آموزش را هم مثل آزادی باید به دست آورد
ژاک رانسیر کتاب «استاد نادان» را در 38 سالگی در سال 1987 منتشر کرد. او در این کتاب به معرفی اندیشههای ژوزف ژاکوتو (1770-1840) میپردازد. رانسیر از طریق بازخوانی مسیر فکری و همچنین بررسی اصول و مبانی مکتب آموزشی ژاکوتو مسئله آموزش را از جنبه فلسفی بررسی میکند. نوشتههای ژاکوتو و همراهانش در نشریهای منتشر و در سرتاسر اروپا پخش شد و مکتب او چیزی نبود جز دعوت به بسیج اراده افراد برای آموختن. این کتاب جایگاهی محوری در میان آثار رانسیر دارد. با این کتاب رانسیر از مباحث نظری در ارتباط با رهایی طبقه کارگر به مباحثی کلانتر میرسد، مباحثی در حوزه رهایی از تمام اشکال اجتماعی سلطه و اعمال قدرت. این کتاب ماجرای مکاشفه ژاکوتو و آموزه اصلی اوست: آموزش را هم مثل آزادی باید به دست آورد. کتاب حاضر با ترجمه آرام قریب در فارسی موجود است. به تازگی نشر شیرازه چاپ چهارم این کتاب را منتشر کرده.
ژوزف ژاکوتو انقلابی فرانسوی و مدرس ادبیات فرانسه در دانشگاه لوون، در ۳۰ کیلومتری بروکسل، بود. در سال 1818 یک ماجرای فکری جالب برای او اتفاق میافتد. او یک انقلابی بود که در سال 1792 در ارتش جمهوری در سمت توپچی خدمت میکرد و در دوران حکومت «مجمع» (از سپتامبر 1793 تا نوامبر 1795) سمتهای مربی در دفتر مواد منفجره، منشی وزیر جنگ، و جانشین مدیر مدرسه پلیتکنیک را برعهده داشت. بعد از بازگشت به دیژون به تدریس آنالیز، ایدئولوژی، زبانهای باستانی، ریاضیات محض، ریاضیات غیرجبری و حقوق پرداخت. کارگران در سدهای انقلابی فرزندانشان را برای تحصیل یا چنانکه خود میگفتند «اخذ معلومات» نزد ژاکوتو میفرستادند و گاه نیز خود با کودکانشان همراه میشدند. ژاکوتو بهخاطر اعتباری که نزد مردم فرانسه به دست آورده بود در سال 1815 نماینده مجلس شد. اما بازگشت بوربونها او را مجبور به تبعید کرد. به لطف پادشاه هلند توانست به صورت استاد مدعو در هلند مشغول به کار شود. برخلاف انتظار خیلی زود دانشجویان به کلاسهای این معلم بیادعا علاقهمند شدند. او بدون اینکه کلمهای هلندی بداند به شمار قابلتوجهی که فرانسه بلد نبودند ادبیات فرانسه درس
میداد. درواقع او بدون آنکه درسی به دانشجویانش بدهد به آنها زبان فرانسه یاد میداد.
نحوه کار او در دانشگاه لوون به این صورت بود: او برای ارتباط با دانشجویان به یک چیز مشترک نیاز داشت. نسخه دوزبانه کتاب «تلماک» نوشته فرانسوا فنلن که در بروکسل چاپ شده بود در دسترس بود. او کتاب را به واسطه یک مترجم به دانشجویان داد و از آنها خواست که متن فرانسه را با کمک ترجمه فرابگیرند. وقتی به نیمه کتاب اول رسید، از مترجم خواست به آنها بگوید که حال بیوقفه آنچه را فراگرفتهاند تکرار کنند و بقیه کتاب را صرفا به این نیت بخوانند که بتوانند آن را روایت کنند. چطور ممکن بود این جوانان بدون اینکه هیچ توضیحی دریافت کرده باشند، دشواریهای زبانی جدید را درک کنند؟ اما نتایج این تجربه فراتر از انتظارات ژاکوتو بود. او برای سنجش آمادگی دانشجویان از آنها خواست که نظرشان را درباره همه آنچه خواندهاند به فرانسه بنویسند. او انتظار انواع خطاهای فاحش و ناتوانی دانشجویان در نگارش فرانسه را داشت. ولی حیرت کرد وقتی دید شاگردانش بهخوبی بسیاری از فرانسویان از عهده این زبان برآمده بودند. او اصلا به شاگردانش عناصر اولیه زبان را تبیین نکرده بود. برایشان املا و صرف افعال را توضیح نداده بود. اما آنها خودشان بهتنهایی کلمههای فرانسه
متناظر با کلماتی را که میشناختند جسته و علت صورتهای پسوندی آنها را یافته بودند. خودشان به تنهایی فراگرفته بودند که چگونه این عناصر را با هم ترکیب کنند و جملاتی را هم به زبان فرانسه بسازند، جملاتی که، به مرور که در کتاب پیش میرفتند، از نظر املا و دستور زبان صحیحتر و دقیقتر میشدند و مهمتر از همه اینکه جملاتشان کیفیت متن نویسندگان را داشت نه کیفیت جملات شاگردمدرسهایها را. رانسیر به دنبال نتایج تجربه ژاکوتو چند سؤال مطرح میکند: آیا همه انسانها بالقوه قادرند آنچه را که دیگران کرده و فهمیدهاند، بفهمند؟ آیا توضیحات استاد زائد بودند و اگر نه، این توضیحات به درد چه کس و چه چیز میخوردند؟
به نظر رانسیر، ژاکوتو نکتهای را آشکار میکند که در هر نظام آموزشی همواره کورکورانه بدیهی انگاشته میشود: ضرورت تبیین. رانسیر بهواسطه بازخوانی تجربه ژاکوتو نشان میدهد که کار او چیزی نیست مگر دعوت به معکوسکردن منطق نظام تبیینگر. او معتقد است تجربه آموزشی ژاکوتو منجر به یک گسست کامل با منطق همه نظامهای آموزشی شد. ژاکوتو بر این باور بود که این تجربه شاهدی کافی است برای اینکه نشان دهد اگر شاگرد را برهانیم، یعنی مجبورش کنیم تا به ذکاوت خودش متوسل شود، میتوانیم چیزی را که نمیدانیم تدریس کنیم. کاری که ژاکوتو کرد از سر ناچاری بود، اما به نظر رانسیر یک تجربه فلسفی بود، از جنس تجربههای عصر روشنگری: «برای رهانیدن یک نادان، باید خود رها شده باشیم، یعنی که به قدرت واقعی ذهن انسان واقف گشته باشیم». رانسیر به کمک ژاکوتو نشان میدهد اگر استاد اعتقاد داشته باشد که نادان میتواند یاد بگیرد و وادارش کند تا توان خود را متحقق سازد، نادان میتواند خود به تنهایی چیزی را که استاد نمیداند یاد بگیرد. رانسیر این را یک حلقه توانایی میداند. به نظر رانسیر روش ژاکوتو روشی برای آموزش مردم نبود بلکه اعلام خبری خوش به تهیدستان
بود: هرآنچه یک انسان میتواند، آنها نیز قادر به انجام آنند. ژاکوتو تصمیم گرفت توان خود را وقف اعلام این مسئله کند. او اعلام کرد که هر کس میتواند چیزی را تدریس کند که خود بلد نیست و میتواند خود و بدون کمک هیچ استاد تبیینگری، آموزش فرزندانش را به عهده بگیرد. او راه این آموزش عام را چنین معرفی میکند: «نکتهای را فرابگیریم و باقی را، به استناد این اصل که همه انسانها از ذکاوتی برابر برخوردارند، به آن مرتبط کنیم». او دریافته بود که آموزش نیازمند تبیینگران دانایی نیست، کسانی که باید مسائل را برای کسانی که گویی در فهم موضوعات ناتوان هستند توضیح دهند، بلکه نیازمند پذیرش اصل ساده یکسانی هوش نزد همه انسانهاست. میتوان روش ژاکوتو را آموزش «رهایی فکر» نامید.
ژاک رانسیر کتاب «استاد نادان» را در 38 سالگی در سال 1987 منتشر کرد. او در این کتاب به معرفی اندیشههای ژوزف ژاکوتو (1770-1840) میپردازد. رانسیر از طریق بازخوانی مسیر فکری و همچنین بررسی اصول و مبانی مکتب آموزشی ژاکوتو مسئله آموزش را از جنبه فلسفی بررسی میکند. نوشتههای ژاکوتو و همراهانش در نشریهای منتشر و در سرتاسر اروپا پخش شد و مکتب او چیزی نبود جز دعوت به بسیج اراده افراد برای آموختن. این کتاب جایگاهی محوری در میان آثار رانسیر دارد. با این کتاب رانسیر از مباحث نظری در ارتباط با رهایی طبقه کارگر به مباحثی کلانتر میرسد، مباحثی در حوزه رهایی از تمام اشکال اجتماعی سلطه و اعمال قدرت. این کتاب ماجرای مکاشفه ژاکوتو و آموزه اصلی اوست: آموزش را هم مثل آزادی باید به دست آورد. کتاب حاضر با ترجمه آرام قریب در فارسی موجود است. به تازگی نشر شیرازه چاپ چهارم این کتاب را منتشر کرده.
ژوزف ژاکوتو انقلابی فرانسوی و مدرس ادبیات فرانسه در دانشگاه لوون، در ۳۰ کیلومتری بروکسل، بود. در سال 1818 یک ماجرای فکری جالب برای او اتفاق میافتد. او یک انقلابی بود که در سال 1792 در ارتش جمهوری در سمت توپچی خدمت میکرد و در دوران حکومت «مجمع» (از سپتامبر 1793 تا نوامبر 1795) سمتهای مربی در دفتر مواد منفجره، منشی وزیر جنگ، و جانشین مدیر مدرسه پلیتکنیک را برعهده داشت. بعد از بازگشت به دیژون به تدریس آنالیز، ایدئولوژی، زبانهای باستانی، ریاضیات محض، ریاضیات غیرجبری و حقوق پرداخت. کارگران در سدهای انقلابی فرزندانشان را برای تحصیل یا چنانکه خود میگفتند «اخذ معلومات» نزد ژاکوتو میفرستادند و گاه نیز خود با کودکانشان همراه میشدند. ژاکوتو بهخاطر اعتباری که نزد مردم فرانسه به دست آورده بود در سال 1815 نماینده مجلس شد. اما بازگشت بوربونها او را مجبور به تبعید کرد. به لطف پادشاه هلند توانست به صورت استاد مدعو در هلند مشغول به کار شود. برخلاف انتظار خیلی زود دانشجویان به کلاسهای این معلم بیادعا علاقهمند شدند. او بدون اینکه کلمهای هلندی بداند به شمار قابلتوجهی که فرانسه بلد نبودند ادبیات فرانسه درس
میداد. درواقع او بدون آنکه درسی به دانشجویانش بدهد به آنها زبان فرانسه یاد میداد.
نحوه کار او در دانشگاه لوون به این صورت بود: او برای ارتباط با دانشجویان به یک چیز مشترک نیاز داشت. نسخه دوزبانه کتاب «تلماک» نوشته فرانسوا فنلن که در بروکسل چاپ شده بود در دسترس بود. او کتاب را به واسطه یک مترجم به دانشجویان داد و از آنها خواست که متن فرانسه را با کمک ترجمه فرابگیرند. وقتی به نیمه کتاب اول رسید، از مترجم خواست به آنها بگوید که حال بیوقفه آنچه را فراگرفتهاند تکرار کنند و بقیه کتاب را صرفا به این نیت بخوانند که بتوانند آن را روایت کنند. چطور ممکن بود این جوانان بدون اینکه هیچ توضیحی دریافت کرده باشند، دشواریهای زبانی جدید را درک کنند؟ اما نتایج این تجربه فراتر از انتظارات ژاکوتو بود. او برای سنجش آمادگی دانشجویان از آنها خواست که نظرشان را درباره همه آنچه خواندهاند به فرانسه بنویسند. او انتظار انواع خطاهای فاحش و ناتوانی دانشجویان در نگارش فرانسه را داشت. ولی حیرت کرد وقتی دید شاگردانش بهخوبی بسیاری از فرانسویان از عهده این زبان برآمده بودند. او اصلا به شاگردانش عناصر اولیه زبان را تبیین نکرده بود. برایشان املا و صرف افعال را توضیح نداده بود. اما آنها خودشان بهتنهایی کلمههای فرانسه
متناظر با کلماتی را که میشناختند جسته و علت صورتهای پسوندی آنها را یافته بودند. خودشان به تنهایی فراگرفته بودند که چگونه این عناصر را با هم ترکیب کنند و جملاتی را هم به زبان فرانسه بسازند، جملاتی که، به مرور که در کتاب پیش میرفتند، از نظر املا و دستور زبان صحیحتر و دقیقتر میشدند و مهمتر از همه اینکه جملاتشان کیفیت متن نویسندگان را داشت نه کیفیت جملات شاگردمدرسهایها را. رانسیر به دنبال نتایج تجربه ژاکوتو چند سؤال مطرح میکند: آیا همه انسانها بالقوه قادرند آنچه را که دیگران کرده و فهمیدهاند، بفهمند؟ آیا توضیحات استاد زائد بودند و اگر نه، این توضیحات به درد چه کس و چه چیز میخوردند؟
به نظر رانسیر، ژاکوتو نکتهای را آشکار میکند که در هر نظام آموزشی همواره کورکورانه بدیهی انگاشته میشود: ضرورت تبیین. رانسیر بهواسطه بازخوانی تجربه ژاکوتو نشان میدهد که کار او چیزی نیست مگر دعوت به معکوسکردن منطق نظام تبیینگر. او معتقد است تجربه آموزشی ژاکوتو منجر به یک گسست کامل با منطق همه نظامهای آموزشی شد. ژاکوتو بر این باور بود که این تجربه شاهدی کافی است برای اینکه نشان دهد اگر شاگرد را برهانیم، یعنی مجبورش کنیم تا به ذکاوت خودش متوسل شود، میتوانیم چیزی را که نمیدانیم تدریس کنیم. کاری که ژاکوتو کرد از سر ناچاری بود، اما به نظر رانسیر یک تجربه فلسفی بود، از جنس تجربههای عصر روشنگری: «برای رهانیدن یک نادان، باید خود رها شده باشیم، یعنی که به قدرت واقعی ذهن انسان واقف گشته باشیم». رانسیر به کمک ژاکوتو نشان میدهد اگر استاد اعتقاد داشته باشد که نادان میتواند یاد بگیرد و وادارش کند تا توان خود را متحقق سازد، نادان میتواند خود به تنهایی چیزی را که استاد نمیداند یاد بگیرد. رانسیر این را یک حلقه توانایی میداند. به نظر رانسیر روش ژاکوتو روشی برای آموزش مردم نبود بلکه اعلام خبری خوش به تهیدستان
بود: هرآنچه یک انسان میتواند، آنها نیز قادر به انجام آنند. ژاکوتو تصمیم گرفت توان خود را وقف اعلام این مسئله کند. او اعلام کرد که هر کس میتواند چیزی را تدریس کند که خود بلد نیست و میتواند خود و بدون کمک هیچ استاد تبیینگری، آموزش فرزندانش را به عهده بگیرد. او راه این آموزش عام را چنین معرفی میکند: «نکتهای را فرابگیریم و باقی را، به استناد این اصل که همه انسانها از ذکاوتی برابر برخوردارند، به آن مرتبط کنیم». او دریافته بود که آموزش نیازمند تبیینگران دانایی نیست، کسانی که باید مسائل را برای کسانی که گویی در فهم موضوعات ناتوان هستند توضیح دهند، بلکه نیازمند پذیرش اصل ساده یکسانی هوش نزد همه انسانهاست. میتوان روش ژاکوتو را آموزش «رهایی فکر» نامید.