|

حضور بالنده زنان

زهرا تهرانی

آیا بین جنسیت، معماری و شهر ارتباطی هست؟
بله هست. چون بین رویکردهای زنانه و مردانه به جهان و فضا در جوامع مختلف همواره تفاوت‌هایی وجود داشته است. من می‌خواهم در اینجا برای زنان معمار، طراح و مدیر تبلیغ کنم و بگویم که آنها گاه بهتر از آقایان می‌توانند به بالندگی شهرهامان کمک کنند. همچنین می‌خواهم تعریف جدیدی از فضاهای مثبت زنانه ارائه دهم. تعریفی که بر پایه فطرت زنانه زنان در ایجاد امنیت قرار دارد.
اول از بدیهیات شروع می‌کنم و حضور زنان در اجتماع و عرصه عمومی در قرن بيست‌ويكم. امروز زنان و مردان در جوامع مردسالار توسعه‌یافته یا روبه‌توسعه، قانونا کمابیش برابرند. زنان به‌عنوان کاربران فضای شهری و عمومی خیلی بیشتر از سابق حضور و وجود دارند. تعامل و ارتباطشان با مردان خانواده در محیط کار زیاد است. فضاهای عمومی و همگانی در شهرها انعطاف‌پذیرتر و در دسترس‌تر شده‌اند؛ البته به لحاظی امنیت در کوچه و خیابان کمتر از گذشته‌های دور شده، اما نه صرفا برای زنان.
در دیگر فضاهای عمومی و نیمه‌عمومی شهری مثل پارک‌ها، سینماها، میادین، پیاده‌روها، کتابخانه‌ها، ورزشگاه‌ها، اجتماعات، نمازجمعه‌ها، فرهنگ‌سراها و بعد کافه‌ها و رستوران‌ها، اماکن کار دولتی و غیردولتی، دفترهای مشاوران و شرکت‌ها و... هم که حضور خانم‌ها بسیار پررنگ است! و اگر از آقایان ماشاءالله بیشتر نباشد، کمتر نیست! ولی این محیط‌های اجتماعی یا کاری خود ایرادهایی دارند که البته بخشی از آن به فرهنگ جدایی‌گزینی اجتماعی و جنسیتی در ایران برمی‌گردد و بخشی به فرهنگ کهن و دنباله‌روی... که اینها خود باعث کم‌رنگ‌شدن تعلق خاطر افراد- چه زن و چه مرد! - به کار و حرفه‌شان می‌شود.
همین یکی، دو سال پیش، آقای زهادی یک شماره مجله معماری و ساختمان را به معماران زن اختصاص دادند و آنجا در مراسم رونمایی مجله دیدیم که معماران زن ایرانی کم هم نبودند! فقط از 70 نفر آنان در مجله مطلب چاپ و تقدیر شد. سالن هم پر بود از آقایان طرفدار معماران زن!

پس مشکل کجاست؟
1-آنجا که به لحاظ فرهنگ اجتماعی، زنان برای کار جدی در سطوح بالا اعتماد‌به‌نفس ندارند. هم‌زمان، مردان هم ترجیح می‌دهند جامعه مردسالار را پابرجا نگه دارند و از زنان فقط کار بکشند (در سطوح کار گل تا تصمیم‌سازی)، ولی سطوح تصمیم‌گیری و مدیریتی را برای خود نگه دارند.
2- آنجا که زنان بعد از درس‌خواندن در دانشگاه، کار را جدی نمی‌گیرند. کار جدی، تمام‌وقت است! و اتفاقا در خانه نمی‌نشینند، بلکه در شهر پرسه‌زنی می‌کنند. به خودشان و بچه‌ها و خانواده گسترده‌شان می‌رسند. اکثر زنان تحصیل‌کرده، در سطوح کار تدریس و کار اداری و منشی‌گری می‌مانند و کار نیمه‌وقت را ترجیح می‌دهند. خود من پشیمانم از اینکه در دوران کودکی پسرم زیاد کار حرفه‌ای کردم و او را به پدرش و دیگران سپردم. بعدا که بزرگ‌تر شد سعی کردم جبران کنم، اما... بگذریم... .
3- آنجا که زنان در محیط‌های کاری، حق خود را طلب نمی‌کنند! اول انقلاب، در مصاحبه در شرکت خانه‌سازی (که بیمارستان می‌ساخت!) برای استخدام، به من گفتند: تو از آقایان جوان داوطلب که مراجعه کرده‌اند، بهتری، اما به ما گفته‌اند مردان را اول بپذیریم و من قبول کردم و رفتم شهرساز شدم... .
4-آنجا که زنان زیر بار توافقات زیرمیزی کمتر می‌روند، یا می‌ترسند بروند و بنابراين در محیط‌های مدیریتی و اداری، مردان از زنان می‌ترسند و حضورشان را دست‌وپاگیر تصور می‌کنند. وزنه سنت هنوز سنگین‌تر است و زنان در آنجا مطیع‌ترند.
5- من مطمئن نیستم که طبق قانون کار در ایران، آیا حقوق و دستمزدهای زنان از مردانی که کار مساوی انجام می‌دهند کمتر است یا نه؟ ولی اگر توافقی در کار باشد، زنان مسلما زیر بار زور می‌روند!
6- به هر حال، زنان از مردان درست‌ترند (به لحاظ اخلاقی) دقیق‌ترند، بیشتر به جمع و خانواده و جماعت و جامعه فکر می‌کنند، تا به منافع خودشان! ... مدیرترند... محافظه‌کارترند! امنیت را در اولویت اول قرار می‌دهند و اینهاست صفاتی که من «زنانه» می‌نامم و در حیطه معماری «زنانه» می‌خواهم! به خاطر این صفات غالب است که فکر می‌کنم زنان می‌توانند طراحان بهتری برای فضاهای امن و پرنشاط در خانه‌ها و در عرصه‌های عمومی شهری باشند! البته، این به هیچ وجه به معنی نفی آقایان و استعدادهايشان نیست. این زنان‌اند که باید به شادی، تفاهم و دوستی (و گاه هم به کلک!) جای خود را در میان جامعه معماران تثبیت کنند!

فضاهای زنانه در شهر
در شهر هم به همین ترتیب است. زنان معمار و شهرساز امنیت و دلپذیربودن فضاهای عمومی باز و بسته را بهتر می‌توانند تضمین کنند! چون ذاتا محتاط‌ترند و به محیط‌های پرگفت‌وگو بیشتر متمایل‌اند. در طراحی محیط‌های شهری در عرصه عمومی زنان‌اند که باید مشارکت داشته باشند تا فضاهایی درجه یک از آب درآید!
اما معماری و شهرسازی امروز ما متأسفانه از آن ایدئال‌های قدیم بسیار فاصله گرفته است. دیگر زیبایی و ظرافت اولین اولویت معماران نیست. اما امروز، پدیده جدیدی که چند سال است به زمینه‌سازی و پژوهش کاربردی در زمینه کار ما وارد شده، کار علمی و عملی جامعه‌شناسی و تسهیلگری است. این فعالیت که ساختار و الفبای خود را از نمونه‌های مشابه در سطح بین‌المللی به دست آورده و تا حدودی هم در ایران موفق بوده است، امروز به‌ویژه در احیا و بازآفرینی شهرها و محلاتی از شهر که نیاز به ساماندهی‌های ویژه دارند، به کار گرفته می‌شود. برای ما جالب اینجاست که زنان معمار، جامعه‌شناس، مردم‌شناس و اقتصاددان مطمئنا با دید عمیق‌تر و با سهولت بیشتر می‌توانند به داخل خانه‌ها و در دل مردمان آسیب‌دیده راه باز کنند و به کمک خود آنها به چاره‌جویی برای این معضلات چندبعدی
جامعه امروز بپردازند.

آیا بین جنسیت، معماری و شهر ارتباطی هست؟
بله هست. چون بین رویکردهای زنانه و مردانه به جهان و فضا در جوامع مختلف همواره تفاوت‌هایی وجود داشته است. من می‌خواهم در اینجا برای زنان معمار، طراح و مدیر تبلیغ کنم و بگویم که آنها گاه بهتر از آقایان می‌توانند به بالندگی شهرهامان کمک کنند. همچنین می‌خواهم تعریف جدیدی از فضاهای مثبت زنانه ارائه دهم. تعریفی که بر پایه فطرت زنانه زنان در ایجاد امنیت قرار دارد.
اول از بدیهیات شروع می‌کنم و حضور زنان در اجتماع و عرصه عمومی در قرن بيست‌ويكم. امروز زنان و مردان در جوامع مردسالار توسعه‌یافته یا روبه‌توسعه، قانونا کمابیش برابرند. زنان به‌عنوان کاربران فضای شهری و عمومی خیلی بیشتر از سابق حضور و وجود دارند. تعامل و ارتباطشان با مردان خانواده در محیط کار زیاد است. فضاهای عمومی و همگانی در شهرها انعطاف‌پذیرتر و در دسترس‌تر شده‌اند؛ البته به لحاظی امنیت در کوچه و خیابان کمتر از گذشته‌های دور شده، اما نه صرفا برای زنان.
در دیگر فضاهای عمومی و نیمه‌عمومی شهری مثل پارک‌ها، سینماها، میادین، پیاده‌روها، کتابخانه‌ها، ورزشگاه‌ها، اجتماعات، نمازجمعه‌ها، فرهنگ‌سراها و بعد کافه‌ها و رستوران‌ها، اماکن کار دولتی و غیردولتی، دفترهای مشاوران و شرکت‌ها و... هم که حضور خانم‌ها بسیار پررنگ است! و اگر از آقایان ماشاءالله بیشتر نباشد، کمتر نیست! ولی این محیط‌های اجتماعی یا کاری خود ایرادهایی دارند که البته بخشی از آن به فرهنگ جدایی‌گزینی اجتماعی و جنسیتی در ایران برمی‌گردد و بخشی به فرهنگ کهن و دنباله‌روی... که اینها خود باعث کم‌رنگ‌شدن تعلق خاطر افراد- چه زن و چه مرد! - به کار و حرفه‌شان می‌شود.
همین یکی، دو سال پیش، آقای زهادی یک شماره مجله معماری و ساختمان را به معماران زن اختصاص دادند و آنجا در مراسم رونمایی مجله دیدیم که معماران زن ایرانی کم هم نبودند! فقط از 70 نفر آنان در مجله مطلب چاپ و تقدیر شد. سالن هم پر بود از آقایان طرفدار معماران زن!

پس مشکل کجاست؟
1-آنجا که به لحاظ فرهنگ اجتماعی، زنان برای کار جدی در سطوح بالا اعتماد‌به‌نفس ندارند. هم‌زمان، مردان هم ترجیح می‌دهند جامعه مردسالار را پابرجا نگه دارند و از زنان فقط کار بکشند (در سطوح کار گل تا تصمیم‌سازی)، ولی سطوح تصمیم‌گیری و مدیریتی را برای خود نگه دارند.
2- آنجا که زنان بعد از درس‌خواندن در دانشگاه، کار را جدی نمی‌گیرند. کار جدی، تمام‌وقت است! و اتفاقا در خانه نمی‌نشینند، بلکه در شهر پرسه‌زنی می‌کنند. به خودشان و بچه‌ها و خانواده گسترده‌شان می‌رسند. اکثر زنان تحصیل‌کرده، در سطوح کار تدریس و کار اداری و منشی‌گری می‌مانند و کار نیمه‌وقت را ترجیح می‌دهند. خود من پشیمانم از اینکه در دوران کودکی پسرم زیاد کار حرفه‌ای کردم و او را به پدرش و دیگران سپردم. بعدا که بزرگ‌تر شد سعی کردم جبران کنم، اما... بگذریم... .
3- آنجا که زنان در محیط‌های کاری، حق خود را طلب نمی‌کنند! اول انقلاب، در مصاحبه در شرکت خانه‌سازی (که بیمارستان می‌ساخت!) برای استخدام، به من گفتند: تو از آقایان جوان داوطلب که مراجعه کرده‌اند، بهتری، اما به ما گفته‌اند مردان را اول بپذیریم و من قبول کردم و رفتم شهرساز شدم... .
4-آنجا که زنان زیر بار توافقات زیرمیزی کمتر می‌روند، یا می‌ترسند بروند و بنابراين در محیط‌های مدیریتی و اداری، مردان از زنان می‌ترسند و حضورشان را دست‌وپاگیر تصور می‌کنند. وزنه سنت هنوز سنگین‌تر است و زنان در آنجا مطیع‌ترند.
5- من مطمئن نیستم که طبق قانون کار در ایران، آیا حقوق و دستمزدهای زنان از مردانی که کار مساوی انجام می‌دهند کمتر است یا نه؟ ولی اگر توافقی در کار باشد، زنان مسلما زیر بار زور می‌روند!
6- به هر حال، زنان از مردان درست‌ترند (به لحاظ اخلاقی) دقیق‌ترند، بیشتر به جمع و خانواده و جماعت و جامعه فکر می‌کنند، تا به منافع خودشان! ... مدیرترند... محافظه‌کارترند! امنیت را در اولویت اول قرار می‌دهند و اینهاست صفاتی که من «زنانه» می‌نامم و در حیطه معماری «زنانه» می‌خواهم! به خاطر این صفات غالب است که فکر می‌کنم زنان می‌توانند طراحان بهتری برای فضاهای امن و پرنشاط در خانه‌ها و در عرصه‌های عمومی شهری باشند! البته، این به هیچ وجه به معنی نفی آقایان و استعدادهايشان نیست. این زنان‌اند که باید به شادی، تفاهم و دوستی (و گاه هم به کلک!) جای خود را در میان جامعه معماران تثبیت کنند!

فضاهای زنانه در شهر
در شهر هم به همین ترتیب است. زنان معمار و شهرساز امنیت و دلپذیربودن فضاهای عمومی باز و بسته را بهتر می‌توانند تضمین کنند! چون ذاتا محتاط‌ترند و به محیط‌های پرگفت‌وگو بیشتر متمایل‌اند. در طراحی محیط‌های شهری در عرصه عمومی زنان‌اند که باید مشارکت داشته باشند تا فضاهایی درجه یک از آب درآید!
اما معماری و شهرسازی امروز ما متأسفانه از آن ایدئال‌های قدیم بسیار فاصله گرفته است. دیگر زیبایی و ظرافت اولین اولویت معماران نیست. اما امروز، پدیده جدیدی که چند سال است به زمینه‌سازی و پژوهش کاربردی در زمینه کار ما وارد شده، کار علمی و عملی جامعه‌شناسی و تسهیلگری است. این فعالیت که ساختار و الفبای خود را از نمونه‌های مشابه در سطح بین‌المللی به دست آورده و تا حدودی هم در ایران موفق بوده است، امروز به‌ویژه در احیا و بازآفرینی شهرها و محلاتی از شهر که نیاز به ساماندهی‌های ویژه دارند، به کار گرفته می‌شود. برای ما جالب اینجاست که زنان معمار، جامعه‌شناس، مردم‌شناس و اقتصاددان مطمئنا با دید عمیق‌تر و با سهولت بیشتر می‌توانند به داخل خانه‌ها و در دل مردمان آسیب‌دیده راه باز کنند و به کمک خود آنها به چاره‌جویی برای این معضلات چندبعدی
جامعه امروز بپردازند.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها