مخربتر از خشكسالي و دروغ
ناصر ذاکري . پژوهشگر اقتصادي
ميگويند داريوش اول، پادشاه هخامنشي، در نيايش خود از خشکسالي، رواج دروغ در جامعه و تهاجم ارتش دشمن بهعنوان سه بلاي مخربتر از ساير بلاها ياد کرده است. هوشمندي قابلتوجهي در انتخاب اين سه بلا بهکار رفته است. خشکسالي ميتوانست اقتصاد سرزمين بزرگ ايران را مختل كند و علاوه بر تخريب بنيان اقتصاد خانوارها، درآمد دولت را به ميزان فاحشي کاهش دهد و اداره امور کشور را مختل كند. رواج دروغ با تخريب بنيان اعتماد عمومي، آرامش رواني جامعه را بر هم ميزد. تهاجم دشمن نيز با تحميل جنگ و خرابي ناخواسته هزينهاي گزاف بر کشور تحميل ميکرد.بيترديد با گذشت زمان و تغيير اوضاع و احوال زمانه، قدرت تخريبي بلاها و شدت تأثيرگذاري آنها تغيير کرده است و اگر در شرايط فعلي بخواهيم از بين بلاها و تنگناهاي موجود سه مورد را با عنوان «مخربترين» انتخاب کنيم، بايد مجددا به بررسي و درجهبندي آنها بپردازيم. به باور نگارنده در شرايط فعلي سه بلاي زير خسارتبارترين بلاهايي هستند که بايد براي رهايي از شر آنها چارهاي انديشيد:
1 - بياعتنايي به كارشناسي و نظر نخبگان
پيچيدگيهاي مقولات اجتماعي در جهان امروز ايجاب ميکند دولتها با بهکارگيري عاليترين سطح دانش و تجربه کارشناسي به طراحي مسير حرکت خود و شيوه برخورد با معضلات بپردازند. ازاينرو بياعتنايي به علم و اتکا به آنچه شمّ کارشناسي و مديريتي مديران ارشد يا حلقه محدود مشاوران همفکرشان ناميده ميشود، موجب ميشود کشور با شيوهاي پرهزينه و خسارتبار اداره شود. تغييرات فاحش سياستي در ساليان گذشته که هزينههاي گزافي را بر کشور تحميل کرده و ناکارآمدي و ناکاميهاي بسيار نصيبمان كرده است، مصداق بارز انتخاب اين رويه نامعقول است. بهکارگماري افراد در پستهاي بسيار تخصصي بدون توجه به سطح دانش و تسلطشان به علم روز و صرفا با عنايت به وابستگيهاي سياسي و خانوادگي افراد و اخيرا پذيرش داوطلبان در رشتههاي خاص دانشگاهي با تعريف انواع سهميهها و بدون داشتن صلاحيت علمي، بارزترين مصداقهاي اين بياعتنايي به علم و دانش کارشناسي هستند.
به بيان دقيقتر متوليان امر براي محققكردن هدف غيرکارشناسي «کمک به نورچشميها» شيوهاي غيرکارشناسي بهکار گرفتهاند: تخريب بنيان اعتماد به مدارک تحصيلي دانشگاهي. فکرش را بکنيد کدام کارشناس نخبهاي ميپذيرد که دو دانشجو با رتبه آزمون 2 و 87هزارو 948 در يک کلاس کنار هم بنشينند و علم پزشکي بياموزند؟ اتفاقي که فقط در کشور ما امکان وقوع دارد.نتيجه مشخص اين بياعتنايي به دانش کارشناسي، تشديد جريان مهاجرت نخبگان خواهد بود.
2 - قيممآبي و خودرأيي دولتمردان:با گسترش روحيه قيممآبي بين مديران ارشد و دولتمردان، از يک سو جامعه از دستاورد خرد جمعي محروم ميشود و توان خود را براي رويارويي با بحرانها و يافتن راهحلهاي مدبرانه از دست ميدهد و از سوي ديگر، اعتماد عموم مردم از مديريت جامعه سلب ميشود. طبع آدمي برخورد قيممآبانه را برنميتابد. قرآن کريم در آيه 159 سوره آلعمران پيامبر اکرم را به مشورت با مردم امر کرده و علت رويآوردن مردم به ايشان را نرمخويي و مدارا ميداند.نظام جمهوري اسلامي از همان ابتداي کار با مراجعه به آراي مردم شکل گرفت و تعدد مراجعه به مردم در سالهاي گذشته نشان از اين باور دارد که مردم ولينعمت و ارباب هستند و با نظر و خواست آنان است که جامعه اداره ميشود و راه خود را بازمييابد. با اين حال در چند سال گذشته برخي سخنوران و سياسيون بهويژه به دنبال طرح مقوله همهپرسي از جانب رئيسجمهوري بهسرعت وارد ميدان شدند و با توجيهاتي عجيب و غريب چنين درخواستي را تخطئه ميکنند. تداوم چنين رويهاي اين باور را در ذهن شهروندان حاکم ميكند که گويي از ديد برخي صاحبان قدرت رأي مردم و خواست آنان ارزشي ندارد.
3 - بياعتنايي به منافع ملي:با افزايش درجه درهمتنيدگي اقتصادهاي ملي، رقابتي سرسختانه بين کشورها براي کسب رتبه بالاتر در سلسلهمراتب اقتصاد جهاني در گرفته است. در بسياري از کشورها اولويت اول موردتوجه سياستگذاران و دولتمردان، توسعه کشور و حفظ منافع ملي است. اخيرا نخستوزير مالزي اعلام کرد دولت اين کشور ناگزير شده با اعمال محدوديت براي ايرانيان، براي آنها دشواريهاي جديدي ايجاد کند. اين به آن معني است كه دولت مالزي موظف به حفظ منافع ملي کشور است و اين هدف در گرو آن است که بهناچار با قطب نامردان عالم همراه شود. زيرا اگر از اين همراهي ناخواسته سر باز بزند، بايد خسارتي بزرگ متحمل شود.در چنين فضايي، سياستزدگي که نتيجه آن بياعتنايي يا حتي کماعتنايي به منافع ملي است، خسارتي بزرگ را به کشور تحميل ميکند و فرصت رشد و توسعه آينده را از کشور ميگيرد. بهعنوان نمونه استفادهنكردن از موقعيت کريدوري ايران بر سر راه ارتباط هوايي شرق آسيا با غرب اروپا کشورمان را از درآمدي بسيار بزرگ و موقعيتي عالي محروم كرده و موقعيتي رشکبرانگيز را نصيب ساحل جنوبي خليج فارس كرده است، بهگونهاي که اينک فرودگاه دوبي روزانه بيش از
هزار پرواز را مديريت ميکند و ما فقط در حال تماشاي اين موفقيت بزرگ هستيم.بهطوريکه ملاحظه ميشود، خسارت اين سه بلا ميتواند بهمراتب بزرگتر از خسارت ناشي از بروز خشکسالي، يا حمله نظامي دشمن باشد.
ميگويند داريوش اول، پادشاه هخامنشي، در نيايش خود از خشکسالي، رواج دروغ در جامعه و تهاجم ارتش دشمن بهعنوان سه بلاي مخربتر از ساير بلاها ياد کرده است. هوشمندي قابلتوجهي در انتخاب اين سه بلا بهکار رفته است. خشکسالي ميتوانست اقتصاد سرزمين بزرگ ايران را مختل كند و علاوه بر تخريب بنيان اقتصاد خانوارها، درآمد دولت را به ميزان فاحشي کاهش دهد و اداره امور کشور را مختل كند. رواج دروغ با تخريب بنيان اعتماد عمومي، آرامش رواني جامعه را بر هم ميزد. تهاجم دشمن نيز با تحميل جنگ و خرابي ناخواسته هزينهاي گزاف بر کشور تحميل ميکرد.بيترديد با گذشت زمان و تغيير اوضاع و احوال زمانه، قدرت تخريبي بلاها و شدت تأثيرگذاري آنها تغيير کرده است و اگر در شرايط فعلي بخواهيم از بين بلاها و تنگناهاي موجود سه مورد را با عنوان «مخربترين» انتخاب کنيم، بايد مجددا به بررسي و درجهبندي آنها بپردازيم. به باور نگارنده در شرايط فعلي سه بلاي زير خسارتبارترين بلاهايي هستند که بايد براي رهايي از شر آنها چارهاي انديشيد:
1 - بياعتنايي به كارشناسي و نظر نخبگان
پيچيدگيهاي مقولات اجتماعي در جهان امروز ايجاب ميکند دولتها با بهکارگيري عاليترين سطح دانش و تجربه کارشناسي به طراحي مسير حرکت خود و شيوه برخورد با معضلات بپردازند. ازاينرو بياعتنايي به علم و اتکا به آنچه شمّ کارشناسي و مديريتي مديران ارشد يا حلقه محدود مشاوران همفکرشان ناميده ميشود، موجب ميشود کشور با شيوهاي پرهزينه و خسارتبار اداره شود. تغييرات فاحش سياستي در ساليان گذشته که هزينههاي گزافي را بر کشور تحميل کرده و ناکارآمدي و ناکاميهاي بسيار نصيبمان كرده است، مصداق بارز انتخاب اين رويه نامعقول است. بهکارگماري افراد در پستهاي بسيار تخصصي بدون توجه به سطح دانش و تسلطشان به علم روز و صرفا با عنايت به وابستگيهاي سياسي و خانوادگي افراد و اخيرا پذيرش داوطلبان در رشتههاي خاص دانشگاهي با تعريف انواع سهميهها و بدون داشتن صلاحيت علمي، بارزترين مصداقهاي اين بياعتنايي به علم و دانش کارشناسي هستند.
به بيان دقيقتر متوليان امر براي محققكردن هدف غيرکارشناسي «کمک به نورچشميها» شيوهاي غيرکارشناسي بهکار گرفتهاند: تخريب بنيان اعتماد به مدارک تحصيلي دانشگاهي. فکرش را بکنيد کدام کارشناس نخبهاي ميپذيرد که دو دانشجو با رتبه آزمون 2 و 87هزارو 948 در يک کلاس کنار هم بنشينند و علم پزشکي بياموزند؟ اتفاقي که فقط در کشور ما امکان وقوع دارد.نتيجه مشخص اين بياعتنايي به دانش کارشناسي، تشديد جريان مهاجرت نخبگان خواهد بود.
2 - قيممآبي و خودرأيي دولتمردان:با گسترش روحيه قيممآبي بين مديران ارشد و دولتمردان، از يک سو جامعه از دستاورد خرد جمعي محروم ميشود و توان خود را براي رويارويي با بحرانها و يافتن راهحلهاي مدبرانه از دست ميدهد و از سوي ديگر، اعتماد عموم مردم از مديريت جامعه سلب ميشود. طبع آدمي برخورد قيممآبانه را برنميتابد. قرآن کريم در آيه 159 سوره آلعمران پيامبر اکرم را به مشورت با مردم امر کرده و علت رويآوردن مردم به ايشان را نرمخويي و مدارا ميداند.نظام جمهوري اسلامي از همان ابتداي کار با مراجعه به آراي مردم شکل گرفت و تعدد مراجعه به مردم در سالهاي گذشته نشان از اين باور دارد که مردم ولينعمت و ارباب هستند و با نظر و خواست آنان است که جامعه اداره ميشود و راه خود را بازمييابد. با اين حال در چند سال گذشته برخي سخنوران و سياسيون بهويژه به دنبال طرح مقوله همهپرسي از جانب رئيسجمهوري بهسرعت وارد ميدان شدند و با توجيهاتي عجيب و غريب چنين درخواستي را تخطئه ميکنند. تداوم چنين رويهاي اين باور را در ذهن شهروندان حاکم ميكند که گويي از ديد برخي صاحبان قدرت رأي مردم و خواست آنان ارزشي ندارد.
3 - بياعتنايي به منافع ملي:با افزايش درجه درهمتنيدگي اقتصادهاي ملي، رقابتي سرسختانه بين کشورها براي کسب رتبه بالاتر در سلسلهمراتب اقتصاد جهاني در گرفته است. در بسياري از کشورها اولويت اول موردتوجه سياستگذاران و دولتمردان، توسعه کشور و حفظ منافع ملي است. اخيرا نخستوزير مالزي اعلام کرد دولت اين کشور ناگزير شده با اعمال محدوديت براي ايرانيان، براي آنها دشواريهاي جديدي ايجاد کند. اين به آن معني است كه دولت مالزي موظف به حفظ منافع ملي کشور است و اين هدف در گرو آن است که بهناچار با قطب نامردان عالم همراه شود. زيرا اگر از اين همراهي ناخواسته سر باز بزند، بايد خسارتي بزرگ متحمل شود.در چنين فضايي، سياستزدگي که نتيجه آن بياعتنايي يا حتي کماعتنايي به منافع ملي است، خسارتي بزرگ را به کشور تحميل ميکند و فرصت رشد و توسعه آينده را از کشور ميگيرد. بهعنوان نمونه استفادهنكردن از موقعيت کريدوري ايران بر سر راه ارتباط هوايي شرق آسيا با غرب اروپا کشورمان را از درآمدي بسيار بزرگ و موقعيتي عالي محروم كرده و موقعيتي رشکبرانگيز را نصيب ساحل جنوبي خليج فارس كرده است، بهگونهاي که اينک فرودگاه دوبي روزانه بيش از
هزار پرواز را مديريت ميکند و ما فقط در حال تماشاي اين موفقيت بزرگ هستيم.بهطوريکه ملاحظه ميشود، خسارت اين سه بلا ميتواند بهمراتب بزرگتر از خسارت ناشي از بروز خشکسالي، يا حمله نظامي دشمن باشد.