|

اسطوره و فرهنگ

شرق: جلال ستاری در طول سال‌های فعالیت فرهنگی خود، آثار مختلفی را منتشر کرده است، از تألیف و ترجمه و پژوهش و آثاری در باب شناخت اسطوره. به جرئت می‌توان گفت که هر‌یک از آثار او معرفی یک جریان فکری تازه به فضای فرهنگی ما بوده است. از‌جمله این کتاب‌ها «فرهنگ، تئاتر و طاعون» است درباره آنتونن آرتو که پیش از کتاب ستاری در ایران چندان شناخته‌شده نبود و دست‌کم اهلِ تئاتر در حدِ اسم با او آشنا بودند؛ بنابراین این کتاب که به معرفیِ دو نگرش آرتو می‌پردازد، دریچه‌ای تازه برای تئاتر معاصر ما به شمار می‌رود. آرتو در همه‌ چیز، فرهنگ و باورها و معتقدات، خواستار بازگشت به اصل و ریشه بود و به همین جهت آدمی شورشی و عصیانگر قلمداد می‌شد و به تعبیر جلال ستاری «آرتو دریافته بود که چیزی برای گفتن به آن روشنفکران کنجکاو ندارد که به وی چون موجودی شگرف و افسانه‌ای می‌نگرند، و از این نکته نیک آگاه بود. می‌دانست که میان او و دنیای روشنفکری پاریس، دیگر هیچ پیوندی نیست و حتی محال است که پیوندی دوباره برقرار و استوار شود... . آرتو برادر لترآرمون و رمبو و سلین است؛ چون مانند آنان سخنی نو آورده است و به زبانی نو، سخن گفته است و پهلوانی است غوطه‌ور در دریایی بی‌کران و آتشین، دریادلی است که می‌خواهد غلافِ اخلاقی و هنری تمدن غرب را مانند پوسته تخم‌مرغ بترکاند و قدرت‌های ناشناخته‌اش را از بند برهاند...، گرچه این تکانش انفجارگون، چنان نیرومند است که چون سیلابی بنیان‌کن آرتو را نیز با خود می‌برد». ستاری به‌ سیاق دیگر آثارش در این کتاب نیز به معرفی همه‌جانبه آرتو دست می‌زند: این کتاب شامل دو مقاله «فرهنگ» و «تئاتر بسان طاعون» از کتابِ «تئاتر و همزادش» به قلم آرتو است و برگردان شرح‌هایی که صاحب‌نظران و منتقدان بر آن مقالات نوشته‌اند. و چند شرح و تفسیر دیگر که چهره آرتو را به‌ تمامی برای مخاطبان فارسی‌زبان تصویر می‌کند. از آثار تألیفی جلال ستاری می‌توان از «تهران در قاب شعر» نام برد که او آنجا تسلط خود بر ادبیات و شعر را نشان می‌دهد و فراتر از یک محقق اسطوره‌شناس و در مقام یک منتقد ادبی ظاهر می‌شود. ستاری در این کتاب به‌ میانجی «قایق‌سواری در تهران» و «منظومه تهران» از محمدعلی سپانلو و منظومه بلند «تهران» محمدرضا مدیحی به‌نوعی کتاب «اسطوره تهران» را ادامه می‌دهد که پیش از آن نوشته و منتشر کرده بود و در آن کتاب نیز چند‌و‌چون حضور تهران در رمان‌های مطرح معاصر را بررسی کرده بود. موضوع این دو کتاب ستاری، نحوه مواجهه داستان‌نویسان و شاعران با شهر و درواقع تهران است که در این میان رمان‌های بیشتری به تهران پرداخته‌اند و اشعار کمتری تهران را دستمایه کار خود قرار دادند. با این حال، تهران در شعرها بیشتر چهره اسطوره‌ای و رازگونه دارد تا در رمان‌ها. ستاری در کتاب «تهران در قاب شعر»، به شعرهای سپانلو پرداخته است و بحث تاریخ‌مند‌شدن اسطوره در شعر را سپانلو مطرح می‌کند. او معتقد است اسطوره باید در پیوند با تاریخ طرح شود وگرنه مطرح‌کردن اسطوره‌ها در یک اثر ادبی کاری از پیش نمی‌برد، جز تکرار و نقل آن اسطوره که اثر هنری نمی‌سازد.
از دیگر آثار جلال ستاری که در نسبت فرهنگ و اسطوره نوشته شده، مجموعه مقالات او در نسبت فرهنگ و تئاتر و اسطوره است که برخی از آنها پیش‌تر در مجلات به چاپ رسیده بود و برخی نخستین بار منتشر می‌شوند. این مقالات در کتاب «اسطوره و فرهنگ» گردآوری شده است. از‌جمله مضامینی که در این مقالات مطرح می‌شود، داستان‌های علمی-تخیلی و بیان دلشوره‌های پنهان انسان معاصر و دنباله‌روی هنر از مردم یا جذب مردم به سوی هنر والا است. در این مقالات همچنین نقش جناح چپ در فرهنگ مورد بررسی قرار می‌گیرد که در ایران معاصر ما خاصه در دهه‌های چهل و پنجاه، این نقش بسیار پررنگ است و بر تمام فرم‌ها و آثار هنری و ادبی به‌نوعی سایه انداخته است. جهانی‌شدن هنر یا همان عوامل مؤثر در مطرح‌شدن هنر ایرانی در سطح جهانی، گفت‌وگو میان تمدن‌ها و بین اسلام و مسیحیت، نیز موضوعات دیگری است که در برخی از این مقالات طرح شده است و نقش جوانان و هنرهایی مانند تئاتر در آن، آغاز تئاتر نوین در ایران و نقش بانوان و اقلیت‌ها در آن، تأثیر هزار‌و‌یک‌شب بر آثار هنری از‌جمله تئاتر در غرب و سیطره ادبیات بر تئاتر، از دیگر موضوعات مطرح‌شده در مقالات این کتاب هستند که هریک به فراخور ماجرایی و به طور انضمامی با وضعیت موجود نوشته شده‌اند و از‌این‌رو اهمیت بیشتر می‌یابند. «اسطوره و فرهنگ»، «فرهنگ مردم و فرهنگ برای مردم»، «فرهنگ و زندگی» از مقالات تألیفی جلال ستاری در این کتاب هستند و «نقاب‌پوشی در فرهنگ اساطیری» از ژان لویی بودوئن و «جناح چپ و فرهنگ» از مانوئل وازکز مونتالبان، نیز عناوین مقالاتی است که ستاری ترجمه کرده و در این کتاب آورده است.
ستاری کتاب خواندنی دیگری در زمینه اسطوره دارد با عنوان «اسطوره‌های عشق» اثر دنی دو روژمون که به شور و شیفتگی عشق و اساطیر مطرح آن می‌پردازد. دو اسطوره بزرگ عشق در فرهنگ مغرب‌زمین، تریستان و دون ژوان در این کتاب دستمایه‌ای هستند برای طرح تفکرات تازه درباره اساطیر عشق و کامجویی در فرهنگ غرب و دگردیسی این اساطیر در رمان و اپرا و رمان و نیز در میان شخصیت‌های حقیقی دنی دو روژمون معتقد است «هر تصوری درباره انسان، تصوری در باب عشق است» و می‌نویسد «شیفتگی نوعی عشق است که از کامیابی فوری و بی‌درنگ‌ روی برمی‌تابد، از همسایه می‌گریزد، خواستار فاصله و دوری است و عنداللزوم برای آنکه درد و زخم خود یا نتایج و عواقب آن را بهتر حس کند و به شور و شوق آید، دوری و بُعد می‌آفریند». از نظر این نویسنده تفکرات اساطیری دو اسطوره بزرگ عشقی مغرب‌زمین این نوع عشق را نمایندگی می‌کنند. در این کتاب همچنین به عشق در ادبیات معاصر، «لولیتا» از ولادیمیر ناباکوف و «دکتر ژیواگو» بوریس پاسترناک، پرداخته شده و تأثیرات اساطیر عشق بر این رمان‌ها و نیز شخصیت‌های رمان روبر موزیل نیز ردیابی شده است و نیز تأثیر این اساطیر بر تفکرات اندیشمندانی مانند نیچه و کی‌یرکگور و آندره ژید مورد واکاوی قرار گرفته است. از مهم‌ترین آثاری که ستاری در زمینه اسطوره معرفی کرد «چشم‌اندازهای اسطوره» میرچا الیاده است. کتاب این ایده را مطرح می‌کند که اسطوره‌ها همواره نقشی اساسی در زندگی بشر داشته‌اند، چه در گذشته و چه امروز که اسطوره‌ها به دلیل تغییرات به‌وجودآمده در جهان و ملت‌ها بدل به اسطوره‌های دیگرگون شده‌اند. به باور میرچا الیاده و ستاری، اسطوره‌ها روایتگر اندیشه‌های یک قوم و مردم یک سرزمین و بازتابی از معیشت و بخشی از تاریخ آنان بوده است. و به‌همین‌دلیل بیش از نیم‌قرن است که دانشمندان غربی به اهمیت اسطوره زنده می‌پردازند و در تحقیق درباره اسطوره راه دیگری را در پیش گرفته‌اند که با علمای قرن نوزدهم تفاوت بنیادی دارد.

شرق: جلال ستاری در طول سال‌های فعالیت فرهنگی خود، آثار مختلفی را منتشر کرده است، از تألیف و ترجمه و پژوهش و آثاری در باب شناخت اسطوره. به جرئت می‌توان گفت که هر‌یک از آثار او معرفی یک جریان فکری تازه به فضای فرهنگی ما بوده است. از‌جمله این کتاب‌ها «فرهنگ، تئاتر و طاعون» است درباره آنتونن آرتو که پیش از کتاب ستاری در ایران چندان شناخته‌شده نبود و دست‌کم اهلِ تئاتر در حدِ اسم با او آشنا بودند؛ بنابراین این کتاب که به معرفیِ دو نگرش آرتو می‌پردازد، دریچه‌ای تازه برای تئاتر معاصر ما به شمار می‌رود. آرتو در همه‌ چیز، فرهنگ و باورها و معتقدات، خواستار بازگشت به اصل و ریشه بود و به همین جهت آدمی شورشی و عصیانگر قلمداد می‌شد و به تعبیر جلال ستاری «آرتو دریافته بود که چیزی برای گفتن به آن روشنفکران کنجکاو ندارد که به وی چون موجودی شگرف و افسانه‌ای می‌نگرند، و از این نکته نیک آگاه بود. می‌دانست که میان او و دنیای روشنفکری پاریس، دیگر هیچ پیوندی نیست و حتی محال است که پیوندی دوباره برقرار و استوار شود... . آرتو برادر لترآرمون و رمبو و سلین است؛ چون مانند آنان سخنی نو آورده است و به زبانی نو، سخن گفته است و پهلوانی است غوطه‌ور در دریایی بی‌کران و آتشین، دریادلی است که می‌خواهد غلافِ اخلاقی و هنری تمدن غرب را مانند پوسته تخم‌مرغ بترکاند و قدرت‌های ناشناخته‌اش را از بند برهاند...، گرچه این تکانش انفجارگون، چنان نیرومند است که چون سیلابی بنیان‌کن آرتو را نیز با خود می‌برد». ستاری به‌ سیاق دیگر آثارش در این کتاب نیز به معرفی همه‌جانبه آرتو دست می‌زند: این کتاب شامل دو مقاله «فرهنگ» و «تئاتر بسان طاعون» از کتابِ «تئاتر و همزادش» به قلم آرتو است و برگردان شرح‌هایی که صاحب‌نظران و منتقدان بر آن مقالات نوشته‌اند. و چند شرح و تفسیر دیگر که چهره آرتو را به‌ تمامی برای مخاطبان فارسی‌زبان تصویر می‌کند. از آثار تألیفی جلال ستاری می‌توان از «تهران در قاب شعر» نام برد که او آنجا تسلط خود بر ادبیات و شعر را نشان می‌دهد و فراتر از یک محقق اسطوره‌شناس و در مقام یک منتقد ادبی ظاهر می‌شود. ستاری در این کتاب به‌ میانجی «قایق‌سواری در تهران» و «منظومه تهران» از محمدعلی سپانلو و منظومه بلند «تهران» محمدرضا مدیحی به‌نوعی کتاب «اسطوره تهران» را ادامه می‌دهد که پیش از آن نوشته و منتشر کرده بود و در آن کتاب نیز چند‌و‌چون حضور تهران در رمان‌های مطرح معاصر را بررسی کرده بود. موضوع این دو کتاب ستاری، نحوه مواجهه داستان‌نویسان و شاعران با شهر و درواقع تهران است که در این میان رمان‌های بیشتری به تهران پرداخته‌اند و اشعار کمتری تهران را دستمایه کار خود قرار دادند. با این حال، تهران در شعرها بیشتر چهره اسطوره‌ای و رازگونه دارد تا در رمان‌ها. ستاری در کتاب «تهران در قاب شعر»، به شعرهای سپانلو پرداخته است و بحث تاریخ‌مند‌شدن اسطوره در شعر را سپانلو مطرح می‌کند. او معتقد است اسطوره باید در پیوند با تاریخ طرح شود وگرنه مطرح‌کردن اسطوره‌ها در یک اثر ادبی کاری از پیش نمی‌برد، جز تکرار و نقل آن اسطوره که اثر هنری نمی‌سازد.
از دیگر آثار جلال ستاری که در نسبت فرهنگ و اسطوره نوشته شده، مجموعه مقالات او در نسبت فرهنگ و تئاتر و اسطوره است که برخی از آنها پیش‌تر در مجلات به چاپ رسیده بود و برخی نخستین بار منتشر می‌شوند. این مقالات در کتاب «اسطوره و فرهنگ» گردآوری شده است. از‌جمله مضامینی که در این مقالات مطرح می‌شود، داستان‌های علمی-تخیلی و بیان دلشوره‌های پنهان انسان معاصر و دنباله‌روی هنر از مردم یا جذب مردم به سوی هنر والا است. در این مقالات همچنین نقش جناح چپ در فرهنگ مورد بررسی قرار می‌گیرد که در ایران معاصر ما خاصه در دهه‌های چهل و پنجاه، این نقش بسیار پررنگ است و بر تمام فرم‌ها و آثار هنری و ادبی به‌نوعی سایه انداخته است. جهانی‌شدن هنر یا همان عوامل مؤثر در مطرح‌شدن هنر ایرانی در سطح جهانی، گفت‌وگو میان تمدن‌ها و بین اسلام و مسیحیت، نیز موضوعات دیگری است که در برخی از این مقالات طرح شده است و نقش جوانان و هنرهایی مانند تئاتر در آن، آغاز تئاتر نوین در ایران و نقش بانوان و اقلیت‌ها در آن، تأثیر هزار‌و‌یک‌شب بر آثار هنری از‌جمله تئاتر در غرب و سیطره ادبیات بر تئاتر، از دیگر موضوعات مطرح‌شده در مقالات این کتاب هستند که هریک به فراخور ماجرایی و به طور انضمامی با وضعیت موجود نوشته شده‌اند و از‌این‌رو اهمیت بیشتر می‌یابند. «اسطوره و فرهنگ»، «فرهنگ مردم و فرهنگ برای مردم»، «فرهنگ و زندگی» از مقالات تألیفی جلال ستاری در این کتاب هستند و «نقاب‌پوشی در فرهنگ اساطیری» از ژان لویی بودوئن و «جناح چپ و فرهنگ» از مانوئل وازکز مونتالبان، نیز عناوین مقالاتی است که ستاری ترجمه کرده و در این کتاب آورده است.
ستاری کتاب خواندنی دیگری در زمینه اسطوره دارد با عنوان «اسطوره‌های عشق» اثر دنی دو روژمون که به شور و شیفتگی عشق و اساطیر مطرح آن می‌پردازد. دو اسطوره بزرگ عشق در فرهنگ مغرب‌زمین، تریستان و دون ژوان در این کتاب دستمایه‌ای هستند برای طرح تفکرات تازه درباره اساطیر عشق و کامجویی در فرهنگ غرب و دگردیسی این اساطیر در رمان و اپرا و رمان و نیز در میان شخصیت‌های حقیقی دنی دو روژمون معتقد است «هر تصوری درباره انسان، تصوری در باب عشق است» و می‌نویسد «شیفتگی نوعی عشق است که از کامیابی فوری و بی‌درنگ‌ روی برمی‌تابد، از همسایه می‌گریزد، خواستار فاصله و دوری است و عنداللزوم برای آنکه درد و زخم خود یا نتایج و عواقب آن را بهتر حس کند و به شور و شوق آید، دوری و بُعد می‌آفریند». از نظر این نویسنده تفکرات اساطیری دو اسطوره بزرگ عشقی مغرب‌زمین این نوع عشق را نمایندگی می‌کنند. در این کتاب همچنین به عشق در ادبیات معاصر، «لولیتا» از ولادیمیر ناباکوف و «دکتر ژیواگو» بوریس پاسترناک، پرداخته شده و تأثیرات اساطیر عشق بر این رمان‌ها و نیز شخصیت‌های رمان روبر موزیل نیز ردیابی شده است و نیز تأثیر این اساطیر بر تفکرات اندیشمندانی مانند نیچه و کی‌یرکگور و آندره ژید مورد واکاوی قرار گرفته است. از مهم‌ترین آثاری که ستاری در زمینه اسطوره معرفی کرد «چشم‌اندازهای اسطوره» میرچا الیاده است. کتاب این ایده را مطرح می‌کند که اسطوره‌ها همواره نقشی اساسی در زندگی بشر داشته‌اند، چه در گذشته و چه امروز که اسطوره‌ها به دلیل تغییرات به‌وجودآمده در جهان و ملت‌ها بدل به اسطوره‌های دیگرگون شده‌اند. به باور میرچا الیاده و ستاری، اسطوره‌ها روایتگر اندیشه‌های یک قوم و مردم یک سرزمین و بازتابی از معیشت و بخشی از تاریخ آنان بوده است. و به‌همین‌دلیل بیش از نیم‌قرن است که دانشمندان غربی به اهمیت اسطوره زنده می‌پردازند و در تحقیق درباره اسطوره راه دیگری را در پیش گرفته‌اند که با علمای قرن نوزدهم تفاوت بنیادی دارد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها