گفتوگو با ژان لوک نانسی
ژان لوک نانسی فیلسوف سرشناس فرانسوی است که تاکنون بیش از 20 جلد کتاب به رشته تحریر درآورده و حوزه کار فلسفی گستردهای دارد: از اُن کاوارا هنرمند ژاپنی تا هایدگر، از معنای جهان و واسازی مسیحیت تا رمانتیسم ینای برادران شلگل. همچنین آثاری درباره هایدگر، کانت، هگل و دکارت نوشته است. او در کار خود بهشدت متأثر از ژاک دریدا، مارتین هایدگر و ژرژ باتای است. نانسی در ایران نیز متفکری کاملا شناختهشده است و برخی از آثار مهم او به فارسی ترجمه شدهاند: «حقیقت دموکراسی»، «عدالت، عشق، زیبایی»، «بداهت فیلم» و «آوار خواب». به تازگی به همت نشر دیبایه کتاب «هستی در فقدان» با ترجمه نریمان جهانزاد ترجمه و منتشر شده است. کتاب حاضر حاصل گفتوگوی گروهی از پژوهشگران سوئدی با نانسی است که در سال 2012 در استراسبورگ انجام شده. در این گفتوگو موضوعاتی همچون برادری بدون پدر، آزادی بدون رهایی، زمان بهمثابه دلیل یا مبنا و سایر دغدغههای ذهن او مطرح میشود.
یکی از اصلیترین مضامین آثار نانسی موضوع باهمبودن ما در جامعه معاصر است که در این گفتوگو نیز مطرح میشود. درواقع اصلیترین مسئله برای نانسی اجتماع است. در گذشته این موضوع به شکل مسئله امر تکین و امر متکثر درآمده بود. این موضوع در کار او با کتاب «اجتماع بیکار» دنبال شد که در سال 1985 منتشر شده بود. نانسی این مسائل را در ارتباط با واژه «مشترک» میبیند که در نظرش بسیار امر خاص و ویژهای است. چون به واژه کمونیسم اشاره دارد، واژهای که از اواخر قرن هجدهم تا دو قرن بعد نقشی بهسزا در تاریخ ایفا کرده است. نانسی هم مثل هایدگر در اینجا میگوید هستیشناسی امری است که در تاریخ باهمبودن به محاق رفته است. به نظر او این باهمبودن در تاریخ واژه کمونیسم به دست فراموشی سپرده شد. او دلیل این امر را در لحظه تأسیس پلیس میجوید. به نظر نانسی، پلیس نام نخستین باهمبودنی است که در آن هیچ بنیاد مشترکی برای باهمبودن وجود ندارد. او به انحاء دیگری از باهمبودن اشاره میکند که پیش از پلیس وجود داشتند: اجتماع روستایی یا کشاورزی یا آنچه مارکس اجتماع بدوی توصیف میکرد، و نیز سایر اشکال باهمبودن در درون امپراطوریها. به نظر
او آن امپراطوریها هرگز یک «یکی برای همه» یا وحدتی بر فراز کثرت ایجاد نکردند. برای فرعون مصر یا پادشاه بابل فقط یک قدرت امپراطوری و نظم و ترتیبی وجود داشت که ذیل آن همه اجتماعات کوچک میتوانستند به حیات خود ادامه دهند.
نانسی معتقد است با ظهور پلیس بود که امپراطوری تجزیه شد و اجتماعاتی از خلال جدایی خدایان برپا شدند. او پلیس را سرآغاز چیزی کاملا جدید میداند که بدون هیچ بنیاد مشخص و دادهشدهای با هم و در کنار هم بودند. در نظر او پلیس منجر به ابداعی شد که بعدها نام قانون به خود گرفت. او این ابداع را استوار بر مفهوم برابری نمیداند. بلکه تأکید دارد برابری بهواسطه ضرورت ابداع قانون و ساختن باهمبودن به وجود آمده بود. نانسی نشان میدهد که چطور پس از آن داستان بسیار پیچیده شد. چون در سرآغاز ظهور پلیس، چه پلیس یونانی چه رومی، نوعی دین مدنی وجود داشت. به نظر او بعدها در تلاشی دیگر برای پیافکندن پلیس یا یک دموکراسی جدید باز هم مسئله همین بود. نانسی تأکید دارد نخستین مضمون و محتوای باهمبودن چیزی است که پیش و پس از هر نوع قانون یا هر نوع رابطهای میآید. همچنین اضافه میکند که حساسیت امر مشترک یا امر دوسویه فراتر از یک پیوند است.
نانسی در بخشی دیگر از این گفتوگو به مسئله زبان میپردازد. در نظر او موضوع زبان بهشدت با موضوع ظهور جهان قرابت دارد. او بیان این موضوع را با زبان عادی به غایت دشوار میداند. به باور او انسان زبان است. در نظر او انسان مطلقا تنها و جداافتاده از باقی جهان نیست. ولی این مسئله را بدان معنا نمیداند که انسانها مثل دلفینها و زنبورها و غیره حرف میزنند، یعنی با همدیگر صرفا ارتباط میگیرند. در نظر او نکته خاص این است که ما علیالاطلاق عاجز و ناتوانیم. مثلا هیچ بیانی برای وصف زیبایی رنگ گلها وجود ندارد. او معتقد است اگر در برابر نیوتون و هگل، جانب گوته را بگیریم، رنگها، به غیر از طیفی از رنگها، چه میتوانند باشند. او تأکید دارد رنگ چیزی غیر از پدیدهای فیزیکی است. به قول کلود رومانو رنگ در درجه اول یک داده پدیدارشناختی است. نانسی رنگ را دقیقا شبیه به تکرار امری میداند که میتوانیم بهعنوان نخستین ظهور جهان
تصور کنیم.
ژان لوک نانسی فیلسوف سرشناس فرانسوی است که تاکنون بیش از 20 جلد کتاب به رشته تحریر درآورده و حوزه کار فلسفی گستردهای دارد: از اُن کاوارا هنرمند ژاپنی تا هایدگر، از معنای جهان و واسازی مسیحیت تا رمانتیسم ینای برادران شلگل. همچنین آثاری درباره هایدگر، کانت، هگل و دکارت نوشته است. او در کار خود بهشدت متأثر از ژاک دریدا، مارتین هایدگر و ژرژ باتای است. نانسی در ایران نیز متفکری کاملا شناختهشده است و برخی از آثار مهم او به فارسی ترجمه شدهاند: «حقیقت دموکراسی»، «عدالت، عشق، زیبایی»، «بداهت فیلم» و «آوار خواب». به تازگی به همت نشر دیبایه کتاب «هستی در فقدان» با ترجمه نریمان جهانزاد ترجمه و منتشر شده است. کتاب حاضر حاصل گفتوگوی گروهی از پژوهشگران سوئدی با نانسی است که در سال 2012 در استراسبورگ انجام شده. در این گفتوگو موضوعاتی همچون برادری بدون پدر، آزادی بدون رهایی، زمان بهمثابه دلیل یا مبنا و سایر دغدغههای ذهن او مطرح میشود.
یکی از اصلیترین مضامین آثار نانسی موضوع باهمبودن ما در جامعه معاصر است که در این گفتوگو نیز مطرح میشود. درواقع اصلیترین مسئله برای نانسی اجتماع است. در گذشته این موضوع به شکل مسئله امر تکین و امر متکثر درآمده بود. این موضوع در کار او با کتاب «اجتماع بیکار» دنبال شد که در سال 1985 منتشر شده بود. نانسی این مسائل را در ارتباط با واژه «مشترک» میبیند که در نظرش بسیار امر خاص و ویژهای است. چون به واژه کمونیسم اشاره دارد، واژهای که از اواخر قرن هجدهم تا دو قرن بعد نقشی بهسزا در تاریخ ایفا کرده است. نانسی هم مثل هایدگر در اینجا میگوید هستیشناسی امری است که در تاریخ باهمبودن به محاق رفته است. به نظر او این باهمبودن در تاریخ واژه کمونیسم به دست فراموشی سپرده شد. او دلیل این امر را در لحظه تأسیس پلیس میجوید. به نظر نانسی، پلیس نام نخستین باهمبودنی است که در آن هیچ بنیاد مشترکی برای باهمبودن وجود ندارد. او به انحاء دیگری از باهمبودن اشاره میکند که پیش از پلیس وجود داشتند: اجتماع روستایی یا کشاورزی یا آنچه مارکس اجتماع بدوی توصیف میکرد، و نیز سایر اشکال باهمبودن در درون امپراطوریها. به نظر
او آن امپراطوریها هرگز یک «یکی برای همه» یا وحدتی بر فراز کثرت ایجاد نکردند. برای فرعون مصر یا پادشاه بابل فقط یک قدرت امپراطوری و نظم و ترتیبی وجود داشت که ذیل آن همه اجتماعات کوچک میتوانستند به حیات خود ادامه دهند.
نانسی معتقد است با ظهور پلیس بود که امپراطوری تجزیه شد و اجتماعاتی از خلال جدایی خدایان برپا شدند. او پلیس را سرآغاز چیزی کاملا جدید میداند که بدون هیچ بنیاد مشخص و دادهشدهای با هم و در کنار هم بودند. در نظر او پلیس منجر به ابداعی شد که بعدها نام قانون به خود گرفت. او این ابداع را استوار بر مفهوم برابری نمیداند. بلکه تأکید دارد برابری بهواسطه ضرورت ابداع قانون و ساختن باهمبودن به وجود آمده بود. نانسی نشان میدهد که چطور پس از آن داستان بسیار پیچیده شد. چون در سرآغاز ظهور پلیس، چه پلیس یونانی چه رومی، نوعی دین مدنی وجود داشت. به نظر او بعدها در تلاشی دیگر برای پیافکندن پلیس یا یک دموکراسی جدید باز هم مسئله همین بود. نانسی تأکید دارد نخستین مضمون و محتوای باهمبودن چیزی است که پیش و پس از هر نوع قانون یا هر نوع رابطهای میآید. همچنین اضافه میکند که حساسیت امر مشترک یا امر دوسویه فراتر از یک پیوند است.
نانسی در بخشی دیگر از این گفتوگو به مسئله زبان میپردازد. در نظر او موضوع زبان بهشدت با موضوع ظهور جهان قرابت دارد. او بیان این موضوع را با زبان عادی به غایت دشوار میداند. به باور او انسان زبان است. در نظر او انسان مطلقا تنها و جداافتاده از باقی جهان نیست. ولی این مسئله را بدان معنا نمیداند که انسانها مثل دلفینها و زنبورها و غیره حرف میزنند، یعنی با همدیگر صرفا ارتباط میگیرند. در نظر او نکته خاص این است که ما علیالاطلاق عاجز و ناتوانیم. مثلا هیچ بیانی برای وصف زیبایی رنگ گلها وجود ندارد. او معتقد است اگر در برابر نیوتون و هگل، جانب گوته را بگیریم، رنگها، به غیر از طیفی از رنگها، چه میتوانند باشند. او تأکید دارد رنگ چیزی غیر از پدیدهای فیزیکی است. به قول کلود رومانو رنگ در درجه اول یک داده پدیدارشناختی است. نانسی رنگ را دقیقا شبیه به تکرار امری میداند که میتوانیم بهعنوان نخستین ظهور جهان
تصور کنیم.