|

چالش‌های گردشگری در شهر تهران

با ورود موج جدید گردشگران خارجی و داخلی به کشورمان در سال‌های اخیر این فکر زیاد به ذهن می‌رسد که علاوه بر اصفهان و شیراز که از قدیم مقصد گردشگران بوده‌اند، امروزه جذابیت تهران برای گردشگران چیست؟ بعضی‌ها سؤال می‌کنند که اصلا آیا تهران جايی برای گردشگری دارد؟ به هر حال، مگر می‌شود در شهری 14میلیونی جايی برای گردش و تفریح نباشد؟ از کوه البرز و کوهنوردی و کافه‌نشینی در آن خنکای دل‌انگیزش تا شهرری و زیارت 300ساله حضرت عبدالعظیم و کباب‌های معروفش در جنوبی‌ترین نقطه شهر محوری است که ستون فقرات شهر تهران را تشکیل می‌دهد و در هر مهره‌اش نقطه‌ای یا مسیری دیدنی وجود دارد. در شرق، عمارت ارباب هرمز در پارک بی‌انتهای پلیس و عمارت سرخه‌حصار در پارکي جنگلی به همین نام، تا دریاچه و پارک چیتگر در منطقه غربی 22 تهران که سال گذشته صحبت از پشه‌های ریزش بود، اما عکس‌هایش برای ما «آب‌ندیده‌ها» زیبا و دلفریب بود! این چهار نقطه را که به هم بچسبانی، می‌شود 600 کیلومترمربع. بلکه هم بیشتر! چطور است که در چنین پهنه مصفايی در زیر پای کوهی به این عظمت و با جمعیتی چنین بی‌شمار، جايی برای گردش و تفریح نباشد؟
برای من که تهرانی هستم، این سؤال اصلا بَرخورنده است! و در این یادداشت سعی کرده‌ام درباره تهران بنویسم تا تصویر آن به‌عنوان یک پتانسیل کاملا در دسترسِ فعل، در ذهنمان بنشیند و گردش و تفریح در تهران عزیز (به قول نشانه‌سازان: I love Tehran) جزء برنامه‌های هفتگی‌مان شود. البته، سال‌هاست تهرانگردی توسط دوستانی علاقه‌مند در مثلا «کافه‌تهرون» شناخته و ساخته و پرداخته شده و ده‌ها تور تهرانگردی وجود دارد که از آنها می‌توان هزار چیز یاد گرفت. حتی شهرداری تهران چندین سال است در ایام عید نوروز که تهران خلوت‌تر است، تورهایی مجانی به مکان‌های تاریخی تهران قدیم و شهرری و شاید هم جاهای دیگر می‌گذارد تا شهروندان را تشویق به شناخت و لذت‌بردن از شهرشان کند. شهرداری تهران اگرچه مانند كینگ‌کونگی بی‌شاخ‌ودم در تهران می‌چرخد و اغلب آسیب فراوان می‌زند، اما از زمان آقای کرباسچی خیرش هم به تهران رسیده و به‌تازگی هم به مرکز تاریخی تهران علاقه‌مند شده و قصد دارد زمینه‌هایی را برای ترویج نوعی گردشگری درست و به‌قاعده در شهر فراهم کند. این کار با سنگ‌فرش‌کردن برخی خیابان‌ها مانند خیابان 30 تیر و پامنار از همین امسال عید آغاز شده و ان‌شاءالله با بستن آنها به روی ترافیک ادامه
خواهد یافت.
به هر حال، توسعه و رونق کار گردشگری در تهران به کوشش بخش خصوصی و خود مردم شهر هم نیاز دارد. بازکردن هتل‌های جدید، تبدیل‌کردن خانه‌های قدیمی به هتل‌های کوچک، بازکردن رستوران‌ها و کافه‌های خوب و با کاراکتر همه از آن جمله‌اند.
در لیستی از بناهای باارزش که یکی از سازمان‌های شهرداری بنا بر سلیقه‌اش تهیه کرده، تنها در منطقه 12 در مرکز تاریخی تهران که بازار در آن قرار گرفته، حدود 300 بنای ارزشمند و تماشایی وجود دارد که نیمی از آنها مکان‌های عمومی اعم از موزه و عمارت و کاخ حکومتی و ساختمان اداری و بانک، تا بازار و سرا و تیمچه و چارسوق و کاروانسرا، تا مسجد و مقبره و امامزاده و تکیه و حسینیه و سقاخانه، تا مدرسه و بیمارستان و فرهنگ‌سرا و خانه فرهنگی و پارک و پل طبیعت بر فراز بزرگراه و... است. بله در همه این جاها می‌شود گشت و تماشا کرد. هزاران چلوکبابی و رستوران و کافه و قهوه‌خانه و پیتزایی و جیگرکی و شیرینی‌فروشی را هم که نمی‌شود شمرد. همه گشت و تماشا دارد. تازه مکان‌های ورزشی از استادیوم آزادی تا ورزشگاه‌های محلی‌تر تا استخرها و زمین‌های بازی، حتی زورخانه‌های تهران (و یک نمونه‌اش در باغ-موزه قصر)، محل تفریح و تفرج و دیدن دوستان است. برای کتاب‌خوان‌ها صدها کتاب‌فروشی در این شهر بی‌دروپیکر محل سیر و سلوک لذت‌بخش و دیدار یار مهربان است. تازه یک‌جاهایی هم محل دیدن جوانان است مثل سالن‌های بیلیارد و پلی‌استیشن‌های دسته‌جمعی که با کشت و کشتار مجازی و حرکت‌های خشن‌تر همراه است. حال بگذریم از محل پیک‌نیک برای روز سيزده‌بدر که تقریبا تمام فضاهای سبز از یک‌وجبی تا پارک جنگلی و از کنار اتوبان‌های عریض و طویل تا حریم رودخانه‌های متعدد جاری از کوه البرز را در بر می‌گیرد.
برای گردشگران کافی است وقتی در پیاده‌روهای تازه‌تعمیرشده تهران یا در پارک‌ها زیر سایه چنارهای قدیمی و درختان نارون و افرا و زبان گنجشک و البته کاج‌های معروف به کاج تهران قدم می‌زنند، کسی (یا حتی گشت نامرئی بعد از وقوع گردش) مزاحمشان نشود. برای من که از خیابان 30 تیر خودمان پیاده برای خرید و قدم‌زدن می‌روم، کافی است روزانه با 30 تا 40 موتوری که در پیاده‌رو توی شکمم می‌آیند برخورد نکنم! بهشان که می‌گویم: «آخر آقا! اینجا جای موتور است؟ مگر خدا خیابون رو ازت گرفته؟» جواب می‌دهند که: «حاج خانوم! مگه نمی‌بینی از توی خیابون نمی‌شه رد شد؟ ! برو اونور ببینم!» و گاز را می‌گیرد! بله. سروکله‌زدن با کسانی که هرگز شهروند نخواهند شد هم خودش لابد نوعی تفریح جذاب است؟ دو تا بدوبیراه در دلم به ماموران مربوطه می‌دهم - که جلوی اینها را نمی‌گیرند- و به راهم ادامه می‌دهم... آری، گردش در تهران اگرچه خیلی جذاب است اما باید زره پوشید و مثل مادربزرگ‌های قدیم کیف پول را در کفش و جوراب قایم کرد. البته برای آنها که به عکاسی علاقه‌مندند هم کار گل‌گشت و عکاسی سخت است چون هر لحظه ممکن است برای توضیح به کلانتری برده شوند. البته مطمئنم که این چالش‌ها همه در آینده نزدیک به‌تدریج حل خواهند شد.

با ورود موج جدید گردشگران خارجی و داخلی به کشورمان در سال‌های اخیر این فکر زیاد به ذهن می‌رسد که علاوه بر اصفهان و شیراز که از قدیم مقصد گردشگران بوده‌اند، امروزه جذابیت تهران برای گردشگران چیست؟ بعضی‌ها سؤال می‌کنند که اصلا آیا تهران جايی برای گردشگری دارد؟ به هر حال، مگر می‌شود در شهری 14میلیونی جايی برای گردش و تفریح نباشد؟ از کوه البرز و کوهنوردی و کافه‌نشینی در آن خنکای دل‌انگیزش تا شهرری و زیارت 300ساله حضرت عبدالعظیم و کباب‌های معروفش در جنوبی‌ترین نقطه شهر محوری است که ستون فقرات شهر تهران را تشکیل می‌دهد و در هر مهره‌اش نقطه‌ای یا مسیری دیدنی وجود دارد. در شرق، عمارت ارباب هرمز در پارک بی‌انتهای پلیس و عمارت سرخه‌حصار در پارکي جنگلی به همین نام، تا دریاچه و پارک چیتگر در منطقه غربی 22 تهران که سال گذشته صحبت از پشه‌های ریزش بود، اما عکس‌هایش برای ما «آب‌ندیده‌ها» زیبا و دلفریب بود! این چهار نقطه را که به هم بچسبانی، می‌شود 600 کیلومترمربع. بلکه هم بیشتر! چطور است که در چنین پهنه مصفايی در زیر پای کوهی به این عظمت و با جمعیتی چنین بی‌شمار، جايی برای گردش و تفریح نباشد؟
برای من که تهرانی هستم، این سؤال اصلا بَرخورنده است! و در این یادداشت سعی کرده‌ام درباره تهران بنویسم تا تصویر آن به‌عنوان یک پتانسیل کاملا در دسترسِ فعل، در ذهنمان بنشیند و گردش و تفریح در تهران عزیز (به قول نشانه‌سازان: I love Tehran) جزء برنامه‌های هفتگی‌مان شود. البته، سال‌هاست تهرانگردی توسط دوستانی علاقه‌مند در مثلا «کافه‌تهرون» شناخته و ساخته و پرداخته شده و ده‌ها تور تهرانگردی وجود دارد که از آنها می‌توان هزار چیز یاد گرفت. حتی شهرداری تهران چندین سال است در ایام عید نوروز که تهران خلوت‌تر است، تورهایی مجانی به مکان‌های تاریخی تهران قدیم و شهرری و شاید هم جاهای دیگر می‌گذارد تا شهروندان را تشویق به شناخت و لذت‌بردن از شهرشان کند. شهرداری تهران اگرچه مانند كینگ‌کونگی بی‌شاخ‌ودم در تهران می‌چرخد و اغلب آسیب فراوان می‌زند، اما از زمان آقای کرباسچی خیرش هم به تهران رسیده و به‌تازگی هم به مرکز تاریخی تهران علاقه‌مند شده و قصد دارد زمینه‌هایی را برای ترویج نوعی گردشگری درست و به‌قاعده در شهر فراهم کند. این کار با سنگ‌فرش‌کردن برخی خیابان‌ها مانند خیابان 30 تیر و پامنار از همین امسال عید آغاز شده و ان‌شاءالله با بستن آنها به روی ترافیک ادامه
خواهد یافت.
به هر حال، توسعه و رونق کار گردشگری در تهران به کوشش بخش خصوصی و خود مردم شهر هم نیاز دارد. بازکردن هتل‌های جدید، تبدیل‌کردن خانه‌های قدیمی به هتل‌های کوچک، بازکردن رستوران‌ها و کافه‌های خوب و با کاراکتر همه از آن جمله‌اند.
در لیستی از بناهای باارزش که یکی از سازمان‌های شهرداری بنا بر سلیقه‌اش تهیه کرده، تنها در منطقه 12 در مرکز تاریخی تهران که بازار در آن قرار گرفته، حدود 300 بنای ارزشمند و تماشایی وجود دارد که نیمی از آنها مکان‌های عمومی اعم از موزه و عمارت و کاخ حکومتی و ساختمان اداری و بانک، تا بازار و سرا و تیمچه و چارسوق و کاروانسرا، تا مسجد و مقبره و امامزاده و تکیه و حسینیه و سقاخانه، تا مدرسه و بیمارستان و فرهنگ‌سرا و خانه فرهنگی و پارک و پل طبیعت بر فراز بزرگراه و... است. بله در همه این جاها می‌شود گشت و تماشا کرد. هزاران چلوکبابی و رستوران و کافه و قهوه‌خانه و پیتزایی و جیگرکی و شیرینی‌فروشی را هم که نمی‌شود شمرد. همه گشت و تماشا دارد. تازه مکان‌های ورزشی از استادیوم آزادی تا ورزشگاه‌های محلی‌تر تا استخرها و زمین‌های بازی، حتی زورخانه‌های تهران (و یک نمونه‌اش در باغ-موزه قصر)، محل تفریح و تفرج و دیدن دوستان است. برای کتاب‌خوان‌ها صدها کتاب‌فروشی در این شهر بی‌دروپیکر محل سیر و سلوک لذت‌بخش و دیدار یار مهربان است. تازه یک‌جاهایی هم محل دیدن جوانان است مثل سالن‌های بیلیارد و پلی‌استیشن‌های دسته‌جمعی که با کشت و کشتار مجازی و حرکت‌های خشن‌تر همراه است. حال بگذریم از محل پیک‌نیک برای روز سيزده‌بدر که تقریبا تمام فضاهای سبز از یک‌وجبی تا پارک جنگلی و از کنار اتوبان‌های عریض و طویل تا حریم رودخانه‌های متعدد جاری از کوه البرز را در بر می‌گیرد.
برای گردشگران کافی است وقتی در پیاده‌روهای تازه‌تعمیرشده تهران یا در پارک‌ها زیر سایه چنارهای قدیمی و درختان نارون و افرا و زبان گنجشک و البته کاج‌های معروف به کاج تهران قدم می‌زنند، کسی (یا حتی گشت نامرئی بعد از وقوع گردش) مزاحمشان نشود. برای من که از خیابان 30 تیر خودمان پیاده برای خرید و قدم‌زدن می‌روم، کافی است روزانه با 30 تا 40 موتوری که در پیاده‌رو توی شکمم می‌آیند برخورد نکنم! بهشان که می‌گویم: «آخر آقا! اینجا جای موتور است؟ مگر خدا خیابون رو ازت گرفته؟» جواب می‌دهند که: «حاج خانوم! مگه نمی‌بینی از توی خیابون نمی‌شه رد شد؟ ! برو اونور ببینم!» و گاز را می‌گیرد! بله. سروکله‌زدن با کسانی که هرگز شهروند نخواهند شد هم خودش لابد نوعی تفریح جذاب است؟ دو تا بدوبیراه در دلم به ماموران مربوطه می‌دهم - که جلوی اینها را نمی‌گیرند- و به راهم ادامه می‌دهم... آری، گردش در تهران اگرچه خیلی جذاب است اما باید زره پوشید و مثل مادربزرگ‌های قدیم کیف پول را در کفش و جوراب قایم کرد. البته برای آنها که به عکاسی علاقه‌مندند هم کار گل‌گشت و عکاسی سخت است چون هر لحظه ممکن است برای توضیح به کلانتری برده شوند. البته مطمئنم که این چالش‌ها همه در آینده نزدیک به‌تدریج حل خواهند شد.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها