|

شاید منافعی در کار است

حامد شفيعي: از دولت دهم تا به امروز اگرچه درگير دو مفهوم شبکه ملي اطلاعات و دولت الکترونيک بوده ایم و براي آن هزينه‌هاي مالي و حتي زماني داده‌ايم، اما نتيجه قابل‌قبولي دريافت نکرده‌ايم. بااين‌حال امير ناظمي، معاون وزير ارتباطات و فناوري اطلاعات و رئيس سازمان فناوري اطلاعات، در گفت‌وگو با «شرق» مي‌گويد: من کل ماجرا را دعواي سياسي مي‌دانم، به‌نحوي‌که شماي خبرنگار را به سمت موضعي مي‌برد که اعداد و ارقام براي شما باورپذير نيست؛ به‌طورمثال براي تماشاي فيلم تعداد زيادي شبکه وجود دارد مانند آپارات و امثالهم که مي‌توان فيلم‌ها را به اشتراک گذاشت، ولي وقتي من به شما يادآوري مي‌کنم که به سال قبل بازگرديد و بر اساس آن بررسي کنيم که در دنيا چه اتفاقي افتاده و بقيه چقدر رشد داشتند و ما چقدر رشد داشتيم، قبول نمي‌کنيد. اگر به شش سال قبل بازگرديم، فوتبال فقط در تلويزيون و با صداي يک گزارشگر پخش مي‌شد، اما امروز فوتبال روي شبکه اينترنت با صداي غير از گزارشگر صداوسيما پخش مي‌شود.او در بخش ديگر اين گفت‌وگو اما به موانعي هم اشاره مي‌کند؛ آنجا که اين موانع سد راه اتصال کارت سوخت به کارت بانکي مي‌شود. ناظمي با طرح اين پرسش که چه اتفاقي درباره کارت سوخت افتاد؟ مي‌گويد: مگر ما کارت‌هاي بانکي را به هم متصل نکرديم و جواب داد؟ با سه کليک کارت بانکي به کارت سوخت تبديل شد. بيشتر از سه دقيقه هم طول نکشيد. وقتي جلوي اين اتفاق گرفته مي‌شود، منافعي در کار است که عده‌اي با اجراي آن مي‌ترسند. در ساده‌انگارترين حالت مي‌گويد کارتي بوده که خريدوفروش مي‌شده و در بدترين حالت گفته مي‌شود شفافيت عامل اصلي ماجراست؛ يعني ترس از شفافيت.
در سال‌هاي اخير، به‌خصوص از دولت دهم به‌بعد جامعه ما با دو مفهوم مواجه شد، اينکه مي‌گويم مفهوم چون نمود و کارکردي از آن نمايان نشد: يکي شبکه ملي اطلاعات و يکي هم دولت الکترونيک. از دولت دهم تا به امروز ما زياد درگير اين دو مفهوم بوده و براي آن هزينه‌هاي مالي و حتي زماني داده‌ايم. به نظر مي‌رسد خروجي ملموسي حداقل در سطح جامعه مشاهده نمي‌شود. اگر چيزي هم ملموس شده ناقص بوده است. درواقع پيوست و هماهنگي ميان شبکه ملي اطلاعات و دولت الکترونيک وجود نداشته. علت چيست؟ آيا فکر نمي‌کنيد دولت ما بيشتر يک نظام مفهومي است تا کارکردي؟
نه! به نظر مي‌رسد معضل اصلي هر دوی اين موارد رقابت‌هاي سياسي و استفاده از پوپوليسم و ناآگاهي عمومي است. ما شبکه ملي اطلاعات را به يک دعواي سياسي تبديل مي‌کنيم و سپس انتظار داريم که بتوانيم درباره مفهوم به صورت عيني حرف بزنيم. براي من بسياري از اتفاقاتي که روي مي‌دهد جالب است؛ براي مثال قتل و شهادت طلبه همداني را در نظر بگيريد. عده‌اي مي‌گويند اگر شبکه ملي اطلاعات بود اين اتفاق نمي‌افتاد يا مثلا وقتي دزدي مي‌شود مي‌گويند اگر شبکه ملي اطلاعات بود، دزدي نمي‌شد. در اين لحظه دوست داريد بپرسيد شبکه ملي که در ذهن شما هست، چيست؟ مانند اين است که هر ضعفي که وجود دارد، يک مفهوم خيالي به نام شبکه ملي اطلاعات درست کنم و هر چيزي را که نيست به آن اطلاق دهم. مثال ديگري مي‌زنم که شما در زندگي خودتان به صورت ملموس در حال تجربه‌کردن هستيد، ولي چون در دعواي سياسي قرار گرفته، نسبت به تجربه آن خودآگاه نيستيد. اگر به شش سال قبل برگرديم همه با سی‌دی و دی‌وی‌دی فيلم نگاه مي‌کرديم، اما امروز بسياري از افراد و شهروندان بخشي از سريال‌ها و فيلم‌ها را طريق شبکه‌هاي VOD مانند فيليمو و نماآوا تماشا مي‌کنند. پس چه اتفاقي افتاده است؟ آيا به‌يک‌باره بدون اينکه اتفاقي در شبکه زيرساختي کشور به وجود آيد، معجزه‌اي روي داده است؟ يا خيال مي‌کنيم فقط رفتار مردم تغيير پيدا کرده؟ به طرف ديگر قضيه فکر نمي‌کنيم که زماني شبکه زيرساختي کشور توان پاسخ‌دادن را نداشت، اما امروز مي‌توان روي شبکه زيرساخت کشور چنين خدماتي ارائه کرد. وقتي دعوا سياسي باشد، مي‌خواهيم اين موارد را ناديده بگيريم. بگذاريد عدد و رقم بگويم. در گذشته کمتر از پنج درصد از کل ترافيک که داخل استفاده مي‌شد، از ترافيک داخل بود، اما امروز بين 43 تا 48 درصد از ترافيکي که مردم استفاده مي‌کنند، ترافيک داخلي است.
چقدر هزينه شده تا به اين درصد؛ يعني از 5 به 48 درصد برسيم؟
هزينه ريالي‌اش فوق‌العاده ناچيز بود، به همين خاطر قيمت مقرون‌به‌صرفه‌اي است. البته من نمي‌توانم عدد دقيق را بگويم؛ به اين دليل که صرفا براي رسيدن به اين هدف نبوده و مجموعه‌ای از اتفاقات فناوري روي داده؛ مجموعه‌اي از توسعه زيرساخت و بازسازي‌ها. هزاران فاکتور در آن اثرگذار بوده که در نهايت به اين درصد رسيديم. من درباره نتيجه ملموس آن صحبت مي‌کنم؛ نتيجه‌اي که الان شما در زندگي هرروزه مشاهده مي‌کنيد، ولي به‌خاطر دعواي سياسي آن را ناديده مي‌گيريد. اگر به شش سال قبل بازگرديم، فوتبال فقط در تلويزيوين و با صداي يک گزارشگر پخش مي‌شد، اما امروز فوتبال روي شبکه اينترنت با صدايی غير از گزارشگر صداوسيما پخش مي‌شود. تعداد بيننده‌هاي يک گزارشگر فوتبال غير از صداوسيما در ساعت پيک به شش ميليون هم رسيده است. سؤال اين است که چه اتفاقي افتاده؟ به سادگي از کنار آن عبور نکنيم. من شهروند وقتي سايتي را باز يا راه‌اندازي مي‌کنم نياز به تفکيک اينترنت نيست و نتيجه ملموس هم داده است و مردم هم در حال تجربه آن هستند، ولي به‌خاطر دعواهاي سياسي کسي نمي‌خواهد اذعان کند که يک‌سري اقدامات انجام شده. کسي نمي‌خواهد بگويد سال 92 مجموعه ترافيکي که افراد استفاده مي‌کردند و همچنين استفاده از اينترنت با موبايل با اکنون قابل مقايسه نيست.
صرفا نمي‌شود زمان را معیار مقايسه قرار داد...
بله رشد مهم است. 15برابرشدن، عددي نيست که صرفا من و شما بگوييم. رشد، رشد متداول است. اين رشد غيرعادي يا افزونگي _ additional _‌ نيست که بگوييد فراتر از آن رشد کرده‌ايد. بهتر است مقايسه جهاني انجام دهيد. رتبه شما در گذشته در دريافت سرانه چقدر بوده و اکنون چقدر است؟ اينها بازي نيست. شما مي‌گوييد دنيا رشد کرده پس ما هم بايد رشد مي‌کرديم. درست است اما اگر سرعت من نسبت به دنيا بهتر بوده اين نشان‌دهنده همان دولت الکترونيکي است که درباره آن صحبت مي‌کنيم. رتبه ايران در گذشته 106 بوده و اکنون 86 است. البته 86 اصلا خوب نيست ولي اگر 106 بوديم و با همان رشد فناوري که همه مي‌دوند شما هم داريد مي‌دويد، پس اين‌گونه مقايسه نکنيد، من مي‌گويم اتفاقا حداقل از 20 نفر بهتر دويده‌ام. گرچه همه در حال دويدن هستند، زيرا شاخص‌ها همه با هم رشد مي‌کند. از يک طرف دعواي سياسي است و از طرف ديگر سرمايه اجتماعي دولت بوده که پايين آمده است. شهروند دولتمردش را قبول ندارد. وقتي هم قبول نداشته باشد، هر اتفاقي بيفتد قبول ندارد. سرمايه اجتماعي هم دست من وزارت ارتباطات نيست. مجموعه‌اي از اتفاقات است که منجر به سرمايه اجتماعي مي‌شود. فرض کنيد زماني هر روز اينترنت قطع مي‌شد و وزيرش مي‌گفت کوسه فيبر را خورده است. امروز به صراحت مي‌گوييم که مشکل داشتيم و اعلام مي‌کنيم اما مي‌گويند حتما کاسه‌اي زير نيم‌کاسه است. من خودم اعلام مي‌کنم که مشکل دارد اما باز قبول نمي‌کنند. اين سرمايه اجتماعي است که حرف من دولتمرد را قبول ندارد. اين مسئله مختص به من نيست، مجموعه رفتار يک سیستم و دولت منجر به آن شده است.
بله سرمايه اجتماعي در حوزه توسعه و پذيرش فناوري اثرگذار است اما به گفته شما مسئله ملموس‌بودن فناوري يا زيرساخت است. تماشاي فيلم يا پخش مستقيم مسابقات فوتبال از طريق اپليکيشن‌هاي داخلي يا شبکه ملي اطلاعات موضوعي است که همه نمي‌دانند از طريق ترافيک داخلي صورت مي‌گيرد. چرا در بقيه زمينه‌ها و حوزه‌هاي شبکه ملي اطلاعات چنين اتفاقي نمي‌افتد؟
سؤالم اين است که شبکه ملي اطلاعات چيست؟ شما تعريف کنيد؟ من تعريفم را دارم ولي مي‌خواهم بگويم از نظر شما به عنوان خبرنگار که از يک مفهوم فرضي صحبت مي‌کنيد، شبکه ملي اطلاعات چيست؟
شبکه ملي اطلاعات يعني دسترسي خدمات روي ترافيک داخلي که نياز نيست براي استفاده از خدمات و ديتاي موردنظر به اصطلاح دور قمري زده شود... .
اگر اين را قبول داريد، ساير موارد هم به همين صورت است. همه اپليکيشن‌هايي که استفاده مي‌کنيد به اين صورت است. فکر مي‌کنيد اپليکيشن‌هاي داخلي در سال 92 چه تعداد بوده و امروز چه تعداد است؟
آمار دقيقي از آن منتشر نشده است... .
منتشر شده است. اين همان سرمايه اجتماعي است که افراد دوست ندارند ببينند. در سال 92 تعداد اپليکيشن‌هاي داخلي 500 بوده، امروز 400 هزار اپليکيشن است.
شما مدعي هستيد که در حال حاضر 400 هزار اپليکيشن داخلي وجود دارد، خب‌ کارکردهاي اين اپلکيشن‌ها کجاست؟ مانند همان شبکه‌هاي اجتماعي داخلي است که... .
نه. موبايل شما چيست؟ اگر اندرويدي باشد مي‌توانيد سري به کافه بازار بزنيد. گزارش کافه بازار هست. اين ديگر عدد و رقمي نيست که من دولت گفته باشم. کافه بازار است. همين الان شما به راحتي مي‌توانيد 10 اپليکيشن داخلي نام ببريد که از آنها استفاده مي‌کنيد. مانند اسنپ، تپسي، مسيرياب بلد، نشان، و... آمار نشان مي‌دهد که تعداد تاکسي اينترنتي‌هايي که از مسيرياب‌هاي بلد يا نشان استفاده مي‌کنند از ويز بيشتر شده است. شما چقدر براي جابه‌جايي مالي از اپليکيشن استفاده مي‌کنيد؟ امروز چند درصد از کل تراکنش‌ها را مردم بدون مراجعه به بانک انجام مي‌دهند؟ همه اينها را با سال 92 مقايسه کنيد.
نمي‌توان حجم تراکنش را مقايسه کرد، بالاخره براي بخشي از کارها بايد به بانک مراجعه کرد. اپليکيشن‌هاي موبايلي براي خدمات بانکي محدود هستند... .
به قول شاعر شور و حال عاشقانه را عدد بدهيد. شما هشت سال پيش چند بار براي خدمات بانکي به بانک مراجعه مي‌کرديد و الان چقدر مراجعه مي‌کنيد؟ از آن گذشته براي تماشاي فيلم تعداد زيادي شبکه وجود دارد مانند آپارات و امثال آن که مي‌توان فيلم‌ها را به اشتراک گذاشت. من کل ماجرا را دعواي سياسي مي‌دانم، به نحوي که شماي خبرنگار را به سمت موضعي مي‌برد که اعداد و ارقام براي شما باورپذير نيست. ولي وقتي من به شما يادآوري مي‌کنم که به سال قبل بازگرديد و بر اساس آن بررسي کنيم که در دنيا چه اتفاقي افتاده و بقيه چقدر رشد داشتند و ما چقدر رشد داشتيم، قبول نمي‌کنيد. اما اينها اتفاقاتي است که در زندگي شما روي داده. تعداد دستگاه‌هايي که مردم استفاده مي‌کنند در گذشته چقدر بوده و الان چه تعداد است؟ اينها خود به خود يا به وجود نيامده است. من ننشستم با تمناکردن کاري کنم که حجم ديتا تغيير کند. براي يک مصوبه که مي‌خواستيم ترافيک حجمي را از بين ببريم، از بازيگران- بازيگران سياسي- ‌ناسزا شنيديم که مردم را تحريک مي‌کردند. چرا اين کار را کرديم؟ چه فلسفه‌اي پشت کار بود؟ اگر قرار بود خدمات روي ديتا داده شود بايد هزينه ديتا کاهش يابد. حال تعدادي شرکت FCP هم هستند که درآمدشان از حجم‌فروشي است. حال براي اينکه با حجم‌فروشي مقابله مي‌کنم، ناسزا شنيدم و مقاومت آنها را ديدم. ولي همه اين کارها به اين خاطر انجام شد که قيمت مبتني بر حجم نباشد. مگر دولت‌های نهم و دهم جلوي رشد را نگرفت؟ چه اتفاقي افتاد؟ چرا اين‌قدر راحت فراموش مي‌کنيم؟
الان ديگر حجمي نيست؟
بخش عمده‌اي از آن حجمي نيست. در واقع قيمت شما تابع سرعت است نه حجم.
شما درباره شبکه ملي اطلاعات معتقد بوديد که رويکرد سياسي است، درباره دولت الکترونيک چطور؟
درباره دولت الکترونيک هم موضوع همين است. نمونه کوچک و بزرگي وجود دارد که در زندگي شخصي ما بوده اما به دليل مسائل سياسي ناديده گرفتيم.
وقتي صحبت از دعواي سياسي مي‌شود دو رويکرد وجود دارد؛ رويکرد اول مسئله فني و رويکرد دوم بحث منفعت‌طلبي است. از نظر شما کدام رويکرد وجود دارد؟
منفعت مادي است. مسئله ترس از شفافيت و ناکارآمد نشان‌دادن رقيب است. حال چرا وارد اين دعوا نشوند؟ هم منفعت اقتصادي وجود دارد و هم به‌عنوان بزرگ‌ترين بازيگر اين حوزه منافعي وجود دارد که شما هرکدام را تغيير دهيد، منفعت آن نيز تغيير مي‌کند. فروختن حجمي اينترنت منفعت عده‌اي از بازيگران را تغيير مي‌دهد، همان‌طورکه خدمات دولت الکترونيک منفعت عده‌اي را تغيير مي‌دهد. يک مثال ساده مي‌زنم. شما مي‌خواهيد براي يک خبرگزاري مجوز بگيريد. خب نياز به سوءپيشينه داريد. سوء‌پيشينه چه فرايندي دارد؟ وارد پليس +10 مي‌شويد، هزينه پرداخت مي‌کنيد و انگشت‌نگاري که هيچ ضرورتي ندارد هربار گرفته شود، از شما گرفته مي‌شود. در‌حالي‌که فقط هرچند سال يک‌بار نياز است که اثر انگشت خود را بازنگري کنيد. اين اثر انگشت مشخص است که مال کيست و نياز نيست هربار از شما اثر انگشت گرفته شود. در اينجا چه کسي منفعت مي‌برد؟ پليس +10 که هزينه‌اي را از شما دريافت مي‌کند و وجاهتي را براي خودش کسب مي‌کند و براي هرآنچه خواست جواب مي‌دهد يا نمي‌دهد. فکر مي‌کنيد کار مشکلي است که شما سوءپيشينه را روي موبايل خودتان انجام دهيد؟ مسلما نه. پس چرا چنين اتفاقي مي‌افتد؟
شما که در دولت هستيد، بايد اين مسئله را حل کنيد.
مربوط به دولت نيست. مشکل رقابت بين قوا و نهادهاي مختلف است.
بالاخره يک ضلع آن دولت است.
دولت آمادگي ارائه چنين خدماتي را دارد. مشخص نيست درون دولت هم گل‌و‌بلبل باشد.
بخشي از مشکلات دولت الکترونيک هم دقيقا داخل دولت است.
کدام؟
مثلا کارت سوخت.
چه اتفاقي درباره کارت سوخت افتاد؟ مگر ما کارت‌هاي بانکي را به هم متصل نکرديم و جواب داد؟ صداوسيما هم ضبط کرد. وقتي جلوي اين اتفاق گرفته مي‌شود، منافعي در کار است که عده‌اي از اجراي آن مي‌ترسند. در ساده‌انگارانه‌ترين حالت مي‌گويد کارتي بوده که خريد‌و‌فروش مي‌شده و در بدترين حالت گفته مي‌شود شفافيت عامل اصلي ماجراست؛ يعني ترس از شفافيت.
شما گفتيد 400 ميليارد تومان،‌ براي صدور کارت منفعت دارد.
هزينه صدور يک کارت چقدر مي‌شود؟ 100 هزار تومان. از خريد کارت گرفته تا کارمندي که براي شما کارت را صادر مي‌کند، چند نفر درگیر اين مسئله هستند؟ حقوق همه آنها يعني پولي که شما براي صدور کارت پرداخت مي‌کنيد.
دولت عملا علامت سؤال و بانی مسئله مي‌شود.
ترجيح ما اين است که پست در اين چرخه نباشد اما وقتي شما از اين سيستم استفاده مي‌کنيد، بخشي از آن را روي من سربار مي‌کنيد. مي‌گويم آنلاين تقاضاي کارت کنيد. دو ميليون و 600 هزار نفر آزمايش کردند. با سه کليک کارت بانکي به کارت سوخت تبديل شد. بيشتر از سه دقيقه هم طول نکشيد.
تمامي اين فرايند زيرمجموعه دولت است که در رأس آن رئيس‌جمهور يا هيئت‌دولت قرار دارد. آنها مي‌توانند در قالب دستورالعمل يا حکمي اين مسئله را حل‌وفصل کنند. آيا واقعا نمی‌شود اين موضوع را در دولت حل‌وفصل کرد؟
فقط دولت نيست ولی دولت هم هست. رابطه دولت با ساير قوا نيز هست. همه اينها يک مفهوم دارد و اينکه شما با فناوري صرف نمي‌توانيد انتظار داشته باشيد تغييراتي روي دهد. تغييرات نيازمند تغيير پارادايم‌هاي ذهني است.
فرض را بر اين بگذاريم که پس از پايان اين دولت شخصي به نام آقاي ناظمي يا آذري‌جهرمي بنا به هر دليلي، مثلا بحث رقابت‌هاي حزبي و جناحي در مجموعه وزارت ارتباطات حضور نداشته باشد. بعدازآن چه اتفاقي مي‌افتد؟ آيا مي‌خواهيم به سال 92 بازگرديم؟ يا نوع بسترسازي‌هاي حوزه فناوري اطلاعات به نحوي است که مدير بعدی مجبور به ادامه راه باشد؟
نمي‌توانم پيشگويي کنم اما رشدي که در اين دولت اتفاق افتاده، اعم از زيرساخت، نفوذ دسترسي و عادت‌کردن مردم به استفاده از اينترنت، بعيد است دوباره قابل بازگشت باشد. بعيد است به سال 92 بازگرديم. اما اتفاقي که مي‌افتد چيست؟ رشد انجام نمي‌شود و شرایط همان‌طور ثابت باقي مي‌ماند. درباره خودم خوشحالم که هيچ‌وقت تصميم به مشارکت نگرفتم؛ مگر آنکه به آن ايمان داشته باشم. هيچ ابايي از اينکه در مجموعه دولت باشم يا نه، ندارم. اين نظر شخصي من است. عدد و رقم هم مشخص است. روزي که ما کار را به دست گرفتيم تا امروز هر رشد نقطه‌به‌نقطه سالانه 500 درصد رشد داشته است. يعني شهريور امسال نسبت به پارسال حداقل 5 برابر شده است و مرداد امسال نسبت به مرداد سال گذشته نيز پنج برابر شده است.
اين آمارها براساس الزامات جهاني است يا داخلي؟
داخلي. الزام جهاني وجود ندارد. همين امروز ماهانه بيش از 50 ميليون تراکنش از طريق الکترونيکي انجام مي‌شود. نکته اين است که من در همين ساختار وزارت ارتباطات نمي‌توانم چيزي را اجبار کنم. قانون به من چنين اجازه‌اي را نداده است و چنين اختياري ندارم. وقتي شما بدون آتوريتي جلو مي‌رويد، محدوديت داريد، چون به‌محض اينکه وارد حوزه‌هاي مهمي مي‌شويد، تحملش وجود ندارد.
شما در يکي از توييت‌هاي خودتان نوشتيد که بحث‌هايي مانند دولت الکترونيک واژه‌هايي هستند که به مردم خيانت کردند، منظورتان چيست؟
بله، دقيقا. اين موضوع را درباره کارت سوخت در روزنامه همشهري نوشتم. وقتي شما درباره مفهومي صحبت مي‌کنيد و نمي‌توانيد مابه‌ازاي آن را بدهيد، راه را براي توسعه مي‌بنديد. اين موضوع براي زمان اجراي تبديل کارت بانکي به کارت سوخت بود.
من گفتم اگر مي‌خواهيد خيانت‌آميز نباشد، بايد به مردم به‌صورت ملموس نشان بدهيد که کارت بانکي را مي‌توان در سه کليک به کارت سوخت تبديل کرد. حداکثر سه دقيقه زمان مي‌برد. ممکن است برخي بگويند سه دقيقه نبوده و شش دقيقه بوده است؛ ولي بهتر از آن بود که مردم در صف انتظار بايستند؛ بنابراين يک تجربه موفق را آزمايش کرديم. من هيچ ابايي ندارم که بگويم توقف اين کار زيرمجموعه دولت بوده است. گاهي توييتي مي‌نويسم که 50 نفر پيام مي‌دهند که چرا اين را نوشتي؛ ولي همين است. البته بخشي از آن طبيعي است و من هم توهم دايي‌جان ناپلئوني ندارم. در همه‌جاي دنيا با نوگراها مخالفت مي‌شود. وقتي مي‌خواستند قطار راه‌اندازي کنند، با گاريچي‌ها مي‌جنگيدند.
شما از کليدواژه‌هاي مفهومي بيشتر از کليدواژه‌هاي کاربردي صحبت مي‌کنيد؛ مثلا يک جايي از نوکلاسيک‌ها استفاده کرديد که در برابر نوآورها و فناوری‌هاي نوآور مقاوم هستند که الان هم اشاره کرديد... .
به اين دليل است که مي‌خواهم بگويم مسئله ما نيست، مشکل سرمايه اجتماعي است که امروز پررنگ شده است. وقتي اوبر به فرانسه رفت، سر اين مسئله آدم کشتند و جسد آن را داخل ماشين اوبر انداختند و بعد از آن راننده تاکسي‌ها اعتراض کردند و گفتند اوبر امن نيست. البته ما کشته نداديم چون ملت خشني نيستيم که بخواهيم چنين کاري بکنيم. پس اين درگيري طبيعي است. اينکه چهار نفر جلوي اسنپ داد و بيداد کردند و شيشه آنجا را شکستند و مي‌خواستند مجوزش را باطل کنند، مابه‌ازاي آن در کشورهاي توسعه‌يافته هم وجود دارد؛ درباره کارت سوخت هم همين مسئله است. به همان اندازه که سيستم ساختار سنتي با ساختار مدرن سنتي فاصله داشته، سيستم نوگراي ما هم فاصله دارد.
بحث نبود اعتماد سرمايه اجتماعي از همين مسائل آغاز مي‌شود. نمونه‌اش کارت سوخت که ما شاهد تشتت آرا بوديم. يک روز مي‌گويند کارت سوخت صادر شود، يک روز مي‌گويند نمي‌شود،‌ يک روز کارت بانکي است، يک روز آن را لغو مي‌کنند،‌ اين نوعي سرگرداني براي مردم است.
سردرگمي‌ای که شما مي‌گوييد، درست است؛ ولي براي ما يک نشانه است. نشانه رقابت دو نيروي تقريبا هم‌قدرت که در جاهايي يکي از آنها پيروز مي‌شود و در جاي ديگري پيروز نمي‌شود. اين‌گونه نيست که در نهايت منجر به حذف نيروي نوگرا شده باشد. نوگراها به اندازه خودشان قدرت دارند که بتوانند در جاهايي نيروي مقابل را به زمين بکشند و با او بازي کنند. البته جاهايي هم مجبور به دادن امتياز است و گل مي‌خورد و مي‌بازد. اگر قرار بود سيستم غيرنوگرايي باشد، تشتت هم نبود و همان روز اول تصميم گرفته مي‌شود که مي‌خواهد کارت سوخت باشد؛ بنابراين تشتت نشانه بازي و جنگيدن دو نيرو با همديگر است. بله در نهايت در مسئله کارت سوخت ما بازنده‌ايم چون مسئول آن نيستيم.
اين جزء‌ الزامات رشد جهاني نيست که اين سيستم پذيرفته شود و ما پله‌هاي صعود را در شاخص‌هاي دولت الکترونيک طي کنيم؟
بله. ولي مانند همان است که ما 106 بوديم، 186 شديم، 20 تا بالا آمديم، اين 20 تا را ببينيم و بدانيم 86 هستيم و خيلي راه مانده تا به رتبه‌هاي بالا برسيم.
بحث‌هايي مانند جويشگر بومي و اندرويد ملي، اينها هم جزء دستاوردهاي دولتي بود که به نظر مي‌رسد براي آن هزينه‌هايي شد و سرانجامي برايش نبود؟
اينها را از هم تفکيک کنيد، من به‌شدت موافقم تک‌به‌تک آنها را بررسي کنيم؛ برای موضوعي مانند جويشگر بومي،‌ هزينه داده شده و همچنان هزينه‌اي بر کشور تحميل مي‌شود.
آيا واقعا قرار است در بعضي از فناوري‌ها چرخ را از اول اختراع بکنيم؟
مشخص است که نه.
جويشگر بومي جزء آن قضايا نيست؟
حتما‌ هست. با آن مدل تجاري که قرار بود جايگزين گوگل شود. سؤال اين است که مي‌تواند جايگزين گوگل شود؟ قطعا نه. چون بخشي از الگوريتم گوگل تابع تعداد کاربر است. وقتي کل جمعيت فارسي‌زبان عددي کمتر از کل جمعيتي است که با گوگل کار مي‌کنند، بنابراين نمي‌تواند با آن رقابت کند. اگر در چين وجود دارد، به‌دليل جمعيت بالاي چين است. اگر ياندکس در روسيه وجود دارد، به‌دليل جمعيت روس‌زبان آن است.
چرا چنين هزينه‌اي مي‌شود؟
اين را نبايد از من بپرسيد. اينکه چرا قبلا اين کار را کرده‌اند، من مانند يک تحليلگر به شما پاسخ مي‌دهم. تحليل من اين است که ناشي از يک ناآگاهي سياست‌گذاري و شعارزدگي است که در سيستم ما تصميم‌گيري مي‌کند. حال آيا در حيطه جويشگر بومي راه‌حلي وجود دارد که درگير چنين مشکلي نباشيم؟ بله. شما موتورهاي جست‌وجوگر تخصصي داريد که در استراتژي به آن Niche market، گفته مي‌شود. آيا نمي‌شود مشابه جويشگرهاي تخصصي را در ايران داشت؟ آيا ضروري نيست؟ آيا گوگل مي‌تواند اين کار را انجام دهد؟ جوابش مشخص است. بله ضروري است و گوگل هم نمي‌تواند اين کار را انجام دهد، زيرا بازارش وجود ندارد. پس من مي‌توانم انجام دهم، ولي اين‌قدر مسئله سياسي شده است. فقط کافي است غلط را پاک کنيم و راه‌حل درست را جايگزين کنيم؛ اما کسي به من اجازه نمي‌دهد راه‌حل غلط را پاک کنم.
تا الان ميلياردها تومان هزينه شده، تازه به اين نتيجه رسيده‌ايم که راه‌حل غلط بوده است؟
من که آن زمان نبودم، اين سؤال را نبايد از من بپرسيد.
از اينجا به بعد که هستيد.
از اينجا به بعد من اجازه ندادم آن ميلياردها تومان هزينه شود. شما هزينه‌اي بياوريد که من کرده باشم. من راه‌حل مشخصي دارم و روي آن کار مي‌کنم و در آينده سراغ همان Niche market مي‌روم. تجارت بر عهده بخش خصوصي است و دولت نبايد دخالت کند. حداکثر دخالتي که دولت مي‌تواند انجام دهد، تسهيلگري است. محل ورودش براي همه باز است، هرکسي خواست مي‌تواند کار کند. نمي‌توان گفت اين حق ورود دارد و آن حق ورود ندارد. درباره سيستم عامل نیز همين‌طور است. غرب به‌دنبال سيستم‌عامل بومي رفت و هزينه هم کرد. ما نگفتيم سيستم‌عامل بومي مي‌خواهيم.
وزير گفتند اندرويد ملي، پسوند ملي مي‌گذاريد يعني... .
اگر مي‌گويد ملي يعني اين برساختِ اجتماعي شماست. بايد کل متن را خواند و ديد که چيست. اندرويد يک سيستم‌عامل اوپن‌سورس است، همه دنيا هم از آن استفاده مي‌کنند. ما اين سيستم‌عامل را شخصي‌سازي می‌کنيم. وقتي صحبت از شبکه ملي مي‌شود يعني ميزان استقلال را حداکثر کنيم. من براي اندرويد هزينه و خلاف روند جهاني رفتار نکردم. همه روي سيستم‌هاي اوپن‌سورس شخصي‌سازي کردند. زماني که مشخص شد از گوشي خانم مرکل در آلمان جاسوسي مي‌شود، آيا رفتند گوشي اختراع کردند؟ نه، مهم است که شما گوشي داشته باشيد که مطمئن شويد backdoor نداشته باشد؛ یعنی کاري که آلماني‌ها انجام دادند، کجاي اين کار مشکل دارد؟ آيا پول هزينه شده است؟ شما اسنادي داريد که من پول هزينه کرده باشم؟ چند گروه دانشگاهي روي اين مسئله در حال کارکردن هستند.
شائبه بحث لينوکس ‌فارسي را به وجود مي‌آورد که سال‌ها براي آن هزينه شد، اتفاقا لينوکس Open Source بود.
ماجرا همان سرمايه اجتماعي است. شما داريد با چه کسي مي‌جنگيد؟ با پيش‌فرضي که فکر مي‌کنيم اين کار را کرده است؛ شما فرضي داريد و مي‌گوييد وقتي ملي گذاشت، پس يعني پول داده، بنابراین با او بجنگيم.
من دارم از افکار عمومي‌اي صحبت مي‌کنم که اين‌طور برداشت مي‌کنند.
افکار عمومي هم حق دارد اين برداشت را بکند.
چون ادبيات مسئولان ما بوده است.
بله بوده. در نهايت مي‌توانم عذرخواهي کنم. نمي‌توانم مسئله را پاک کنم، چون جزئي از حافظه تاريخي است؛ ولي الان من به چه چيزي متهم هستم؟ به اين متهم هستم که گذشتگان اين‌گونه رفتار کردند؟ تمامي پيام‌هايي که در توييتر يا تلگرام براي من ارسال مي‌شود بازخواست از رفتار گذشتگان است نه بازخواست و سؤال از رفتار من.
آنچه اکنون برداشت مي‌شود ماحصل کاشت گذشته است...
بله و اينکه سرمايه اجتماعي پايين است. واقعيت اين است که سرمايه اجتماعي دولت‌ها در اين سال‌ها افزايش نيافته و روزبه‌روز بي‌اعتمادي بيشتر شده است. شما وقتي مدير دولتي را مشاهده مي‌کنيد، روز‌به‌روز فرض شما بر اين است که او فاسد و کارنابلد بوده و شايستگي اين صندلي را ندارد. او حتما به جايي وصل است. اينها پيش‌فرض‌هاي شماست. من نمي‌توانم با پيش‌فرض‌هاي شما بجنگم. در نهايت کاري که مي‌توانم انجام دهم اين است که کارنامه‌اي که باقي مي‌گذارم، آيندگان درباره آن نظر دهند.
شما مي‌گويد يا توانش را نداريد يا زورتان نمي‌رسد. در اين صورت عملکردي هم نخواهيد داشت که در کارنامه خود براي آينده ثبت کنيد.
به‌همين‌دليل اعلام مي‌کنم؛ کارنامه وجود دارد، رفتار من هم وجود دارد، مي‌توانم جز‌به‌جز آمار دهم. مانند تراکنش. ببينيد حجم تراکنش بين دولت تا دولت چقدر شده است. رشد نقطه‌به‌نطقه 500 درصد کم است. آمار و شاخص‌هاي جهاني وجود دارد. همچنين تعداد اپليکيشن‌هايي که در دو سال اخير از 60 هزار به 240 هزار عدد رسيده هم وجود دارد.
آمار کمي خوب است، ولي کيفي چطور؟
تعداد کاربر و تعداد دفعات نصب هم وجود دارد، چيز عجيبي نيست. اين آمار را روي گوشي‌هايي که اندرويدي است مقايسه کنيد. 10 درصد افراد ios هستند.
‌200 هزار اپليکيشن در سال طراحي کردند، چه ميزان کاربردي شده است؟
ميزان نصب دارد.
شما ميزان نصب را داريد؟
بله. ما داشبورد داريم و ميزان نصب‌ها مشخص است. کافه‌بازار تجارتي است که وجود دارد. ميزان سفارشي که شما از اسنپ مي‌گيريد.
شما داريد از يک اپليکيشن کاربردي خدماتي صحبت مي‌کنيد!
10 اپليکيشن برتر را بگوييم؛ اسنپ، تپسي، ديجي‌کالا، آپارات، فيليمو؛ حتي نرم‌افزاري مانند باد صبا که براي مردم اذان مي‌گويد که 10 ميليون بار نصب شده است.
در حوزه اپليکيشن‌هاي اجتماعي چطور؟
يکي را شما مثال مي‌زنيد آن هم به خاطر اينکه اختيارش را به من ندادند.
ولي آنها مدعي هستند که تمام اختيارات دست شماست... .
انتظارات من مشخص است و مي‌توانيد بنويسيد: اگر کسي در يک پلتفرم خلافي انجام داد، رئيس پلتفرم مسئول نيست. وقتي شما اصل يک را نمي‌پذيريد، چه کسي حاضر به سرمايه‌گذاري مي‌شود؟ اينکه من چيزي را درست کنم و بعد بگويم هرجايي حرفي زده شد شما بايد پاسخ بدهيد، معقول است؟ چه چيزي را دست من داديد؟ مانند اين است که بگوييد هر کسي وارد اين ساختمان شد، او را با تير مي‌کشم ولي اختيارات داخل ساختمان با شماست. خب مسلما کسي وارد ساختمان نمي‌شود.
پس به اين ترتيب ورودکردن به بعضي از اپليکيشن‌ها مانند سروش، گپ و آي‌گپ منطقي نيست. اينکه براي آنها هزينه کنيم، پهناي باند بدهيم و در آخر... .
اصلاح پهناي‌بانددادن از آن اصطلاحات غيرفني است. پهناي‌باند‌دادن يعني چه؟ خياباني درست کرديد و ماشين‌ها در آن حرکت مي‌کنند. آقاي فتاحي زيبا توييت کردند که يک خيابان هفت‌بانده درست کرديد، اما کل پيام‌رسان‌ها از يک باند استفاده مي‌کنند. اين به آن معنا نيست که من به آنها يک باند داده‌ام. من کل هفت باند را داده‌ام ولي کسي وارد باند‌هاي ديگر نمي‌شود. تا زماني که شما مسئله حقوقي را حل نکنيد، نمي‌توانيد انتظار داشته باشيد. مشخص است کسي که فعاليت مي‌کند مسئوليتش بر عهده خودش است نه بر عهده رئيس اپليکيشن. اين را بپذيريم، بعد من آن را توسعه مي‌دهم.
وقتي کاربر يا سرمايه اجتماعي نپذيرد، توسعه‌دادن و هزينه‌کردن براي آن چه فايده‌اي دارد؟
مانند بقيه چيزها. براي مثال مانند نقشه؛ زماني مردم مي‌گفتند مي‌خواهند اطلاعات ما را بدزدند. خوشبختانه پاي آن ايستاديم و همه جا مصاحبه کرديم و گفتيم لازم نيست ويز را تعطيل کنيد. مردم خودشان از نقشه استفاده مي‌کنند. در اقتصاد فرض اين است که بازيگر اقتصادي عقلايي رفتار کند. اگر شما اين را نپذيريد هيچ چيزي از دنياي سياست‌گذاري اجتماعي و اقتصادي را نپذيرفته‌ايد.
الان ميزان استفاده از ويز آن‌قدر هست که بلد و نشان نتوانند با آن رقابت کنند.
نه نيست. آمار دقيق دارم که حدود 50-50 است. حتي ممکن است به نفع داخل باشد. من زياد سوار اسنپ و تپسي مي‌شوم و سؤال هميشگي‌ام از راننده اين است که از چه مسيريابي استفاده مي‌کند. جالب است؛ يک بار راننده‌اي گفت من از مسيرياب نشان استفاده مي‌کنم ولي چند روز پيش آن را به‌روز کردم و ديگر نمي‌توانم آن را به نرم‌افزار اسنپ متصل کنم. من حين رانندگي برنامه را وصل کردم و پيامي هم براي آقاي علاقه‌مند فرستادم که رانندگان اسنپ نمي‌توانند استفاده کنند. يکي هم براي مسئول نشان فرستادم که خوب است برنامه آموزشي براي رانندگان خود بگذاريد.
شما يک جامعه آماري داريد، من هم يک جامعه آماري دارم.
جامعه آماري ما رانندگان هستند. من تعداد نصب را مي‌گويم، اگر تعداد نصب هم نيست، آمار را از شرکت‌هاي استارت‌آپي بگيريد. من هر چيزي بگويم شما نه مي‌گوييد.
‌ بحث من قبول و رد نيست.
الان بالاي 50 درصد به نفع نشان و بلد است.
من مدافع استفاده از اپليکيشن‌هاي داخلي هستم ولي جامعه‌ آماري که من تا ديروز سوار اسنپ بودم از وِيز استفاده مي‌کردند.
من خودم هم مدام شک مي‌کنم. ولي آمار مي‌گيرم و داشبورد دارم و از داخل داشبوردم مي‌بينم؛ غير از اينکه گزارش‌هاي شخصي هم هست و وقتي سوار تاکسي هم مي‌شوم مي‌پرسم. واقعا شما در 10 روز آينده از 10 نفر بپرسيد، حدس مي‌زنم پنج نفر از آنها از نشان و بلد استفاده مي‌کنند.
در حوزه جويشگري‌ داخلي مقايسه‌اي با گوگل صورت گرفت که امکان رقابت وجود ندارد مگر در حوزه تخصصي؛ به نظر مي‌آيد در شبکه‌هاي اجتماعي هم همين اتفاق بيفتد،‌ اينکه ما بخواهيم مثلا سروش را جايگزين تلگرام و واتس‌اپ کنيم.
آمار جهاني خيلي براي من جالب است. بايد ميان شبکه اجتماعي و پيام‌رسان تفاوت قائل شد. در حوزه پيام‌رسان تمرکز بالا وجود ندارد. در حوزه سيستم عامل تمرکز بالا وجود دارد و بيش از 99 درصد بازار دست ويندوز است. در حوزه شبکه‌هاي اجتماعي نيز تمرکز نسبت به پيام‌رسان‌ها کمتر است. ماجرا اين است که پيام‌رسان‌ها مفاهيم بومي دارند، براي مثال‌ هاي‌وايف در انگلستان کاربردي است و واتس‌اپ در جاهاي ديگر. تلگرام هم در بعضي کشورها کاربردي است. شما با تنوع پلتفرم‌هاي پيام‌رسان روبه‌رو هستيد. اين نکته مهمي است. چرا در حوزه پيام‌رسان تنوع زياد است؟ دليل جالبي وجود دارد و اينکه سرويس‌هاي بومي از طريق پيام‌رسان ارائه مي‌شود. در چين خدمات از طريق وي‌چت ارائه مي‌شود. اگر حاکميت مردم را اجبار نکند که «فقط از اين پيام‌رسان‌ها استفاده کنيد»، من فکر مي‌کنم بازار خوبي است ولي بايد الزامات جهاني را بپذيريم.
دو، سه الزام هم مدنظر نيست، يکي اينکه بپذيريم اگر کانال يا مطلبي در يک پيام‌رسان بود، رئيس پيام‌رسان بازخواست نشود. پيام‌رسان را فيلتر نکنيم و به او فرصت دهيم که آن را بردارد. الان قرارداد فيس‌بوک يا اينستاگرام با اروپا به اين صورت است که محدوده‌اي براي آن تعيين شده و خود آنها بايد پايش داشته باشند و اگر موضوعي اعلام شد بايد در مدت مشخصي برداشته شود. اگر مردم موضوعي را به عنوان تبعيض مطرح کردند بايد در مدت مشخصي برداشته شود.
و در مورد تلگرام هم مي‌شود؟
من نبايد جواب بدهم. اگر بخواهم پاسخ بدهم پس به چه دليل کيس‌ها را براي شما مي‌گويم؟ به اين دلیل که بگويم راه‌حل وجود دارد.
البته تلگرام نمي‌تواند در ايران خدمات ارائه دهد، صرفا يک اپليکيشن شبکه اجتماعي است.
من نمي‌توانم لايحه بدهم. چون لايه قضائي است و دولت حق لايحه‌دادن ندارد. من مرام‌نامه را مي‌فرستم. بايد پيش‌شرط فعاليت را بپذيريم. شرط دوم اين است که اجازه رقابت آزاد بدهيم. هرکسي را که وارد شد، نسنجيم. رقابت آزادي که همه مي‌توانند وارد بازي شوند و هر کسي که برنده شد بالا بيايد. نه اينکه من دولت گزينش کنم. چه کسي به شما اجازه داده است؟ اين عين مداخله در بازار است. اگر شوراي فضاي مجازي براي من مي‌نويسد، بايد اجرا کنم. چون قانون بالادستي است. ولي منکر اين نيستم که اعتراض نکنم. اعتراض مي‌کنم. رقابت بايد آزاد باشد. اين را بايد به عنوان شرط دوم بپذيريم.
سومين شرط اين است خدمات دولت الکترونيک فقط مربوط به قوه مجريه نيست و اجازه بدهيم خدمات دولت روي پيام‌رسان‌ها ارائه شود. من با دولت کلي مشکل دارم و بايد صحبت کنم که مثلا بيمه خدمات درماني يا تأمين اجتماعي روي پيام‌رسان ارائه شود. اين يک طرف و طرف ديگر قوه قضائيه است. اينکه خدمات ثبت روي پيام‌رسان ارائه شود يا خدمات دريافت سوءپيشينه روي پيام‌رسان ارائه شود. واقعيت اين است که ذهن من نه سياه است و نه سفيد. رقابتي است بين نيروهاي نوگرا با غيرنوگرا. اگر من اکنون نتوانم، پنج سال ديگر فردي ديگري انجام مي‌دهد.
پس بايد منتظر يک تغيير نسل باشيم؟
حتما‌ تغيير نسل کمک مي‌کند. من آدم اميدواري هستم. واقعيت آن است که اين‌قدر که سياه نشان داده مي‌شود، سياه نيست. وقتي مسئول کشور بلد نيست وارد شبکه اجتماعي شود و با آدم صحبت کند و نمي‌تواند در جمع باشد، به اين دليل است که سال‌هاي سال درکش از جامعه فاصله گرفته است. این بدان معنا نيست که فکر کنيم آدم بد يا فاسدي است يا بدخواه است، نه اين‌طور نيست. آدم‌ها با هم رقابت مي‌کنند. ممکن است پنج سال ديگر مشخص شود حرف‌هايي که من زده‌ام اشتباه بوده است. مهم اين است که بپذيريم همه حقيقت دست ما نيست و تلاش خودمان را بکنيم.
وقتي مي‌گويد قرار است فيلترينگ سخت‌تر مي‌شود، به دولت هزينه اضافه مي‌شود چون فيلترينگ به‌لحاظ سخت‌افزاري و نرم‌افزاري يک هزينه مالي دارد که بايد روي شبکه سوار شود.
اين‌طور نيست. بارها گفته شده، اما خيلي‌ها دوست ندارند قبول کنند. نظام فيلترينگي ما چگونه است؟ مراجع مختلفي دستور فيلترينگ را مي‌دهند که تقريبا همه آنها خارج از وزارت ارتباطات است. در بهترين حال وزارت ارتباطات يک صندلي دارد.
درباره حوزه سياست‌گذاري این را نمي‌گويم.
در حوزه اجرا به صورت متمرکز فيلتر نمي‌کنيم. مسئول فيلترينگ کيست؟ اف‌سي‌پي. اپراتوري که اينترنت ارائه مي‌هد. روي گت‌وي دو تا حکم وجود دارد که اصلا هزينه‌اي ايجاد نمي‌کند. از قديم هم بوده است. ما چيزي را روي گت‌وي نمي‌بنديم. ماجرا اين است که فيلترينگ به اپراتور ابلاغ مي‌شود که شما حق نداريد، اين را ارائه دهيد. دست زيرساخت نيست. ولي به دليلي که مردم اعتماد ندارند، قبول نمي‌کنند. موضوع ديگر هم باز مسئله رقابت سياسي است. رقيب دوست دارد هزينه فيلترينگ را روي دوش وزارت ارتباطات بگذارد، بنابراين حرف غیر واقع را نشر مي‌دهد. قانون وجود دارد و مشخص است.
مي‌گويند پروژه فيلترينگ هوشمند اينستاگرام يک پروژه شکست‌خورده بوده است، شما اين را قبول داريد؟
زماني از نظر فناوري مي‌شد اين کار را به تفکيک انجام داد. امروز اگر بخواهيم فيلترينگ هوشمند انجام دهيم بايد به محتوا دسترسي پيدا کرد و اين مسئله متضمن نقض حريم خصوصي است؛ براي مثال پيامک‌هاي تبليغاتي و مزاحم. دو راه‌حل براي شناسايي وجود دارد؛ يکي الگوريتم ارتباط است، يعني به محتوا ورود نکنيم. دوم، ورود به محتواست. اگر اجازه ورود به محتوا داده شد يعني حريم خصوصي نقض مي‌شود. پس شما چيزي را قرباني چيز ديگري مي‌کنيد. براي مردم نارضايتي‌هايي درخصوص پيامک‌هاي مزاحم وجود دارد و از طرف ديگر قرار نيست حريم خصوصي افراد نقض شود. اگر چنين اجازه‌اي به اپراتور داده شود ديگر نمي‌توان مطمئن شد فردي که مسئول اين کار است چه کارهايي مي‌کند و چه نمي‌کند. اگر روزي به او گفته شود پيامکي را بخوان وضع خراب مي‌شود. پس من چيزي را قرباني چيز ديگري مي‌کنم. سال‌ها قبل متني نوشته بودم تحت عنوان سياست‌گذار هميشه قرباني‌کننده است، چون هميشه بين دو گزينه در حال انتخاب است و يکي را قرباني ديگري مي‌کند. در فيلترينگ هوشمند هم به همين صورت است. غير از مسائل فني آيا مي‌خواهيد کل حريم خصوصي را قرباني کنيد؟ من قائل به اين نبوده و کاره‌اي هم نيستم، ولي شخصا از نظر تئوريک قائل نيستم که حريم خصوصي افراد نقض شود. آيا راه‌حل ديگري وجود دارد؟ بله راه‌حل‌هاي ديگري وجود دارد به شرطي که اصول اوليه را بپذيريم. از يک طرف بگوييم ما اصول شبکه‌هاي اجتماعي را نمي‌پذيريم که توليد‌کننده محتوا هستند و از طرف ديگر بگوييم مي‌خواهيم اين کار را انجام دهيم. اين جمع نقيض است.
مشکل اين است که جامعه هميشه دچار اين نقيضه‌هاست که اعتماد نمي‌کند.
بايد يکي را بپذيريم. شايد بالا‌بردن آگاهي فناورانه اجتماعي و سياسي شهروندان حرف سختي باشد. يکي از کارهايي که دولت بعدي نمي‌تواند به‌راحتي از کنار آن بگذرد همين مسئله است. هرچقدر سواد، دانش، تسلط و آگاهي مردم نسبت به موضوعات را فراموش کنيد و آن را به امر دست چندمي تبديل کنيد، نتيجه‌اش رشد پوپوليست و امکان افزايش سوءاستفاده مي‌شود. نيمي از موضوعاتي که امروز با هم صحبت کرديم، موضوعاتي بود که اگر پوپوليست‌ها سوار موج آن نمي‌شدند، به موضوعات عمومي تبديل نمي‌شد.
حامد شفيعي: از دولت دهم تا به امروز اگرچه درگير دو مفهوم شبکه ملي اطلاعات و دولت الکترونيک بوده ایم و براي آن هزينه‌هاي مالي و حتي زماني داده‌ايم، اما نتيجه قابل‌قبولي دريافت نکرده‌ايم. بااين‌حال امير ناظمي، معاون وزير ارتباطات و فناوري اطلاعات و رئيس سازمان فناوري اطلاعات، در گفت‌وگو با «شرق» مي‌گويد: من کل ماجرا را دعواي سياسي مي‌دانم، به‌نحوي‌که شماي خبرنگار را به سمت موضعي مي‌برد که اعداد و ارقام براي شما باورپذير نيست؛ به‌طورمثال براي تماشاي فيلم تعداد زيادي شبکه وجود دارد مانند آپارات و امثالهم که مي‌توان فيلم‌ها را به اشتراک گذاشت، ولي وقتي من به شما يادآوري مي‌کنم که به سال قبل بازگرديد و بر اساس آن بررسي کنيم که در دنيا چه اتفاقي افتاده و بقيه چقدر رشد داشتند و ما چقدر رشد داشتيم، قبول نمي‌کنيد. اگر به شش سال قبل بازگرديم، فوتبال فقط در تلويزيون و با صداي يک گزارشگر پخش مي‌شد، اما امروز فوتبال روي شبکه اينترنت با صداي غير از گزارشگر صداوسيما پخش مي‌شود.او در بخش ديگر اين گفت‌وگو اما به موانعي هم اشاره مي‌کند؛ آنجا که اين موانع سد راه اتصال کارت سوخت به کارت بانکي مي‌شود. ناظمي با طرح اين پرسش که چه اتفاقي درباره کارت سوخت افتاد؟ مي‌گويد: مگر ما کارت‌هاي بانکي را به هم متصل نکرديم و جواب داد؟ با سه کليک کارت بانکي به کارت سوخت تبديل شد. بيشتر از سه دقيقه هم طول نکشيد. وقتي جلوي اين اتفاق گرفته مي‌شود، منافعي در کار است که عده‌اي با اجراي آن مي‌ترسند. در ساده‌انگارترين حالت مي‌گويد کارتي بوده که خريدوفروش مي‌شده و در بدترين حالت گفته مي‌شود شفافيت عامل اصلي ماجراست؛ يعني ترس از شفافيت.
در سال‌هاي اخير، به‌خصوص از دولت دهم به‌بعد جامعه ما با دو مفهوم مواجه شد، اينکه مي‌گويم مفهوم چون نمود و کارکردي از آن نمايان نشد: يکي شبکه ملي اطلاعات و يکي هم دولت الکترونيک. از دولت دهم تا به امروز ما زياد درگير اين دو مفهوم بوده و براي آن هزينه‌هاي مالي و حتي زماني داده‌ايم. به نظر مي‌رسد خروجي ملموسي حداقل در سطح جامعه مشاهده نمي‌شود. اگر چيزي هم ملموس شده ناقص بوده است. درواقع پيوست و هماهنگي ميان شبکه ملي اطلاعات و دولت الکترونيک وجود نداشته. علت چيست؟ آيا فکر نمي‌کنيد دولت ما بيشتر يک نظام مفهومي است تا کارکردي؟
نه! به نظر مي‌رسد معضل اصلي هر دوی اين موارد رقابت‌هاي سياسي و استفاده از پوپوليسم و ناآگاهي عمومي است. ما شبکه ملي اطلاعات را به يک دعواي سياسي تبديل مي‌کنيم و سپس انتظار داريم که بتوانيم درباره مفهوم به صورت عيني حرف بزنيم. براي من بسياري از اتفاقاتي که روي مي‌دهد جالب است؛ براي مثال قتل و شهادت طلبه همداني را در نظر بگيريد. عده‌اي مي‌گويند اگر شبکه ملي اطلاعات بود اين اتفاق نمي‌افتاد يا مثلا وقتي دزدي مي‌شود مي‌گويند اگر شبکه ملي اطلاعات بود، دزدي نمي‌شد. در اين لحظه دوست داريد بپرسيد شبکه ملي که در ذهن شما هست، چيست؟ مانند اين است که هر ضعفي که وجود دارد، يک مفهوم خيالي به نام شبکه ملي اطلاعات درست کنم و هر چيزي را که نيست به آن اطلاق دهم. مثال ديگري مي‌زنم که شما در زندگي خودتان به صورت ملموس در حال تجربه‌کردن هستيد، ولي چون در دعواي سياسي قرار گرفته، نسبت به تجربه آن خودآگاه نيستيد. اگر به شش سال قبل برگرديم همه با سی‌دی و دی‌وی‌دی فيلم نگاه مي‌کرديم، اما امروز بسياري از افراد و شهروندان بخشي از سريال‌ها و فيلم‌ها را طريق شبکه‌هاي VOD مانند فيليمو و نماآوا تماشا مي‌کنند. پس چه اتفاقي افتاده است؟ آيا به‌يک‌باره بدون اينکه اتفاقي در شبکه زيرساختي کشور به وجود آيد، معجزه‌اي روي داده است؟ يا خيال مي‌کنيم فقط رفتار مردم تغيير پيدا کرده؟ به طرف ديگر قضيه فکر نمي‌کنيم که زماني شبکه زيرساختي کشور توان پاسخ‌دادن را نداشت، اما امروز مي‌توان روي شبکه زيرساخت کشور چنين خدماتي ارائه کرد. وقتي دعوا سياسي باشد، مي‌خواهيم اين موارد را ناديده بگيريم. بگذاريد عدد و رقم بگويم. در گذشته کمتر از پنج درصد از کل ترافيک که داخل استفاده مي‌شد، از ترافيک داخل بود، اما امروز بين 43 تا 48 درصد از ترافيکي که مردم استفاده مي‌کنند، ترافيک داخلي است.
چقدر هزينه شده تا به اين درصد؛ يعني از 5 به 48 درصد برسيم؟
هزينه ريالي‌اش فوق‌العاده ناچيز بود، به همين خاطر قيمت مقرون‌به‌صرفه‌اي است. البته من نمي‌توانم عدد دقيق را بگويم؛ به اين دليل که صرفا براي رسيدن به اين هدف نبوده و مجموعه‌ای از اتفاقات فناوري روي داده؛ مجموعه‌اي از توسعه زيرساخت و بازسازي‌ها. هزاران فاکتور در آن اثرگذار بوده که در نهايت به اين درصد رسيديم. من درباره نتيجه ملموس آن صحبت مي‌کنم؛ نتيجه‌اي که الان شما در زندگي هرروزه مشاهده مي‌کنيد، ولي به‌خاطر دعواي سياسي آن را ناديده مي‌گيريد. اگر به شش سال قبل بازگرديم، فوتبال فقط در تلويزيوين و با صداي يک گزارشگر پخش مي‌شد، اما امروز فوتبال روي شبکه اينترنت با صدايی غير از گزارشگر صداوسيما پخش مي‌شود. تعداد بيننده‌هاي يک گزارشگر فوتبال غير از صداوسيما در ساعت پيک به شش ميليون هم رسيده است. سؤال اين است که چه اتفاقي افتاده؟ به سادگي از کنار آن عبور نکنيم. من شهروند وقتي سايتي را باز يا راه‌اندازي مي‌کنم نياز به تفکيک اينترنت نيست و نتيجه ملموس هم داده است و مردم هم در حال تجربه آن هستند، ولي به‌خاطر دعواهاي سياسي کسي نمي‌خواهد اذعان کند که يک‌سري اقدامات انجام شده. کسي نمي‌خواهد بگويد سال 92 مجموعه ترافيکي که افراد استفاده مي‌کردند و همچنين استفاده از اينترنت با موبايل با اکنون قابل مقايسه نيست.
صرفا نمي‌شود زمان را معیار مقايسه قرار داد...
بله رشد مهم است. 15برابرشدن، عددي نيست که صرفا من و شما بگوييم. رشد، رشد متداول است. اين رشد غيرعادي يا افزونگي _ additional _‌ نيست که بگوييد فراتر از آن رشد کرده‌ايد. بهتر است مقايسه جهاني انجام دهيد. رتبه شما در گذشته در دريافت سرانه چقدر بوده و اکنون چقدر است؟ اينها بازي نيست. شما مي‌گوييد دنيا رشد کرده پس ما هم بايد رشد مي‌کرديم. درست است اما اگر سرعت من نسبت به دنيا بهتر بوده اين نشان‌دهنده همان دولت الکترونيکي است که درباره آن صحبت مي‌کنيم. رتبه ايران در گذشته 106 بوده و اکنون 86 است. البته 86 اصلا خوب نيست ولي اگر 106 بوديم و با همان رشد فناوري که همه مي‌دوند شما هم داريد مي‌دويد، پس اين‌گونه مقايسه نکنيد، من مي‌گويم اتفاقا حداقل از 20 نفر بهتر دويده‌ام. گرچه همه در حال دويدن هستند، زيرا شاخص‌ها همه با هم رشد مي‌کند. از يک طرف دعواي سياسي است و از طرف ديگر سرمايه اجتماعي دولت بوده که پايين آمده است. شهروند دولتمردش را قبول ندارد. وقتي هم قبول نداشته باشد، هر اتفاقي بيفتد قبول ندارد. سرمايه اجتماعي هم دست من وزارت ارتباطات نيست. مجموعه‌اي از اتفاقات است که منجر به سرمايه اجتماعي مي‌شود. فرض کنيد زماني هر روز اينترنت قطع مي‌شد و وزيرش مي‌گفت کوسه فيبر را خورده است. امروز به صراحت مي‌گوييم که مشکل داشتيم و اعلام مي‌کنيم اما مي‌گويند حتما کاسه‌اي زير نيم‌کاسه است. من خودم اعلام مي‌کنم که مشکل دارد اما باز قبول نمي‌کنند. اين سرمايه اجتماعي است که حرف من دولتمرد را قبول ندارد. اين مسئله مختص به من نيست، مجموعه رفتار يک سیستم و دولت منجر به آن شده است.
بله سرمايه اجتماعي در حوزه توسعه و پذيرش فناوري اثرگذار است اما به گفته شما مسئله ملموس‌بودن فناوري يا زيرساخت است. تماشاي فيلم يا پخش مستقيم مسابقات فوتبال از طريق اپليکيشن‌هاي داخلي يا شبکه ملي اطلاعات موضوعي است که همه نمي‌دانند از طريق ترافيک داخلي صورت مي‌گيرد. چرا در بقيه زمينه‌ها و حوزه‌هاي شبکه ملي اطلاعات چنين اتفاقي نمي‌افتد؟
سؤالم اين است که شبکه ملي اطلاعات چيست؟ شما تعريف کنيد؟ من تعريفم را دارم ولي مي‌خواهم بگويم از نظر شما به عنوان خبرنگار که از يک مفهوم فرضي صحبت مي‌کنيد، شبکه ملي اطلاعات چيست؟
شبکه ملي اطلاعات يعني دسترسي خدمات روي ترافيک داخلي که نياز نيست براي استفاده از خدمات و ديتاي موردنظر به اصطلاح دور قمري زده شود... .
اگر اين را قبول داريد، ساير موارد هم به همين صورت است. همه اپليکيشن‌هايي که استفاده مي‌کنيد به اين صورت است. فکر مي‌کنيد اپليکيشن‌هاي داخلي در سال 92 چه تعداد بوده و امروز چه تعداد است؟
آمار دقيقي از آن منتشر نشده است... .
منتشر شده است. اين همان سرمايه اجتماعي است که افراد دوست ندارند ببينند. در سال 92 تعداد اپليکيشن‌هاي داخلي 500 بوده، امروز 400 هزار اپليکيشن است.
شما مدعي هستيد که در حال حاضر 400 هزار اپليکيشن داخلي وجود دارد، خب‌ کارکردهاي اين اپلکيشن‌ها کجاست؟ مانند همان شبکه‌هاي اجتماعي داخلي است که... .
نه. موبايل شما چيست؟ اگر اندرويدي باشد مي‌توانيد سري به کافه بازار بزنيد. گزارش کافه بازار هست. اين ديگر عدد و رقمي نيست که من دولت گفته باشم. کافه بازار است. همين الان شما به راحتي مي‌توانيد 10 اپليکيشن داخلي نام ببريد که از آنها استفاده مي‌کنيد. مانند اسنپ، تپسي، مسيرياب بلد، نشان، و... آمار نشان مي‌دهد که تعداد تاکسي اينترنتي‌هايي که از مسيرياب‌هاي بلد يا نشان استفاده مي‌کنند از ويز بيشتر شده است. شما چقدر براي جابه‌جايي مالي از اپليکيشن استفاده مي‌کنيد؟ امروز چند درصد از کل تراکنش‌ها را مردم بدون مراجعه به بانک انجام مي‌دهند؟ همه اينها را با سال 92 مقايسه کنيد.
نمي‌توان حجم تراکنش را مقايسه کرد، بالاخره براي بخشي از کارها بايد به بانک مراجعه کرد. اپليکيشن‌هاي موبايلي براي خدمات بانکي محدود هستند... .
به قول شاعر شور و حال عاشقانه را عدد بدهيد. شما هشت سال پيش چند بار براي خدمات بانکي به بانک مراجعه مي‌کرديد و الان چقدر مراجعه مي‌کنيد؟ از آن گذشته براي تماشاي فيلم تعداد زيادي شبکه وجود دارد مانند آپارات و امثال آن که مي‌توان فيلم‌ها را به اشتراک گذاشت. من کل ماجرا را دعواي سياسي مي‌دانم، به نحوي که شماي خبرنگار را به سمت موضعي مي‌برد که اعداد و ارقام براي شما باورپذير نيست. ولي وقتي من به شما يادآوري مي‌کنم که به سال قبل بازگرديد و بر اساس آن بررسي کنيم که در دنيا چه اتفاقي افتاده و بقيه چقدر رشد داشتند و ما چقدر رشد داشتيم، قبول نمي‌کنيد. اما اينها اتفاقاتي است که در زندگي شما روي داده. تعداد دستگاه‌هايي که مردم استفاده مي‌کنند در گذشته چقدر بوده و الان چه تعداد است؟ اينها خود به خود يا به وجود نيامده است. من ننشستم با تمناکردن کاري کنم که حجم ديتا تغيير کند. براي يک مصوبه که مي‌خواستيم ترافيک حجمي را از بين ببريم، از بازيگران- بازيگران سياسي- ‌ناسزا شنيديم که مردم را تحريک مي‌کردند. چرا اين کار را کرديم؟ چه فلسفه‌اي پشت کار بود؟ اگر قرار بود خدمات روي ديتا داده شود بايد هزينه ديتا کاهش يابد. حال تعدادي شرکت FCP هم هستند که درآمدشان از حجم‌فروشي است. حال براي اينکه با حجم‌فروشي مقابله مي‌کنم، ناسزا شنيدم و مقاومت آنها را ديدم. ولي همه اين کارها به اين خاطر انجام شد که قيمت مبتني بر حجم نباشد. مگر دولت‌های نهم و دهم جلوي رشد را نگرفت؟ چه اتفاقي افتاد؟ چرا اين‌قدر راحت فراموش مي‌کنيم؟
الان ديگر حجمي نيست؟
بخش عمده‌اي از آن حجمي نيست. در واقع قيمت شما تابع سرعت است نه حجم.
شما درباره شبکه ملي اطلاعات معتقد بوديد که رويکرد سياسي است، درباره دولت الکترونيک چطور؟
درباره دولت الکترونيک هم موضوع همين است. نمونه کوچک و بزرگي وجود دارد که در زندگي شخصي ما بوده اما به دليل مسائل سياسي ناديده گرفتيم.
وقتي صحبت از دعواي سياسي مي‌شود دو رويکرد وجود دارد؛ رويکرد اول مسئله فني و رويکرد دوم بحث منفعت‌طلبي است. از نظر شما کدام رويکرد وجود دارد؟
منفعت مادي است. مسئله ترس از شفافيت و ناکارآمد نشان‌دادن رقيب است. حال چرا وارد اين دعوا نشوند؟ هم منفعت اقتصادي وجود دارد و هم به‌عنوان بزرگ‌ترين بازيگر اين حوزه منافعي وجود دارد که شما هرکدام را تغيير دهيد، منفعت آن نيز تغيير مي‌کند. فروختن حجمي اينترنت منفعت عده‌اي از بازيگران را تغيير مي‌دهد، همان‌طورکه خدمات دولت الکترونيک منفعت عده‌اي را تغيير مي‌دهد. يک مثال ساده مي‌زنم. شما مي‌خواهيد براي يک خبرگزاري مجوز بگيريد. خب نياز به سوءپيشينه داريد. سوء‌پيشينه چه فرايندي دارد؟ وارد پليس +10 مي‌شويد، هزينه پرداخت مي‌کنيد و انگشت‌نگاري که هيچ ضرورتي ندارد هربار گرفته شود، از شما گرفته مي‌شود. در‌حالي‌که فقط هرچند سال يک‌بار نياز است که اثر انگشت خود را بازنگري کنيد. اين اثر انگشت مشخص است که مال کيست و نياز نيست هربار از شما اثر انگشت گرفته شود. در اينجا چه کسي منفعت مي‌برد؟ پليس +10 که هزينه‌اي را از شما دريافت مي‌کند و وجاهتي را براي خودش کسب مي‌کند و براي هرآنچه خواست جواب مي‌دهد يا نمي‌دهد. فکر مي‌کنيد کار مشکلي است که شما سوءپيشينه را روي موبايل خودتان انجام دهيد؟ مسلما نه. پس چرا چنين اتفاقي مي‌افتد؟
شما که در دولت هستيد، بايد اين مسئله را حل کنيد.
مربوط به دولت نيست. مشکل رقابت بين قوا و نهادهاي مختلف است.
بالاخره يک ضلع آن دولت است.
دولت آمادگي ارائه چنين خدماتي را دارد. مشخص نيست درون دولت هم گل‌و‌بلبل باشد.
بخشي از مشکلات دولت الکترونيک هم دقيقا داخل دولت است.
کدام؟
مثلا کارت سوخت.
چه اتفاقي درباره کارت سوخت افتاد؟ مگر ما کارت‌هاي بانکي را به هم متصل نکرديم و جواب داد؟ صداوسيما هم ضبط کرد. وقتي جلوي اين اتفاق گرفته مي‌شود، منافعي در کار است که عده‌اي از اجراي آن مي‌ترسند. در ساده‌انگارانه‌ترين حالت مي‌گويد کارتي بوده که خريد‌و‌فروش مي‌شده و در بدترين حالت گفته مي‌شود شفافيت عامل اصلي ماجراست؛ يعني ترس از شفافيت.
شما گفتيد 400 ميليارد تومان،‌ براي صدور کارت منفعت دارد.
هزينه صدور يک کارت چقدر مي‌شود؟ 100 هزار تومان. از خريد کارت گرفته تا کارمندي که براي شما کارت را صادر مي‌کند، چند نفر درگیر اين مسئله هستند؟ حقوق همه آنها يعني پولي که شما براي صدور کارت پرداخت مي‌کنيد.
دولت عملا علامت سؤال و بانی مسئله مي‌شود.
ترجيح ما اين است که پست در اين چرخه نباشد اما وقتي شما از اين سيستم استفاده مي‌کنيد، بخشي از آن را روي من سربار مي‌کنيد. مي‌گويم آنلاين تقاضاي کارت کنيد. دو ميليون و 600 هزار نفر آزمايش کردند. با سه کليک کارت بانکي به کارت سوخت تبديل شد. بيشتر از سه دقيقه هم طول نکشيد.
تمامي اين فرايند زيرمجموعه دولت است که در رأس آن رئيس‌جمهور يا هيئت‌دولت قرار دارد. آنها مي‌توانند در قالب دستورالعمل يا حکمي اين مسئله را حل‌وفصل کنند. آيا واقعا نمی‌شود اين موضوع را در دولت حل‌وفصل کرد؟
فقط دولت نيست ولی دولت هم هست. رابطه دولت با ساير قوا نيز هست. همه اينها يک مفهوم دارد و اينکه شما با فناوري صرف نمي‌توانيد انتظار داشته باشيد تغييراتي روي دهد. تغييرات نيازمند تغيير پارادايم‌هاي ذهني است.
فرض را بر اين بگذاريم که پس از پايان اين دولت شخصي به نام آقاي ناظمي يا آذري‌جهرمي بنا به هر دليلي، مثلا بحث رقابت‌هاي حزبي و جناحي در مجموعه وزارت ارتباطات حضور نداشته باشد. بعدازآن چه اتفاقي مي‌افتد؟ آيا مي‌خواهيم به سال 92 بازگرديم؟ يا نوع بسترسازي‌هاي حوزه فناوري اطلاعات به نحوي است که مدير بعدی مجبور به ادامه راه باشد؟
نمي‌توانم پيشگويي کنم اما رشدي که در اين دولت اتفاق افتاده، اعم از زيرساخت، نفوذ دسترسي و عادت‌کردن مردم به استفاده از اينترنت، بعيد است دوباره قابل بازگشت باشد. بعيد است به سال 92 بازگرديم. اما اتفاقي که مي‌افتد چيست؟ رشد انجام نمي‌شود و شرایط همان‌طور ثابت باقي مي‌ماند. درباره خودم خوشحالم که هيچ‌وقت تصميم به مشارکت نگرفتم؛ مگر آنکه به آن ايمان داشته باشم. هيچ ابايي از اينکه در مجموعه دولت باشم يا نه، ندارم. اين نظر شخصي من است. عدد و رقم هم مشخص است. روزي که ما کار را به دست گرفتيم تا امروز هر رشد نقطه‌به‌نقطه سالانه 500 درصد رشد داشته است. يعني شهريور امسال نسبت به پارسال حداقل 5 برابر شده است و مرداد امسال نسبت به مرداد سال گذشته نيز پنج برابر شده است.
اين آمارها براساس الزامات جهاني است يا داخلي؟
داخلي. الزام جهاني وجود ندارد. همين امروز ماهانه بيش از 50 ميليون تراکنش از طريق الکترونيکي انجام مي‌شود. نکته اين است که من در همين ساختار وزارت ارتباطات نمي‌توانم چيزي را اجبار کنم. قانون به من چنين اجازه‌اي را نداده است و چنين اختياري ندارم. وقتي شما بدون آتوريتي جلو مي‌رويد، محدوديت داريد، چون به‌محض اينکه وارد حوزه‌هاي مهمي مي‌شويد، تحملش وجود ندارد.
شما در يکي از توييت‌هاي خودتان نوشتيد که بحث‌هايي مانند دولت الکترونيک واژه‌هايي هستند که به مردم خيانت کردند، منظورتان چيست؟
بله، دقيقا. اين موضوع را درباره کارت سوخت در روزنامه همشهري نوشتم. وقتي شما درباره مفهومي صحبت مي‌کنيد و نمي‌توانيد مابه‌ازاي آن را بدهيد، راه را براي توسعه مي‌بنديد. اين موضوع براي زمان اجراي تبديل کارت بانکي به کارت سوخت بود.
من گفتم اگر مي‌خواهيد خيانت‌آميز نباشد، بايد به مردم به‌صورت ملموس نشان بدهيد که کارت بانکي را مي‌توان در سه کليک به کارت سوخت تبديل کرد. حداکثر سه دقيقه زمان مي‌برد. ممکن است برخي بگويند سه دقيقه نبوده و شش دقيقه بوده است؛ ولي بهتر از آن بود که مردم در صف انتظار بايستند؛ بنابراين يک تجربه موفق را آزمايش کرديم. من هيچ ابايي ندارم که بگويم توقف اين کار زيرمجموعه دولت بوده است. گاهي توييتي مي‌نويسم که 50 نفر پيام مي‌دهند که چرا اين را نوشتي؛ ولي همين است. البته بخشي از آن طبيعي است و من هم توهم دايي‌جان ناپلئوني ندارم. در همه‌جاي دنيا با نوگراها مخالفت مي‌شود. وقتي مي‌خواستند قطار راه‌اندازي کنند، با گاريچي‌ها مي‌جنگيدند.
شما از کليدواژه‌هاي مفهومي بيشتر از کليدواژه‌هاي کاربردي صحبت مي‌کنيد؛ مثلا يک جايي از نوکلاسيک‌ها استفاده کرديد که در برابر نوآورها و فناوری‌هاي نوآور مقاوم هستند که الان هم اشاره کرديد... .
به اين دليل است که مي‌خواهم بگويم مسئله ما نيست، مشکل سرمايه اجتماعي است که امروز پررنگ شده است. وقتي اوبر به فرانسه رفت، سر اين مسئله آدم کشتند و جسد آن را داخل ماشين اوبر انداختند و بعد از آن راننده تاکسي‌ها اعتراض کردند و گفتند اوبر امن نيست. البته ما کشته نداديم چون ملت خشني نيستيم که بخواهيم چنين کاري بکنيم. پس اين درگيري طبيعي است. اينکه چهار نفر جلوي اسنپ داد و بيداد کردند و شيشه آنجا را شکستند و مي‌خواستند مجوزش را باطل کنند، مابه‌ازاي آن در کشورهاي توسعه‌يافته هم وجود دارد؛ درباره کارت سوخت هم همين مسئله است. به همان اندازه که سيستم ساختار سنتي با ساختار مدرن سنتي فاصله داشته، سيستم نوگراي ما هم فاصله دارد.
بحث نبود اعتماد سرمايه اجتماعي از همين مسائل آغاز مي‌شود. نمونه‌اش کارت سوخت که ما شاهد تشتت آرا بوديم. يک روز مي‌گويند کارت سوخت صادر شود، يک روز مي‌گويند نمي‌شود،‌ يک روز کارت بانکي است، يک روز آن را لغو مي‌کنند،‌ اين نوعي سرگرداني براي مردم است.
سردرگمي‌ای که شما مي‌گوييد، درست است؛ ولي براي ما يک نشانه است. نشانه رقابت دو نيروي تقريبا هم‌قدرت که در جاهايي يکي از آنها پيروز مي‌شود و در جاي ديگري پيروز نمي‌شود. اين‌گونه نيست که در نهايت منجر به حذف نيروي نوگرا شده باشد. نوگراها به اندازه خودشان قدرت دارند که بتوانند در جاهايي نيروي مقابل را به زمين بکشند و با او بازي کنند. البته جاهايي هم مجبور به دادن امتياز است و گل مي‌خورد و مي‌بازد. اگر قرار بود سيستم غيرنوگرايي باشد، تشتت هم نبود و همان روز اول تصميم گرفته مي‌شود که مي‌خواهد کارت سوخت باشد؛ بنابراين تشتت نشانه بازي و جنگيدن دو نيرو با همديگر است. بله در نهايت در مسئله کارت سوخت ما بازنده‌ايم چون مسئول آن نيستيم.
اين جزء‌ الزامات رشد جهاني نيست که اين سيستم پذيرفته شود و ما پله‌هاي صعود را در شاخص‌هاي دولت الکترونيک طي کنيم؟
بله. ولي مانند همان است که ما 106 بوديم، 186 شديم، 20 تا بالا آمديم، اين 20 تا را ببينيم و بدانيم 86 هستيم و خيلي راه مانده تا به رتبه‌هاي بالا برسيم.
بحث‌هايي مانند جويشگر بومي و اندرويد ملي، اينها هم جزء دستاوردهاي دولتي بود که به نظر مي‌رسد براي آن هزينه‌هايي شد و سرانجامي برايش نبود؟
اينها را از هم تفکيک کنيد، من به‌شدت موافقم تک‌به‌تک آنها را بررسي کنيم؛ برای موضوعي مانند جويشگر بومي،‌ هزينه داده شده و همچنان هزينه‌اي بر کشور تحميل مي‌شود.
آيا واقعا قرار است در بعضي از فناوري‌ها چرخ را از اول اختراع بکنيم؟
مشخص است که نه.
جويشگر بومي جزء آن قضايا نيست؟
حتما‌ هست. با آن مدل تجاري که قرار بود جايگزين گوگل شود. سؤال اين است که مي‌تواند جايگزين گوگل شود؟ قطعا نه. چون بخشي از الگوريتم گوگل تابع تعداد کاربر است. وقتي کل جمعيت فارسي‌زبان عددي کمتر از کل جمعيتي است که با گوگل کار مي‌کنند، بنابراين نمي‌تواند با آن رقابت کند. اگر در چين وجود دارد، به‌دليل جمعيت بالاي چين است. اگر ياندکس در روسيه وجود دارد، به‌دليل جمعيت روس‌زبان آن است.
چرا چنين هزينه‌اي مي‌شود؟
اين را نبايد از من بپرسيد. اينکه چرا قبلا اين کار را کرده‌اند، من مانند يک تحليلگر به شما پاسخ مي‌دهم. تحليل من اين است که ناشي از يک ناآگاهي سياست‌گذاري و شعارزدگي است که در سيستم ما تصميم‌گيري مي‌کند. حال آيا در حيطه جويشگر بومي راه‌حلي وجود دارد که درگير چنين مشکلي نباشيم؟ بله. شما موتورهاي جست‌وجوگر تخصصي داريد که در استراتژي به آن Niche market، گفته مي‌شود. آيا نمي‌شود مشابه جويشگرهاي تخصصي را در ايران داشت؟ آيا ضروري نيست؟ آيا گوگل مي‌تواند اين کار را انجام دهد؟ جوابش مشخص است. بله ضروري است و گوگل هم نمي‌تواند اين کار را انجام دهد، زيرا بازارش وجود ندارد. پس من مي‌توانم انجام دهم، ولي اين‌قدر مسئله سياسي شده است. فقط کافي است غلط را پاک کنيم و راه‌حل درست را جايگزين کنيم؛ اما کسي به من اجازه نمي‌دهد راه‌حل غلط را پاک کنم.
تا الان ميلياردها تومان هزينه شده، تازه به اين نتيجه رسيده‌ايم که راه‌حل غلط بوده است؟
من که آن زمان نبودم، اين سؤال را نبايد از من بپرسيد.
از اينجا به بعد که هستيد.
از اينجا به بعد من اجازه ندادم آن ميلياردها تومان هزينه شود. شما هزينه‌اي بياوريد که من کرده باشم. من راه‌حل مشخصي دارم و روي آن کار مي‌کنم و در آينده سراغ همان Niche market مي‌روم. تجارت بر عهده بخش خصوصي است و دولت نبايد دخالت کند. حداکثر دخالتي که دولت مي‌تواند انجام دهد، تسهيلگري است. محل ورودش براي همه باز است، هرکسي خواست مي‌تواند کار کند. نمي‌توان گفت اين حق ورود دارد و آن حق ورود ندارد. درباره سيستم عامل نیز همين‌طور است. غرب به‌دنبال سيستم‌عامل بومي رفت و هزينه هم کرد. ما نگفتيم سيستم‌عامل بومي مي‌خواهيم.
وزير گفتند اندرويد ملي، پسوند ملي مي‌گذاريد يعني... .
اگر مي‌گويد ملي يعني اين برساختِ اجتماعي شماست. بايد کل متن را خواند و ديد که چيست. اندرويد يک سيستم‌عامل اوپن‌سورس است، همه دنيا هم از آن استفاده مي‌کنند. ما اين سيستم‌عامل را شخصي‌سازي می‌کنيم. وقتي صحبت از شبکه ملي مي‌شود يعني ميزان استقلال را حداکثر کنيم. من براي اندرويد هزينه و خلاف روند جهاني رفتار نکردم. همه روي سيستم‌هاي اوپن‌سورس شخصي‌سازي کردند. زماني که مشخص شد از گوشي خانم مرکل در آلمان جاسوسي مي‌شود، آيا رفتند گوشي اختراع کردند؟ نه، مهم است که شما گوشي داشته باشيد که مطمئن شويد backdoor نداشته باشد؛ یعنی کاري که آلماني‌ها انجام دادند، کجاي اين کار مشکل دارد؟ آيا پول هزينه شده است؟ شما اسنادي داريد که من پول هزينه کرده باشم؟ چند گروه دانشگاهي روي اين مسئله در حال کارکردن هستند.
شائبه بحث لينوکس ‌فارسي را به وجود مي‌آورد که سال‌ها براي آن هزينه شد، اتفاقا لينوکس Open Source بود.
ماجرا همان سرمايه اجتماعي است. شما داريد با چه کسي مي‌جنگيد؟ با پيش‌فرضي که فکر مي‌کنيم اين کار را کرده است؛ شما فرضي داريد و مي‌گوييد وقتي ملي گذاشت، پس يعني پول داده، بنابراین با او بجنگيم.
من دارم از افکار عمومي‌اي صحبت مي‌کنم که اين‌طور برداشت مي‌کنند.
افکار عمومي هم حق دارد اين برداشت را بکند.
چون ادبيات مسئولان ما بوده است.
بله بوده. در نهايت مي‌توانم عذرخواهي کنم. نمي‌توانم مسئله را پاک کنم، چون جزئي از حافظه تاريخي است؛ ولي الان من به چه چيزي متهم هستم؟ به اين متهم هستم که گذشتگان اين‌گونه رفتار کردند؟ تمامي پيام‌هايي که در توييتر يا تلگرام براي من ارسال مي‌شود بازخواست از رفتار گذشتگان است نه بازخواست و سؤال از رفتار من.
آنچه اکنون برداشت مي‌شود ماحصل کاشت گذشته است...
بله و اينکه سرمايه اجتماعي پايين است. واقعيت اين است که سرمايه اجتماعي دولت‌ها در اين سال‌ها افزايش نيافته و روزبه‌روز بي‌اعتمادي بيشتر شده است. شما وقتي مدير دولتي را مشاهده مي‌کنيد، روز‌به‌روز فرض شما بر اين است که او فاسد و کارنابلد بوده و شايستگي اين صندلي را ندارد. او حتما به جايي وصل است. اينها پيش‌فرض‌هاي شماست. من نمي‌توانم با پيش‌فرض‌هاي شما بجنگم. در نهايت کاري که مي‌توانم انجام دهم اين است که کارنامه‌اي که باقي مي‌گذارم، آيندگان درباره آن نظر دهند.
شما مي‌گويد يا توانش را نداريد يا زورتان نمي‌رسد. در اين صورت عملکردي هم نخواهيد داشت که در کارنامه خود براي آينده ثبت کنيد.
به‌همين‌دليل اعلام مي‌کنم؛ کارنامه وجود دارد، رفتار من هم وجود دارد، مي‌توانم جز‌به‌جز آمار دهم. مانند تراکنش. ببينيد حجم تراکنش بين دولت تا دولت چقدر شده است. رشد نقطه‌به‌نطقه 500 درصد کم است. آمار و شاخص‌هاي جهاني وجود دارد. همچنين تعداد اپليکيشن‌هايي که در دو سال اخير از 60 هزار به 240 هزار عدد رسيده هم وجود دارد.
آمار کمي خوب است، ولي کيفي چطور؟
تعداد کاربر و تعداد دفعات نصب هم وجود دارد، چيز عجيبي نيست. اين آمار را روي گوشي‌هايي که اندرويدي است مقايسه کنيد. 10 درصد افراد ios هستند.
‌200 هزار اپليکيشن در سال طراحي کردند، چه ميزان کاربردي شده است؟
ميزان نصب دارد.
شما ميزان نصب را داريد؟
بله. ما داشبورد داريم و ميزان نصب‌ها مشخص است. کافه‌بازار تجارتي است که وجود دارد. ميزان سفارشي که شما از اسنپ مي‌گيريد.
شما داريد از يک اپليکيشن کاربردي خدماتي صحبت مي‌کنيد!
10 اپليکيشن برتر را بگوييم؛ اسنپ، تپسي، ديجي‌کالا، آپارات، فيليمو؛ حتي نرم‌افزاري مانند باد صبا که براي مردم اذان مي‌گويد که 10 ميليون بار نصب شده است.
در حوزه اپليکيشن‌هاي اجتماعي چطور؟
يکي را شما مثال مي‌زنيد آن هم به خاطر اينکه اختيارش را به من ندادند.
ولي آنها مدعي هستند که تمام اختيارات دست شماست... .
انتظارات من مشخص است و مي‌توانيد بنويسيد: اگر کسي در يک پلتفرم خلافي انجام داد، رئيس پلتفرم مسئول نيست. وقتي شما اصل يک را نمي‌پذيريد، چه کسي حاضر به سرمايه‌گذاري مي‌شود؟ اينکه من چيزي را درست کنم و بعد بگويم هرجايي حرفي زده شد شما بايد پاسخ بدهيد، معقول است؟ چه چيزي را دست من داديد؟ مانند اين است که بگوييد هر کسي وارد اين ساختمان شد، او را با تير مي‌کشم ولي اختيارات داخل ساختمان با شماست. خب مسلما کسي وارد ساختمان نمي‌شود.
پس به اين ترتيب ورودکردن به بعضي از اپليکيشن‌ها مانند سروش، گپ و آي‌گپ منطقي نيست. اينکه براي آنها هزينه کنيم، پهناي باند بدهيم و در آخر... .
اصلاح پهناي‌بانددادن از آن اصطلاحات غيرفني است. پهناي‌باند‌دادن يعني چه؟ خياباني درست کرديد و ماشين‌ها در آن حرکت مي‌کنند. آقاي فتاحي زيبا توييت کردند که يک خيابان هفت‌بانده درست کرديد، اما کل پيام‌رسان‌ها از يک باند استفاده مي‌کنند. اين به آن معنا نيست که من به آنها يک باند داده‌ام. من کل هفت باند را داده‌ام ولي کسي وارد باند‌هاي ديگر نمي‌شود. تا زماني که شما مسئله حقوقي را حل نکنيد، نمي‌توانيد انتظار داشته باشيد. مشخص است کسي که فعاليت مي‌کند مسئوليتش بر عهده خودش است نه بر عهده رئيس اپليکيشن. اين را بپذيريم، بعد من آن را توسعه مي‌دهم.
وقتي کاربر يا سرمايه اجتماعي نپذيرد، توسعه‌دادن و هزينه‌کردن براي آن چه فايده‌اي دارد؟
مانند بقيه چيزها. براي مثال مانند نقشه؛ زماني مردم مي‌گفتند مي‌خواهند اطلاعات ما را بدزدند. خوشبختانه پاي آن ايستاديم و همه جا مصاحبه کرديم و گفتيم لازم نيست ويز را تعطيل کنيد. مردم خودشان از نقشه استفاده مي‌کنند. در اقتصاد فرض اين است که بازيگر اقتصادي عقلايي رفتار کند. اگر شما اين را نپذيريد هيچ چيزي از دنياي سياست‌گذاري اجتماعي و اقتصادي را نپذيرفته‌ايد.
الان ميزان استفاده از ويز آن‌قدر هست که بلد و نشان نتوانند با آن رقابت کنند.
نه نيست. آمار دقيق دارم که حدود 50-50 است. حتي ممکن است به نفع داخل باشد. من زياد سوار اسنپ و تپسي مي‌شوم و سؤال هميشگي‌ام از راننده اين است که از چه مسيريابي استفاده مي‌کند. جالب است؛ يک بار راننده‌اي گفت من از مسيرياب نشان استفاده مي‌کنم ولي چند روز پيش آن را به‌روز کردم و ديگر نمي‌توانم آن را به نرم‌افزار اسنپ متصل کنم. من حين رانندگي برنامه را وصل کردم و پيامي هم براي آقاي علاقه‌مند فرستادم که رانندگان اسنپ نمي‌توانند استفاده کنند. يکي هم براي مسئول نشان فرستادم که خوب است برنامه آموزشي براي رانندگان خود بگذاريد.
شما يک جامعه آماري داريد، من هم يک جامعه آماري دارم.
جامعه آماري ما رانندگان هستند. من تعداد نصب را مي‌گويم، اگر تعداد نصب هم نيست، آمار را از شرکت‌هاي استارت‌آپي بگيريد. من هر چيزي بگويم شما نه مي‌گوييد.
‌ بحث من قبول و رد نيست.
الان بالاي 50 درصد به نفع نشان و بلد است.
من مدافع استفاده از اپليکيشن‌هاي داخلي هستم ولي جامعه‌ آماري که من تا ديروز سوار اسنپ بودم از وِيز استفاده مي‌کردند.
من خودم هم مدام شک مي‌کنم. ولي آمار مي‌گيرم و داشبورد دارم و از داخل داشبوردم مي‌بينم؛ غير از اينکه گزارش‌هاي شخصي هم هست و وقتي سوار تاکسي هم مي‌شوم مي‌پرسم. واقعا شما در 10 روز آينده از 10 نفر بپرسيد، حدس مي‌زنم پنج نفر از آنها از نشان و بلد استفاده مي‌کنند.
در حوزه جويشگري‌ داخلي مقايسه‌اي با گوگل صورت گرفت که امکان رقابت وجود ندارد مگر در حوزه تخصصي؛ به نظر مي‌آيد در شبکه‌هاي اجتماعي هم همين اتفاق بيفتد،‌ اينکه ما بخواهيم مثلا سروش را جايگزين تلگرام و واتس‌اپ کنيم.
آمار جهاني خيلي براي من جالب است. بايد ميان شبکه اجتماعي و پيام‌رسان تفاوت قائل شد. در حوزه پيام‌رسان تمرکز بالا وجود ندارد. در حوزه سيستم عامل تمرکز بالا وجود دارد و بيش از 99 درصد بازار دست ويندوز است. در حوزه شبکه‌هاي اجتماعي نيز تمرکز نسبت به پيام‌رسان‌ها کمتر است. ماجرا اين است که پيام‌رسان‌ها مفاهيم بومي دارند، براي مثال‌ هاي‌وايف در انگلستان کاربردي است و واتس‌اپ در جاهاي ديگر. تلگرام هم در بعضي کشورها کاربردي است. شما با تنوع پلتفرم‌هاي پيام‌رسان روبه‌رو هستيد. اين نکته مهمي است. چرا در حوزه پيام‌رسان تنوع زياد است؟ دليل جالبي وجود دارد و اينکه سرويس‌هاي بومي از طريق پيام‌رسان ارائه مي‌شود. در چين خدمات از طريق وي‌چت ارائه مي‌شود. اگر حاکميت مردم را اجبار نکند که «فقط از اين پيام‌رسان‌ها استفاده کنيد»، من فکر مي‌کنم بازار خوبي است ولي بايد الزامات جهاني را بپذيريم.
دو، سه الزام هم مدنظر نيست، يکي اينکه بپذيريم اگر کانال يا مطلبي در يک پيام‌رسان بود، رئيس پيام‌رسان بازخواست نشود. پيام‌رسان را فيلتر نکنيم و به او فرصت دهيم که آن را بردارد. الان قرارداد فيس‌بوک يا اينستاگرام با اروپا به اين صورت است که محدوده‌اي براي آن تعيين شده و خود آنها بايد پايش داشته باشند و اگر موضوعي اعلام شد بايد در مدت مشخصي برداشته شود. اگر مردم موضوعي را به عنوان تبعيض مطرح کردند بايد در مدت مشخصي برداشته شود.
و در مورد تلگرام هم مي‌شود؟
من نبايد جواب بدهم. اگر بخواهم پاسخ بدهم پس به چه دليل کيس‌ها را براي شما مي‌گويم؟ به اين دلیل که بگويم راه‌حل وجود دارد.
البته تلگرام نمي‌تواند در ايران خدمات ارائه دهد، صرفا يک اپليکيشن شبکه اجتماعي است.
من نمي‌توانم لايحه بدهم. چون لايه قضائي است و دولت حق لايحه‌دادن ندارد. من مرام‌نامه را مي‌فرستم. بايد پيش‌شرط فعاليت را بپذيريم. شرط دوم اين است که اجازه رقابت آزاد بدهيم. هرکسي را که وارد شد، نسنجيم. رقابت آزادي که همه مي‌توانند وارد بازي شوند و هر کسي که برنده شد بالا بيايد. نه اينکه من دولت گزينش کنم. چه کسي به شما اجازه داده است؟ اين عين مداخله در بازار است. اگر شوراي فضاي مجازي براي من مي‌نويسد، بايد اجرا کنم. چون قانون بالادستي است. ولي منکر اين نيستم که اعتراض نکنم. اعتراض مي‌کنم. رقابت بايد آزاد باشد. اين را بايد به عنوان شرط دوم بپذيريم.
سومين شرط اين است خدمات دولت الکترونيک فقط مربوط به قوه مجريه نيست و اجازه بدهيم خدمات دولت روي پيام‌رسان‌ها ارائه شود. من با دولت کلي مشکل دارم و بايد صحبت کنم که مثلا بيمه خدمات درماني يا تأمين اجتماعي روي پيام‌رسان ارائه شود. اين يک طرف و طرف ديگر قوه قضائيه است. اينکه خدمات ثبت روي پيام‌رسان ارائه شود يا خدمات دريافت سوءپيشينه روي پيام‌رسان ارائه شود. واقعيت اين است که ذهن من نه سياه است و نه سفيد. رقابتي است بين نيروهاي نوگرا با غيرنوگرا. اگر من اکنون نتوانم، پنج سال ديگر فردي ديگري انجام مي‌دهد.
پس بايد منتظر يک تغيير نسل باشيم؟
حتما‌ تغيير نسل کمک مي‌کند. من آدم اميدواري هستم. واقعيت آن است که اين‌قدر که سياه نشان داده مي‌شود، سياه نيست. وقتي مسئول کشور بلد نيست وارد شبکه اجتماعي شود و با آدم صحبت کند و نمي‌تواند در جمع باشد، به اين دليل است که سال‌هاي سال درکش از جامعه فاصله گرفته است. این بدان معنا نيست که فکر کنيم آدم بد يا فاسدي است يا بدخواه است، نه اين‌طور نيست. آدم‌ها با هم رقابت مي‌کنند. ممکن است پنج سال ديگر مشخص شود حرف‌هايي که من زده‌ام اشتباه بوده است. مهم اين است که بپذيريم همه حقيقت دست ما نيست و تلاش خودمان را بکنيم.
وقتي مي‌گويد قرار است فيلترينگ سخت‌تر مي‌شود، به دولت هزينه اضافه مي‌شود چون فيلترينگ به‌لحاظ سخت‌افزاري و نرم‌افزاري يک هزينه مالي دارد که بايد روي شبکه سوار شود.
اين‌طور نيست. بارها گفته شده، اما خيلي‌ها دوست ندارند قبول کنند. نظام فيلترينگي ما چگونه است؟ مراجع مختلفي دستور فيلترينگ را مي‌دهند که تقريبا همه آنها خارج از وزارت ارتباطات است. در بهترين حال وزارت ارتباطات يک صندلي دارد.
درباره حوزه سياست‌گذاري این را نمي‌گويم.
در حوزه اجرا به صورت متمرکز فيلتر نمي‌کنيم. مسئول فيلترينگ کيست؟ اف‌سي‌پي. اپراتوري که اينترنت ارائه مي‌هد. روي گت‌وي دو تا حکم وجود دارد که اصلا هزينه‌اي ايجاد نمي‌کند. از قديم هم بوده است. ما چيزي را روي گت‌وي نمي‌بنديم. ماجرا اين است که فيلترينگ به اپراتور ابلاغ مي‌شود که شما حق نداريد، اين را ارائه دهيد. دست زيرساخت نيست. ولي به دليلي که مردم اعتماد ندارند، قبول نمي‌کنند. موضوع ديگر هم باز مسئله رقابت سياسي است. رقيب دوست دارد هزينه فيلترينگ را روي دوش وزارت ارتباطات بگذارد، بنابراين حرف غیر واقع را نشر مي‌دهد. قانون وجود دارد و مشخص است.
مي‌گويند پروژه فيلترينگ هوشمند اينستاگرام يک پروژه شکست‌خورده بوده است، شما اين را قبول داريد؟
زماني از نظر فناوري مي‌شد اين کار را به تفکيک انجام داد. امروز اگر بخواهيم فيلترينگ هوشمند انجام دهيم بايد به محتوا دسترسي پيدا کرد و اين مسئله متضمن نقض حريم خصوصي است؛ براي مثال پيامک‌هاي تبليغاتي و مزاحم. دو راه‌حل براي شناسايي وجود دارد؛ يکي الگوريتم ارتباط است، يعني به محتوا ورود نکنيم. دوم، ورود به محتواست. اگر اجازه ورود به محتوا داده شد يعني حريم خصوصي نقض مي‌شود. پس شما چيزي را قرباني چيز ديگري مي‌کنيد. براي مردم نارضايتي‌هايي درخصوص پيامک‌هاي مزاحم وجود دارد و از طرف ديگر قرار نيست حريم خصوصي افراد نقض شود. اگر چنين اجازه‌اي به اپراتور داده شود ديگر نمي‌توان مطمئن شد فردي که مسئول اين کار است چه کارهايي مي‌کند و چه نمي‌کند. اگر روزي به او گفته شود پيامکي را بخوان وضع خراب مي‌شود. پس من چيزي را قرباني چيز ديگري مي‌کنم. سال‌ها قبل متني نوشته بودم تحت عنوان سياست‌گذار هميشه قرباني‌کننده است، چون هميشه بين دو گزينه در حال انتخاب است و يکي را قرباني ديگري مي‌کند. در فيلترينگ هوشمند هم به همين صورت است. غير از مسائل فني آيا مي‌خواهيد کل حريم خصوصي را قرباني کنيد؟ من قائل به اين نبوده و کاره‌اي هم نيستم، ولي شخصا از نظر تئوريک قائل نيستم که حريم خصوصي افراد نقض شود. آيا راه‌حل ديگري وجود دارد؟ بله راه‌حل‌هاي ديگري وجود دارد به شرطي که اصول اوليه را بپذيريم. از يک طرف بگوييم ما اصول شبکه‌هاي اجتماعي را نمي‌پذيريم که توليد‌کننده محتوا هستند و از طرف ديگر بگوييم مي‌خواهيم اين کار را انجام دهيم. اين جمع نقيض است.
مشکل اين است که جامعه هميشه دچار اين نقيضه‌هاست که اعتماد نمي‌کند.
بايد يکي را بپذيريم. شايد بالا‌بردن آگاهي فناورانه اجتماعي و سياسي شهروندان حرف سختي باشد. يکي از کارهايي که دولت بعدي نمي‌تواند به‌راحتي از کنار آن بگذرد همين مسئله است. هرچقدر سواد، دانش، تسلط و آگاهي مردم نسبت به موضوعات را فراموش کنيد و آن را به امر دست چندمي تبديل کنيد، نتيجه‌اش رشد پوپوليست و امکان افزايش سوءاستفاده مي‌شود. نيمي از موضوعاتي که امروز با هم صحبت کرديم، موضوعاتي بود که اگر پوپوليست‌ها سوار موج آن نمي‌شدند، به موضوعات عمومي تبديل نمي‌شد.
 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها