالث مي‌گفت تا وقتي منوچهر انور هست، من مي‌خواهم به کجا برسم؟».در بخش پاياني منوچهر انور درباره مسائل مهم در ترجمه گفت: «در ترجمه علاوه بر احاطه به زبان مبدأ و مقصد، توجه دقيق به جزء‌جزء کلمات نيز لازم است. براي انتقال معاني از زبان مبدأ به زبان مقصد، در ۹۹ درصد موارد برگردان تک‌تک کلمات راه به جايي نمي‌برد. مثل اين است که وقتي شعر حافظ را تحت‌اللفظي به زبان‌هاي خارجي ترجمه مي‌کنند، حاصل کار چيز ترسناکي مي‌شود. وقتي ترجمه عين به عين مقدور نيست، بايد معاني درست را در زبان مقصد کشف کرد تا ترکيب تک‌تک کلمات در کنار يکديگر درست باشد. گاه ممکن است برخي معاني در ديکشنري پيدا نشود و روزها زمان صرف پيداکردن معادل درست يک کلمه کنيم. اين روزها اصطلاحات عجيب‌و‌غريبي پيدا شده است؛ به‌خصوص چيزهايي که تحت عنوان «پسامدرن» مطرح مي‌شود. گاه مي‌بينيم حرف‌هاي لاتيني و يوناني پشت‌و‌رو مي‌شوند و اينها غده‌هاي سرطاني هستند که بعضا مي‌بينيم آدم‌هاي موجه ما دست به اين کار مي‌زنند، درحالي‌که نبايد اين‌گونه باشد».او در پاسخ به پرسشي درباره فيلم «باد صبا» اثر آلبر لاموريس گفت: «گفتار اين فيلم در اصل به زبان فرانسه نوشته شده بود و لاموريس بعدتر آن ‌را در اختيار من گذاشت و با ترجمه آزاد، آن را به زبان انگليسي برگرداندم و بعد به من اختيار داد که آن‌ را به‌شکلي آزاد به زبان فارسي نيز ترجمه و اجرا کنم. الان که آن فيلم را نگاه مي‌کنم، عيب‌ها و ضعف‌هايي در گفتار خودم مي‌بينم که بايد درست شود. لاموريس با اصرار از من خواست گفتار متن فرانسوي را نيز بخوانم که نپذيرفتم؛ چون توانايي انجام آن‌ را نداشتم».
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها