عطف و ناتعادلي
حبيبالله معظمي- پژوهشگر و مدرس ارتباطات
چهارشنبه، 16 آبان، وزير ارتباطات و فناوري اطلاعات در پي اتهامي که به او زده شده بود، از طريق رسانه يا شبکه اجتماعي اينستاگرام به صورت زنده به دفاع از خود پرداخت. رويدادي که به نظر نويسنده اين سطور، يکي از نقاط «عطف» مطالعات و تاريخ ارتباطات معاصر ماست، نه به دليل اصل اين رويداد (اتهامزني به وزير و پاسخ او)؛ بلکه به علت «استفاده از يک شبکه اجتماعي بهعنوان وسيله ارتباطي براي بيان مطلب و رويدادي خبري» به جاي استفاده از رسانههاي مرسوم و متداول (همان «رسانههاي جريان غالب» يا «بزرگ»).اين رخداد نهفقط براي جامعه ارتباطي ايران؛ بلکه براي جهانيان هم درخور توجه و بيسابقه بود. به همين خاطر بود که رسانههاي خارجي به واقعه رویآوردن اين مقام رسمي به رسانه اجتماعي به همان اندازه موضوع اين رويآوري، اهميت نشان دادند.پيشازاين کسان ديگري ازجمله برخي چهرههاي سياسي کشور به دليل پارهاي محدوديتها از همين شبکه اجتماعي براي بيان ديدگاه و اظهارنظر و رأي خود چه به صورت زنده، چه غيرزنده استفاده کرده بودند؛ اما اين نخستينبار بود که يک مقام رسمي ارشد کشور «منحصرا» از يک رسانه اجتماعي براي سخنگفتن زنده با مخاطبان يا مردم درباره موضوعي خبري يا «داغ» سود ميجست.بديهي است که علاقه شخصي به شبکههاي اجتماعي را چنان که در سالهاي اخير خود او از مدافعان آزادي دسترسي به آنها بوده، نميتوان علت اصلي وقوع اين رخداد بديع دانست. رسانههاي اجتماعي هم طبق آنچه دربارهشان گفته و نوشته شده و هم شواهد عيني همچنين تجربه جهاني، داراي نقش و کارکرد معين و تعريفشدهاي هستند که براساساین نميتوانند جايگزين رسانه متداول راديو و تلويزیون بشوند و کارکرد آن را مصادره کنند. تاريخ هم نشان داده است که هر رسانه نويني که پديد آمده، رسانه قبلي نهفقط از بين نرفته؛ بلکه پابرجا مانده و البته محدوده دايره مخاطبانش تغيير يافته است؛ پس بايد علت را در رويکردها و سياستگذاري رسانه صداوسيما در کشورمان جستوجو کرد؛ بهنحويکه برخلاف تجربه ديگر کشورها، مقام رسمي کشور ما با وجود تريبون رسمي در اختيار، به رسانه اجتماعي متوسل ميشود. رسانه صداوسيما اگر به هيچ اصل حرفهاي و تعريفشده اعتقادی نداشت و فقط به قاعده نگرش سود-زيان در عملکردها هم معتقد بود، ميتوانست با دادن امکان سخنگفتن به اين مقام و حتي مناظره بين طرفين، مخاطبان بسياري را جذب کند. اين وضعيت نشاندهنده (indicator) اختلال در نظام ارتباطي ماست که مقام رسمي کشور که از قضا مخاطبان و شنوندگان ثابتي دارد، براي اظهاراتش به شبکه اجتماعي روي ميآورد.اما ظاهرا صداوسيما نهفقط به چنين جذب مخاطبي اعتقاد ندارد؛ بلکه عملا به کوچ افراد صاحبخبر و مخاطبان جامعه ايراني به رسانههاي اجتماعي و بروز اين اختلال و ناتعادلي کمک شاياني کرده و اين رسانهها را رسانه و منبع اصلي خبري قرار داده است؛ اختلالی که در هيچ کجای جهان تجربه نميشود.نظام ارتباطي هر کشور متأثر از قوانين، رويهها و سنتهاي آن جامعه شکل ميگيرد؛ چه متعادل و چه نامتعادل. اينک نظام ارتباطي کشور ما هم متأثر از اين عوامل به گونهاي شکل گرفته است که براي کسب اطلاعات واقعيت و براي ملاحظه تکثر نظرها و براي صراحت آنها و براي خيلي چيزهاي ديگر بايد به شبکه اجتماعي روی آورد.اما شبکه اجتماعي در يک نظام ارتباطي متعادل به دليل اينکه چندان به مسئوليت و شناسنامهداشتن توجه نشان نميدهد و جولانگاه خبرها و نظرهاي راست و دروغ بسيار است، عملا نميتواند و نبايد محل بحثهايي باشد که در کارکرد رسانههاي متعارف با مسئوليت مشخص و شناسنامهداربودن، تعريف شدهاند. شبکهها و رسانههاي اجتماعي بهمثابه زمين تمرين فوتبال است؛ براي آمادهسازي در مسابقه رسمي تيم در حضور انبوه تماشاگران و داوري در ميانه ميدان و پرتوافکني نورافکنها.
چهارشنبه، 16 آبان، وزير ارتباطات و فناوري اطلاعات در پي اتهامي که به او زده شده بود، از طريق رسانه يا شبکه اجتماعي اينستاگرام به صورت زنده به دفاع از خود پرداخت. رويدادي که به نظر نويسنده اين سطور، يکي از نقاط «عطف» مطالعات و تاريخ ارتباطات معاصر ماست، نه به دليل اصل اين رويداد (اتهامزني به وزير و پاسخ او)؛ بلکه به علت «استفاده از يک شبکه اجتماعي بهعنوان وسيله ارتباطي براي بيان مطلب و رويدادي خبري» به جاي استفاده از رسانههاي مرسوم و متداول (همان «رسانههاي جريان غالب» يا «بزرگ»).اين رخداد نهفقط براي جامعه ارتباطي ايران؛ بلکه براي جهانيان هم درخور توجه و بيسابقه بود. به همين خاطر بود که رسانههاي خارجي به واقعه رویآوردن اين مقام رسمي به رسانه اجتماعي به همان اندازه موضوع اين رويآوري، اهميت نشان دادند.پيشازاين کسان ديگري ازجمله برخي چهرههاي سياسي کشور به دليل پارهاي محدوديتها از همين شبکه اجتماعي براي بيان ديدگاه و اظهارنظر و رأي خود چه به صورت زنده، چه غيرزنده استفاده کرده بودند؛ اما اين نخستينبار بود که يک مقام رسمي ارشد کشور «منحصرا» از يک رسانه اجتماعي براي سخنگفتن زنده با مخاطبان يا مردم درباره موضوعي خبري يا «داغ» سود ميجست.بديهي است که علاقه شخصي به شبکههاي اجتماعي را چنان که در سالهاي اخير خود او از مدافعان آزادي دسترسي به آنها بوده، نميتوان علت اصلي وقوع اين رخداد بديع دانست. رسانههاي اجتماعي هم طبق آنچه دربارهشان گفته و نوشته شده و هم شواهد عيني همچنين تجربه جهاني، داراي نقش و کارکرد معين و تعريفشدهاي هستند که براساساین نميتوانند جايگزين رسانه متداول راديو و تلويزیون بشوند و کارکرد آن را مصادره کنند. تاريخ هم نشان داده است که هر رسانه نويني که پديد آمده، رسانه قبلي نهفقط از بين نرفته؛ بلکه پابرجا مانده و البته محدوده دايره مخاطبانش تغيير يافته است؛ پس بايد علت را در رويکردها و سياستگذاري رسانه صداوسيما در کشورمان جستوجو کرد؛ بهنحويکه برخلاف تجربه ديگر کشورها، مقام رسمي کشور ما با وجود تريبون رسمي در اختيار، به رسانه اجتماعي متوسل ميشود. رسانه صداوسيما اگر به هيچ اصل حرفهاي و تعريفشده اعتقادی نداشت و فقط به قاعده نگرش سود-زيان در عملکردها هم معتقد بود، ميتوانست با دادن امکان سخنگفتن به اين مقام و حتي مناظره بين طرفين، مخاطبان بسياري را جذب کند. اين وضعيت نشاندهنده (indicator) اختلال در نظام ارتباطي ماست که مقام رسمي کشور که از قضا مخاطبان و شنوندگان ثابتي دارد، براي اظهاراتش به شبکه اجتماعي روي ميآورد.اما ظاهرا صداوسيما نهفقط به چنين جذب مخاطبي اعتقاد ندارد؛ بلکه عملا به کوچ افراد صاحبخبر و مخاطبان جامعه ايراني به رسانههاي اجتماعي و بروز اين اختلال و ناتعادلي کمک شاياني کرده و اين رسانهها را رسانه و منبع اصلي خبري قرار داده است؛ اختلالی که در هيچ کجای جهان تجربه نميشود.نظام ارتباطي هر کشور متأثر از قوانين، رويهها و سنتهاي آن جامعه شکل ميگيرد؛ چه متعادل و چه نامتعادل. اينک نظام ارتباطي کشور ما هم متأثر از اين عوامل به گونهاي شکل گرفته است که براي کسب اطلاعات واقعيت و براي ملاحظه تکثر نظرها و براي صراحت آنها و براي خيلي چيزهاي ديگر بايد به شبکه اجتماعي روی آورد.اما شبکه اجتماعي در يک نظام ارتباطي متعادل به دليل اينکه چندان به مسئوليت و شناسنامهداشتن توجه نشان نميدهد و جولانگاه خبرها و نظرهاي راست و دروغ بسيار است، عملا نميتواند و نبايد محل بحثهايي باشد که در کارکرد رسانههاي متعارف با مسئوليت مشخص و شناسنامهداربودن، تعريف شدهاند. شبکهها و رسانههاي اجتماعي بهمثابه زمين تمرين فوتبال است؛ براي آمادهسازي در مسابقه رسمي تيم در حضور انبوه تماشاگران و داوري در ميانه ميدان و پرتوافکني نورافکنها.