|

سنندج و بافت‌های فرسوده آن راهکارها و مداخلات

یکی از معضلات جدی که بسیاری از شهرهای ایران به ویژه تاریخی با آن روبرو هستند فرسودگی بافت های شهری است. این را می توان در اکثر شهرهای مهم دنیا هم مشاهده کرد، زیرا چرخه زبست و تغییرات شرایط کالبدی، اجتماعی و زیست محیطی شهرها در گذر زمان،‌ بافت‌های شهری را به طور معمول در معرض فرسودگی قرار می‌دهد. مکانیسم‌های مواجه با بافت‌های فرسوده شهری در کشورهای مختلف دنیا، باعث می‌شود شدت گستردگی معضل بافت‌های فرسوده در شهرها و نحوه برخورد با این بافت‌ها نمودها و بازتابهای متفاوتی داشته باشد. با توجه به اینکه جمعیت شهرنشین در کل دنیا رو به افزایش است، هر روزه شهرها نیاز بیشتری به زمین جهت توسعه پیدا می‌کنند. اما این توسعه‌ها محدودیت‌ها و هزینه‌های خاص خود را دارند. در کشورهای توسعه‌یافته برای جلوگیری از رشد بی‌رویه افقی شهرها به سمت توسعه‌های میان افزا یا درون‌افزا و نوسازی و بهسازی و یا بازسازی بافت‌های فرسوده، گام‌هایی برداشته‌اند اما در کشور ما توجه قابل توجه‌ای که تغییرات ساختاری در ایت بافتها ایجاد کرده باشد کمتر به چشم می خورد.شهر سنندج یکی از شهرهای مهم غرب ایران است که بافت‌های فرسوده آن هر روز رو به افزایش می‌باشد و در این رابطه اقدامات خاصی صورت نگرفته است.گفتگوی شرق را با دکتر کیومرث حبیبی یکی از اساتید برجسته شهرسازی بخوانید. ایشان زمان زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه و تالیف کتاب‌های با ارزشی در رابطه با بافت‌های فرسوده و کهن شهری کرده‌اند.

لطفا تعریفی کلی از بافت‌های فرسوده شهری داشته باشید؟
در مورد چیستی و مفهوم شناسی بافت‌های فرسوده، توافقی همگانی وجود ندارد. بافت فرسوده قسمتی از فضاهای شهری است که امروزه دچار ناکارآمدی شده است و نسبت به توقعاتی که از بک یافت شهری میرود، پاسخگو نیست و امروز تحت عنوان بافت فرسوده یا ناکارآمد، قدیمی ، کهن ، ناپایدار ، کم توان می‌شناسیم. بافت‌های شهری انواع مختلفی دارد و لازم است آنها را در الگوریتم‌های مختلف طبقه بندی کنیم. مثلا از منظر زمانی بافت‌های تاریخی، قدیمی، میانی، بافت‌های جدید و نوشهرها می توان نام برد .یا از نظر دانه‌بندی و نظام تفکیک قطعات می‌توانیم از آن به بافت‌های ریز دانه، متوسط دانه و درشت دانه نام ببریم. همچنین می‌توان از لحاظ نظم عملکردی و اصول شکل گیری به بافت‌های فرمال و غیر فرمال تقسیم‌بندی کنیم. آنچه که ما تحت عنوان بافت فرسوده می‌شناسیم و در مطبوعات و کتب رسمی و... معرفی شده است، منظور بافتی از شهر است که بیشتر از لحاظ فیزیکال و جسمی در راستای نیازهای خود پاسخگو نیست و تکیه اساسی آن بر فیزیک، اسکلت و ساختار کالبدی-فضایی خود بافت متمرکز است. پس چیزی که امروزه مصطلح است در بافت‌های فرسوده، منظور بافتی است که از لحاظ فیزیکی، اسکلت، استخوان‌بندی، سازه‌ای نسبت به سایر بافت‌های دیگر ناکارآمد است. از منظر وزارت راه و شهرسازی و مطابق مصوبه شورای عالی شهرسازی . معماری که مرجع اصلی تصمیم گیری سازمانی و اداری است، بافت فرسوده را بافتی می‌دانند که از معبر ٦ متر و کمتر دسترسی بگیرد و از لحاظ نظام تفکیک قطعات کمتر از ۲۰۰ متر مربع باشد و همچنین از لحاظ سازه‌ای و اسکلتی ناپایدار باشد. مثلا دیوار باربر باشد و بتن و آهن نداشته باشه . یا آیین نامه های ساخت و ساز در آن رعایت نشده باشد .
‌آیا می‌توان گفت چند درصد از بافت‌های شهر سنندج بالاخص بافت مرکزی شهر فرسوده هستند یا رو به فرسودگی هستند؟
آماری که ما داریم به صورت تقریبی است و دقیق نیست و این سطوح روز به روز نوسان پیدا می‌کنند. به این معنا که بافتی که امروز می‌تواند غیر فرسوده باشد، فردا در لیست بافت‌های فرسوده قرار بگیرد. آمارهایی که به صورت غیر دقیق در اختیار ما هست نشان می‌دهد که در هسته مرکزی شهر سنندج که چند محله تاریخی این شهر هستند (محله ژاندارمری، آغا زمان، سیروس، سرتپوله، قطارچیان و محله وکیل) تحت عنوان شش محله قدیمی شهر سنندج، بر اساس آنچه که شورای عالی شهرسازی و معماری برای فرسودگی مشخص کرده است، یعنی ریزدانه‌گی، ناپایداری و نفوذ ناپذیری، در این حوزه حداقل ۱۰۳ یا ۱۰٤ هکتار بافت فرسوده داریم.و در سایر بخش‌های سنندج شاید بیشتر از ٦۰۰ یا ۷۰۰ هکتار در وضعیت فعلی بافت فرسوده داریم. این ششصد یا هفتصد هکتار بر اساس ارقامی که فعلا ملاک عمل برنامه‌ریزی است شاید به ازای هر هکتار ۲۰ میلیارد تومان هزینه نوسازی لازم داشته باشد به عبارتی می‌توان حدس زد که حداقل 4 تا 7 هزار میلیارد تومان هزینه نوسازی و بازسازی این بافت‌ها خواهد بود.
نحوه اقدام و مداخله در بافت‌های فرسوده (بازسازی، نوسازی و بهسازی) کدامشان در بافت‌های شهر سنندج کارآمدتر است؟
این سه گونه مداخله در بافت های قدیمی و تاریخی هر کدام باید با حساسیت های خاص خود اجرا شود.
بخش‌های دیگری از شهر نیز وجود دارد که نیازمند نوسازی است. یعنی واجد ارزش تاریخی نیست. نه واجد ارش معماری است و نه اثری برجسته است، نه فضاهای پر و خالی، باز محلی ، عرصه های جمعی آن معنا داره و نه ورودی مشخصی دارد. یعنی بافتی کاملا فرسوده است و می‌شود اینها را حتی در بافت تاریخی و قدیمی تخریب و نوسازی کرد. در این فرایند میتوان به کاربری‌‌های خدماتی مورد نیاز محله‌ها مثل پارک، فضای سبز، فضاهای امداد و نجات تبدیل کرد. چنین تغییراتی را نمی توان اصطلاحا بی احترامی به تاریخ و بافت قدیمی تفسیر کرد زیرا بحش عمده ای از نوسازی و بازسازی ها در راستای ارتقاء کیفیت محیط و افزایش زیست پذیری شهر است .بافتهای فرسوده دیگری نیز وجود دارد که دارای ارزش تاریخی است. مانند ابنیه و خانه‌های تاریخی که شناسایی شده‌اند و میراث جاودان بی بدیل شهری و حتی حافظه شهر محسوب می شوند. مثل بازارها ، حمام‌های تاریخی، مساجد و کاروانسراها ، مساکن واجد ارزش . این فضاها و ابنیه مطلقا قابل تخریب و بازسازی نیستند و حتما باید مرمت و یهسازی شوند و بعضا تغییرات در حد بهسازی یا rehabilitation است. یعنی با حفظ فیزیک و استخوان بندی، عملکرد این ساختمان‌ها را بهبود دهیم. مثلا ساختمان آصف در سنندج ، مسکونی بوده و به رستوران و نمایشگاه صنایع دستی تبدیل کرده‌اند. یا ساختمان احمدزاده که مسکونی بوده و قابلیت تبدیل به هتل آپارتمان را پیدا کند. به عبارتی تغییر عملکرد جزئی و حتی کلی در ساختمان با حفظ فیزیک گذشته. پس بافت قدیم شهر سنندج بخش عمده‌اش نیازمند بهسازی است. تمام اینها باید بر اساس محاسبات دقیق فنی و شهرسازانه و معمارانه مشخص شود. اما در بافت حاشیه‌ای شهر سنندج که محلاتی مانند عباس آباد،فرجه، کانی کوزه‌له، ته‌قته‌قان، نایسر، ننله و امثالهم هستند، بعضا بافت از قدیم الایام هسته روستایی بوده و وجود داشته است اما واجد هیچ ارزش خاصی نباشند و دچار معضلات اساسی اجتماعی ، اقتصادی ، ریست محیطی ،دسترسی و ایمنی و مدیریتی هستند که در اینحا کمتر با بهسازی ابنیه و بیشتر با نوسازی و بازسازی که در آن فیزیک و عملکرد ساختمان ممکن است دچار تغییرات اساسی گردند گزینه انتخابی خواهند بود .
‌از چه تسهیلاتی می‌توان استفاده کرد تا مالکین بافت‌های فرسوده تشویق به نوسازی و بهسازی بنای خود شوند؟
راه‌کارهای انجام شده در دنیا متنوع هستند. مثلا اعطای وام‌های کم بهره مثلا سیستم مدیریتی وجود داشته باشد که من سازنده در محلاتی که بازدهی سرمایه‌ام بیشتر است، سود بیشتری به بانک‌ها پرداخت کنم و در محله‌هایی که توانمندی اقتصادی کمتری وجود دارد، وام‌ها و تسهیلات با سود کمتری پرداخت شود. راه کار دوم دادن تسهیلات اشعاباتی زیرساختی است. انشعاب آب، برق، گاز به شخصی که واحد فرسوده خود را تخریب کرده است و و دو یا سه طبقه ساخته، به صورت رایگان اعطا شود. انشعابات اضافی که اتفاقا هزینه‌ای را به ساختمان تحمیل می‌کند، به عنوان طرح تشویقی به مالک داده شود. که نتیجتا انگیزه نوسازی بیشتر شود. راهکارهای دیگری نیز وجود دارد از قبیل دادن تراکم اضافی. مثلا در یک منطقه خاص که ظرفیت وجود دارد، بیشتر از یک طبقه مجاز ساخته شود. افزایش انگیزه از طریق دادن تراکم اضافی، تغییر کاربری و یا کاهش هزینه پروانه ساخت و بیمه و عوارض شهرداری . راهکار بعدی تغییر در ضوابط و مقررات فعلی ملاک عمل طرحهای صلب شهری است. مثلا حداقل آستانه تفکیک یک قطعه را در محله عباس‌آباد، 200 متر قرار می‌دهیم. در صورتی که در شرایط فعلی نود درصد قطعات زیر 200 متر هستند. ما گونه‌شناسی یا الگوی غالب منطقه را ملاک قرار نمی‌دهیم و ضوابط بالا دست که در محلات دیگر ممکن است اجرایی شود را به این محلات فرسوده تحمیل می‌کنیم. از جمله مهمترین روش‌ها (که یک روش غیر دولتی است) مشارکت ساکنین در قالب ان.جی.اوها است. هیچ نوع مداخله در بافت بدون توجه به توان، انگیزه و گرایش‌های مردم ساکن در آن مناطق موفق نخواهد بود حتی اگر بر خلاف میل متخصص و مدیر باشد.
‌آیا تجمیع بافت‌های ریزدانه می‌تواند در این مناطق کارساز باشد؟
در بعضی مناطق بله و در بعضی مناطق خیر. مثلا محلاتی وجود دارد که الگوی فرهنگی قبول می‌کند به صورت مجتمع در آید اما در بعضی از محلات قطعا این امکان‌پذیر نیست. مثلا در بافت‌های تاریخی که امکان نوسازی وجود داشته باشد، به دلیل فرهنگ غالب شهرنشینی که از قدیم الایام بوده است، با تعداد مالکین کمتری می‌توان وارد مذاکره شد و تجمیع را انجام داد. برای مثال در محله سرتپوله. اما در محلاتی که پنجاه متر ساختمان بخش عمده‌ای از ثروت یک خانواده است، مالک به راحتی حاضر نخواهد شد که قطعاتش را در اختیار پیمانکار و یا آباد گر بگذارد که به شکل تجمیع دربیاید. باید توجه داشت که تجمیع در اکثر نقاط دنیا موفق نبوده و جاهایی که با توسل به قدرت این اتفاق افتاده است، بعدها دچار معضلات خاص خود شده است. مانند محله سیروس تهران، امام علی، بریانک و... . در این بافتها ریزدانه و پر مسئله یکی ویژگی انحصاری وجود دارد که خانه دار شدن شهروند معادل مصیبت شهر و مدیریت شهری قلمداد می گردد و مفهوم 40 متری اختیاری به از 100 متری اشتراکی مانع اصلی تجمیع می گردد . نمود عینی این نوع بافت را در منطقه 10 تهران در محلات دامپزشکی ، هاشمی ، بریانک و 30 متری جی و.... می توان دید .
ایجاد دفاتر تسهیل‌گری که در چند سال اخیر در بسیاری از شهرهای ایران دایر شده به چه میزان کار ساز بوده است؟
وظایف این دفاتر بسیار کارساز بوده است. البته ما نسبت به عدم موفقیت‌های قبلی صحبت می‌کنیم. بسیاری از این مردم از تسهیلاتی که بانک‌ها، مسکن و شهرسازی و شهرداری ها اعطا می‌کنند، آگاه نیستند و بسیاری از این افراد از حقوق مکتسبه خود خبر ندارند. که این ساختمان فعلی شما با ضوابط فعلی امکان ساخت دو طبقه دیگر را نیز دارد. و این خود ارزش افزوده به حساب می‌آید. متاسفانه بسیاری از افراد از ارزش انحصاری ملک خود آگاه نیستند. مانند سردرها، ورودی‌ها، نما و امثالهم. این دفاتر می‌توانند به مردم کمک کنند و آن‌ها را متوجه شرایط سازند. بسیاری از افراد ساکن، از تغییر کاربری راسته‌ها، بلوک‌ها و... خبر ندارند که چه حقوق مکتسبه جدیدی ایجاد شده است. بنابراین این دفاتر از طریق ارتباط بی‌واسطه با مردم ساکن محله توانسته‌اند نقش پررنگی ایفا کنند. که البته مشکلات خاص خود را نیز دارند. مثلا عدم حمایت مدیریت شهری یا شهرداری‌ها از این دفاتر که باعث مشکلات مالی ایجاد دفاتر، مدیریت ضعف دانش فنی کارشناسان و... می‌شود. اما در کلیت موضوع نکته‌ مثبتی می‌باشد.
چگونه می‌توان بدون مداخله سنگین در بافت‌های فرسوده و قدیمی به تقویت دید و منظره بناهای تاریخی و با ارزش کمک کرد؟
روش‌های مختلفی در دنیا وجود دارد به عنوان مثال، اعیان سازی می‌کنند. دور یک ساختمان تاریخی را خالی می‌کنند که آن ساختمان مانند گل سر سبد نمایان شود. در لبنان و پاریس، این اتفاق افتاده است. و بعضا این اتفاق در تهران نیز ممکن است روی داده باشد اما شهرسازی اعتقاد دارد که یک بنا با بافت پیرامونش کار می‌کند. بنابراین هر بنایی ارزش این را ندارد که دور آن را خالی یا اعیان و نمایانتر شود. این شیوه مداخلات را که در ارتباط با این نوع از بافت‌ها داریم شاید در قسمت‌هایی جوابگو باشد. مثلا کنار یک ساختمان تاریخی بسیار با ارزش از طریق تخریب فضاهای مجاور و ایجاد پارکینگ، ایستگاه‌های مترو و تاسیسات خدمات‌رسان، ارزش آن بنا را بیشتر و بیشتر کند. به عنوان مثال پارکینگ عبدلعلی در خیابان نمکی شهر سنندج نه تنها در تامین خدمات مورد نیاز شهروندان تاثیر می گذارد بلکه با تغییر کاربری فضاهای مجاور و در صورت همپیوندی، این امکان را به مردم بدهد که بتوانند با فراغ باز از ساختمان‌های تاریخی و بافت قدیم و بازار و عرصه های جمعی پر تقاضا بازدید کنند.
با توجه به تخلیه بافت‌های فرسوده توسط ساکنان اصلی این مناطق، مهاجرت افراد روستایی و یا افرادی با سابقه بزهکاری اجتماعی به این نواحی از چه راهکارهایی می‌توان جهت بازگشت ساکنان اصلی این بافت‌ها استفاده کرد؟
ببینید این ایده‌‌ای است تحت عنوان اصالت بخشی یا (جنتریفیکیشن). که بعضا تحت عنوان اعیان‌سازی نیز ترجمه شده است. این اصطلاح به معنای هویت جدید به محله‌های قدیمی دادن می‌باشد که به مرور زمان تغییرات نوسازی اتفاق بیافتد و ساکنینی که این مناطق را ترک کرده به همان مناطق برگردند. چیزی که اتفاق افتاده است در دنیا، ساکن اصیل و بومی رفته را دوباره بازگردانده‌اند. ما در بافت‌هایمان از طریق ایجاد تغییرات در شبکه حمل و نقل، پارکینگ حمعی و اشتراکی، اعطای خدمات و بهبود بهداشت محیط، ایجاد مراکز مدیرت بحران، توسعه حمل و نقل عمومی، آرام‌سازی فضا، ایجاد فضاهای همگانی شهری، و از همه مهمتر افزایش ایمنی (هم ایمنی اجتماعی هم ایمنی کالبدی)، این اطمینان را باید به شهروند بدهیم که فضایی که واجد ارزش و هویت بوده است و ترک شده را دوباره به عنوان مقصد انتخاب کنند و به آن بافت‌ها برگردند. در دنیا در شهرهایی چون بارسلون مالاگا پاریس این اتفاق افتاده است. حتی بعضا در محله‌های قدیمی و تاریخی تهران این اتفاق ممکن است رخ داده باشد. برای نمونه محله امامزاده یحیی در تهران.
متاسفانه مشکلی که در مدیریت بافت‌های فرسوده وجود دارد، تداخل مدیریتی بعضی از ارگان‌ها است. مثلا در بخشی یک بنای تاریخی وجود دارد که متولی آن میراث فرهنگی است و اجازه هیچ‌گونه دخل و تصرفی را به شهرداری نخواهد داد و بلعکس. چگونه می‌توان این اختلال مدیریتی را به یک مدیریت واحد تغییر داد؟
توجه داشته باشید که شهر پدیده ایست که در عین تکثر، واحد است و احتیاج به مدیریت شهری واحد دارد. مدیریت واحد شهری مدیریتی است که پاسخگوی جزیره‌ای نیست و به صورت جامع به شهر نگاه می‌کند. آنچه که در قالب مدیریت داریم، مدیریت شهری نیست، مدیریت‌های شهری است. حداقل هجده نهاد اکنون وجود دارند که به نوعی دست‌اندر کار ساماندهی فضای شهری هستند. از راهنمایی و رانندگی گرفته تا آموزش و پرورش، نیروی انتظامی، شهرداری، مسکن و شهرسازی. حتی اتفاق افتاده است که اداره بازرگانی در شکل دهی فضا نقش داشته باشد.در برنامه چهارم توسعه و برنامه پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران به صراحت قید شده است که اگر ارگان‌ها و نهادها نمی‌توانند به سمت مدیریت واحد شهری بروند حداقل هماهنگی‌ها را بیشتر و بیشتر بکنند. متاسفانه شهر چون یک پایگاه قدرت است و هر کدام از نهادها، وزارتخانه‌ها و ارگان‌ها حاضر نیستند بخشی از قدرتشان را تفویض اختیار کنند، نتیجتا بخش عمده‌ای از ساکنین شهر، شهرداری را متولی اصلی شهر می‌دانند در صورتی که شهردار تنها یکی از مدیرهایی است که در شکل‌دهی به فضا موثر است. سازمان میراث فرهنگی وزارت مسکن و شهرسازی و شهرداری‌ها سه رکنی هستند که در صورت تشریک مساعی و دادن اختیارات بیشتر به شهرداری می‌توانند در ساماندهی فضا، نقش‌یابی آینده و پاسخگو کردن مدیریت‌های آتی نقش اساسی را ایفا کنند.
‌با این رویه شهر سنندج در پیشروی بافت‌های فرسوده مخصوصا مرکز شهر تا چند سال آینده احتمال دارد که مرکز شهر خالی از سکنه شود. آیا شهرداری و مدیران شهری رویکردی را برای جلوگیری از این رویداد در نظر دارن؟
تخلیه جمعیت ساکن در بافت‌های قدیمی و تاریخی تقریبا یک مشکل جهانی است اما با رویکرد اصالت‌بخشی قسمتی از مشکل را حل کرده‌اند. بافت‌های قدیمی شهر سنندج با آمار جمعیتی ۳۰ یا ٤۰ هزار نفر در سی سال قبل بوده‌اند. اما امروز به ۱۲ هزار نفر کاهش پیدا کرده است یعنی دو سوم جمعیت خود را از دست داده است و با روال فعلی که کاربری‌های مسکونی به کاربری‌های تجاری، انباری، دفاتر بیمه، بهداشتی، ساختمان پزشکان و... تبدیل می‌شود، پیشبینی ما این است که در طی ده تا بیست سال آینده مناطق دچار پژمردگی شبانه شوند به این معنا که ساکنین شبانه ندارد اما در عوض روزانه سیصد یا چهارصد هزار نفر جمعیت استفاده کننده موقت دارد.رویکرد موجود در این حوضه این است که از طریق فضاهایی که می‌شود به شکل مجتمع درآورد، فضاها را تجمیع کرد. ناسازی فضاهای مسکونی فعلی، جلوگیری از تغییر کاربری در هر بافت و هر محله، اعطای تشویقی، مبارزه با کاربری‌های پنهان شهری، اینها همه راه حل‌ها هستند اما در کنار تمام اینها، راه حل‌های فرعی نیز وجود دارد. مثلا خوابگاه‌های دانشجویی، هتل-آپارتمان‌ها، تقویت هتل‌ها که زیست شبانه هم دارند، تقویت رستوران‌ها به مراکز گردشگری. تمام اینها چون زیست شبانه نیز دارند، بخش عمده‌ای از زندگی شبانه را پاسخ می‌دهند. اما اینها راه‌کارهای اصلی هستند و راه کار فرعی همان اصالت بخشی مجدد است که ساکنان را به مناطق برگردانیم. جلوگیری از تغییر کاربری، جلوگیری از بلند مرتبه‌سازی بی‌رویه و مخصوصا جلوگیری از تجاری‌سازی، اداری‌سازی آن بافت‌ها نقش عمده‌ای در جلوگیری از تخلیه جمعیتی این نواحی را دارد.

یکی از معضلات جدی که بسیاری از شهرهای ایران به ویژه تاریخی با آن روبرو هستند فرسودگی بافت های شهری است. این را می توان در اکثر شهرهای مهم دنیا هم مشاهده کرد، زیرا چرخه زبست و تغییرات شرایط کالبدی، اجتماعی و زیست محیطی شهرها در گذر زمان،‌ بافت‌های شهری را به طور معمول در معرض فرسودگی قرار می‌دهد. مکانیسم‌های مواجه با بافت‌های فرسوده شهری در کشورهای مختلف دنیا، باعث می‌شود شدت گستردگی معضل بافت‌های فرسوده در شهرها و نحوه برخورد با این بافت‌ها نمودها و بازتابهای متفاوتی داشته باشد. با توجه به اینکه جمعیت شهرنشین در کل دنیا رو به افزایش است، هر روزه شهرها نیاز بیشتری به زمین جهت توسعه پیدا می‌کنند. اما این توسعه‌ها محدودیت‌ها و هزینه‌های خاص خود را دارند. در کشورهای توسعه‌یافته برای جلوگیری از رشد بی‌رویه افقی شهرها به سمت توسعه‌های میان افزا یا درون‌افزا و نوسازی و بهسازی و یا بازسازی بافت‌های فرسوده، گام‌هایی برداشته‌اند اما در کشور ما توجه قابل توجه‌ای که تغییرات ساختاری در ایت بافتها ایجاد کرده باشد کمتر به چشم می خورد.شهر سنندج یکی از شهرهای مهم غرب ایران است که بافت‌های فرسوده آن هر روز رو به افزایش می‌باشد و در این رابطه اقدامات خاصی صورت نگرفته است.گفتگوی شرق را با دکتر کیومرث حبیبی یکی از اساتید برجسته شهرسازی بخوانید. ایشان زمان زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه و تالیف کتاب‌های با ارزشی در رابطه با بافت‌های فرسوده و کهن شهری کرده‌اند.

لطفا تعریفی کلی از بافت‌های فرسوده شهری داشته باشید؟
در مورد چیستی و مفهوم شناسی بافت‌های فرسوده، توافقی همگانی وجود ندارد. بافت فرسوده قسمتی از فضاهای شهری است که امروزه دچار ناکارآمدی شده است و نسبت به توقعاتی که از بک یافت شهری میرود، پاسخگو نیست و امروز تحت عنوان بافت فرسوده یا ناکارآمد، قدیمی ، کهن ، ناپایدار ، کم توان می‌شناسیم. بافت‌های شهری انواع مختلفی دارد و لازم است آنها را در الگوریتم‌های مختلف طبقه بندی کنیم. مثلا از منظر زمانی بافت‌های تاریخی، قدیمی، میانی، بافت‌های جدید و نوشهرها می توان نام برد .یا از نظر دانه‌بندی و نظام تفکیک قطعات می‌توانیم از آن به بافت‌های ریز دانه، متوسط دانه و درشت دانه نام ببریم. همچنین می‌توان از لحاظ نظم عملکردی و اصول شکل گیری به بافت‌های فرمال و غیر فرمال تقسیم‌بندی کنیم. آنچه که ما تحت عنوان بافت فرسوده می‌شناسیم و در مطبوعات و کتب رسمی و... معرفی شده است، منظور بافتی از شهر است که بیشتر از لحاظ فیزیکال و جسمی در راستای نیازهای خود پاسخگو نیست و تکیه اساسی آن بر فیزیک، اسکلت و ساختار کالبدی-فضایی خود بافت متمرکز است. پس چیزی که امروزه مصطلح است در بافت‌های فرسوده، منظور بافتی است که از لحاظ فیزیکی، اسکلت، استخوان‌بندی، سازه‌ای نسبت به سایر بافت‌های دیگر ناکارآمد است. از منظر وزارت راه و شهرسازی و مطابق مصوبه شورای عالی شهرسازی . معماری که مرجع اصلی تصمیم گیری سازمانی و اداری است، بافت فرسوده را بافتی می‌دانند که از معبر ٦ متر و کمتر دسترسی بگیرد و از لحاظ نظام تفکیک قطعات کمتر از ۲۰۰ متر مربع باشد و همچنین از لحاظ سازه‌ای و اسکلتی ناپایدار باشد. مثلا دیوار باربر باشد و بتن و آهن نداشته باشه . یا آیین نامه های ساخت و ساز در آن رعایت نشده باشد .
‌آیا می‌توان گفت چند درصد از بافت‌های شهر سنندج بالاخص بافت مرکزی شهر فرسوده هستند یا رو به فرسودگی هستند؟
آماری که ما داریم به صورت تقریبی است و دقیق نیست و این سطوح روز به روز نوسان پیدا می‌کنند. به این معنا که بافتی که امروز می‌تواند غیر فرسوده باشد، فردا در لیست بافت‌های فرسوده قرار بگیرد. آمارهایی که به صورت غیر دقیق در اختیار ما هست نشان می‌دهد که در هسته مرکزی شهر سنندج که چند محله تاریخی این شهر هستند (محله ژاندارمری، آغا زمان، سیروس، سرتپوله، قطارچیان و محله وکیل) تحت عنوان شش محله قدیمی شهر سنندج، بر اساس آنچه که شورای عالی شهرسازی و معماری برای فرسودگی مشخص کرده است، یعنی ریزدانه‌گی، ناپایداری و نفوذ ناپذیری، در این حوزه حداقل ۱۰۳ یا ۱۰٤ هکتار بافت فرسوده داریم.و در سایر بخش‌های سنندج شاید بیشتر از ٦۰۰ یا ۷۰۰ هکتار در وضعیت فعلی بافت فرسوده داریم. این ششصد یا هفتصد هکتار بر اساس ارقامی که فعلا ملاک عمل برنامه‌ریزی است شاید به ازای هر هکتار ۲۰ میلیارد تومان هزینه نوسازی لازم داشته باشد به عبارتی می‌توان حدس زد که حداقل 4 تا 7 هزار میلیارد تومان هزینه نوسازی و بازسازی این بافت‌ها خواهد بود.
نحوه اقدام و مداخله در بافت‌های فرسوده (بازسازی، نوسازی و بهسازی) کدامشان در بافت‌های شهر سنندج کارآمدتر است؟
این سه گونه مداخله در بافت های قدیمی و تاریخی هر کدام باید با حساسیت های خاص خود اجرا شود.
بخش‌های دیگری از شهر نیز وجود دارد که نیازمند نوسازی است. یعنی واجد ارزش تاریخی نیست. نه واجد ارش معماری است و نه اثری برجسته است، نه فضاهای پر و خالی، باز محلی ، عرصه های جمعی آن معنا داره و نه ورودی مشخصی دارد. یعنی بافتی کاملا فرسوده است و می‌شود اینها را حتی در بافت تاریخی و قدیمی تخریب و نوسازی کرد. در این فرایند میتوان به کاربری‌‌های خدماتی مورد نیاز محله‌ها مثل پارک، فضای سبز، فضاهای امداد و نجات تبدیل کرد. چنین تغییراتی را نمی توان اصطلاحا بی احترامی به تاریخ و بافت قدیمی تفسیر کرد زیرا بحش عمده ای از نوسازی و بازسازی ها در راستای ارتقاء کیفیت محیط و افزایش زیست پذیری شهر است .بافتهای فرسوده دیگری نیز وجود دارد که دارای ارزش تاریخی است. مانند ابنیه و خانه‌های تاریخی که شناسایی شده‌اند و میراث جاودان بی بدیل شهری و حتی حافظه شهر محسوب می شوند. مثل بازارها ، حمام‌های تاریخی، مساجد و کاروانسراها ، مساکن واجد ارزش . این فضاها و ابنیه مطلقا قابل تخریب و بازسازی نیستند و حتما باید مرمت و یهسازی شوند و بعضا تغییرات در حد بهسازی یا rehabilitation است. یعنی با حفظ فیزیک و استخوان بندی، عملکرد این ساختمان‌ها را بهبود دهیم. مثلا ساختمان آصف در سنندج ، مسکونی بوده و به رستوران و نمایشگاه صنایع دستی تبدیل کرده‌اند. یا ساختمان احمدزاده که مسکونی بوده و قابلیت تبدیل به هتل آپارتمان را پیدا کند. به عبارتی تغییر عملکرد جزئی و حتی کلی در ساختمان با حفظ فیزیک گذشته. پس بافت قدیم شهر سنندج بخش عمده‌اش نیازمند بهسازی است. تمام اینها باید بر اساس محاسبات دقیق فنی و شهرسازانه و معمارانه مشخص شود. اما در بافت حاشیه‌ای شهر سنندج که محلاتی مانند عباس آباد،فرجه، کانی کوزه‌له، ته‌قته‌قان، نایسر، ننله و امثالهم هستند، بعضا بافت از قدیم الایام هسته روستایی بوده و وجود داشته است اما واجد هیچ ارزش خاصی نباشند و دچار معضلات اساسی اجتماعی ، اقتصادی ، ریست محیطی ،دسترسی و ایمنی و مدیریتی هستند که در اینحا کمتر با بهسازی ابنیه و بیشتر با نوسازی و بازسازی که در آن فیزیک و عملکرد ساختمان ممکن است دچار تغییرات اساسی گردند گزینه انتخابی خواهند بود .
‌از چه تسهیلاتی می‌توان استفاده کرد تا مالکین بافت‌های فرسوده تشویق به نوسازی و بهسازی بنای خود شوند؟
راه‌کارهای انجام شده در دنیا متنوع هستند. مثلا اعطای وام‌های کم بهره مثلا سیستم مدیریتی وجود داشته باشد که من سازنده در محلاتی که بازدهی سرمایه‌ام بیشتر است، سود بیشتری به بانک‌ها پرداخت کنم و در محله‌هایی که توانمندی اقتصادی کمتری وجود دارد، وام‌ها و تسهیلات با سود کمتری پرداخت شود. راه کار دوم دادن تسهیلات اشعاباتی زیرساختی است. انشعاب آب، برق، گاز به شخصی که واحد فرسوده خود را تخریب کرده است و و دو یا سه طبقه ساخته، به صورت رایگان اعطا شود. انشعابات اضافی که اتفاقا هزینه‌ای را به ساختمان تحمیل می‌کند، به عنوان طرح تشویقی به مالک داده شود. که نتیجتا انگیزه نوسازی بیشتر شود. راهکارهای دیگری نیز وجود دارد از قبیل دادن تراکم اضافی. مثلا در یک منطقه خاص که ظرفیت وجود دارد، بیشتر از یک طبقه مجاز ساخته شود. افزایش انگیزه از طریق دادن تراکم اضافی، تغییر کاربری و یا کاهش هزینه پروانه ساخت و بیمه و عوارض شهرداری . راهکار بعدی تغییر در ضوابط و مقررات فعلی ملاک عمل طرحهای صلب شهری است. مثلا حداقل آستانه تفکیک یک قطعه را در محله عباس‌آباد، 200 متر قرار می‌دهیم. در صورتی که در شرایط فعلی نود درصد قطعات زیر 200 متر هستند. ما گونه‌شناسی یا الگوی غالب منطقه را ملاک قرار نمی‌دهیم و ضوابط بالا دست که در محلات دیگر ممکن است اجرایی شود را به این محلات فرسوده تحمیل می‌کنیم. از جمله مهمترین روش‌ها (که یک روش غیر دولتی است) مشارکت ساکنین در قالب ان.جی.اوها است. هیچ نوع مداخله در بافت بدون توجه به توان، انگیزه و گرایش‌های مردم ساکن در آن مناطق موفق نخواهد بود حتی اگر بر خلاف میل متخصص و مدیر باشد.
‌آیا تجمیع بافت‌های ریزدانه می‌تواند در این مناطق کارساز باشد؟
در بعضی مناطق بله و در بعضی مناطق خیر. مثلا محلاتی وجود دارد که الگوی فرهنگی قبول می‌کند به صورت مجتمع در آید اما در بعضی از محلات قطعا این امکان‌پذیر نیست. مثلا در بافت‌های تاریخی که امکان نوسازی وجود داشته باشد، به دلیل فرهنگ غالب شهرنشینی که از قدیم الایام بوده است، با تعداد مالکین کمتری می‌توان وارد مذاکره شد و تجمیع را انجام داد. برای مثال در محله سرتپوله. اما در محلاتی که پنجاه متر ساختمان بخش عمده‌ای از ثروت یک خانواده است، مالک به راحتی حاضر نخواهد شد که قطعاتش را در اختیار پیمانکار و یا آباد گر بگذارد که به شکل تجمیع دربیاید. باید توجه داشت که تجمیع در اکثر نقاط دنیا موفق نبوده و جاهایی که با توسل به قدرت این اتفاق افتاده است، بعدها دچار معضلات خاص خود شده است. مانند محله سیروس تهران، امام علی، بریانک و... . در این بافتها ریزدانه و پر مسئله یکی ویژگی انحصاری وجود دارد که خانه دار شدن شهروند معادل مصیبت شهر و مدیریت شهری قلمداد می گردد و مفهوم 40 متری اختیاری به از 100 متری اشتراکی مانع اصلی تجمیع می گردد . نمود عینی این نوع بافت را در منطقه 10 تهران در محلات دامپزشکی ، هاشمی ، بریانک و 30 متری جی و.... می توان دید .
ایجاد دفاتر تسهیل‌گری که در چند سال اخیر در بسیاری از شهرهای ایران دایر شده به چه میزان کار ساز بوده است؟
وظایف این دفاتر بسیار کارساز بوده است. البته ما نسبت به عدم موفقیت‌های قبلی صحبت می‌کنیم. بسیاری از این مردم از تسهیلاتی که بانک‌ها، مسکن و شهرسازی و شهرداری ها اعطا می‌کنند، آگاه نیستند و بسیاری از این افراد از حقوق مکتسبه خود خبر ندارند. که این ساختمان فعلی شما با ضوابط فعلی امکان ساخت دو طبقه دیگر را نیز دارد. و این خود ارزش افزوده به حساب می‌آید. متاسفانه بسیاری از افراد از ارزش انحصاری ملک خود آگاه نیستند. مانند سردرها، ورودی‌ها، نما و امثالهم. این دفاتر می‌توانند به مردم کمک کنند و آن‌ها را متوجه شرایط سازند. بسیاری از افراد ساکن، از تغییر کاربری راسته‌ها، بلوک‌ها و... خبر ندارند که چه حقوق مکتسبه جدیدی ایجاد شده است. بنابراین این دفاتر از طریق ارتباط بی‌واسطه با مردم ساکن محله توانسته‌اند نقش پررنگی ایفا کنند. که البته مشکلات خاص خود را نیز دارند. مثلا عدم حمایت مدیریت شهری یا شهرداری‌ها از این دفاتر که باعث مشکلات مالی ایجاد دفاتر، مدیریت ضعف دانش فنی کارشناسان و... می‌شود. اما در کلیت موضوع نکته‌ مثبتی می‌باشد.
چگونه می‌توان بدون مداخله سنگین در بافت‌های فرسوده و قدیمی به تقویت دید و منظره بناهای تاریخی و با ارزش کمک کرد؟
روش‌های مختلفی در دنیا وجود دارد به عنوان مثال، اعیان سازی می‌کنند. دور یک ساختمان تاریخی را خالی می‌کنند که آن ساختمان مانند گل سر سبد نمایان شود. در لبنان و پاریس، این اتفاق افتاده است. و بعضا این اتفاق در تهران نیز ممکن است روی داده باشد اما شهرسازی اعتقاد دارد که یک بنا با بافت پیرامونش کار می‌کند. بنابراین هر بنایی ارزش این را ندارد که دور آن را خالی یا اعیان و نمایانتر شود. این شیوه مداخلات را که در ارتباط با این نوع از بافت‌ها داریم شاید در قسمت‌هایی جوابگو باشد. مثلا کنار یک ساختمان تاریخی بسیار با ارزش از طریق تخریب فضاهای مجاور و ایجاد پارکینگ، ایستگاه‌های مترو و تاسیسات خدمات‌رسان، ارزش آن بنا را بیشتر و بیشتر کند. به عنوان مثال پارکینگ عبدلعلی در خیابان نمکی شهر سنندج نه تنها در تامین خدمات مورد نیاز شهروندان تاثیر می گذارد بلکه با تغییر کاربری فضاهای مجاور و در صورت همپیوندی، این امکان را به مردم بدهد که بتوانند با فراغ باز از ساختمان‌های تاریخی و بافت قدیم و بازار و عرصه های جمعی پر تقاضا بازدید کنند.
با توجه به تخلیه بافت‌های فرسوده توسط ساکنان اصلی این مناطق، مهاجرت افراد روستایی و یا افرادی با سابقه بزهکاری اجتماعی به این نواحی از چه راهکارهایی می‌توان جهت بازگشت ساکنان اصلی این بافت‌ها استفاده کرد؟
ببینید این ایده‌‌ای است تحت عنوان اصالت بخشی یا (جنتریفیکیشن). که بعضا تحت عنوان اعیان‌سازی نیز ترجمه شده است. این اصطلاح به معنای هویت جدید به محله‌های قدیمی دادن می‌باشد که به مرور زمان تغییرات نوسازی اتفاق بیافتد و ساکنینی که این مناطق را ترک کرده به همان مناطق برگردند. چیزی که اتفاق افتاده است در دنیا، ساکن اصیل و بومی رفته را دوباره بازگردانده‌اند. ما در بافت‌هایمان از طریق ایجاد تغییرات در شبکه حمل و نقل، پارکینگ حمعی و اشتراکی، اعطای خدمات و بهبود بهداشت محیط، ایجاد مراکز مدیرت بحران، توسعه حمل و نقل عمومی، آرام‌سازی فضا، ایجاد فضاهای همگانی شهری، و از همه مهمتر افزایش ایمنی (هم ایمنی اجتماعی هم ایمنی کالبدی)، این اطمینان را باید به شهروند بدهیم که فضایی که واجد ارزش و هویت بوده است و ترک شده را دوباره به عنوان مقصد انتخاب کنند و به آن بافت‌ها برگردند. در دنیا در شهرهایی چون بارسلون مالاگا پاریس این اتفاق افتاده است. حتی بعضا در محله‌های قدیمی و تاریخی تهران این اتفاق ممکن است رخ داده باشد. برای نمونه محله امامزاده یحیی در تهران.
متاسفانه مشکلی که در مدیریت بافت‌های فرسوده وجود دارد، تداخل مدیریتی بعضی از ارگان‌ها است. مثلا در بخشی یک بنای تاریخی وجود دارد که متولی آن میراث فرهنگی است و اجازه هیچ‌گونه دخل و تصرفی را به شهرداری نخواهد داد و بلعکس. چگونه می‌توان این اختلال مدیریتی را به یک مدیریت واحد تغییر داد؟
توجه داشته باشید که شهر پدیده ایست که در عین تکثر، واحد است و احتیاج به مدیریت شهری واحد دارد. مدیریت واحد شهری مدیریتی است که پاسخگوی جزیره‌ای نیست و به صورت جامع به شهر نگاه می‌کند. آنچه که در قالب مدیریت داریم، مدیریت شهری نیست، مدیریت‌های شهری است. حداقل هجده نهاد اکنون وجود دارند که به نوعی دست‌اندر کار ساماندهی فضای شهری هستند. از راهنمایی و رانندگی گرفته تا آموزش و پرورش، نیروی انتظامی، شهرداری، مسکن و شهرسازی. حتی اتفاق افتاده است که اداره بازرگانی در شکل دهی فضا نقش داشته باشد.در برنامه چهارم توسعه و برنامه پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران به صراحت قید شده است که اگر ارگان‌ها و نهادها نمی‌توانند به سمت مدیریت واحد شهری بروند حداقل هماهنگی‌ها را بیشتر و بیشتر بکنند. متاسفانه شهر چون یک پایگاه قدرت است و هر کدام از نهادها، وزارتخانه‌ها و ارگان‌ها حاضر نیستند بخشی از قدرتشان را تفویض اختیار کنند، نتیجتا بخش عمده‌ای از ساکنین شهر، شهرداری را متولی اصلی شهر می‌دانند در صورتی که شهردار تنها یکی از مدیرهایی است که در شکل‌دهی به فضا موثر است. سازمان میراث فرهنگی وزارت مسکن و شهرسازی و شهرداری‌ها سه رکنی هستند که در صورت تشریک مساعی و دادن اختیارات بیشتر به شهرداری می‌توانند در ساماندهی فضا، نقش‌یابی آینده و پاسخگو کردن مدیریت‌های آتی نقش اساسی را ایفا کنند.
‌با این رویه شهر سنندج در پیشروی بافت‌های فرسوده مخصوصا مرکز شهر تا چند سال آینده احتمال دارد که مرکز شهر خالی از سکنه شود. آیا شهرداری و مدیران شهری رویکردی را برای جلوگیری از این رویداد در نظر دارن؟
تخلیه جمعیت ساکن در بافت‌های قدیمی و تاریخی تقریبا یک مشکل جهانی است اما با رویکرد اصالت‌بخشی قسمتی از مشکل را حل کرده‌اند. بافت‌های قدیمی شهر سنندج با آمار جمعیتی ۳۰ یا ٤۰ هزار نفر در سی سال قبل بوده‌اند. اما امروز به ۱۲ هزار نفر کاهش پیدا کرده است یعنی دو سوم جمعیت خود را از دست داده است و با روال فعلی که کاربری‌های مسکونی به کاربری‌های تجاری، انباری، دفاتر بیمه، بهداشتی، ساختمان پزشکان و... تبدیل می‌شود، پیشبینی ما این است که در طی ده تا بیست سال آینده مناطق دچار پژمردگی شبانه شوند به این معنا که ساکنین شبانه ندارد اما در عوض روزانه سیصد یا چهارصد هزار نفر جمعیت استفاده کننده موقت دارد.رویکرد موجود در این حوضه این است که از طریق فضاهایی که می‌شود به شکل مجتمع درآورد، فضاها را تجمیع کرد. ناسازی فضاهای مسکونی فعلی، جلوگیری از تغییر کاربری در هر بافت و هر محله، اعطای تشویقی، مبارزه با کاربری‌های پنهان شهری، اینها همه راه حل‌ها هستند اما در کنار تمام اینها، راه حل‌های فرعی نیز وجود دارد. مثلا خوابگاه‌های دانشجویی، هتل-آپارتمان‌ها، تقویت هتل‌ها که زیست شبانه هم دارند، تقویت رستوران‌ها به مراکز گردشگری. تمام اینها چون زیست شبانه نیز دارند، بخش عمده‌ای از زندگی شبانه را پاسخ می‌دهند. اما اینها راه‌کارهای اصلی هستند و راه کار فرعی همان اصالت بخشی مجدد است که ساکنان را به مناطق برگردانیم. جلوگیری از تغییر کاربری، جلوگیری از بلند مرتبه‌سازی بی‌رویه و مخصوصا جلوگیری از تجاری‌سازی، اداری‌سازی آن بافت‌ها نقش عمده‌ای در جلوگیری از تخلیه جمعیتی این نواحی را دارد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها