|

من نگرانم، پس هستم!

گیتی صفرزاده

این روزها همه ما نگران هستیم. یعنی به هر کسی که می‌رسی، هنوز سلام‌وعلیک اولت تمام نشده، یک نگرانی داغ داغ کف دستت می‌گذارد. صبح به همکارت می‌گویی حالت چطور است؟ آهی می‌کشد و می‌گوید نگرانم، از الان هوا آن‌قدر آلوده باشد، زمستان چه می‌شود؟ گوشی‌ات ونگ‌ونگ صدا می‌کند، نگاهش می‌کنی می‌بینی پیامک آمده آیا برای آینده فرزندان خود نگران نیستید؟ سرت را بالا می‌آوری می‌بینی آبدارچی زل زده به صورتت و می‌گوید رنگ و رویتان را دیدم نگران شدم، یک آزمایش کبد چرب بدهید. سرت را از پنجره بیرون می‌آوری، بیلبورد صد در دویست توی صورتت داد می‌زند: بیماری خبر نمی‌کند، اگر نگران هستید، خود را بیمه کنید. تلفن می‌زنی به دوستی در ینگه دنیا می‌گوید شنیده‌ام فلان‌ گونه نادر ماهیان آبزی خلیج فارس دارند از بین می‌روند، خیلی نگرانم. خوشبختانه موارد ریز و درشت برای نگران‌شدن کیلو کیلو دورمان ریخته است؛ از اینکه سال دیگر با افزایش تورم، صاحبخانه چقدر روی اجاره‌مان می‌کشد تا وضعیت کردهای سوریه پس از حمله ترکیه. این آخری حتما دیگر خونتان را به جوش آورد و همین الان است که یقه من را بگیرید و شیرفهمم کنید که این نگرانی نیست، انسان‌دوستی است و یک انسان اخلاقی باید نسبت به فجایع انسانی حساس باشد. به سر مبارک همه درگذشتگان قسم این یکی را خوب می‌فهمم. فقط گاهی اوقات به سرم می‌زند حجم این میزان واژه نگران‌کننده را که هر دقیقه توی هوا ول می‌کنیم، به انرژی تبدیل کنم و بعد از محاسبه دقیقش به آدم روبه‌رویم بگویم شما نگران نیستی با این میزان انرژی حرارتی کلامی که تولید می‌کنی، چقدر میزان گازهای گلخانه‌ای جهان افزایش پیدا می‌کند و به دنبالش لایه ازن سوراخ‌تر و محیط زیست محوتر می‌شود و بعدش قیمت گوشت و مرغ و لبنیات خیلی خیلی افزایش می‌یابد و به همین دلیل صاحبخانه هم اجاره‌اش را بیشتر می‌کند و آن‌وقت مجبوری دو شیفت کار کنی تا هم هزینه اجاره خانه و هم هزینه تحصیل، ازدواج و سیسمونی نوزاد بچه‌ات را بدهی و هم بتوانی ماشین قسطی‌ات را نگهداری و لاجرم چهار پنج تا بیماری اساسی از بدنت سر می‌زند بیرون و آخرسر مجبوری وضعیت اسفناک جهان را همین‌جوری حل‌نشده ول کنی و بروی به دیار آخرت؟

نگران نباشید، این حرف‌های نگران‌کننده را به کسی نمی‌گویم، حتی به دوستی که همین چند روز پیش تا به من رسید گفت: دیدی 16 میلیون کامنت پای صفحه تتلو را؟ هنر روز به روز دارد منحط‌تر می‌شود. رفیقم آن‌چنان نگران انحطاط هنر بود که انگار اگر حافظ در زمان خودش صفحه اینستاگرام داشت، 200 میلیون فالوئر جذب می‌کرد، گرچه مطمئنم خود این دوستم یکی از کسانی بود که برای حافظ کامنت می‌گذاشت: شما اصلا خبر داری شاه شجاع قیمت گوشت را چند کرده که دائم از یار و می و میکده می‌گویی؟ وااسفا بر هنر!

این روزها همه ما نگران هستیم. یعنی به هر کسی که می‌رسی، هنوز سلام‌وعلیک اولت تمام نشده، یک نگرانی داغ داغ کف دستت می‌گذارد. صبح به همکارت می‌گویی حالت چطور است؟ آهی می‌کشد و می‌گوید نگرانم، از الان هوا آن‌قدر آلوده باشد، زمستان چه می‌شود؟ گوشی‌ات ونگ‌ونگ صدا می‌کند، نگاهش می‌کنی می‌بینی پیامک آمده آیا برای آینده فرزندان خود نگران نیستید؟ سرت را بالا می‌آوری می‌بینی آبدارچی زل زده به صورتت و می‌گوید رنگ و رویتان را دیدم نگران شدم، یک آزمایش کبد چرب بدهید. سرت را از پنجره بیرون می‌آوری، بیلبورد صد در دویست توی صورتت داد می‌زند: بیماری خبر نمی‌کند، اگر نگران هستید، خود را بیمه کنید. تلفن می‌زنی به دوستی در ینگه دنیا می‌گوید شنیده‌ام فلان‌ گونه نادر ماهیان آبزی خلیج فارس دارند از بین می‌روند، خیلی نگرانم. خوشبختانه موارد ریز و درشت برای نگران‌شدن کیلو کیلو دورمان ریخته است؛ از اینکه سال دیگر با افزایش تورم، صاحبخانه چقدر روی اجاره‌مان می‌کشد تا وضعیت کردهای سوریه پس از حمله ترکیه. این آخری حتما دیگر خونتان را به جوش آورد و همین الان است که یقه من را بگیرید و شیرفهمم کنید که این نگرانی نیست، انسان‌دوستی است و یک انسان اخلاقی باید نسبت به فجایع انسانی حساس باشد. به سر مبارک همه درگذشتگان قسم این یکی را خوب می‌فهمم. فقط گاهی اوقات به سرم می‌زند حجم این میزان واژه نگران‌کننده را که هر دقیقه توی هوا ول می‌کنیم، به انرژی تبدیل کنم و بعد از محاسبه دقیقش به آدم روبه‌رویم بگویم شما نگران نیستی با این میزان انرژی حرارتی کلامی که تولید می‌کنی، چقدر میزان گازهای گلخانه‌ای جهان افزایش پیدا می‌کند و به دنبالش لایه ازن سوراخ‌تر و محیط زیست محوتر می‌شود و بعدش قیمت گوشت و مرغ و لبنیات خیلی خیلی افزایش می‌یابد و به همین دلیل صاحبخانه هم اجاره‌اش را بیشتر می‌کند و آن‌وقت مجبوری دو شیفت کار کنی تا هم هزینه اجاره خانه و هم هزینه تحصیل، ازدواج و سیسمونی نوزاد بچه‌ات را بدهی و هم بتوانی ماشین قسطی‌ات را نگهداری و لاجرم چهار پنج تا بیماری اساسی از بدنت سر می‌زند بیرون و آخرسر مجبوری وضعیت اسفناک جهان را همین‌جوری حل‌نشده ول کنی و بروی به دیار آخرت؟

نگران نباشید، این حرف‌های نگران‌کننده را به کسی نمی‌گویم، حتی به دوستی که همین چند روز پیش تا به من رسید گفت: دیدی 16 میلیون کامنت پای صفحه تتلو را؟ هنر روز به روز دارد منحط‌تر می‌شود. رفیقم آن‌چنان نگران انحطاط هنر بود که انگار اگر حافظ در زمان خودش صفحه اینستاگرام داشت، 200 میلیون فالوئر جذب می‌کرد، گرچه مطمئنم خود این دوستم یکی از کسانی بود که برای حافظ کامنت می‌گذاشت: شما اصلا خبر داری شاه شجاع قیمت گوشت را چند کرده که دائم از یار و می و میکده می‌گویی؟ وااسفا بر هنر!

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها