|

دوباره ژاپن

ساسان کريمي*

قطعا يکي از مهم‌ترين امور کشور در سال‌هاي اخير و حال حاضر روابط خارجي است. اين موضوع براي شرايط ما از سطح کلاسيک خود هم فراتر رفته و اهميت بيشتري دارد؛ چرا‌که تقريبا بخش زيادي از فشاري که شهروندان در طبقات متوسط و ضعيف کشور متحمل مي‌شوند، به‌نوعي منبعث و منشعب از وضعيتي است که به هر دليل در سياست خارجي کشور رخ داده است؛ تحريم‌هاي يک‌جانبه‌اي که ترامپ با خروج از برجام بر روابط ايران با ديگر کشورهاي جهان تحميل کرد، بر اقتصاد، سلامتي و حوزه‌هاي ديگر تأثير گذاشته است. نکته نخستي که در اين زمینه بايد به آن توجه کرد اين است که در روابط بين‌الملل ايجاد يک سازوکار بسيار سخت است، اما با باز‌شدن اين بحث، بازگشت به آن و استفاده مجدد از سازوکار به‌وجود‌آمده به عنوان يک روال در‌مي‌آيد و گرچه رفع آن مستلزم ديپلماسي فعال است، اما محو آن به‌مثابه يک سنت، حتي در صورت رفع اصل فشارها امري است دراز‌مدت و بسيار دشوارتر. واقعيتي که بايد در نظر داشت اين است که ترامپ در جاده‌اي وارد شد که از قبل کاملا مهيا بود؛ بنابراين با يک ديد عمل‌گرايانه بايد اذعان کرد که با وجود تمام سازوکارهاي ظالمانه، شايد به مصلحت و منافع ملي نزديک‌تر باشد که اساسا از‌پيش‌آمدن سازوکارها و روال‌هاي ظالمانه عليه کشور جلوگيري کرد.

... پس از مسائلي که در نيويورک گذشت، سياست‌ خارجي سه ماه تقريبا خلوتي را به خود ديد. اما اخيرا شاهد تک‌مضراب‌هايي در سياست خارجي هستيم که شايد بتوان آنها را در يک راستا قرار داده و به هم متصل کرد. ابتدا اقدام (فعلا نمادين) شش کشور ديگر اروپايي در پيوستن به اينستکس، بعدا سفر يوسف بن علوي به تهران که در چارچوب طرح صلح هرمز ارزيابي مي‌شود و مهم‌تر از همه مذاکرات معاون وزير خارجه در چين و به‌ویژه تسليم نامه رئيس‌جمهور به نخست‌وزير ژاپن اهم اين موارد هستند. البته به‌علت نبود اطلاعات درباره محتواي اين مذاکرات و به‌ویژه نامه ارسالي نمي‌توان تحليل شفافي از آن داشت اما يکي از موارد معلوم عزيمت زود‌هنگام دکتر روحاني به ژاپن در پاسخ به سفر آبه به تهران و احتمالا با موضوع روابط ايران و آمريکا است. ضمن آنکه قاعدتا اين نامه بايد حاوي نکته و پيشنهادي تازه براي گشايش اين انسداد باشد.
با تأکيد بر مواضع رسمي کشور در باب مقاومت و مذاکره، عملا تنش در سطحي که اکنون در جريان است، در درازمدت نه قابل ادامه است و نه استمرار آن -در‌صورتي‌که بتوان با حفظ منافع ملي و استقلال رأي کشور حل‌وفصلش کرد- ضرورت دارد. امروز بيشترين انگيزه براي ترامپ متصور است. شکست پرونده‌هاي سياست خارجي که او گشوده در کنار فشارهاي داخلي ناشي از استيضاح او در مجلس نمايندگان آمريکا او را بيش از هميشه در موضع انفعال و نيازمند توفيق در اين سطح قرار داده ‌است. هر‌چند ناآرامي‌هاي آبان‌ماه گذشته نيز احتمالا محاسبات طرف مقابل را دستخوش نوعي تغيير کرده‌ باشد و اين احساس را به او منتقل کرده که اکنون مي‌تواند امتياز بيشتري از طرف ايراني درخواست کند. در اين زمينه البته مديريت کارآمد و جامع‌نگرانه صحنه داخلي و به‌وجود‌آوردن نوعي تفاهم واقعي بين تمام اطراف غير‌متخاصم ضروري به نظر مي‌رسد.
تمام اين ملاحظات را با نگاهي به تبادل زندانيان ايراني و آمريکايي به پايان مي‌بريم که در ميانه روز شنبه ناگهان سرخط اخبار را به خود اختصاص داد؛ موضوعي که ميانجيگري سوئيس در پس آن شنيده شد. هرچند پيشنهاد چنين تبادلي را وزير امور خارجه در سفر خود در نيمه نخست سال جاري به نيويورک مطرح کرد و در ابتدا با پاسخ منفي دولت ايالات متحده مواجه شد، اما عملي‌شدن و به‌نتيجه‌رسيدن يک نمونه از موارد آن نشان از اين مطلب دارد که دولت ترامپ از جايگاه تحريم، تهديد و درخواست‌هاي حداکثري که مانع هرگونه ديپلماسي هستند، به واسطه‌هاي مختلف -چه از سوي ايران، چه مسائل داخلي ايالات متحده مانند استيضاح و انتخابات و چه در سطح بين‌المللي- به سطح معقول‌تري تغيير موضع داده و راه را براي مواجهه با ايران، نشستن بر موضع برابر يافته است؛ امري که خود مي‌تواند زمينه‌ساز تعقلي اوليه پنداشته شود.
تبادل زندانيان عموما مي‌تواند زمينه‌ساز ابراز عملي اراده سياسي براي رفع اصولي موانع گفت‌وگو قلمداد شود. اين تبادل را نه بايد دست‌کم گرفت و نه بيش‌از‌حد آن را بزرگ کرد؛ بلکه بر اين آغاز باید در‌پي ساخت بنايي بود که ضمن حفظ و تأمين منافع ملي بيشترين بهره را به نفع کشور از وضعيت ترامپ در بزنگاه کنوني برد؛ امري که مي‌تواند مهم‌ترين محور سفر قريب‌الوقوع رئيس‌جمهور به ژاپن باشد.
* دانش‌آموخته دکتري فلسفه سياسي
در دانشگاه تهران

قطعا يکي از مهم‌ترين امور کشور در سال‌هاي اخير و حال حاضر روابط خارجي است. اين موضوع براي شرايط ما از سطح کلاسيک خود هم فراتر رفته و اهميت بيشتري دارد؛ چرا‌که تقريبا بخش زيادي از فشاري که شهروندان در طبقات متوسط و ضعيف کشور متحمل مي‌شوند، به‌نوعي منبعث و منشعب از وضعيتي است که به هر دليل در سياست خارجي کشور رخ داده است؛ تحريم‌هاي يک‌جانبه‌اي که ترامپ با خروج از برجام بر روابط ايران با ديگر کشورهاي جهان تحميل کرد، بر اقتصاد، سلامتي و حوزه‌هاي ديگر تأثير گذاشته است. نکته نخستي که در اين زمینه بايد به آن توجه کرد اين است که در روابط بين‌الملل ايجاد يک سازوکار بسيار سخت است، اما با باز‌شدن اين بحث، بازگشت به آن و استفاده مجدد از سازوکار به‌وجود‌آمده به عنوان يک روال در‌مي‌آيد و گرچه رفع آن مستلزم ديپلماسي فعال است، اما محو آن به‌مثابه يک سنت، حتي در صورت رفع اصل فشارها امري است دراز‌مدت و بسيار دشوارتر. واقعيتي که بايد در نظر داشت اين است که ترامپ در جاده‌اي وارد شد که از قبل کاملا مهيا بود؛ بنابراين با يک ديد عمل‌گرايانه بايد اذعان کرد که با وجود تمام سازوکارهاي ظالمانه، شايد به مصلحت و منافع ملي نزديک‌تر باشد که اساسا از‌پيش‌آمدن سازوکارها و روال‌هاي ظالمانه عليه کشور جلوگيري کرد.

... پس از مسائلي که در نيويورک گذشت، سياست‌ خارجي سه ماه تقريبا خلوتي را به خود ديد. اما اخيرا شاهد تک‌مضراب‌هايي در سياست خارجي هستيم که شايد بتوان آنها را در يک راستا قرار داده و به هم متصل کرد. ابتدا اقدام (فعلا نمادين) شش کشور ديگر اروپايي در پيوستن به اينستکس، بعدا سفر يوسف بن علوي به تهران که در چارچوب طرح صلح هرمز ارزيابي مي‌شود و مهم‌تر از همه مذاکرات معاون وزير خارجه در چين و به‌ویژه تسليم نامه رئيس‌جمهور به نخست‌وزير ژاپن اهم اين موارد هستند. البته به‌علت نبود اطلاعات درباره محتواي اين مذاکرات و به‌ویژه نامه ارسالي نمي‌توان تحليل شفافي از آن داشت اما يکي از موارد معلوم عزيمت زود‌هنگام دکتر روحاني به ژاپن در پاسخ به سفر آبه به تهران و احتمالا با موضوع روابط ايران و آمريکا است. ضمن آنکه قاعدتا اين نامه بايد حاوي نکته و پيشنهادي تازه براي گشايش اين انسداد باشد.
با تأکيد بر مواضع رسمي کشور در باب مقاومت و مذاکره، عملا تنش در سطحي که اکنون در جريان است، در درازمدت نه قابل ادامه است و نه استمرار آن -در‌صورتي‌که بتوان با حفظ منافع ملي و استقلال رأي کشور حل‌وفصلش کرد- ضرورت دارد. امروز بيشترين انگيزه براي ترامپ متصور است. شکست پرونده‌هاي سياست خارجي که او گشوده در کنار فشارهاي داخلي ناشي از استيضاح او در مجلس نمايندگان آمريکا او را بيش از هميشه در موضع انفعال و نيازمند توفيق در اين سطح قرار داده ‌است. هر‌چند ناآرامي‌هاي آبان‌ماه گذشته نيز احتمالا محاسبات طرف مقابل را دستخوش نوعي تغيير کرده‌ باشد و اين احساس را به او منتقل کرده که اکنون مي‌تواند امتياز بيشتري از طرف ايراني درخواست کند. در اين زمينه البته مديريت کارآمد و جامع‌نگرانه صحنه داخلي و به‌وجود‌آوردن نوعي تفاهم واقعي بين تمام اطراف غير‌متخاصم ضروري به نظر مي‌رسد.
تمام اين ملاحظات را با نگاهي به تبادل زندانيان ايراني و آمريکايي به پايان مي‌بريم که در ميانه روز شنبه ناگهان سرخط اخبار را به خود اختصاص داد؛ موضوعي که ميانجيگري سوئيس در پس آن شنيده شد. هرچند پيشنهاد چنين تبادلي را وزير امور خارجه در سفر خود در نيمه نخست سال جاري به نيويورک مطرح کرد و در ابتدا با پاسخ منفي دولت ايالات متحده مواجه شد، اما عملي‌شدن و به‌نتيجه‌رسيدن يک نمونه از موارد آن نشان از اين مطلب دارد که دولت ترامپ از جايگاه تحريم، تهديد و درخواست‌هاي حداکثري که مانع هرگونه ديپلماسي هستند، به واسطه‌هاي مختلف -چه از سوي ايران، چه مسائل داخلي ايالات متحده مانند استيضاح و انتخابات و چه در سطح بين‌المللي- به سطح معقول‌تري تغيير موضع داده و راه را براي مواجهه با ايران، نشستن بر موضع برابر يافته است؛ امري که خود مي‌تواند زمينه‌ساز تعقلي اوليه پنداشته شود.
تبادل زندانيان عموما مي‌تواند زمينه‌ساز ابراز عملي اراده سياسي براي رفع اصولي موانع گفت‌وگو قلمداد شود. اين تبادل را نه بايد دست‌کم گرفت و نه بيش‌از‌حد آن را بزرگ کرد؛ بلکه بر اين آغاز باید در‌پي ساخت بنايي بود که ضمن حفظ و تأمين منافع ملي بيشترين بهره را به نفع کشور از وضعيت ترامپ در بزنگاه کنوني برد؛ امري که مي‌تواند مهم‌ترين محور سفر قريب‌الوقوع رئيس‌جمهور به ژاپن باشد.
* دانش‌آموخته دکتري فلسفه سياسي
در دانشگاه تهران

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها