همایش «طالقانی در زمانه ما» برگزار شد
طالقانی اسمرمز محبوبیت محمد مهدي جعفري، مصطفی ملکیان
شرق: در روزهايي که سالگرد آزادی آيتالله طالقاني از زندان است، همايش «طالقانی و زمانه ما» آغاز شد. اين همايش قرار بود به مناسبت چهلمين سال رحلت آيتالله طالقاني در کتابخانه ملي برگزار شود. همايشي براي احياي ارتباط انديشههاي طالقاني با نسل امروز که به گفته محمدمهدي جعفري، دبير کميته علمي همایش، ايده آن از يک سال قبل ميان خانواده و دوستداران او به وجود آمد. جعفري که سخنران مراسم افتتاحيه بود، گفت: به اعتقاد علاقهمندان به آيتالله طالقاني، «برگزاري سالگرد بهتنهايي کافي نبود؛ هرچند سالها اجازه برگزاري رسمي همين مراسم ساده را هم نميدادند و مراسم سالگرد مرحوم طالقاني در خانه به صورت خصوصي انجام ميشد». روز گذشته همايش «طالقاني و زمانه ما» شروع شد و در بخشهاي مختلف امروز نيز برگزار خواهد شد. بعد از جعفري، مصطفي ملکيان، فيلسوف ايراني، اشرف بروجردي، رئيس سازمان اسناد و کتابخانه ملي و سعيد مدني، پژوهشگر اجتماعي، کساني بودند که به سخنراني پرداختند و ابعاد شخصيت و انديشههاي طالقاني را تبيين کردند.
پدر بود، هدايتگر و راهنما
جعفري توضيح داد هدف اصلي برگزاري همايش «براي متوجهکردن نسل جديد از اهداف و اصول شخصيتي است که تا زنده بود، براي حفظ و پاسداري اين اهداف و اصول» تلاش کرد. جعفري در بخشهايي از سخنراني خود با اشاره به نارضايتيهايي که طالقاني پس از پيروزي انقلاب از روند تحولات داشت، گفت: «تندروي، بيبرنامگي، جنگ تحميلي، سهمخواهيها و کينهتوزيها باعث شد ملت ايران از اهداف خود دور شوند. او گفت: «به اين فکر افتاديم با برگزاري اين همايش، آن اصول و اهداف را در معرض عموم قرار دهيم. بنابراین فراخوان دريافت مقالات منتشر شد که در نهايت 80 مقاله از داخل و خارج کشور دريافت شد و پس از داوري، 20 مقاله براي ارائه در همايش آماده شد. بعد از پايان همايش نیز اين مقالات به همراه 30 مقاله ديگر که به تأييد کميته داوران رسیده است، در مجموعهاي چاپ خواهد شد». بعد از جعفري، اشرف بروجردي، رئيس سازمان اسناد و کتابخانه ملي، نقش طالقاني در تاريخ را چنين شرح داد: «آيتالله طالقاني پدري بود که فراگيري پدري او هيچ حد و مرزي نميشناخت؛ مگر در برابر ظلم. طالقاني آرامشي داشت که فرصت تفکر در سايه اين آرامش برايش فراهم بود». رئيس سازمان اسناد و کتابخانه
ملي در ادامه گفت: «هنگام پخش برنامه «قرآن در صحنه»، همه وجودمان گوش بود تا ياد بگيريم چگونه زندگي کنيم و رواداري را چگونه وارد زندگي خود کنيم و عامل آن باشيم». او افزود: «او پدر بود براي مردمش و هدايتگر و راهنماي هر کسي بود که به سخنانش گوش فراميداد».
چرا طالقاني نزد عموم محبوب بود؟
مصطفي ملکيان، فيلسوف ايراني، موضوع سخنان خود را به بررسي چرايي محبوبيت روحانيوني مانند طالقاني و منتظري نزد عموم مردم اختصاص داد. او گفت: اين پديده بهندرت در روحانيت يافت ميشود که در مجالس غير روحانيت نیز شيفتگاني داشته باشند. بايد پرسيد چرا همه روحانيون اين اقبال را ندارند و چرا روحانيوني مانند طالقاني و منتظري از اين لحاظ ممتاز هستند؟ رمز اين تمايز و تفاوت چيست؟ به عبارتي، پاسخ به اين سؤالها نکتهاي است که ميتوان آن را براي آسيبشناسي روحانيت دين اسلام و حتي بقيه اديان به کار برد. ملکيان براي پاسخ به اين سؤالات به وجود هفت عامل اشاره کرد. او اولین عامل را باور به تمایز بین ما و دیگران در حوزه دانست.
او ادامه داد: «وجود اين پيشفرض باعث ميشود طلاب به لحاظ عاطفي نتوانند همه انسانها را دوست بدارند. برعکس قرآن که تعبير رحمهالعالمین را دارد و پيامبر نيز الگوي رحمت به همگان بوده است. اما آيتالله طالقاني و منتظري اين پيشفرض را نداشتند».
اين فيلسوف برجسته ايراني در ادامه به عامل دوم پرداخت و گفت: عامل دوم به اين برميگردد که ما تقريبا تا صد سال پيش مدرسهاي غير از حوزه علميه نداشتيم و همه علوم و معارف در حوزههاي علميه تدريس ميشد، بهجز فنون و هنرها که در بيرون حوزهها آموخته ميشد. به همين دليل براي روحانيون اين پيشفرض به وجود آمد که ما خواص هستيم و اگر کسي در حوزه علميه راه نيافته بود، جزء عوام محسوب ميشد. و حتي اين فکر را داشتند که ما بين خوبان هم خاص خوبان هستيم و ديگران عام خوبان هستند.
ملکيان اضافه کرد: اين پيشفرض در حالي مطرح است که امروز بخش ناچيزي از علوم در حوزه تدريس ميشود و 95 درصد از علوم در مدارس ديگر بحث ميشوند؛ اما هنوز اين پيشفرض از ذهن روحانيت بيرون نرفته است. الان حتي علومي مثل فلسفه و کلام نیز در خارج از حوزه تدريس ميشود و افرادي با دانش خيلي بيشتر از روحانيون هم در اين علوم وجود دارند. نکته اینجاست که طالقاني و منتظري اين پيشفرض را نداشتند و هميشه با ديگران صحبت و از آنها نظرخواهي ميکردند.
او چهارمين عامل را به مسائل اخلاقي مرتبط دانست و افزود: «عامل ديگر به اخلاق و ارتباط آن با مناسک و شعائر بازميگردد. ما بايد بدانيم اخلاق در درجه اول است و مناسک و شعائر بايد در استخدام اخلاق باشند. پيامبر و قرآن اين را ميگويند. اين معکوس اين اصل است که اگر مناسک و شعائر مزاحم اخلاق باشند، بايد اخلاق مقدم باشد. اگر اخلاق را ترجيح بدهي بين مردم همدلي ايجاد ميشود، زيرا اخلاق بين تمام انسانها مشترک است. اما مناسک باعث اختلاف و دوري آدمها ميشوند». فقر خودخواسته ششمين عاملي بود که ملکيان به آن اشاره کرد: «زماني هست که کسي ثروت و مکنت ندارد ولي زماني هست که ثروت و درآمد دارد و ميتواند مرفه زندگي کند، اما اين کار را نميکند، چون ميخواهد فقر را قابل تحمل کند. يعني اگر نميتواند فقر را به صورت عيني از ميان ببرد، حداقل ميتواند به صورت ذهني اين درد را براي فقرا کم کند. به عبارتي با اينکه ميتواند مرفهانه زندگي کند، اما نهايتا مثل متوسط مردم زندگي میکند». او آخرين ويژگي روحانيوني همچون طالقاني را اينطور توضيح داد: «ديگر ويژگي اين افراد اين است که زمانپريش نيستند. زمانپريشي از آفتهاي مهم است. وقتي دو
گروه از افراد در زمانهاي متفاوت زندگي ميکنند، هيچ همدلي و درکي نميتواند ميان آنها به وجود آيد». او گفت: «اين صحبتها از سر خيرخواهي است. اگر بناست دين در جامعه وجود داشته باشد، بايد نمايندگان دين کاري کنند که مردم جذب شوند، نه اينکه خود دليل دوري مردم از دين شوند».
طالقاني توسعهگرا بود؟
سعيد مدني، پژوهشکر اجتماعي و عضو بازنشسته هيئت علمي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي تهران، در ادامه بحث خود از موضوع توسعهگرابودن طالقاني آغاز کرد. او گفت که «مفهوم توسعه در کليت خود ميگويد بدون درنظرگرفتن اولويتها بهسادگي نميتوان مسائل جامعه را با منابع محدود حل کرد. توسعه مسئله مهمي است، چون با معيشت مردم ارتباطی عميق دارد. نگاه به توسعه و رويکردهاي غلط نسبت به آن مانع رشد کشور شده است و از اين جهت مسئله توسعه اهميت حياتي دارد». مدني در ادامه به تاريخ ايجاد مفهوم توسعه در ايران پرداخت و گفت: «از نظر تاريخي توسعه از روز شکست قشون ايران در برابر روسها در ميان سياستمداران ايراني شکل گرفت و روشنفکران نيز در پي پاسخ به اين سؤال بر آمدند که چرا ما نسبت به ساير کشورها از پيشرفت و رشد کافي برخوردار نيستيم؟ در دوران پهلوي اول و دوم هم تلاشهايي در پاسخ به اين سؤال بود و به همين دليل تمايل به مدرنيسم اتفاق افتاد که همين نگاه موجب انقلاب در دهه 50 شد». استاد دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي ادامه داد: «پس از انقلاب، تأکيد بر هويت ايراني و اسلامي مورد توجه قرار گفت، اما چون نگاه منسجمي وجود نداشت، از
ديدگاههاي مختلف مورد نقد قرار گرفت. منقدين در اين دوره دو دسته بودند؛ متفکران پستمدرن که به الگوي توسعه موجود نقد داشتند و ديگري نخبگان مذهبي بهويژه کسانی که با هر نوآوري مخالف بودند. همين نوع نگاه تا جايي پيش رفته که اکنون براي حل مسئله جمعيت، به راهحل ترويج چندهمسري پرداخته شده است». او با معرفي طالقاني به عنوان يک مرجع فکري و فرهنگي در جامعه ايراني درباره نوع نگاه او درباره توسعه توضيح داد: مراجع فرهنگي در زمينه توسعه سه واکنش داشتند؛ کساني که مسکوتاند، يعني درباره توسعه هيچ نظري ندارند، ديگران ضد توسعه هستند که قبلا اشاره شد و گروه سوم کساني هستند که به توسعه کمک و پشتوانه نظري براي آن فراهم ميکنند. ديدگاه گروه سوم محوريترين خط عبور سنت به مدرنيته است. در جوامع غربي اين مسير گذر از سنت به مدرنيته زمينه شکلگيري تفکر جديد علمي به جاي مرجعيت مذهبي شد». مدني توضيح داد تفکرات جديد که از مسير سنت به مدرنيته عبور کردند، مفاهيم جديد را بازتوليد کردند. او گفت مهمترين مختصات اين تفکر جديد که پايه توسعه بود، چند ويژگي داشت؛ بهرهگيري از علم براي حل مسائل زندگي، به طبيعت و دنياي مادي به عنوان مبناي ثابت
تفکر و شناخت نگاه ميکرد، کليت مستقل جامعه و مستقل از فرد را به رسميت ميشناخت، ارادهگرايي را به جاي تقديرگرايي ميپذيرفت، بر چيستي حکومت نه کيستي حاکم تأکيد داشت و معتقد بود نظامها و ساختارها بايد جامعه را اداره کنند. در واقع تنوع قدرت در اداره جامعه بايد از بين برود. مدني مباني فلسفي و نظري توسعه در آراي طالقاني را چنين تبيين کرد: «طالقاني توحيد را زيربناي توسعه جامعه انساني ميدانست، در واقع نوع نگاه وي به توحيد ميتوانست با دنياي مدرن گره بخورد. طالقاني عقل و علم بشري را بر بنيانهاي آزادي پيريزي کرد و در تفسير پرتويي از قرآن هم تأکيد داشت که پيشرفت اوليه اسلام به همين دليل بوده است. او انديشههاي علمي را به رسميت ميشناخت و در برنامه پرتويي از قرآن هم از منابع علمي مختلف استفاده ميکرد. طالقاني براي تفکر و شناخت به طبيعت و دنياي مادي توجه ميکرد و از فلسفه سياسي براي تأمين مصلحت عمومي برخوردار بود. او با اشاره به توصيف مهندس سحابي مبني بر پايهگذاري مکتب سوسيالدموکراسي از سوی طالقاني گفت: پلوراليسم (کثرتگرايي) در آراي طالقاني برجسته بود و وي اين موضوع را لازمه توسعه ميدانست. شواهد و منابع نشان
ميدهد ايشان توسعهگرا و مشوق رويکرد توسعه بودند. مدني گفت مهندس سحابي چهار خصلت قرآني طالقاني را ظلمستيزي، غمخوار فقرا، اهل خدمت بيمنت و تسامح و تساهل ميدانست که با بازتوليد تفکر طالقاني ممکن ميشود.
شرق: در روزهايي که سالگرد آزادی آيتالله طالقاني از زندان است، همايش «طالقانی و زمانه ما» آغاز شد. اين همايش قرار بود به مناسبت چهلمين سال رحلت آيتالله طالقاني در کتابخانه ملي برگزار شود. همايشي براي احياي ارتباط انديشههاي طالقاني با نسل امروز که به گفته محمدمهدي جعفري، دبير کميته علمي همایش، ايده آن از يک سال قبل ميان خانواده و دوستداران او به وجود آمد. جعفري که سخنران مراسم افتتاحيه بود، گفت: به اعتقاد علاقهمندان به آيتالله طالقاني، «برگزاري سالگرد بهتنهايي کافي نبود؛ هرچند سالها اجازه برگزاري رسمي همين مراسم ساده را هم نميدادند و مراسم سالگرد مرحوم طالقاني در خانه به صورت خصوصي انجام ميشد». روز گذشته همايش «طالقاني و زمانه ما» شروع شد و در بخشهاي مختلف امروز نيز برگزار خواهد شد. بعد از جعفري، مصطفي ملکيان، فيلسوف ايراني، اشرف بروجردي، رئيس سازمان اسناد و کتابخانه ملي و سعيد مدني، پژوهشگر اجتماعي، کساني بودند که به سخنراني پرداختند و ابعاد شخصيت و انديشههاي طالقاني را تبيين کردند.
پدر بود، هدايتگر و راهنما
جعفري توضيح داد هدف اصلي برگزاري همايش «براي متوجهکردن نسل جديد از اهداف و اصول شخصيتي است که تا زنده بود، براي حفظ و پاسداري اين اهداف و اصول» تلاش کرد. جعفري در بخشهايي از سخنراني خود با اشاره به نارضايتيهايي که طالقاني پس از پيروزي انقلاب از روند تحولات داشت، گفت: «تندروي، بيبرنامگي، جنگ تحميلي، سهمخواهيها و کينهتوزيها باعث شد ملت ايران از اهداف خود دور شوند. او گفت: «به اين فکر افتاديم با برگزاري اين همايش، آن اصول و اهداف را در معرض عموم قرار دهيم. بنابراین فراخوان دريافت مقالات منتشر شد که در نهايت 80 مقاله از داخل و خارج کشور دريافت شد و پس از داوري، 20 مقاله براي ارائه در همايش آماده شد. بعد از پايان همايش نیز اين مقالات به همراه 30 مقاله ديگر که به تأييد کميته داوران رسیده است، در مجموعهاي چاپ خواهد شد». بعد از جعفري، اشرف بروجردي، رئيس سازمان اسناد و کتابخانه ملي، نقش طالقاني در تاريخ را چنين شرح داد: «آيتالله طالقاني پدري بود که فراگيري پدري او هيچ حد و مرزي نميشناخت؛ مگر در برابر ظلم. طالقاني آرامشي داشت که فرصت تفکر در سايه اين آرامش برايش فراهم بود». رئيس سازمان اسناد و کتابخانه
ملي در ادامه گفت: «هنگام پخش برنامه «قرآن در صحنه»، همه وجودمان گوش بود تا ياد بگيريم چگونه زندگي کنيم و رواداري را چگونه وارد زندگي خود کنيم و عامل آن باشيم». او افزود: «او پدر بود براي مردمش و هدايتگر و راهنماي هر کسي بود که به سخنانش گوش فراميداد».
چرا طالقاني نزد عموم محبوب بود؟
مصطفي ملکيان، فيلسوف ايراني، موضوع سخنان خود را به بررسي چرايي محبوبيت روحانيوني مانند طالقاني و منتظري نزد عموم مردم اختصاص داد. او گفت: اين پديده بهندرت در روحانيت يافت ميشود که در مجالس غير روحانيت نیز شيفتگاني داشته باشند. بايد پرسيد چرا همه روحانيون اين اقبال را ندارند و چرا روحانيوني مانند طالقاني و منتظري از اين لحاظ ممتاز هستند؟ رمز اين تمايز و تفاوت چيست؟ به عبارتي، پاسخ به اين سؤالها نکتهاي است که ميتوان آن را براي آسيبشناسي روحانيت دين اسلام و حتي بقيه اديان به کار برد. ملکيان براي پاسخ به اين سؤالات به وجود هفت عامل اشاره کرد. او اولین عامل را باور به تمایز بین ما و دیگران در حوزه دانست.
او ادامه داد: «وجود اين پيشفرض باعث ميشود طلاب به لحاظ عاطفي نتوانند همه انسانها را دوست بدارند. برعکس قرآن که تعبير رحمهالعالمین را دارد و پيامبر نيز الگوي رحمت به همگان بوده است. اما آيتالله طالقاني و منتظري اين پيشفرض را نداشتند».
اين فيلسوف برجسته ايراني در ادامه به عامل دوم پرداخت و گفت: عامل دوم به اين برميگردد که ما تقريبا تا صد سال پيش مدرسهاي غير از حوزه علميه نداشتيم و همه علوم و معارف در حوزههاي علميه تدريس ميشد، بهجز فنون و هنرها که در بيرون حوزهها آموخته ميشد. به همين دليل براي روحانيون اين پيشفرض به وجود آمد که ما خواص هستيم و اگر کسي در حوزه علميه راه نيافته بود، جزء عوام محسوب ميشد. و حتي اين فکر را داشتند که ما بين خوبان هم خاص خوبان هستيم و ديگران عام خوبان هستند.
ملکيان اضافه کرد: اين پيشفرض در حالي مطرح است که امروز بخش ناچيزي از علوم در حوزه تدريس ميشود و 95 درصد از علوم در مدارس ديگر بحث ميشوند؛ اما هنوز اين پيشفرض از ذهن روحانيت بيرون نرفته است. الان حتي علومي مثل فلسفه و کلام نیز در خارج از حوزه تدريس ميشود و افرادي با دانش خيلي بيشتر از روحانيون هم در اين علوم وجود دارند. نکته اینجاست که طالقاني و منتظري اين پيشفرض را نداشتند و هميشه با ديگران صحبت و از آنها نظرخواهي ميکردند.
او چهارمين عامل را به مسائل اخلاقي مرتبط دانست و افزود: «عامل ديگر به اخلاق و ارتباط آن با مناسک و شعائر بازميگردد. ما بايد بدانيم اخلاق در درجه اول است و مناسک و شعائر بايد در استخدام اخلاق باشند. پيامبر و قرآن اين را ميگويند. اين معکوس اين اصل است که اگر مناسک و شعائر مزاحم اخلاق باشند، بايد اخلاق مقدم باشد. اگر اخلاق را ترجيح بدهي بين مردم همدلي ايجاد ميشود، زيرا اخلاق بين تمام انسانها مشترک است. اما مناسک باعث اختلاف و دوري آدمها ميشوند». فقر خودخواسته ششمين عاملي بود که ملکيان به آن اشاره کرد: «زماني هست که کسي ثروت و مکنت ندارد ولي زماني هست که ثروت و درآمد دارد و ميتواند مرفه زندگي کند، اما اين کار را نميکند، چون ميخواهد فقر را قابل تحمل کند. يعني اگر نميتواند فقر را به صورت عيني از ميان ببرد، حداقل ميتواند به صورت ذهني اين درد را براي فقرا کم کند. به عبارتي با اينکه ميتواند مرفهانه زندگي کند، اما نهايتا مثل متوسط مردم زندگي میکند». او آخرين ويژگي روحانيوني همچون طالقاني را اينطور توضيح داد: «ديگر ويژگي اين افراد اين است که زمانپريش نيستند. زمانپريشي از آفتهاي مهم است. وقتي دو
گروه از افراد در زمانهاي متفاوت زندگي ميکنند، هيچ همدلي و درکي نميتواند ميان آنها به وجود آيد». او گفت: «اين صحبتها از سر خيرخواهي است. اگر بناست دين در جامعه وجود داشته باشد، بايد نمايندگان دين کاري کنند که مردم جذب شوند، نه اينکه خود دليل دوري مردم از دين شوند».
طالقاني توسعهگرا بود؟
سعيد مدني، پژوهشکر اجتماعي و عضو بازنشسته هيئت علمي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي تهران، در ادامه بحث خود از موضوع توسعهگرابودن طالقاني آغاز کرد. او گفت که «مفهوم توسعه در کليت خود ميگويد بدون درنظرگرفتن اولويتها بهسادگي نميتوان مسائل جامعه را با منابع محدود حل کرد. توسعه مسئله مهمي است، چون با معيشت مردم ارتباطی عميق دارد. نگاه به توسعه و رويکردهاي غلط نسبت به آن مانع رشد کشور شده است و از اين جهت مسئله توسعه اهميت حياتي دارد». مدني در ادامه به تاريخ ايجاد مفهوم توسعه در ايران پرداخت و گفت: «از نظر تاريخي توسعه از روز شکست قشون ايران در برابر روسها در ميان سياستمداران ايراني شکل گرفت و روشنفکران نيز در پي پاسخ به اين سؤال بر آمدند که چرا ما نسبت به ساير کشورها از پيشرفت و رشد کافي برخوردار نيستيم؟ در دوران پهلوي اول و دوم هم تلاشهايي در پاسخ به اين سؤال بود و به همين دليل تمايل به مدرنيسم اتفاق افتاد که همين نگاه موجب انقلاب در دهه 50 شد». استاد دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي ادامه داد: «پس از انقلاب، تأکيد بر هويت ايراني و اسلامي مورد توجه قرار گفت، اما چون نگاه منسجمي وجود نداشت، از
ديدگاههاي مختلف مورد نقد قرار گرفت. منقدين در اين دوره دو دسته بودند؛ متفکران پستمدرن که به الگوي توسعه موجود نقد داشتند و ديگري نخبگان مذهبي بهويژه کسانی که با هر نوآوري مخالف بودند. همين نوع نگاه تا جايي پيش رفته که اکنون براي حل مسئله جمعيت، به راهحل ترويج چندهمسري پرداخته شده است». او با معرفي طالقاني به عنوان يک مرجع فکري و فرهنگي در جامعه ايراني درباره نوع نگاه او درباره توسعه توضيح داد: مراجع فرهنگي در زمينه توسعه سه واکنش داشتند؛ کساني که مسکوتاند، يعني درباره توسعه هيچ نظري ندارند، ديگران ضد توسعه هستند که قبلا اشاره شد و گروه سوم کساني هستند که به توسعه کمک و پشتوانه نظري براي آن فراهم ميکنند. ديدگاه گروه سوم محوريترين خط عبور سنت به مدرنيته است. در جوامع غربي اين مسير گذر از سنت به مدرنيته زمينه شکلگيري تفکر جديد علمي به جاي مرجعيت مذهبي شد». مدني توضيح داد تفکرات جديد که از مسير سنت به مدرنيته عبور کردند، مفاهيم جديد را بازتوليد کردند. او گفت مهمترين مختصات اين تفکر جديد که پايه توسعه بود، چند ويژگي داشت؛ بهرهگيري از علم براي حل مسائل زندگي، به طبيعت و دنياي مادي به عنوان مبناي ثابت
تفکر و شناخت نگاه ميکرد، کليت مستقل جامعه و مستقل از فرد را به رسميت ميشناخت، ارادهگرايي را به جاي تقديرگرايي ميپذيرفت، بر چيستي حکومت نه کيستي حاکم تأکيد داشت و معتقد بود نظامها و ساختارها بايد جامعه را اداره کنند. در واقع تنوع قدرت در اداره جامعه بايد از بين برود. مدني مباني فلسفي و نظري توسعه در آراي طالقاني را چنين تبيين کرد: «طالقاني توحيد را زيربناي توسعه جامعه انساني ميدانست، در واقع نوع نگاه وي به توحيد ميتوانست با دنياي مدرن گره بخورد. طالقاني عقل و علم بشري را بر بنيانهاي آزادي پيريزي کرد و در تفسير پرتويي از قرآن هم تأکيد داشت که پيشرفت اوليه اسلام به همين دليل بوده است. او انديشههاي علمي را به رسميت ميشناخت و در برنامه پرتويي از قرآن هم از منابع علمي مختلف استفاده ميکرد. طالقاني براي تفکر و شناخت به طبيعت و دنياي مادي توجه ميکرد و از فلسفه سياسي براي تأمين مصلحت عمومي برخوردار بود. او با اشاره به توصيف مهندس سحابي مبني بر پايهگذاري مکتب سوسيالدموکراسي از سوی طالقاني گفت: پلوراليسم (کثرتگرايي) در آراي طالقاني برجسته بود و وي اين موضوع را لازمه توسعه ميدانست. شواهد و منابع نشان
ميدهد ايشان توسعهگرا و مشوق رويکرد توسعه بودند. مدني گفت مهندس سحابي چهار خصلت قرآني طالقاني را ظلمستيزي، غمخوار فقرا، اهل خدمت بيمنت و تسامح و تساهل ميدانست که با بازتوليد تفکر طالقاني ممکن ميشود.